جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ مرداد ۱۳۸۵

شماره‌ی 349 ماهنامه‌ی فیلم، مرداد 1385

فهرست مطالب
فلاش‌بک: نقد و نظر خوانندگان مجله درباره‌ی مطالب شماره‌های گذشته و نویسندگانش
خشت و آینه: بادکنک ترکید/ اندر معنای شورشی بودن/ عارضه‌ی جوّگرفتگی/ کمربندها را باز نکنیم
رویدادها
فیلم‌های تازه:
رییس (مسعود کیمیایی)/ مهمان (سعید اسدی)/ اقلیما (محمدمهدی عسگرپور)/ عاشق (افشین شرکت)/ پسران آجری (مجید قاری‌زاده)/ سومین روز پس از مرگ (پرویز شیخ‌طادی)/ تصمیم کبرا (سیروس حسن‌پور)/ قفل‌ساز (غلامرضا رمضانی)/ اخراجی‌ها (مسعود ده‌نمکی/ سبیل مردونه‌(جواد اردکانی)/ وقت لطیف شن (فرید میرخانی)/ محاکمه‌(ایرج قادری، فیلم‌نامه: سعید مطلبی) // بازدید از لابراتوارهای فیلم‌ساز و بدیع/ گپی با بهرام بیضایی درباره‌ی فیلم تازه‌اش/ حاشیه‌های اکران آفساید/ خبرهای کوتاه/ درگذشت سیروس کاشانی‌نژاد (1385-1322)
ایستگاه مرداد: خبرهایی از تورج اصلانی/ ایرج افشار/ بهرام توکلی/ فردین خلعتبری/ حمیده خیرآبادی/ بهرام رادان/ هما روستا/ محمدعلی کشاورز/ علی‌محمد قاسمی/ بهناز جعفری/ خسرو معصومی/ احمد مهران‌فر/ تهمینه میلانی/ یدالله نجفی/ حسین یاری
اشاره به دور: بازداشت مستندسازان ایرانی در پاناما/ «دوست من آقای گاو» از امارات/ خبرهایی از کیارستمی و مخملباف‌ها/ مستندی درباره‌ی ایران و فرانسه/ زرین‌کلک و آسیفای جهانی/ هشت فیلم کوتاه از کارگردان‌های ایرانی و آلمانی/ جایزه‌ی ابداع برای «صفر درجه»/ نکته‌هایی درباره‌ی خبررسانی انجمن سینمای جوانان ایران/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراکز فرهنگی جهان 
شهیدثالث و موج نوی سینمای ایران: امیر نادری درباره‌ی شهیدثالث در هشتمین سالگرد مرگش
جوان‌مرگی منتقد عاشق: درباره‌ی طغرل افشار در پنجاهمین سالگرد درگذشت او
در تلویزیون: جام جهانی هجدهم و یک جهان، یک جام: در استودیوی پخش، گفت‌وگو با مزدک میرزایی و یک یادداشت درباره‌ی پخش تلویزیونی جام جهانی/ یک‌شنبه‌ها، همیشه: درباره‌ی سریال مأموران مخفی پلیس/ شهرت در قاب کوچک: حضور بازیگران سینمای ایران در تلویزیون
صدای آشنا:‌ خبرهای دوبله/ مردی که «ایرج دوستدار» را زنده کرد: درباره‌ی دوبله‌ی جدید مردی که لیبرتی والانس را کشت/ کارنامه‌ی سینمایی گویندگان ــ 5 : صداهایی که ماندگارترند
خشت خام: ملاحظاتی درباره‌ی سینمای مستند: یک دوربین ــ قلم دیگر/ چاره‌ی دیگر کنیم/ فوتبال و سینمای مستند/ واقعیت و انتزاع در سینمای «گدار»

سینمای جهان
ــ نمای دور: تأثیر جام جهانی فوتبال بر فروش فیلم‌ها/ گپی با پدرو آلمودووار درباره‌ی بازگشت خبرهای کوتاه: فروش اینترنتی فیلم‌ها/ بازگشت «جان‌سخت»/ دیدار دوباره با گوریل‌ها/ دفاع کن لوچ/ شکایت یک کهنه‌سرباز از مایکل مور/ چاوز علیه هالیوود/ پرخرج‌ترین فیلم مصری/ نسخه‌ی هالیوودی یک فیلم هندی/ «فنا» و گجرات هند/ اکشن زنانه‌ی کره‌ای/ تقدیر از والاس و گرومیت/ یک «هفت سامورایی» هالیوودی دیگر/ بازی ویدئویی «هری کثیف» و …
ــ نمای متوسط: گارفیلد: یک دُم دو بچه‌گربه (تیم هیل)/ ماشین‌ها (جان لَسِتِر)/ جعبه موسیقی (چن یی‌فی)/ کریش (راکش روشن)/ آب (دیپا مهتا)/ سایه‌های برقی (زیائو جیانگ)/ سبک فیلم‌بردار (جون فائر)/ اقلیم‌ها (نوری بیلگه‌جیلان)/ اتومبیل سوئدی (درک سیگ)
ــ فیلم‌های روز: بادی که جوزار را می‌لرزاند The Wind that Shakes the Barley (کن لوچ)/ دوزخ (دانیس تانوویچ)/ طرح‌هایی از فرانک گری (سیدنی پولاک)/ مأموریت: غیرممکن 3 (جی. جی. آبرامز)/ خاطرات یک گیشا (راب مارشال)
ــ نمای درشت: اینک بهشت (هانی ابواسد): دوزخیان زمین/ دو نگاه/ نفرین‌شده و پربرکت/ شکار کاپور درباره‌ی «اینک بهشت»/ گفت‌وگوی کمیته ضد تبعیض عرب‌های آمریکایی با هانی ابو اسد/ گپی با قیس ناشف بازیگر فیلم
گهواره‌ای برای یک اسطوره: همه چیز درباره‌ی «مانیومنت ولی»، لوکیشن محبوب جان فورد در چند وسترن او
دو برداشت از یک موضوع: ترومن کاپوتی: درباره‌ی دو فیلمی که اخیراً درباره‌ی ترومن کاپوتی ساخته شده: کاپوتی (بنت میلر) و بدنام (داگلاس مک‌کرات).
واقعیت، فراتر از تخیل‌: گزارش جشنواره‌ی فیلم‌های مستند هات‌داکس در کانادا

نقد فیلم
شام عروسی (ابراهیم وحیدزاده)/ سوغات فرنگ (کامران قدکچیان)/ نقد خوانندگان/ گزارش اکران
سینمای خانگی: سه مرد خبیث خائن: دلهره، سگ‌کشی، چهارشنبه‌سوری/ عروس آتش و جوان متعصب عرب
جامپ‌کات‌: ملاحظاتی درباره‌ی چند فیلم

مونولوگ:‌ نامه‌ای به جعفر پناهی: تو چرا پیر نمی‌شوی؟
نامه‌ها: پاسخ‌های کوتاه/ فرهنگ بازیگران ایران و جهان
بیست سال پیش در همین ماه: مروری بر شماره‌ی 39 ماهنامه فیلم (مرداد 1365)
سایه‌ی خیال:‌ زندگی و دوران جرج کلونی: ای برادر... کجایی؟/ همراه با دو گفت‌وگو و دو یادداشت

همکاران این شماره: محمد اطبایی، عباس بهارلو، محسن بیگ‌آقا، مانی پتگر، امیر پوریا، یعقوب تقی‌خانی، نیما حسنی‌نسب، سعید خاموش، مهرزاد دانش، پیمان دوستدار، کیکاوس زیاری، محمد شکیبی، حمیدرضا شیبانی، تهماسب صلح‌جو، احمد طالبی‌نژاد، شادی طلوعی، صادق عبداللهی، بهزاد عشقی، امیر قادری، وحید قادری، لیلا قاسمی، پیروز کلانتری، محمدسعید محصصی، صابره محمدکاشی، حسین معززی‌نیا، امیر نادری، امید نجوان، پرویز نوری.
روی جلد
روناک یونسی در گرگ‌و‌میش ساخته‌ی قاسم جعفری/ عکس از عبدالله عبدی‌نسب


قسمت هایی از این شماره

سهراب شهیدثالثامیر نادری درباره‌ی سهراب شهیدثالث
سهراب شهیدثالث حساس‌ترین انسانی بود که در زندگی‌ام شناخته‌ام. پویایی ذهن او با جسم ضعیفش در کنار هم زندگی می‌کردند. او از آن آدم‌هایی بود که جسمش توانایی همراهی با ذهنش را نداشت. آدمی بخشنده ولی غیرقابل پیش‌بینی بود. به‌راحتی هرچه را که داشت می‌بخشید، حتی زندگی‌اش را... و بالاخره هم این کار را کرد. اولین باری که او را دیدم تابستان 1352 بود؛ زمانی که داشتم برای فیلم سازدهنی دنبال تدوین‌گر می‌گشتم. و در این زمان بود که محمدرضا اصلانی او را به من معرفی کرد. شهیدثالث شخصیتی یگانه و پیچیده داشت. با این‌که در ظاهر خیلی دوست‌داشتنی و اجتماعی بود ولی همیشه فاصله‌اش را با اطرافیانش نگه می‌داشت. به طرز غریبی مهربان بود و قلبی بزرگ داشت، ولی در عین حال…

جوان‌مرگی منتقد عاشق
28 مرداد سالروز مرگ طغرل افشار یکی از تیزبین‌ترین، خوش‌ذوق‌ترین و پُرشورترین منتقدان سینمای ایران است. افشار متولد 15 فروردین 1312 بود، و در سومین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 در دریای بابلسر غرق شد. روی سنگ قبر او نوشته شده است: «در اینجا طغرل افشار، اولین منتقد سینما در ایران روانِ آرام و نجیبش را به خاک کشیده است. حیات آزاده و پر شوق او که لبریز در آمال هنری بود از 15 فروردین 1312 شروع و در میان کشاکشِ تند دریا کشیده و از میان رفت و در غروب 28 مرداد 1335 به خاک سپرده شد.» عمر افشار کوتاه، اما پربار بود، و در همان آغاز فعالیت نقدنویسی خود، در اواسط دهه‌ی 1320، به عنوان منتقدی با قریحه و فعال شناخته و تثبیت شد…

«مانیومنت ولی» لوکیشن محبوب جان فورد
با آن‌که سکانس عنوان‌بندی دلیجان هفتاد ثانیه بیش‌تر طول نمی‌کشد ولی سرآغازی کاملاً تازه برای فیلم‌های وسترن، و در زندگی حرفه‌ای جان فورد، نخستین استفاده‌اش از «مانیومنت ولی» (Monument Valley) محسوب می‌شود. عناصر اصلی بزرگ‌ترین آثار وی در این ژانر، همگی در پس عنوان‌بندی همین فیلم قرار دارند: دلیجان و افراد سواره‌نظامی که در حمایت از آن اسکورتش می‌کنند؛ سرخ‌پوست‌هایی که در هوایی گرگ‌ومیش به طور تهدیدآمیزی پدیدار می‌شوند و آسمان پهناور بالاسر سازه‌ها و برج‌های طبیعی خود مانیومنت ولی. چه‌گونه فورد از وجود چنین لوکیشن خارق‌العاده‌ای در جنوب شرقی یوتا و شمال شرقی آریزونا باخبر شد؟ و چه‌طور به آن شکوه و عظمت طبیعی چنان ابعاد قهرمانانه‌ای داد که پس از آن هیچ‌یک از کارگردان‌های هالیوودی از ترس متهم شدن به «سرقت هنری» جرأت نکرد پا به مانیومنت ولی بگذارد؟…

دو برداشت از یک موضوع: ترومن کاپوتی
دیوید تامپسن: بهترین فیلمی که امسال دیده‌ام درباره‌ی ترومن کاپوتی بوده. این فیلم نشان می‌دهد که وقتی برای تحقیق در زمینه‌ی قتل توجیه‌ناپذیر اعضای خانواده‌ی کلاتر به هولکامب کانزاس رفت چه بر سر او آمد. این فیلم، تصویر زیبا یا شادی از زندگی یک نویسنده به دست نمی‌دهد. به عنوان مثال ــ و می‌دانم که درست به‌موقع ــ تا حد قابل ملاحظه‌ای مشوش‌کننده‌تر از کاپوتی است که فیلیپ سیمور هافمن به خاطرش جایزه‌ی اسکار گرفت. البته من هافمن را هم دوست دارم و معتقدم که سال قبل نقش‌آفرینی درخشانی در قالب کاپوتی ارائه داده. قصد ندارم از او یا آن فیلم ایراد بگیرم. چیزی که می‌خواهم بگویم این است که به‌تازگی فیلم جدیدی دیده‌ام ــ که تا پیش از پاییز اکران نخواهد شد ــ با عنوان بدنام که...

از گزارش حضور بازیگران سینما در تلویزیون
محمدرضا فروتن در زیر پوست شهر…محمدرضا فروتن هم معتقد است که اگر کار فوق‌العاده‌ی تلویزیونی پیشنهاد شود خواهد پذیرفت و بیش از همه به بازی کردن در نقش شخصیت‌های تاریخی راغب است، مثل نقشی که در شاه خاموش (تنها اپیزود سینمایی سریال روزهای به‌یادماندنی ساخته‌ی همایون شهنواز) بر عهده داشت: «از دوران کودکی، بازی در نقش شخصیت‌های تاریخی را دوست داشتم و بازی کردن در شاه خاموش در واقع پاسخی بود به وسوسه دوران کودکی‌ام.» فروتن، حساسیت‌ها و سخت‌گیری‌ها در سینما را بیش از تلویزیون می‌داند و می‌گوید: «شخصاً این نوع سخت‌گیری‌ها و حساسیت‌ها را دوست دارم، اما فکر می‌کنم در تلویزیون چه در کارگردانی و چه در تصویربرداری و غیره، حساسیت‌های لازم اعمال نمی‌شود. مثلاً فیلم‌نامه‌های خوب در فیلم‌های سینمایی جواب می‌دهند اما معمولاً فیلم‌نامه‌های خوبی که قرار است در تلویزیون ساخته شوند به دلیل فرمول‌های رایج سریال‌سازی که به آن‌ها اصطلاحاً «آب بستن» می‌گویند حیف می‌شود.» بی‌نظمی در تولید برخی از سریال‌ها نیز از جمله مواردی است که فروتن به آن اشاره می‌کند: «برای بازی در سریال در چشم باد (مسعود جعفری‌جوزانی) قراردادی بسته بودم و به خاطر این قرارداد چند ماه معطل شدم و در مدتی که قرار بود کار را شروع کنیم یکی‌دو کار خوب را از دست دادم. حتی برای فیلم مجید مجیدی هم دعوت به کار شدم، اما نهایتاً کار متوقف شد و زمانی شروع شد که من به‌شدت دلزده شده بودم و دیگر آن روحیه را نداشتم. من برای کار در این سریال می‌توانستم دستمزد خوبی دریافت کنم اما به دلیل همان دلزدگی بازی در سریال را از دست دادم و از طرفی نه ماه است که کاری نکرده‌ام.»…

سینمای جهان: فوتبال روی پرده‌ی سینما
طرح از علیرضا امک‌چیرونالدینیو و دیوید بکام به بازیگران سرشناسی مثل تام هنکس و جانی دپ پیوستند تا تابستان امسال در مولتی‌پلکس‌های سینمایی، رقابت سختی را دامن بزنند. سینماهای دو سوی قاره امسال تلاش کردند تا در بحبوحه‌ی بازی‌های جام جهانی فوتبال، هم تماشاگران خود را از دست ندهند و هم اگر بتوانند تماشاگران بیش‌تری را جذب کنند. شاید عجیب به نظر برسد، ولی برخی از مولتی‌پلکس‌ها در ماه گذشته به جای نمایش فیلم به پخش مسابقه‌های فوتبال پرداختند. مثلاً در ویرجینیا 250 کودک و نوجوان در یکی از سینماها به تماشای مسابقه‌ی فوتبال بین تیم‌های ملی آمریکا و چک ــ که آمریکا سه بر صفر باخت ــ نشستند. مدیر این سینما می‌گوید: «ما این مسابقه را در زمان مرده‌ی خودمان پخش کردیم و با این کار حداقل توانستیم تعداد بیش‌تری بلیت بفروشیم.» در انگلستان هم اقدام مشابهی صورت گرفت. از زمان شروع بازی‌ها...

سینمای خانگی
بهزاد عشقی:
در تاریخ سینمای ایران مردان خیانت‌کار خبیث کم نبودند، اما مردان به‌ظاهر موجهی که سرانجام به شکل غافل‌گیرکننده‌ای خائن به زنان خود معرفی می‌شوند، رد خود را در سه فیلم نامور به جا گذاشتند. فیلم‌هایی که عامل غافل‌گیری نقش تعیین‌کننده‌ای در آن‌ها بازی می‌کنند.
دلهره: ساموئل خاچیکیان این فیلم را در اوج دوران شکوفایی خود ساخت؛ زمانی که سرآمد کارگردان‌های سینمای ایران از جهت تکنیکی بود و با جنایی‌های خود تعلیق و دلهره به وجود می‌آورد و فیلم‌هایش با آثار خارجی قیاس می‌شد و جدا از تماشاگر عام، با اقشار نخبه نیز ارتباط برقرار می‌کرد. با این همه، خاچیکیان از نظر رسانه‌ای فیلم‌ساز چندان رسمیت‌یافته‌ای نبود و منتقدان دوران، بی‌آن‌که سره را از ناسره جدا کنند، اغلب او را با مباشران سینمای کاباره‌ای هم‌سنگ می‌کردند. این داوری گرچه چندان عادلانه نبود، اما…

مونولوگ: نامه‌ای به جعفر پناهی
جعفر پناهیاحمد طالبی‌نژاد: … می‌دانم که تا این‌جای یادداشت، حسابی از دستم کفری شده‌ای. آخر ما یک رفاقت ده‌پانزده ساله هم داریم؛ از زمانی که هنوز وارد عرصه‌ی فیلم‌سازی حرفه‌ای نشده بودی. بگذار همین‌جا به یک نکته‌ی فرعی هم اشاره کنم. گاهی که جوانان علاقه‌مند می‌پرسند ما چه کنیم که وارد سینمای حرفه‌ای شویم، من دو نفر را مثال می‌زنم و می‌گویم بروید سرگذشت یا سیر ورود دو نفر را به عالم سینما بخوانید. اولی‌اش تویی و دومی بهمن قبادی. من این شانس را داشته‌ام که سیر حضور خیلی‌ها از جمله شما دو نفر را از نقطه آغاز تا امروز از نزدیک شاهد باشم؛ یک جور سماجت و پشتکار مثال‌زدنی و البته به نظر عده‌ای خوش‌شانسی و اتفاق و برنده شدن بلیت. در مورد تو یادت هست سال‌هایی که در صداوسیمای بندرعباس مشغول کار بودی و دو فیلم کوتاه ساخته بودی به نام‌های دوست و آخرین امتحان که یکی‌شان کم‌وبیش شبیه نان و کوچه نخستین ساخته‌ی عباس کیارستمی بود. این دو فیلم را به جشنواره‌ی رشد داده بودی که آن سال‌ها مدیریتش بر عهده‌ی من و یکی دیگر از دوستان (بهروز صمدمطلق) بود و برای این‌که هر دو فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شوند، چندین بار از بندرعباس به تهران آمدی و…

نمای درشت: اینک بهشت (هانی ابواسد)
رویدادهای جهانی دهه‌ی اخیر و به‌خصوص پس از آغاز هزاره‌ی نو، مسلمانان و به‌خصوص عرب‌ها را موضوع اصلی یا فرعی فیلم‌های بسیاری کرده است. یکی از مهم‌ترین موضوع‌ها در این میان، مسأله‌ی فلسطین است که قدمت این زخم، همین امسال، شصت ساله می‌شود. اینک بهشت از مهم‌ترین و مشهورترین فیلم‌های اخیر درباره‌ مسأله‌ی فلسطین، و موضوع چالش‌برانگیز عملیات انتحاری است که یک فیلم‌ساز فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی ساخته و در دوره‌ی اخیر به عنوان نخستین نماینده‌ی سینمای فلسطین برای شرکت در رقابت‌های اسکار بهترین فیلم خارجی معرفی شد. اینک بهشت فیلمی متعادل و غیررادیکال در باره‌ی‌ یک موضوع رادیکال ارزیابی شده و به‌خصوص در این روزها که فلسطین عرصه‌ی خون و خشونت و قساوت است، شاید پرداختن به آن بی‌مناسبت نباشد.
حسین معززی‌نیا: اینک بهشت از آن فیلم‌هایی است که هر چه هم سعی کنیم با فاصله درباره‌اش صحبت کنیم و ارزیابی‌مان از آن فقط در محدوده‌ی یک بحث سینمایی باقی بماند، باز هم درگیر مضمون حساس‌اش خواهیم شد. فیلم البته خوب ساخته شده و ساختار قابل دفاعی دارد. فیلم‌ساز از همان ابتدا موقعیت قابل فهمی را ترسیم می‌کند و جغرافیای منطقه و نحوه‌ی ارتباط آدم‌ها را جا می‌اندازد؛ در ابتدا وضعیت عادی و به اطلاعات اولیه ما از شرایط زندگی در فلسطین نزدیک است. همه چیز آرام است. ظاهراً چیز هیجان‌انگیز و متفاوتی در زندگی روزمره‌ی قهرمانان داستان (خالد و سعید) وجود ندارد. ورود دختری به نام سهی که مشتری ماشین‌های قدیمی است و توجه سعید را جلب می‌کند، تنها حادثه‌ای است که شرایط را کمی تغییر می‌دهد. اما پیش از آن‌که مهلت پیدا کنیم طبق حدس‌مان شاهد یک داستان عاشقانه باشیم، حادثه‌ی اصلی از راه می‌رسد…

سایه‌ی خیال: زندگی و دوران جرج کلونی
کلونی به طرز هوشمندانه و جسورانه‌ای، بر خلاف شیوه‌ی معمول بازیگران هالیوودی، با دریافت دستمزدهای کم‌تر و پذیرفتن نقش‌های کوچک‌تر در مجموعه‌ای از فیلم‌های چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ انتقادی موفق هالیوود، خود را تبدیل به ستاره‌ی بزرگ‌تری کرد. فیلم‌هایی مثل خارج از دید، سه سلطان، توفان تمام‌عیار و ای برادر کجایی؟… خودش در این باره می‌گوید: «نمی‌خواهم پول انبار کنم و در نهایت، فهرستی از فیلم‌های مزخرف را پشت سرم داشته باشم. دوست ندارم وقتی در هفتادسالگی برنامه‌ی مرور بر فیلم‌هایم را می‌گذارند، پر از فیلم‌های آشغال باشد.» در عین حال کم‌تر ستاره‌ای در حد و قواره‌ی کلونی وجود دارد که به‌رغم سال‌ها حضور در سریال‌های ناکام تلویزیونی و فیلم‌های ترسناک بی‌معنی در ده سال اول زندگی حرفه‌ای‌اش و چند نقش بد در کارهایی مثل واقعیت‌های زندگی و خواهران، چنین به کامیابی رسیده باشد و موقعیت خود را حفظ هم کرده باشد…
جرج کلونی: پس از همه این سال، هنوز خیلی مشکل است که پدرم را تعریف کنم. اما بهترین چیزی که می‌توانم درباره‌اش بگویم این است: مردانی در زندگی‌تان هستند که در مواقع خاصی از زندگی آرزو می‌کنید می‌توانستید جای آن‌ها باشید. پدرم همیشه بهترین عکس‌العمل را لحظه‌ی مناسب داشت. او یک آرمان‌گرا هم بود و راحت‌تر است که دوست یک آرمان‌گرا باشید تا این‌که بچه‌اش باشید، چون یک آرمان‌گرا بچه‌اش را به عنوان یک نمونه می‌سازد. وقتی رابرت کندی کشته شد، پدرم یک روزنامه‌نگار بود که در کلمبوس یک شوی تلویزیونی داشت. دقیقاً زمان مرگ مارتین لوتر کینگ بود؛ یک دوره‌ی واقعاً ناامیدکننده. پدرم وارد اتاقم شد و فهمیدم که اتفاقی افتاده است. او گفت: «تفنگ‌های اسباب‌بازی‌ات را به من بده، همه‌شان را به من بده.» و من همه‌ی آن‌ها را به او دادم؛ تفنگ‌های آب‌پاش پلاستیکی، هر چیزی که داشتم. آن‌ها را گرفت توی دستش و رفت سر برنامه‌ی تلویزیونی‌اش و گفت: «پسرم این‌ها را به من داد. گفت دیگر نمی‌خواهم با آن‌ها بازی کنم.» پدرم فهمید که این پیام بهتر است از راه یک بچه‌ی هفت‌ساله منتقل شود، و این از هوش او بود…

گزارش جشنواره‌ی فیلم‌های مستند «هات داکس»
صابره محمدکاشی: اگر همچون ادوارد سعید روشنفکران را وجدان بیدار جوامع بدانیم، باید گفت که در آمریکای شمالی و کانادا بخش مهمی از بار وظایف روشنفکران را مستندسازان به دوش می‌کشند. امروزه با اشباع شدن هالیوود از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری و داستان‌های ضعیف و با توفیق خارج از انتظار فیلم‌های مستند در گیشه (که معروف‌ترین مثال آن مایکل مور و مستند فارنهایت 11/9 است) سینمای مستند جایگاه مهمی یافته است. برخلاف فیلم‌های داستانی، مستندسازان به دنبال آدم‌های واقعی و داستان‌های واقعی هستند. آن‌ها تصویری از جامعه و جهان را نشان می‌دهند که تازه و کشف‌ناشده است. فیلم‌های مستند دریچه به دنیایی می‌گشایند که فراتر از تصوراتی است که حتی در تخیلی‌ترین فیلم هالیوودی دیده شده است: دنیای واقعی جهان امروز.  امسال هم مثل سال‌های گذشته جشنواره‌ی هات داکس (مستندهای داغ) بهار سرد تورنتو را گرم کرد. این جشنواره که بزرگ‌ترین جشنواره‌ی مستند در آمریکای شمالی و به قولی بعد از جشنواره‌ی روتردام در هلند، دومین جشنواره‌ی مستند در دنیاست؛ هرسال…
2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO