جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۱۵ آذر ۱۳۹۰

گفت‌و‌گو با روزنامه تهران امروز

روزنامه تهران امروز - چهارشنبه 9 آذر 1390 – دور جديد، شماره 773










گفت‌و‌گو با مسعود مهرابی، درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان و پوستر فيلم در ايران»
خاطرات صد سال سينماتوگراف ايران

صوفيا نصرالهی

مسعود مهرابی را همه كسانی كه سينما را جدی دنبال می‌كنند می‌شناسند. او مدير يكی از مهم‌ترين و البته قديمی‌ترين نشريات سينمایی كشور است كه تأثير زيادی روی جريان فرهنگی- سينمایی بعد از انقلاب داشته. امابه‌جز اين، مسعود مهرابی يكی از نويسندگان و پژوهشگران مهم سينمایی است. كتاب‌هایی چون «تاريخ سينمای ايران» (از ابتدا تا سال 57)، «كتابشناسی سينما در ايران»، «فرهنگ فيلم‌های كودكان و نوجوانان»، «فرهنگ فيلم‌های كوتاه داستانی»، و «فرهنگ فيلم‌های مستند سينمای ايران» را تاليف كرده كه جزو آثار مهم و مرجع سينمایی محسوب می‌شوند. آخرين اثر پژوهشی مهرابی در زمينه سينما، كتاب «صد سال اعلان و پوستر فيلم در ايران» است كه به تازگی رونمایی شد و به بازار آمد. كتابی كه می‌شود به عنوان سند و گاهشمار سينمای ايران به آن نگاه كرد. پوسترهای فيلم‌ها جدا از اهميتی كه برای آرشيو شدن بخشی از تاريخ گرافيكی كشور دارند، ياد و خاطره صد سال سينمای ايران را هم برای سينمادوستان زنده می‌كنند. با مسعود مهرابی درباره كتابش و نگاهی كه سينمای ايران به پوستر فيلم دارد، گفت‌و‌گو كرديم.

- شما در اوایل دهه 70 هم کتاب دیگری منتشر کرده بودید که مربوط به پوسترهای سینمای ایران می‌شد. کار پژوهشی روی این کتاب‌ها را از چه تاريخي شروع کردید؟ بعد از تمام شدن کتاب اول بلافاصله تصمیم گرفتید که از آن تاریخ بقیه پوسترهای سینمای ایران را هم آرشیو کنید؟
این دو کتاب، دو مجموعه‌ی جدا از هم هستند و برآمده از دلبستگی‌ام به تاريخ سينمای ايران و گرافيك. دلبستگی‌ای که از سال‌ها پیش بوده. از سال 1355 با آثار صادق بریرانی شروع به جمع‌آوری پوستر کردم. به تالار رودکی (وحدت فعلی) می‌رفتم که کنسرت‌های ارکسترهای سمفونیک در آن‌جا برگزار می‌شد. مثلا اركستر فیلارمونیک برلین و نیویورک و وين و... يا مارسل مارسو، نامدارترین هنرپیشه رشته پانتومیم، در آن‌جا اجرا داشتند. آقای بریرانی برای این برنامه‌ها پوسترهای بسیار زیبا و چشم‌نوازی طراحی می‌كرد. این پوسترهای را از طریق دوستی‌ای که با یکی از كارمندان آن‌جا داشتم، می‌گرفتم و آرشیو می‌کردم. بعد پوسترهای سازمان ایرانگردی و جهانگردی بود که در هتل‌ها یا آژانس‌های مسافرتی نصب می‌شدند و پوسترهای بسيار استادانه‌ای بودند. این‌ها کار هوشنگ کاظمی بود از بنیانگذاران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران. در مقدمه کتاب هم مفصل توضیح داده‌ام که چطور پوسترهای سینما را جمع کردم. زمانی‌كه مشغول تأليف تاریخ سینمای ایران بودم، در کنارش فیش فیلم‌های مستند، فیلم‌های کوتاه یا کودک و نوجوان، يا مشخصات كتاب‌های سينمایی و ... را کنار می‌گذاشتم تا بعداً آن‌ها را تكميل كنم. این‌ها بعدها شد «کتابشناسی سینمای ایران»، یا «فرهنگ فیلم‌های کودکان و نوجوانان» و «فرهنگ فیلم‌های مستند سينمای ايران» و.... خب من از سال 1358 شروع کرده بودم به جمع کردن پوسترهای سینمایی، در سال 69-70 دیگر تعداد آن‌ها به حدی رسید که احساس کردم ضرورت دارد همین میزانی که تا حالا جمع شده، منتشر شود. چیزی حدود  140 تا 150 پوستر فیلم گزينش و در آن مجموعه اول عرضه شد. آن کتاب فقط یک نوبت در سال 1370 اجازه چاپ گرفت که سال 1371 هم منتشر شد، با دست بسته و ممیزی بسیار و بی‌دلیل و بی‌ثمر. آن کتاب اول را می‌شود پیش پرده و مقدمه‌ای برای کتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» دانست. بعد از انتشار آن كتاب، هم‌چنان به جمع‌آوری پوستر ادامه دادم و روزی که نخستين اعلان (پوستر) سينمايي ايران «دعوت به تماشاي فيلم در سينما فاروس - سينماي مهدي روسي‌خان - در طبقه بالاي مطبعه فاروس، خيابان لاله‌زار تهران، پاييز 1288» را يافتم، فکر کردم چه خوب که در سال 1388 این یکصد سال پوستر ایران را که مفصل هم شده، منتشر کنم. شروع به کار کردم و تعداد زیادی از آن‌ها را به رحيم جلالي که عکاس بسيار خوبی‌ست دادم تا عكاسی شوند. باید از او تشکر کنم كه طوری از پوسترها عکاسی کرده که اصلا قابل تشخیص نیست این‌ها عکس‌اند و انگار خود پوسترها اسکن شده‌اند. بخشی از عکس‌ها را هم آقای مرتضي پورنجات عکاسی کرد. قرار بود كتاب در نمایشگاه كتاب سال 1389 عرضه شود، اما کارهای فنی طولانی شد و درنهایت رسید به مهرماه امسال که کتاب برای اولين بار در نمايشگاه جهانی كتاب فرانكفورت عرضه شد.
من فقط پوستر فیلم آرشيو نمی‌کنم. از همان سال‌ها همه رقم پوستر آرشيو كرده‌ام؛ پوسترهای انقلاب، جنگ، شهدا، نهضت سوادآموزِ، كميته‌های انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، تئاتر و...هر پوستری كه در آن غوغا بازار دو طرف خيابان انقلاب عرضه می‌شد، از جمله پوسترهای با مزه‌ای كه در بازار بين الحرمين تهران عرضه می‌شد. فکر می‌کنم وظیفه فرهنگی هر کسی است که در هر زمینه‌ای که کار فرهنگی انجام می‌دهد، آرشیو هم بکند. و این آرشیوها نمایش بخشی از هويت تاریخ و فرهنگ ما، زشت یا زیبا، بد یا خوب هستند.
- بعضی از پوسترهای کتاب اول و دوم با هم اشتراک دارند. این به دلیل بهتر شدن کیفیت چاپ است؟
نه این‌ها پوسترهایی بودند که ضرورت چاپ‌شان در این کتاب دوم هم احساس می‌شد مانند پوستر فیلم «فردوسی»، «کمال‌الملک». و خب یک سری از پوسترها مانند «قیصر» را هم کنار گذاشتم، چون دیدم که اگر امروز آن را در اینترنت جست‌و‌جو کنید، نتایج زیادی برایش پیدا می‌شود و دیگر خیلی دیده شده. چون این کتاب دارد یک‌صد سال گرافیک ایران را به نمایش می‌گذارد و سیر تاریخی و فراز و فرود آن را نشان می‌دهد، علت انتخاب پوسترهای کتاب قبلی در این کتاب حفظ سلسله و یکپارچگی توضیح و نمایش تاریخ گرافیک ایران از طريق پوسترهای فیلم است. اين كتاب به‌نوعی پاس‌داشت صدسال خاطرات مشترك ماست.‌
- در مقدمه کتاب توضیحی درباره انتخاب پوسترها داده‌اید. اگر ممکن است یک بار دیگر در مورد شیوه انتخاب پوسترها توضیح دهید. آیا انتخاب پوسترها از روی ارتباط قلبی که با فیلم‌ها داشتید بوده و یا فقط به طراحی و گرافیک پوسترهای سینمایی نگاه کرده‌اید؟
من هیچ ارتباط قلبی با هیچ فیلمساز، فیلم و گرافیستی نداشته‌ام. فکر می‌کنم کسی که دارد کار پژوهش تاریخی می‌کند، حالا این تاریخ چه در زمینه اسناد سیاسی باشد و چه اسناد اجتماعی و فرهنگی، باید یک راوی صادق باشد. باید همه جنبه‌ها و همه افراد را ببیند. برای مثال، نمی‌شود شما گزارشگر فوتبال باشید، اما از 22 نفر حاضر در زمين بازی فقط ده نفرشان را ببینید و بازی‌شان را گزارش کنید. پوسترهای حاضر در كتاب از بين 2600 پوستر و اعلان انتخاب شده و انتخاب‌شان براساس روند گرافیک و سینمای ایران طی صد سال اخیر بوده است. سعی کردم در حد امكان از همه فیلمسازان و همه طراحان گرافيك در این کتاب پوستری چاپ شود. اصلا برایم مهم نبوده که این فیلمساز یا فیلم مورد علاقه من هست یا نیست یا گرافیک پوستر فیلمش را دوست دارم یا نه. سعی کردم تداوم تاریخی از نظر اتفاقات سینمایی در این کتاب دیده شود. مثلا از سال 57 به بعد می‌بینیم که فضای پوسترها عوض می‌شود. پیش از آن خیلی از پوسترها اصلا کیفیت گرافیک مناسبی ندارند. اصلا غلط هستند. اما به هر حال بخشی از تاریخ فرهنگ گرافیک و سینمای ايران هستند. اصلا قرار هم نبوده که این کتاب فقط شامل پوسترهای برگزیده سینمایی باشد. فردا ممکن است شخص دیگری کتاب پوسترهای برگزیده سینمایی یا اصلا کتاب پوسترهای فیلمفارسی را دربیاورد.
- نمی‌دانم چقدر این حرف درست است اما فیلم خوب یا بد روی پوسترش هم تاثیر می‌گذارد. مثلا همان قبل از انقلاب فیلم‌های کانون پرورش فکری، که فیلم‌های قابل تاملی بودند، پوسترهای بهتری هم داشتند. طراحی پوستر فیلم خیلی متاثر از خود فیلم است؟
نه هميشه. پوسترهای کانون پرورش را که مثال زدید، چون اصلا کسانی که فیلم‌های کانون پرورش را می‌ساختند جزو فیلمسازهای نخبه و روشنفکر بودند، و قرار هم نبوده که این فیلم‌ها اکران عمومی شود و از آن‌ها پولی دربیاید، بنابراین خیلی طبیعی است که پوستر فیلم‌های کانون شبیه همان فیلم‌ها شود. چون اگر فیلم را مثلا می‌دادند آقای شاپور قریب یا کیمیایی یا کیارستمی یا فرشید مثقالی و یا نورالدین زرین‌کلک بسازد، خب طراحی پوسترها را هم به آدم‌های هم‌تراز آن‌ها می‌سپردند. البته اغلب پوسترهای کانون به نوعی سفارش کارگردان هم هست و خود کانون چون بخش تصویرگری کتاب‌های کودکان را هم داشت، طبعا پوسترها را هم خودش طراحی می‌کرد. اما فیلم خوب معمولا پوستر خوب دارد، هرچند طی سال‌ها اخیر برای فیلم‌های هنری هم پوستر تجاری كار می‌شود، نمونه‌ش هم مثلا فيلم‌های آقای کیمیایی. یا آثار فیلمسازان دیگری که فیلم‌شان هنری است اما برای جلب مخاطب عام، سطح سلیقه پوستر را پایین می‌آورند تا بتوانند مخاطب بیشتری جلب کنند. این هم یک شیوه است، ولی معمولا وقتی پشت یک فیلم خوب، کارگردانی خوبی ایستاده، طبعا آن کارگردان حساسیت به خرج می‌دهد و حتما سعی می‌کند همان‌طور که از بازیگرش بازی خوب می‌گیرد، پوستر خوبی هم برای فیلمش طراحی شود.
- متاسفانه در سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب مرسوم نبوده که یک پوستر را به عنوان شناسنامه هنری فیلم طراحی کنند و یک پوستر را برای سر در سینماها و جذب مخاطب. خب طبیعی است که پوسترهای روشنفکرانه نمی‌تواند مخاطب معمولی را به سینما بکشاند.
همین‌طور است. به هر حال سطح سلیقه و انتخاب در جامعه ما پایین است و متاسفانه روزبه‌روز هم با رواج رسانه‌‌های سطحی، پایین‌تر هم می‌رود. و خب گرافیست هم برای گذران زندگی در اين شرايط دشوار اقتصادی، ناچار است تن به سليقه‌ی نازل سفارش‌دهنده بدهد. مجبور است گوش به فرمان تهیه‌کننده باشد. به قول بهمن فرمان‌آرا در مراسم رونمایی كتاب در خانه هنرمندان، همان‌طور که فيلمساز محمدرضا گلزار را در فیلمش می‌گذارد، دلیل ندارد که مثلا سایه‌ای از گلزار روی پوستر باشد یا یک پوستر خیلی هنری شبیه پوسترهای فیلم‌های لهستانی برایش طراحی شود. باید صورت گلزار را بزرگ کند که مردم ببینند گلزار در این فیلم بازی می‌کند و به تماشای فیلم بروند. مجموعه پوسترهای سینمای ایران در وجه تجاری‌اش، نشان‌دهنده تفکر و سلیقه و فرهنگ ایرانی هم هست. اگر نگاه‌مان این هست که این پوسترها نازل‌اند، و حقیقت هم این است که مجموعه پوسترهای فیلم‌های فارسی واقعا نازل‌اند و خیلی از پوسترهای‌شان مبتذل است، این بالاخره سلیقه عامه تماشاگر ایرانی بوده است. باید بدانیم با طراحی پوستر هنری، مخاطب هنری ساخته نمی‌شود. لازم است که قدم به قدم کار شود و در یک مجموعه ارتقاء فرهنگی انجام شود.
- به‌طور کلی بنظرتان طراحی پوسترهای سینمای ایران در طول این سال‌ها پیشرفت داشته است؟
بله، همان‌طور که امروز سینمای بسیار بهتری نسبت به دهه 50 و 40 داریم، طراحی پوسترهای‌مان هم بهتر شده است. اگر به اواخر دهه 40 نگاه کنیم مگر چند فیلم مثل «قیصر» یا «گاو» داریم؟ کلا بیش‌تر فیلم‌ها سطحی بودند. الان هم فیلم‌های سطحی کم نیستند، اما همین فیلم‌های سطحی در مقابل سینمای بدنه و تجاری اوایل دهه 50، فیلم‌های بسیار بهتر با کارگردانی بهتر و بازی‌های خوب هستند. به همین علت هم صاحب پوسترهای بهتری هستیم. این بهتر که می‌گویم درواقع کل گرافیک ایران پیشرفت کرده. بیش‌تر گرافیست‌های ما الان تحصیلکرده و حرفه‌ای‌اند، منتها مجری سلیقه‌ها نازل هستند. درواقع مجری تهیه‌کنندگان و پخش‌كنندگانی‌اند که به هر شکل فقط فروش برایشان مطرح است. طراحانی که دارند در ایران کار گرافیک می‌کنند هم سوادش را دارند و هم توانایی اجرای پوسترهای خوب. والبته تعدادی از گرافيست‌های نسل جوان، كه من به آن‌ها نسل فتوشاپ می‌گويم، دارند به نوعی از پوسترهای فرنگی الگوبرداری می‌کنند و اتفاقا نگاه‌شان در این مورد پرت نيست و از پوسترهای خوب فرنگی کپی می‌کنند.
-یعنی سلیقه‌اش را دارند؟
شناختش را دارند. ممکن است تعدادی از آن‌ها سلیقه نداشته باشند ولی صاحب شناخت هستند.
- پوستر فیلم در بعضی کشورها آنقدر اهمیت داشته که اگر مثلا فیلم آمریکایی در لهستان اکران می‌شده، از پوستر اصلی فیلم استفاده نمی‌کردند و خودشان پوستر طراحی می‌کردند. در ایران هم برای اکران فیلم خارجی چنین موردی پیش آمده؟
بله قصه‌اش را در مقدمه‌ی كتاب نوشته‌ام و نمونه‌هایی را نيز چاپ كرده‌ايم. یک نمونه‌ی شاخص آن پوستر فیلم «اینک آخرالزمان» است که نشان بدهم در دنیا در آستانه هزاره سوم چه اتفاقاتی دارد در زمینه پوستر فیلم می‌افتد. نمونه‌ ایرانی و آمریکایی و هشت كشور ديگر را هم در كنار هم عرضه كرده‌ايم. اگر دقت کنید جز در مورد پوستر ژاپنی فیلم یا مثلا پوستر هلندی‌اش، می‌بینیم که بقیه پوسترها از نظر رنگ‌بندی و گرافیک تفاوت چندانی با هم ندارند.
- بنظر می‌رسد که امروزه پوسترهای سینمایی خیلی به عکس فیلم‌ها نزدیک شده‌اند. این سوال پیش می‌آید که آیا پوسترهای سینمایی هنوز هم کارکرد سابق خودشان را دارند؟
در ایران که اصلا ندارند. تقريباً در يك دهه‌ی گذشته شما جایی پوستر فیلم نمی‌بینید. یعنی پوستر برای این تولید و طراحی و چاپ می‌شود که پخش عمومی داشته باشد و مردم قبل از دیدن فیلم، پوستر را ببینند. ولی متاسفانه در حال حاضر شما وقتی بلیط خریدید و داخل سینما رفتید، تازه آن موقع پوستر را در سالن انتظار سینما می‌بینید. در نتیجه فقط عادت خلق پوستر باقی مانده. حتی می‌بینیم که کم‌کم پلاکارد هم دارد از سر در سینماهای ما حذف می‌شود و مثلا سینما آزادی دیگر از صفحه دیجیتال استفاده می‌کند. خب طبیعی هم هست چون یک مجموعه سینمایی است که دارد 7-8 تا فیلم نشان می‌دهد و طبعا نمی‌تواند برای همه‌شان پلاکارد بزند. جاهای دیگر هم این اتفاق دارد می‌افتد. اما همان‌طور که آقای ساعد مشكی در مراسم رونمایی كتاب پیشنهاد دادند، خوب است که شهر کمی چهره فرهنگی به خودش بگیرد و شهرداری مكان‌هایی برای نصب پوسترها ايجاد كند. 
- درصدد چاپ مجموعه‌های دیگرتان هم هستید؟
بله، ولی باید زمان تولدش برسد. تصمیم داریم پوسترهایی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ را در یک مجموعه ارائه كنيم؛ پوسترهایی كه سينمایی نيستند بلكه مضامين‌شان درباره‌ی جلوه‌های فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر و جنگ هستند. نکته‌ای که دوست دارم این آخر روی آن تاکید کنم این است که این نوع کارها باید تیمی انجام بشود. مثلا اگر قرار است فرهنگ سینمایی منتشر شود، باید یک تیم روی آن کار کند. مولف‌هایی مثل جمال اميد فقط باید نقش رهبری ارکستر را برعهده داشته باشند، نه این‌که جای همه نوازندگان بنوازند. متاسفانه از همان فرهنگ دهخدا و قبل‌تر و بعدترش تا کتاب کوچه شاملو، کارهای یک نفره است که واقعا محقق را فرسوده می‌کند.
- درباره نشر نظر که ناشر کتاب «صد سال اعلان و پوستر سینمای ایران» هست و همکاری با این ناشر هم توضیح می‌دهید؟بنظر می‌رسد نقش بسیار مهمی در چاپ چنین کتاب شکیل و مرجعی داشته‌اند.
بدون تشویق و همکاری و همدلی و همراهی بسیار گسترده نشر نظر، و مدير فهيم آن، محمودرضا بهمن‌پور، این کتاب امکان چاپ نداشت. نشر نظر از هیچ چیزی مضایقه نکرد: بهترین كاغذ، بهترین چاپ، آن هم با هزینه‌های هنگفتی که در حال حاضر برای نشر چنين کتابی وجود دارد. نشر نظر همت کرد و هر جا که من می‌بریدم کمک می‌کرد تا این کار به سرانجام برسد. واقعا کار بزرگی انجام دادند. نويسندگان و مترجم‌ها و مولف‌ها ممكن است ايده‌های بزرگی داشته باشند، اما تا ناشر بزرگی وجود نداشته باشد، اين‌گونه ايده‌ها به ثمر نمی‌رسد؛ نشر نظر يكی از آن‌هاست.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO