جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۳۰ دی ۱۳۸۷

شماره‌ 389 ماهنامه‌ فیلم - بهمن 1387

روی جلد: مهدی پاكدل در مخمصه، ساخته‌ی محمدعلی سجادی، عکس از: مهدی حیدری
فهرست مطالب 

سینمای ایران
فلاش بك:
نقد و نظر خوانندگان ماهنامه‌ی فیلم درباره‌ی مطالب شماره‌های گذشته و نویسندگان و مترجمان
خشت و آینه: یادداشت‌هایی از نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: امیدها و رؤیاها در آستانه‌ی بیست و هفتمین جشنواره‌ی فجر/ فیلم‌های تازه: عصر روز دهم (مجتبی راعی)، شكارچی (رفیع پیتز)، تهران: سیم آخر (مهدی كرم‌پور)، آوای زندگی (علی شاه‌حاتمی)، پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان) و صبح روز هفتم (مسعود اطیابی)/ چهارمین جشنواره‌ی پروین اعتصامی: ساخته‌ی زنان، درباره‌ی زنان، برای زنان/ روز جهانی انیمیشن/ همایش «سینمای ملی؛ طرحی برای فردا»/ رونمایی كتاب تازه‌ی پرویز دوایی/ سال‌نمای «طهران»/ درگذشت فرهاد خان‌محمدی (7831-3231)
گپ: با ملك‌جهان خزاعی، مهران رجبی، هومن سیدی و روح‌الله حجازی
سایه/ روشن: مهشید افشارزاده / آرش معیریان
دیده‌بان: مروری بر رویدادهای داخلی سینمای ایران در آذر‌ماه
اشاره به دور: مستندساز آمریكایی و انتخابات ریاست جمهوری ایران/ چهار فیلم ایرانی در فهرست «سایت اند ساند»/ سمیرا مخملباف در هند/ تمجید فیلم‌ساز فرانسوی از رخشان بنی‌اعتماد/ صدمین جایزه‌ی بین‌المللی خانواده‌ی مخملباف/ ستاره‌ی ژاپنی در ایران/ بهمن قبادی و گردهمایی رهبران جوان جهان/ جایزه‌ها، داوری‌ها، بزرگداشت‌ها/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراكز فرهنگی جهان 
در تلویزیون: نگاهی به چهار فیلم دیگر از مجموعه‌ی یك فیلم، یك تجربه: پشت آتش سبز (درباره‌ی آتش سبز)/ در انتهای فصل (درباره‌ی عروس آتش)/ خاك و خون و خورشید (درباره‌ی سرزمین خورشید)/ سی‌وچهار سال تنهایی (درباره‌ی طبیعت بی‌جان)/ پیام‌های بازرگانی تلویزیون/ ما و برتولت برشت: دو شكل بسیار متفاوت از فاصله‌گذاری 
به یاد رضا ارحام‌صدر: مجموعه‌ای به مناسبت درگذشت رضا ارحام‌صدر (1387-1302): روح طناز تاریخی نصف جهان/ آخرین گفت‌وگو با رضا ارحام‌صدر/ نمونه‌ی تئاتر عامیانه در ایران و نگاهی به گذشته‌ی كمدی در ایران 
شوخی نكن دلخور میشم!: سنت كپی‌سازی در سینمای ایران دوباره زنده شده است 
بازیگری: خلاقیت بازیگر در چیست: فهم نقش یا تغییر آن؟/ مهتاب كرامتی و نوعی بازی در «آتش سبز»
خودم را بازیگر نمی‌دانم: گفت‌وگو با جواد رضویان

 سینمای جهان
- نمای دور:
بالاخره بازیگران اعتصاب می‌كنند یا نه؟/ گپی با برایان سینگر، كارگردان والكری/ خبرهای كوتاه: ولادیمیر پوتین در صدر سینمای روسیه/ بن افلك در كنگو فیلم می‌سازد/ ماركو پولوی سرگی بودروف/ سینما در عربستان/ هیو جكمن مجری اسكار/ مصاحبه‌ی شان پن با رائول كاسترو/ دردسر «قتل عادلانه»/ بازی ویدئویی «داستان دسپرو»/ كمك مالی به فیلم‌های اروپایی/ كمك دولت كرواسی به سینما/ «بورن» ادامه پیدا می‌كند/ گیشه‌ی پررونق فیلم‌های عامه‌پسند/ هوگو چاوز به روایت استون/ مولتی‌پلكس در ویتنام و چین/ پونیو روی صخره‌ی سرخ/ كاهش بودجه‌ی جشنواره‌ی رم/ و... 
- نمای متوسط: جاده‌ی رِوُلوشنری (سام مندز)/ سینماهای هند: از شمال تا جنوب (اوبر نیوگره)/ بادكنك سیاه (الیسا داون)/ والكری (برایان سینگر)/ مسكو، بلژیك (كریستوف فان رومپی)/ ژ. ك. و. د. (مبروك المشری)/ لحظه‌های ابدی (یان تروئل) - فیلم‌های روز: پس از خواندن بسوزان (جویل و ایتن كوئن)
- نمای درشت: درباره‌ی اعتصاب غذا (استیو مك‌كویین) و بابی سندز و گفت‌وگو با كارگردان فیلم
سیرك بزرگ: گفت‌وگو با كن لوچ درباره‌ی فیلم اولش گاو بیچار
مباحث تئوریك: مخاطب در آینه: ارزش مخاطب خلاق، با نگاهی به انجمن كتاب جین آستن، زندگی دیگران، جان مالكوویچ بودن، شكسپیر عاشق و...

در جشنوارهای جهانی فیلم
جشنواره‌ی سبز:
گزارش بیست‌و‌یكمین جشنواره‌ی توكیو
مأموریت: غیرممكن: گزارش چهل‌وسومین جشنواره‌ی كارلووی واری
پنجره‌ای رو به جهان: گزارش سی‌وسومین جشنواره‌ی تورنتو
ساعت‌ها: گزارش چهل‌ونهمین جشنواره‌ی تسالونیكی
تاریخ و ماقبل تاریخ سینما: گزارش بیست‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم‌های صامت پردنونه
پرواز سی بالن طلایی: گزارش سی‌امین جشنواره‌ی سه‌قاره
در میدان رامبراند: گزارش بیست‌ویكمین جشنواره‌ی فیلم مستند آمستردام

 نقد فیلم
احضارشدگان (آرش معیریان)/ بررسی تطبیقی كنعان و هامون/ پسران پرواز (تونی بیل)/ تانگوی شیطان (بلا تار)/ گزارش اكران (از 20 آذر تا 20 دی)
سینمای خانگی: مرام سامورایی: جیم جارموش و تاتاریسم مدرن/ سازدهنی: كاش این فیلم را دوباره نمی‌دیدم/ شطرنج باد: تكرار تاریخ و نوستالژی معماری ایرانی
نامه‌ها: پاسخ‌ به پرسش‌های خوانندگان
فرهنگ بازیگران ایرانی: شيرين بينا/ پرديس افكاری/ رامين راستاد 
معرفی و نقد كتاب: دو ترجمه از یك كتاب استیون دی. كاتز: نما به نما و كارگردانی فیلم: حركت سینمایی/ توی ویترین
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 37 ماهنامه‌ی «فیلم» (بهمن 7631)

همكاران این شماره: فاطمه احمدی، محمد اطبایی، محمد باغبانی، محسن بیگ‌آقا، مسعود پورمحمد، امیر پوریا، ارسیا تقوا، مسعود ثابتی، مصطفی جلالی‌فخر، احمدرضا جلیلی، محمد حقیقت، سعید خاموش، مهرزاد دانش، وازریك درساهاكیان، امید ذاكری‌نیا، هوشنگ راستی، كیكاوس زیاری، فریدون شفقی، رامین صادق‌خانجانی، حمیدرضا صدر، بهزاد عشقی، شاپور عظیمی، زاون قوكاسیان، رضا كاظمی، هوشنگ كاوسی، كاوه كاویان، ایرج كریمی، علا محسنی، علیرضا معتمدی، اصغر یوسفی‌نژاد/ صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی  

چشم‌انداز ۳۸۹

جشنواره‌ی فيلم فجر: امیدها و رؤیاها 
زمان خیلی زود می‌گذرد. الان دقیقاً می‌دانیم كه پارسال همین موقع، برای آماده‌سازی شماره‌ی ویژه‌ی جشنواره داشتیم چه‌كار می‌كردیم. انگار همین دیروز بود. در كودكی‌ها و دوران مدرسه، گذر زمان خیلی كندتر از حالا بود. یادتان می‌آید كه نُه ماه مدرسه چه‌قدر طول می‌كشید؟ حالا چی؟ یعنی واقعاً از جشنواره‌ی پارسال تا امسال، یك سال گذشته؟
امسال هم قرار است پنج روز اول جشنواره (كه امسال دوازده روز شده) اختصاص به بخش‌های بین‌المللی داشته باشد و هفت روز بعدی به سینمای ایران؛ كه البته در همان بخش اول هم روزی سه فیلم ایرانی در بخش‌های رقابتی (بین‌الملل، آسیا، معناگرا) نمایش داده می‌شوند. امسال بخش‌های مفصل زیر را در جشنواره خواهیم داشت: ...

درگذشتگان: رضا ارحام‌صدر (1387-1302): روح طناز تاریخی نصف جهان
علیرضا معتمدی: 24 آذر 1387 که رضا ارحام‌صدر، کمدین بزرگ تئاتر و سینما، در خانه‌اش در اصفهان درگذشت، بیش از سی‌ سال از آخرین باری که روی صحنه رفته یا فیلمی از او به نمایش درآمده بود می‌گذشت. او البته در سینما کارنامه‌ی درخشان و چشمگیری نداشت. فیلم‌هایش کمدی‌هایی بودند که البته برای جاودانه کردن یک بازیگر، بسیار کوچک و اندک بودند. اما عجیب این‌که او در تمام دوران زندگی‌اش ستاره بود و همشهریانش همچون یک ستاره‌ی بزرگ با او وداع کردند. تشییع جنازه‌ی بزرگ و باشکوهی که آن را با تشییع جنازه‌ی محمدعلی فردین که سال 1379 در تهران برگزار شده بود، مقایسه کرده‌اند. پس راز محبوبیت و ماندگاری «ارحام» چیست که همه – و از جمله آن‌ها که هرگز او و كارهایش را دوست نداشتند - را چنین به احترام واداشته است؟

گفت‌وگو با رضا ارحام‌صدر: نقش جدی هم كه بازی می‌كردم، مردم می‌خندیدند
زاون قوكاسیان: همیشه وقتی صحبت از فیلم‌های‌تان می‌شود، چرا بیش‌تر اشاره به شب‌نشینی در جهنم می‌کنید؟
ارحام‌صدر: چون اولاً این فیلم اولین تجربه‌ی من در سینما بوده. دیگر این‌که بسیار جوان بودم و عاشق سینما. و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها فارغ‌البال بودم. با یک مرخصی از اداره‌ی بیمه رفتم تهران. هم تهیه‌کننده هم کارگردانان - موشق سروری و سامول خاچیکیان - به من لطف داشتند. حتی در کار تهیه هم در بخش نیمه‌ی آخر فیلم به بعد که تهیه‌کننده بیمار شد، مسئولیت تهیه را به من واگذار کردند. همه‌ی این‌ها به کنار، اصلاًً از نقش ابرام بسیار خوشم می‌آمد. نقش ابرام را بارها با اندکی تفاوت در تئاتر بازی کرده بودم. اصلاً گاهی فکر می‌کنم خدا مرا برای رل نوکر خلق کرده!

سنت كپی‌سازی در سینمای ایران دوباره زنده شده است: شوخی نكن دلخور میشم!
بالا: چارچنگولي، پايين: چسبيده به تواحمدرضا جلیلی:
در تابلوهای تبلیغاتی سربلند (سعید تهرانی، 1387) از مردم دعوت شده بود به تماشای اولین فیلم سینمای ایران بروند كه در آن به شیوه‌ی مونوكروم (تك‌رنگ) چهره‌ی بازیگران و كوچه و خیابان‌ها سیاه و سفید و كراوات و چایی و آبگوشت و خون، سرخ رنگ بود. اما در هیچ جای فیلم اشاره‌ای به اقتباس انجام شده از روی فیلم‌نامه‌ی سعید مطلبی، كوچه‌مردها (1349)، ازمحصولات استودیو عصر‌طلایی نشده بود. كارگردان، بازیگر و تهیه‌كننده‌ی فیلم در همه‌ی گفت‌وگوهایش از یك سو علت ساخت این فیلم را ترویج جوانمردی و صفا و صمیمیت مضمحل شده در جامعه عنوان می‌كرد و از سوی دیگر  پای الهام از رابرت رودریگز و عبور اتفاقی چنگیز جلیلوند از مقابل استودیو را وسط می‌كشید، اما دلش راضی نمی‌شد یك بار هم از اقتباس‌ انجام شده از روی فیلم مطلبی حرفی بزند، اقتباسی كه اثباتش كار سختی نبود. سربلند یكی از نمونه‌‌‌‌های در حال افزایش در سینمای ایران است كه داستان خود را بدون ذكر منبع از فیلم دیگری اقتباس كرده‌اند. سینماگران ایرانی پس از یك دوره طولانی فترت دوباره به روش اقتباس بی‌نام و نشان از فیلم‌های خارجی و ایرانی برای تأمین داستان خود روی آورده‌اند. و این خود بهترین نشانه از ‌آغاز دوران تازه‌ای در سینمای ایران است؛ دوره‌ای كه شوق‌انگیز نیست.

دیده‌بان
سعید قطبی‌زاده: زمانی صحبت از این بود كه چرا در تلویزیون برنامه‌ای مشابه «نود» درباره‌ی وقایع و حواشی سینما نیست. تعدادی از همكاران كه سابقه‌ی برنامه‌سازی در تلویزیون هم داشته‌اند، در این سال‌ها تلاش خود را كردند تا اجازه‌ی ساخت چنین برنامه‌ای را بگیرند اما هیچ‌كدام به نتیجه‌ای نرسیدند. در این‌كه فقدان برنامه‌ای با این مشخصات، كاملاً احساس می‌شود تردیدی وجود ندارد و ما همیشه امیدواریم كه برای یك بار هم كه شده، یكی از مدیران تلویزیون توضیح دهد كه دلیل مقاومت «رسانه‌ی ملی» برای ساخته شدن چنین برنامه‌ای چیست. سینما شاید به اندازه‌ی فوتبال جذابیت عام نداشته باشد اما مطمئناً جذابیتش خیلی بیش‌تر از موضوع‌های دیگری است كه صبح تا شب به بهانه‌ی آن‌ها برنامه‌های ریزودرشت می‌سازند. به هر حال تا تحقق چنین رؤیایی باید به برخی برنامه‌های هرازچندگاهی تلویزیون درباره‌ی سینما قناعت كرد، مثل همان گفت‌وگوهای خبری شبكه‌ی خبر یا برنامه‌های نقد سریال‌ها. اما در این بی‌تفاوتی تلویزیون، به برنامه‌های رادیویی دل‌خوش هستیم. یكی از بهترین برنامه‌های زنده‌ی رادیویی درباره‌ی سینما كه خوش‌بختانه مخاطبان زیادی هم پیدا كرده، برنامه‌ی «سینماصدا» است كه فرزاد حسنی آن را اجرا می‌كند.

گفت‌وگو با جواد رضویان: خودم را بازیگر نمی‌دانم
امید ذاكری‌نیا:
بعضی‌ كارشناسان برخی از فیلم‌های كمدی موجود را مبتذل می‌دانند. با این‌ موضوع موافقید؟ 
جواد رضویان: متأسفانه نمی‌دانم ابتذال چیست. من یك خواهشی دارم؛ این كارشناسان عزیز ابتذال را حتی از لحاظ لغوی هم كه شده برای ما توضیح بدهند تا ما هم دیگر در فیلم‌های این‌ریختی بازی نكنیم.
• البته شما به خودتان نگیرید! آیا قبول ندارید كه تعدادی از كارهای سینمایی به‌اصطلاح كمدی واقعاً ضعیف است؟ یا آن‌كه بهتر است بپرسیم آیا از تمام فیلم‌هایی كه بازی كردید راضی هستید؟
 - من برای كارم خیلی احترام قائلم و حرفه‌ام را شریف و محترم می‌دانم. این‌كه بگویم از كاری كه كرده‌ام راضی بوده یا نیستم، خودپسندانه است. در هیچ كاری نبوده كه من حتی 10 درصد از خودم را هم همراه نداشته باشم. جواد رضویان با تمام وجود سر صحنه رفته و كار كرده.

مباحث تئوریك: ارزش مخاطب خلاق، با نگاهی به: «انجمن كتاب جین آستن»، «زندگی دیگران»، «جان مالكوویچ بودن»، «شكسپیر عاشق» و... 
ساعت‌هاایرج كریمی:
چند سال پیش تجاری‌سازی در یك مصاحبه به مناسبت اكران فیلمش گفته بود: «هدف ما جلب رضایت مشتری‌ست.» همان روزها من در گفت‌وگویی با همان روزنامه در پاسخ گفته بودم: «سینما بقالی نیست.» حالا می‌خواهم اضافه كنم كه نه‌تنها سینما بقالی نیست بلكه بقالی هم دیگر بقالی نیست و آن «مشتری» قدیمی هم سال‌هاست كه دیگر وجود ندارد. بقالی‌ها در زمانه‌ی آن مشتری، ماست را تغاری می‌فروختند و خریدش را دست بالا توی كاغذ كاهی می‌پیچیدند. امروز آن مشتری را در حوزه‌ی اقتصاد و جامعه‌شناسی «مصرف‌كننده» می‌نامند و قضیه تنها این نیست كه فقط اسمش عوض شده باشد. مصرف‌كننده‌ی امروز نه با تغار و دبه و حلب و كاغذ بی‌خط‌ونشان بقالی‌ها، بلكه در سوپرماركت‌ها ـ حتی اگر از بقالی‌های گذشته هم كوچك‌تر باشند ـ با فرآورده‌ی فكر و ذوق صدها صنعت‌گر و فن‌آور و نقاش و گرافیست و طراح روبه‌رو می‌شود كه با انواع بسته‌بندی‌ها و طرح‌ها و آرم‌ها و خط‌ها و رنگ‌ها به او ابلاغ پیام می‌كنند. و با به حساب آوردن تیزر باید ده‌ها سینماگر ـ اعم از فیلم‌نامه‌نویس و كارگردان و فیلم‌بردار و تدوین‌گر و طراح صحنه و...

نمای درشت: اعتصاب غذا: مسلخی مال من
اعتصاب غذاحمیدرضا صدر: خاطرات سال‌های دانشجویی ما طی سال‌های اولیه‌ی انقلاب با بابی سندز گره خورد. در یگانه تصویرها و پیش از آغاز اعتصاب غذایش، چهره‌ی خندانی داشت و موهای صاف بلند و دندان‌های سفیدش خواننده‌های راك یا فوتبالیست‌ها را به یاد می‌آوردند. به نظر نمی‌رسید آن چهره به یك مبارز سیاسی كه به نبرد مسلحانه برخاسته تعلق دارد. همان چهره پس از اعتصاب غذا دگرگون شد و مو و ریش بلند و اندام نحیف استخوانی‌اش، مسیح‌آسا شدند. آن روزها تكرار جمله‌ی او خطاب به انگلیسی‌ها («انتقام ما، خنده‌ی فرزندان‌مان خواهد بود») سیاست‌زده‌ها را خوش می‌آمد. سال 1981 بود كه سندز عضو جبهه‌ی آزادی‌بخش ایرلند دست به اعتصاب غذا زد و 66 روز بعد در 27 سالگی جان سپرد؛ چیزی كه از او چهره‌ی جهانی ساخت و توجه همه را به مبارزه‌ی این جبهه با دولت انگلیس جلب كرد. مارگارت تاچر، سندز و یارانش را زندانی سیاسی قلمداد نكرد و آن‌ها را خلافكارانی خواند كه باید مانند سایر بزهكاران مجازات شوند. مرگ سندز تب اعتصاب غذای سیاسی را رونق بخشید و پس از او نُه تن دیگر از اعضای جبهه‌ی آزادی‌بخش ایرلند در همان اعتصاب به كام مرگ رفتند.

گفت‌وگو با کِن لوچ دربارۀ فیلم اولش «گاو بیچاره»  
وازریك درساهاكیان: کِن لوچ سال 1936 در نانیتن به دنیا آمد که شهر کوچکی است در نواحی مرکزی انگلستان، شمال کاوِنتری، و از قدیم، از مراکز نساجی آن کشور بوده است. در دانشگاه آکسفورد حقوق خواند، و سال 1961 در یک گروه تئاتری در نورتمتن به عنوان کارآموز کارگردانی پذیرفته شد و در 1963 هم در مقام کارآموز کارگردانی به استخدام بی‌بی‌سی در آمد. پس از کار در سریالی به نام خاطرات یک مرد جوان، لوچ خیلی زود به عنوان کسی که دوست دارد حد و مرزهای سبک‌های غالب تلویزیون را زیر پا بگذارد شهرت یافت و در مقام یکی از کارگردان‌های برنامۀ هفتگی نمایش چهارشنبه یک‌راست به سراغ مسایل سیاسی رفت. لوچ اولین فیلم سینمایی‌اش، گاو بیچاره، را در 1967 ساخت و در 1969 به اتفاق تونی گارنت یک شرکت تولید فیلم به راه انداخت به نام «کسترل فیلمز» و  فیلم کِس را همان سال برای این شرکت ساخت که با توفیق بسیار روبه‌رو شد. لوچ پس از آن فیلم‌های داستانی و مستند سینمایی و تلویزیونی بسیاری ساخته است. این گفت‌وگو هم از كتاب فیلم اول من  (استیون لوئنستاین) انتخاب و ترجمه شده؛ همان كتابی كه چند شماره پیش، گفت‌وگو با برتران تاورنیه را از آن خواندید.
 
بازیگری: خلاقیت بازیگر در چیست: فهم نقش یا تغییر آن؟: تا در این پرده جز اندیشۀ او نگذارم...
مسافرانامیر پوریا:
به 120 سالگی سینما چند سال بیش‌تر نمانده. معیارها و حد و سطح بازیگری در سینمای معاصر جهان، پیشروی و پیچیدگی غریبی یافته، اما هنوز می‌توان مطمئن بود که هر جماعتی از اهل سینما را به انتخاب بهترین بازیگر تاریخ این هنر واداری، نتیجه‌ی نهایی نظرخواهی از آن‌ها به یک نام خواهد رسید: مارلون براندو. به این کاری ندارم که این انتخاب نشانه‌ی فرسودگی سلیقه‌هاست یا اصالت‌ در نگاه؛ دغدغه‌ی اصلی‌ام از طرح این نکته، نگاه خود براندو به کلیت بازیگری است که بارها و بارها به‌تأکید گفته كه آن را هنر نمی‌داند. به این تعارض کار دارم که ما بازیگر مشخصی را در جایگاه مظهر و نماینده‌ی عرصه‌ی هنر بازیگری در تاریخ سینما برمی‌گزینیم؛ اما خود او حتی هنر تلقی‌شدن این عرصه را باور ندارد! 

گزارش چهل‌وسومین جشنواره‌ی كارلووی واری: مأموریت: غیرممكن
هوشنگ گلمكانی: گل سرسبد مهمانان امسال جشنواره رابرت دنیرو بود كه به اتفاق همسر سیاه‌پوستش به كارلووی واری آمد و در مراسم افتتاحیه یك جایزه‌ی افتخاری به او اهدا شد. دوسه روز بعد هم، پس از آن‌كه حسابی با برنامه‌های مختلف با او پز دادند، گذاشت و رفت. دیگر مهمان عالی‌مقام جشنواره كریستوفر لی بود كه او را برای مراسم اختتامیه در آب‌نمك خوابانده بودند و به او هم یك جایزه‌ی افتخاری دادند. اما نیكیتا میخالكوف كه آخرین فیلمش 12 در بخش مسابقه‌ی جشنواره شركت داشت و قرار بود خودش هم مهمان كارلووی واری باشد، در آخرین روزها اعلام انصراف داد و برگزاركنندگان جشنواره هم كه خیلی روی نمایش دادن او حساب كرده بودند، در اعلامیه‌ی گلایه‌آمیزی این موضوع را اطلاع دادند؛ با این توضیح كه هر سینماگری برنامه‌اش از قبل مشخص است و این آقا اگر نمی‌خواسته بیاید، باید خیلی زودتر می‌گفت تا نام او جزو celebrityهای جشنواره اعلام نمی‌شد و این طور دست آن‌ها را توی حنا نمی‌گذاشت. پل مازورسكی، دنی گلاور، جان سیلز، ریتا توشنگهام و آرمین مولر اشتال هم از دیگر مهمانان سرشناس جشنواره بودند.

سی‌وسومین جشنواره‌ی تورنتو: پنجره‌ای رو به جهان
میلیونر زاغه‌نشينفریدون شفقی:
33 سال پیش یک مهاجر اسکاتلندی به نام بیل مارشال، با پر کردن کارت‌های اعتباری‌اش و خلق صدهزار دلار بدهی، جشن سینمایی كوچكی در تورنتو برپا کرد. او به همراه دوستی به نام داستی کول، دست به این قمار بزرگ و غیرقابل پیش‌بینی زد و در نهایت کار به جایی رسید که امریکن اکسپرس جلوی مخارج آن‌ها را گرفت اما به هر تقدیر از همان سال نطفه‌ی جشنواره‌ای در تورنتو بسته شد که اکنون به یکی از معتبرترین گردهمایی‌های سینمایی جهان تبدیل شده است. سال اول در این جشنواره فقط 127 فیلم به نمایش درآمد و بودجه‌ی ناچیز آ‌‌ن‌ها تنها ظرفیت دعوت از نُه مهمان را داشت که ژان مورو و دینو دلارنتیس از مهمانان برجسته‌ی آن دوره بودند. امروز این جشنواره، که ابتدا جشنواره‌ی جشنواره‌ها نام داشت، به رشدی تصورناپذیر رسیده و تا حالا 8881 فیلم از سراسر دنیا به نمایش گذاشته و سالانه پنجاه میلیون دلار به اقتصاد تورنتو تزریق می‌کند. حتی برخی معتقدند که زمزمه‌های مربوط به اسکار، اغلب از تورنتو آغاز می‌شود.

بیست‌و‌یکمین جشنواره‌ی توکیو: جشنواره‌ی سبز
هوشنگ راستی:
مبارک است انشاالله! سال گذشته غیبت شش‌هفت ساله‌ی سینمای ایران در جشنواره‌ی توکیو، با نمایش چند روز بعد (نیکی کریمی) و حافظ (ابوالفضل جلیلی) شکسته شد. امسال نیز سینمای ایران با دو فیلم هامون و دریا (ابراهیم فروزش) در بخش مسابقه و دیوار (محمدعلی طالبی) در بخش «بادهای آسیا و خاورمیانه» حضور داشت. هرچند که هم سال گذشته و هم امسال سینمای ایران دست خالی ماند. آخرین باری که سینمای ایران در جشنواره‌ی توکیو صاحب جایزه‌ای شد سال 2001 بود که رضا میرکریمی برای فیلم زیر نور ماه برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کارگردانی شد و جایزه‌ی ویژه‌ی داوران نیز به همین فیلم تعلق گرفت. همان سالی که نورمن جیوسن رییس هیأت داوران بود و آن جمله‌ی به یاد ماندنی‌اش را به من گفت که «you are so hip /  فکر نمی‌کردم شما (ایرانی‌ها) این‌قدر با حال باشید» که یک خانم مصری در کتابی که در ژاپن منتشر شده به این موضوع اشاره كرده و این جمله در آن ثبت شده است.

سی‌امین جشنواره‌ی سه قاره: پرواز سی بالن طلایی
همچنان قدم‌زنانمحمد حقیقت: در هر جشن تولدی دو نعمت موجود است و در هر نعمتی رازی نهفته. وقتی جشن تولد می‌گیریم یادمان می‌آید كه باز هم یك سال گذشت، اما خود را غرق در جشن می‌كنیم تا نوستالژی‌ها را فراموش كنیم. در عین حال فرصتی‌ست برای تجدید خاطره با آن‌چه بر ما گذشته. و حالا... خانم‌ها و آقایان! سی‌امین سالگرد جشنواره‌ی سه قاره است. برادران ژالادو در 1979 از آن‌جا كه تركیب «جهان سوم» حالت تحقیرآمیزی به خود گرفته بود، ترجیح دادند از این عنوان برای جشنواره‌ی نوپای خود استفاده نكنند اما فیلم‌های انتخابی آن‌ها شامل فیلم‌های كشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریكای لاتین می‌شد. در پایان دهه‌ی 1970 سینما داشت خود را از شر برچسب‌های سیاسی راحت می‌كرد تا جنبه‌های هنری‌اش را بیش‌تر ارج نهد و معتبرتر سازد.

چهل‌ونهمین جشنواره‌ی تسالونیكی: ساعت‌ها  
محمد محمدیان: هنگام نمایش به همین سادگی سالن پر از تماشاگر است. میركریمی به تماشاگرها می‌گوید خوش‌حال است كه عده‌ی زیادی به سینما آمده و تعدادی هم روی زمین نشسته‌اند! آن‌ها با شوخی‌ها و نكته‌های طنز فیلم ارتباط برقرار می‌كنند و این را از خنده‌های‌شان می‌توان فهمید. در پایان تماشاگرها سؤال‌های بسیاری دارند. آقای مؤمنی، مترجم میركریمی، كه سال‌ها است در تسالونیكی زندگی می‌كند می‌گوید داستان این فیلم مشكل زن‌های یونانی هم هست و این تنهایی را برخی از آن‌ها نیز تجربه می‌كنند. هنگام پرسش و پاسخ یكی از تماشاگرها به میركریمی گفت: «این فیلم صداقت و آرامش ایرانی‌ها را به نمایش گذاشت. ما مهربانی ایرانی‌ها را درك می‌كنیم و شما با زبان سینما به فیلم كشتی‌گیر پاسخ داده‌اید.» میركریمی هم پاسخ داد: «تمدن‌های ایران و یونان تمدن چندهزار ساله است و كسی نمی‌تواند خدشه‌ای به آن وارد كند.»

نقد احضارشدگان: پیچ‌وتاب‌های غیرپیچیده
مهرزاد دانش:
برخلاف برخی تصورات كه فیلم احضارشدگان را به سینمای وحشت منسوب كرده‌اند، به نظر می‌رسد این فیلم تا حد زیادی – به‌ویژه به لحاظ متن فیلم‌نامه – برگرفته از برخی الگوهای اخیر سینمایی باشد كه به تداخل‌های عینی/ ذهنی پرداخته‌اند و دنیایی پیچیده را در این دوگانه‌ی تودرتو خلق كرده‌اند و از بطن بی‌منطقی‌های روایی ظاهری كه مبتنی بر فضایی رؤیایی و وهمی بوده، منطقی درونی را در كلیت ماجرا شكل داده‌اند. از بین آثار شاخص این‌چنینی می‌توان به فیلم‌های بمان (مارك فورستر، 2005)، اثر پروانه‌ای (اریک بروس و جاناتان مکی گروبر، 2004)، ماشین‌چی (براد اندرسن، 2004)، هویت ( جیمز منگولد، 2003)، و من درون (رونالد سوسو ریشتر، 2003) اشاره كرد كه در هر یك سیر شخصیت اصلی داستان در بستر لایه‌های درون ذهن چنان عمیق و رازآلود شكل می‌گیرد كه به‌سختی می‌توان بین واقعیت و كابوس/ رؤیا/ خیال تمایزی قائل شد، اما روند كار به گونه‌ای است كه در نهایت، معمایی پیچیده به شكلی منطقی و متین گشوده می‌شود و مخاطب را با شگفتی شیرینی همراه می‌سازد. نگارنده به لحاظ ذائقه‌ی شخصی به این نوع فیلم‌ها علاقه‌ی فراوان دارد، ولی در مواجهه با فیلمی مثل احضارشدگان، بیش‌تر عبارت تركیبی و پارادوكسیكال «پیچیدگی ساده‌انگارانه» به ذهنش تداعی می‌شود.

تانگوی شیطان: مالیخولیای مقاومت
محمد باغبانی:
چندی پیش در سالن كوچك سینماتك سینما سپیده، سینمای متفاوت بلا تار، فیلم‌ساز معترض و پیشرو مجار به نمایش گذاشته و بررسی شد (در فیلم هارمونی‌های وركمایستر نام یكی از شخصیت‌ها Bela است كه بیلا خوانده می‌شود). دیدن فیلم بر پرده چیز دیگری‌ست و تأثیر بیش‌تری دارد، و دیدن فیلم‌های بلا تار بر پرده (حتی برای چندمین بار)، فرصتی بود كه نمی‌شد از دست داد؛ به‌خصوص که تمامیت و تأثیر نهایی آثار تار، كاملاً متعلق به نمایش بر پرده‌ی سینما است. متأسفانه این فرصت خیلی خوب را خیلی‌ها از دست دادند. این نوشته مروری است بر آثار این فیلم‌ساز اعجاب‌انگیز و ناشناخته در ایران، با تمرکز بر فیلم هفت‌ساعته‌ی تانگوی شیطان (1994). لعنتگاه (1988)، هارمونی‌های وركمایستر (2000) و مردی از لندن (2007) از سایر آثار شاخص این فیلم‌ساز هستند كه در سینما سپیده به نمایش درآمدند، اندكی هم به آن‌ها خواهیم پرداخت.

بررسی تطبیقی «كنعان» و «هامون»: هامون گم‌گشته بازآید به کنعان...
فاطمه احمدی: اگر بپذیریم که هامون یک فیلم‌کالت در سینمای ایران است، از مشاهده‌ی آثاری که پیوسته با فاصله‌های زمانی کم‌وزیاد – و بیش‌تر زیاد - از فیلم ساخته می‌شوند و به آن ارجاع می‌دهند یا به طریقی ادای دین می‌کنند نباید شگفت‌زده شویم. اشاره‌های آشکار و نهان کنعان به هامون بیش از آن است که اتفاقی قلمداد شود و از آن‌جا که حقیقی یک هامون‌باز است و توجهش به فیلم مهرجویی را پیش از این با ساخت مستند کم‌تر دیده‌شده‌اش، هامون‌بازها نشان داده، کنعان هم طبعاً نمی‌تواند از علایق او برکنار باشد؛ فیلمی كه پر است از نکاتی که می‌تواند نشانه‌ی تأثیر گرفتن آگاهانه یا ناخودآگاه حقیقی از مهرجویی باشد. 

سینمای خانگی سازدهنی: كاش این فیلم را دوباره نمی‌دیدم
بهزاد عشقی: سازدهنی فیلمی غرورانگیز بود و همواره از این فیلم به عنوان یكی از نمونه‌های شاخص سینمای متفاوت قبل از انقلاب یاد می‌كردم و هر جا سخن از سانسور پهلوی به میان می‌آمد، از این فیلم در كنار آرامش در حضور دیگران و دایره‌ی مینا و گوزن‌ها و... مثال می‌آوردم. این فیلم در آن دوران امكان نمایش عمومی نیافت و فقط در جشنواره‌ی كودكان و نوجوانان و یكی از بخش‌های جنبی جشنواره‌ی تهران بر پرده رفت كه آن را در جشنواره‌ی تهران دیدم و از دیدنش لذت بردم. تماشاگران فیلم نیز از تماشایش به وجد آمدند و به‌خصوص در صحنه‌ای از فیلم، وقتی مادر امیرو به او می‌گفت «سعی كن زیر بار حرف زور نروی»، برایش دم می‌گرفتند و هورا می‌كشیدند. دوران انقلابی‌گری و ظلم‌ستیزی بود و این حرف‌ها در میان اقشار نخبه و دانشجو طرفداران زیادی داشت. البته در همان زمان صداهای مخالفی نیز به گوش می‌رسید؛ خرده می‌گرفتند كه مفاهیم سیاسی به شكل مصنوعی به مناسبات داستانی فیلم سنجاق شده و ارتباط استثمار و استثمارشونده، با روابط طبیعی كودكان آن جزیره كه موقعیت طبقاتی كمابیش مشابهی دارند، چندان هم‌خوانی ندارد.  

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO