جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۱۸ آبان ۱۳۸۸

شماره‌ 402 ماهنامه‌ فیلم - ويژه پاييز 1388

روی جلد: محمدرضا فروتن در محاكمه در خیابان، ساخته‌ی مسعود كیمیایی، عکس از: بابك برزویه
فهرست مطالب

پرونده‌ی یك شخصیت: پینوكیو
كهن‌الگو، اما معاصر
(مجموعه مقاله‌هایی درباره‌ی پینوكیو، داستان و تصویرش بر پرده‌ی سینما): وارثان پینوكیو در فیلم و داستان معاصر/ گیسوانی به رنگ آبی آسمانی و كالسكه‌ای از كیك/ نشانه‌های عرفان مسیحی در اقتباس استیو بارون/ نمادهای پینوكیو/ مقایسه‌ی داستان كارلو كولودی و سریال كارتونی پینوكیو/ درباره‌ی دوبله‌ی سریال پینوكیو/ اقتباس روبرتو بنینی/ هوش مصنوعی اسپیلبرگ/ گاه‌شمار زندگی كارلو كولودی/ فیلم‌شناسی پینوكیو/ كتاب‌شناسی و مقاله‌شناسی پینوكیو در زبان فارسی

پرونده‌ی یك موضوع: قاچاق فیلم‌های ایرانی
خاكستر و ققنوس: قاچاق فیلم ایرانی چه‌گونه تقریباً برچیده شد؟/ گاه‌شمار قاچاق فیلم در ایران/ هفت فرضیه درباره‌ی قاچاق فیلم و دزدان قافله/ گفت‌وگو با ابراهیم داروغه‌زاده، دبیر ستاد مبارزه با عرضه‌ی غیرمجاز محصولات سینمایی/ سیری در قاچاق فیلم در عرصه‌ی جهانی/ افزایش قیمت‌ها در شبكه‌ی نمایش خانگی

شور تو كم‌تر از شعور توست: گفت وگو با بهرام رادان
محاكمه در خیابان: بازی‌خورده‌های عشق: درباره‌ی بیست‌وهفتمین فیلم مسعود كیمیایی، «محاكمه در خیابان»/ جشن مردان: رابرت بلای و دلایل نوین انتظار برای تماشای فیلم تازه‌ی كیمیایی
سینما و تاریخ، تاریخ و سینما: واقعیت و تخیل در فیلم تاریخی خشت خام: نگاهی به چند مستند این روزها
مستند برای همه: گزارش سومین جشنواره‌ی سینماحقیقت
چه كسی لیبرتی والانس را كشت؟: تولد، زندگی و مرگ «كایه دو سینما»ی ما
بازخوانی‌ها: نگاهی به فیلم‌های در سایه مانده
من یك نابغه‌ی بی‌استعدادم؟: گفت‌وگوی آندره بازن و چارلز بیچ با اورسن ولز
آیا شاهد مرگ سینما هستیم؟: پاسخ پانزده فیلم‌ساز در اتاق 666 به یك پرسش ویم وندرس
شاعر رؤیاها و واقعیت‌ها: نگاهی دیگر به زندگی و آثار ویتوریو دسیكا
سویینگ در تاریكی: گفت‌وگوی اختصاصی با اكهارد وُلك، پیانیست و آهنگ‌ساز آلمانی فیلم‌های صامت
موسیقی فیلم: پنجاه موسیقی فیلم برتر تاریخ سینما
آوانتی!: دو گزارش از شصت‌وششمین جشنواره‌ی فیلم ونیز و تاریخچه‌ی آن
خداحافظ لوكارنو...: گزارش شصت‌ودومین جشنواره‌ی فیلم لوكارنو
معرفی و نقد كتاب: دو نوشته درباره‌ی كتاب این مردم نازنین رضا كیانیان/ توی ویترین

سایه‌ی خیال: مجموعه‌ای درباره‌ی فیلم سامورایی (ژان‌پیر ملویل، 1967): این است راز جهان سامورایی.../ حیف كه مردها دیگر كلاه نمی‌گذارند/ «بوشیدو» چیست؟/ مرگ، كسب و كار من است/ گفت‌وگویی با ژان‌پیر ملویل/ با بازیگران سامورایی: آلن دلون، ناتالی دلون، كتی روزیه، فرانسوا پریه/ كلاهت را بردار، یقه‌ات را صاف كن/ ژینت ویسندو درباره‌ی ژان‌پیر ملویل و سامورایی: یك آمریكایی در پاریس/ مهم‌ترین شخصیت‌های فیلم‌های تبهكارانه تا آغاز دهه‌ی 1970

همكاران این شماره:
فرانك آرتا، شاهرخ بهار، رضا بهرامی‌نژاد، كیومرث پوراحمد، محمد حقیقت، احسان خوش‌بخت، وازریك درساهاكیان، جواد رهبر، امیرعباس زارعی، آنتونیا شركا، جواد طوسی، الهام طهماسبی، شاپور عظیمی، امیر قادری، عقیل قیومی، هوشنگ كاوسی، علی‌اصغر كشانی، پیروز كلانتری، محمدسعید محصصی، حمیدرضا مدقق، مجید مصطفوی، صوفیا نصراللهی، مسعود نظری، پرویز نوری، اصغر یوسفی‌نژاد. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی


چشم انداز ۴۰۲

آدمكی كه آدم شد: پینوكیو، كهن‌الگوی معاصر
مسعود نظری و امیرعباس زارعی:
تا كنون بیش از 35 فیلم فقط به زبان انگلیسی بر اساس داستان پینوكیو تهیه شده است. اگر به این تعداد، فیلم‌های غیرانگلیسی‌زبان و سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌ها و سریال‌های كارتونی را بیفزاییم (تئاترها و اپراها به كنار) شاید تا حدی به سماجت این عروسك سربه‌هوا و نافرمان پی ببریم. از بچه و پیر و جوان و بی‌سواد و فرهیخته، كسی در این دهكده‌ی جهانی از این وروجك در امان نبوده است. او به هر ترفندی شده به زندگی و ذهن هر یك از ما راه یافته و هر بار به گونه‌ای. در هر جایی كه تصور كنی گوشه‌ای مصون از اوست، مانند گوشه‌ی ذهن فیلسوفی همچون اومبرتو اكو، و در رؤیای نخبه‌ای در آخرین گوشه‌ی این جهان، به گونه‌ای نامنتظر، سروكله‌ی این عروسك چوبی پیدا می‌شود. او در این صد و اندی سال كه از كارگاه كولودی گریخته، ماجراهای بی‌شماری را از سر گذرانده و سفرهای بی‌شماری كرده است. او كه زمانی از مدرسه هم فرار كرد، حتی تا مقام استادی دانشگاه ارتقا پیدا كرد و به هر جای ممكن یا ناممكن سر زد. او حتی از قصه‌ی خود نیز گریخت و به قصه‌ها و افسانه‌های دیگر هم سرك كشید!
شاهكارها از آن‌جا كه همیشه زنده‌اند و در هر خوانشِ دوباره‌ای، بخش‌های جدیدی از لایه‌های پنهان‌شان آشكار می‌شود، همیشه معاصرند و گرد كهنگی نمی‌گیرند و از این رو همواره مورد توجه نویسندگان، فیلسوفان، عالمان، روان‌كاوان، زبان‌شناسان، روشنفكران و هنرمندان بوده‌اند. یكی از نمونه‌های بسیار جدید و جالب در مورد ماجراهای پینوكیو رویكرد فلسفی تیم مادیگان در یكی از شماره های مجله‌ی «فلسفه، اكنون» در همین امسال بوده است. در این مقاله، نویسنده تأثیر شخصیت جیمینی كریكتِ فیلم والت دیزنی را بر فهم همگانی از وجدان، بسیار بیش‌تر از نوشته‌های عالمانه‌ی بزرگانی مانند توماس آكویناس، امانوئل كانت و جوزف باتلر درباره‌ی این پدیده، ارزیابی كرده است. نمونه‌ی جدید و در خور توجه دیگر، مقدمه‌ای است كه فیلسوف، روشنفكر و نویسنده‌ی مشهور ایتالیایی، اومبرتو اكو بر ترجمه‌ی جدید (2008) ماجراهای پینوكیو به زبان انگلیسی نوشته است. پینوكیو در كشور ما هم به اندازه‌ی كافی آشنا و محبوب هست، و اوج این موفقیت در دهه‌ی 1360 بود كه سریال كارتونی آن از تلویزیون پخش می‌شد. این پرونده‌ای‌ست درباره‌ی پینوكیو، خالقش، و جنبه‌هایی از چند فیلمی كه بر اساس آن ساخته شده، به اضافه‌ی مواد و مصالح دیگری برای دوستداران و كنجكاوان این پدیده.

پسركی رانده‌شده از بهشت:
وارثان پینوكیو در فیلم و داستان معاصر
ربكا وست،
استاد زبان‌ها و ادبیات رومی و مطالعات سینمایی و رسانه و نیز مدیر مركز مطالعات جنسیتی دانشگاه شیكاگو است. زمینه‌های تخصصی كار او عبارتند از: سینمای ایتالیا و سینمای ایتالیایی ـ آمریكایی؛ نظریه‌ی فمینیستی فیلم؛ نظریه‌ی فیلم معاصر فرانسوی و ایتالیایی؛ وجوه اشتراك‌ سینما و ادبیات، و بازیگری. مطلب نسبتاً مفصل و جامعی كه می‌خوانید، متن سخنان اوست در سال 2002 در سمیناری با عنوان «عروسك یك‌دنده: وارثان پینوكیو در فیلم و داستان معاصر» در سمیناری در دانشگاه شیكاگو است: ... به عقیده‌ی من، بی‌اهمیت نیست كه بیش‌تر بازآفرینی‌های تسلی‌‌بخش پینوكیو، شخصیت پیچیده‌ی پری آبی را حذف كرده‌اند، در حالی كه بیش‌تر اقتباس‌های تفكربرانگیز از قصه (چنان‌كه در اثر مانگانلی یا فیلم اسپیلبرگ دیده می‌شود) اصل مادینه را در جهان‌بینی‌ای كه به هر حال هنوز اساساً پدرسالارانه است ـ خواه در ایتالیای قرن نوزدهمی كولودی، خواه در غرب آینده‌ی اسپیلبرگ (و البته كوبریك) ـ برجسته می‌كند. خلاقیت انسانی در هنر، صنعت یا تكنولوژی، چه بسا نتایج نگران‌كننده‌ای به بار آورد، اما قدرت به وجود آوردن موجودات واقعی یا مدل‌هایی شبیه‌سازی‌شده از خودمان، سرشار از خطرهایی است كه كم‌ترین آن‌ها خیال باطلِ تسلطِ كامل بر موجوداتی است كه آفریده‌ایم. افزونی غیرعادی، شرم‌آور یا مطلق امیال فردی ـ كه همه از نظر تاریخی با عالم زنانه مرتبط‌اند ـ ممكن نیست صرفاً با تذكر به پیروی از قانون پدر - «پسرهای كوچولوی خوبی» باشید - رام یا سركوب شود.

نشانه‌های عرفان مسیحی در «ماجراهای پینوکیو» ساخته‌ی استیو بارون
امیر قادری:
جمله‌ی تبلیغاتی این نسخه از ماجراهای پینوکیو این است: «یک زاویه‌ی جدید از یک داستان قدیمی... که دروغ هم نیست.» این فیلم به کارگردانی استیو بارون و محصول 1996، یک پیشنهاد درجه یک است برای آن‌ها که به دنبال ارجاع‌های غیرمستقیم مذهبی در دل داستانی بارها گفته‌شده و همچنین یک محصول جریان اصلی فیلم‌سازی می‌گردند. قدر داستانی که می‌شود از آن، این همه تعبیر و برداشت گوناگون داشت به جای خود محفوظ. اما این نسخه بر خلاف اقتباس‌های قدیمی که معمولاً بر پایه‌ی برداشت‌های اخلاقی استوار می‌شد (شاید به همین دلیل سریال کارتون ژاپنی ماجراهای پینوکیو که موقع کودکی ما از تلویزیون پخش می‌شد برایم دافعه داشت و ماجراهای خیال‌انگیز سندباد را ترجیح می‌دادم) یک برداشت عارفانه‌ی مسیحی از داستان کارلو کولودی را رو می‌کند. پر از نشانه‌ها و ارجاع‌هایی که به این داستان اصلاً معنا و مفهوم دیگری می‌بخشند.

دروغ‌گوی چوبی كوچولو: چند گزاره در باب دوبله‌ی سریال «پینوكیو»
شاپور عظیمی:
نادره سالار‌پور به جای پینوكیو حرف زده است. صدای زیر و به‌اصطلاح نازك او با شیطنت‌های پینوكیو، خنده‌ها و گریه‌های این عروسك چوبی هم‌خوانی دارد. این نكته به‌خصوص زمانی خودش را نشان می‌دهد كه پینوكیو اشتباهی می‌كند و فرشته‌ی مهربان یا جینا او را سرزنش می‌كنند. در این موارد او ناگهان زیر گریه می‌زند و پس از دلجویی، به همان سرعت گریه‌اش متوقف می‌شود كه این حالت را دوبلور او به خوبی اجرا كرده است. این شبیه همان لحنی است كه او در دوبله‌ی سریال قدیمی خانه‌ی كوچك وقتی به جای دختر بزرگ خانواده (سیدنی گرین‌بوش) حرف می‌زند، به كار گرفته است. ناهید امیریان به جای جوجه‌ی پینوكیو (جینا) حرف زده كه در واقع به‌نوعی راوی این سریال هم هست.

خاکستر و ققنوس: قاچاق فیلم ایرانی چه‌گونه تقریباً برچیده شد؟
حمیدرضا مدقق:
تکثیر و توزیع غیرمجاز فیلم‌های داخلی یا به عبارت ساده‌تر «قاچاق فیلم» هرگز برای سینمای ایران خوشایند نبوده است. اما این پدیده که به‌ویژه در سال 1386 شدت بسیاری یافت به نوبه‌ی خود سبب هم‌گرایی بین نهادهای مختلف سینمایی و غیرسینمایی شد که نمونه‌ی آن در تاریخ سینمای ایران کم‌نظیر بوده است. به بیان دیگر قاچاق فیلم باعث شد که گذشته از دست‌اندرکاران سینما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که ذی‌نفعان و مسئولان مستقیم این قضیه بودند، نهادهای دیگری همچون نیروی انتظامی، قوه‌ی قضاییه، مجلس شورای اسلامی، صداوسیما، وزارت اطلاعات، شهرداری و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های مختلف نیز برای رفع این معضل وارد عمل شوند. این هم‌گرایی و هم‌صدایی کم‌نظیر چند ماه موضوع را در صدر خبرها قرار داد، دغدغه‌ی همگان کرد و نتیجه داد. این پرونده، شرح همین موضوع است. گزارشی درباره‌ی سیر قاچاق فیلم در سال‌های اخیر در ایران و چگونگی برخورد با آن كه منجر به افزایش چشم‌گیر قیمت خرید فیلم‌های ایرانی برای پخش در شبكه‌ی نمایش خانگی شد.

روزگار سپری‌نشده و ناخوش سینماتوگراف: گاه‌شمار قاچاق فیلم در ایران
علی‌اصغر کشانی:
نخستین موارد از قاچاق فیلم‌های جدید ایرانی با توزیع غیرقانونی كپی وی‌اچ‌اس فیلم‌های شب‌های زاینده‌رود و نوبت عاشقی (محسن مخملباف، 1369)، آدم برفی (داود میرباقری، 1372) و زیر درختان زیتون (عباس كیارستمی، 1372) آغاز شد كه یا اجازه‌ی پخش در سینماها را نیافته بودند یا اگر هم اکران شده بودند، شایعه‌ی سانسور شدن‌شان چنان قوی بود كه بازار غیررسمی گسترده‌ای برای دیدن «نسخه‌ی اصلی بدون سانسور» آن‌ها به وجود آورده بود.  بعدها فیلم‌های طعم گیلاس (1376)، مصایب شیرین (1377)، شوکران (1377)، دایره (1378)، شور عشق (1379)، طلای سرخ (1381)، مارمولک (1382)، مهمان مامان (1382) و کما (1382) هم دچار چنین سرنوشتی شدند. در این میان توزیع غیرقانونی مارمولک در نوع خود بی‌نظیر بود.

چند سوزن در كاه‌دان: هفت فرضیه درباره‌ی قاچاق فیلم و دزدان قافله
هوشنگ گلمكانی:
مثل هر جرمی كه اتفاق می‌افتد و پرسش «قاتل كیست؟» یا «دزد كیست؟» پیش می‌آید، مأموران و بررسان پرونده‌ی جرم فرضیه‌هایی را مطرح می‌كنند و به دنبال نفی یا اثبات آن می‌روند تا به مقصد برسند. با توجه به آن‌چه گذشت، و بررسی‌های پلیسی و قضایی و سینمایی، این نوشته بررسی چند فرضیه در مورد دزدان ویدئویی بر اساس شواهد و مدارك موجود در پرونده‌هاست، برای این‌كه ببینیم بیش‌تر دزدی‌ها از كدام مسیر رخ داده؛ چه موارد عمده و چه موارد اندك و انگشت‌شمار. فرضیه‌ها تقدم و تأخری بر اساس اهمیت‌شان ندارند. مهم‌ترین‌شان آن وسط‌هاست.
فرضیه‌ی اول: نهادهایی كه نسخه‌ای از فیلم را در اختیار دارند - نهادهای رسمی مختلفی نسخه‌ای از فیلم‌ها را در اختیار دارند و برخی مال‌باختگان معتقدند كه فیلم‌شان از این منبع لو رفته اما افراد درگیر مبارزه با قاچاق فیلم معتقدند كه این موارد بسیار اندك هستند و جریان اصلی در این عرصه نیست...

شور تو كم‌تر از شعور توست: گفت‌وگو با بهرام رادان
سعید قطبی‌زاده:
گفتید هیچ كاری در زندگی‌تان نكرده‌اید كه بابتش پشیمان باشید. بعد من می‌پرسم فیلم‌های غیرقابل‌دفاع‌تان كدام‌هاست. شما می‌گویید اگر برگردم به ده سال پیش، این فیلم‌ها را از كارنامه‌ام خط می‌زنم. خُب این معنی‌اش همان پشیمانی است، نیست؟
رادان: خیر. منظورم این بود كه الان زانوی غم بغل نگرفته‌ام. پشیمانی با این‌كه من برگردم به ده سال پیش دو تا موضوع متفاوت است. برگشتن به ده سال پیش یك فرض محال است. من می‌گویم از جاده‌ای آمده‌ام كه چند تا میان‌بُرش را اشتباه رفته‌ام. بنابراین زمان چهار ساعته را هفت ساعته طی كرده‌ام. هیچ وقت نمی‌توانم برگردم و از سر شروع كنم اما می‌گویم اگر می‌شد برگردم از راه‌های دیگری می‌رفتم. این تجربه به من جهان‌بینی و اعتماد به نفسی داده كه بتوانم درباره‌اش حرف بزنم. من اعتقاد دارم انتخاب آدم‌ها بجز اختیارشان درگیر تقدیر هم هست. بنابراین با اعتقاد به آن اراده‌ای كه در اختیار من نیست، معتقدم كه باید ازدواج صورتی را بازی می‌كردم. پس پشیمان نیستم. اشتباه كرده‌ام و قبول دارم. زمانی كه تازه بازیگر شده بودم، بازیگرانی بودند كه شهرت و محبوبیت‌شان فوق تصورم بود. اما این‌ها الان كجا هستند؟ من اگر مسیرم را اشتباه رفته بودم الان این‌جا نبودم و دنیایم خیلی فرق داشت.

این رضا کیانیان نازنین: به انگیزه‌ی انتشار كتاب این مردم نازنین
کیومرث پوراحمد:
در این سینمای کوچک که بازیگر و بازیگرهای خوب کم نداریم، بازیگران هنرمند کم داریم. خیلی کم. انگشت‌شمار. بازیگران هنرمند همه‌ی ویژگی‌های مثبت بازیگران خوب را دارند و از عیب‌ها و ناهنجاری‌های شخصیتی آن‌ها دورند. رضا کیانیان یکی از معدود هنرمندان سینمای ماست که هنرپیشه هم هست. رضا کیانیان اول هنرمند است بعد هنرپیشه. هنرمند. خلاق. پویا. اهل مطالعه و تفکر و صاحب بینش. رضا کیانیان در این اوجی که هست فکر نمی‌کند نوک قله است. اصلاً قله‌ای را نمی‌بیند و قبول ندارد. در اوجی که هست هم‌چنان مثل کودکی نوآموز شیفته و تشنه‌ی آموختن است. با این کتاب‌ها و تحلیل‌هایی که درباره‌ی بازیگری دارد هم‌چنان در پی آموختن بیش‌تر است. رضا کیانیان از آن دسته هنرمندانی است که... فردایش را نمی‌دانم ولی در ناصیه‌اش نمی‌خوانم متوقف شود. هنرمندی است که تا گور می‌جوید و می‌پوید و تقلا می‌کند.

ببر تنهای جنگل: «سامورایی»... ملویل...دلون
سامورایی
بخش اول از یک مجموعه‌ی سه‌قسمتی برای بخش «سایه‌ی خیال» است که قرار است دو بخش بعدی‌اش، دو پرونده راجع به کارگردان و بازیگرش باشند؛ ژان‌پیر ملویل و آلن دلون. پس سعی کردیم این پرونده‌ی اول، درباره‌ی یک محصول خاص باشد؛ درباره‌ی جزییات تا کلیات. اغلب حرف‌ها درباره‌ی ژان‌پیر ملویل بزرگ، می‌ماند برای قسمت بعدی كه امیدواریم یک پرونده‌ی پروپیمان با حضور همه‌ی شاهکارهای استاد باشد. اما این‌جا بجز گفت‌وگوی مغتنمی از ملویل و مطلب خواندنی دیوید تامسن درباره‌ی سامورایی، جزییات تازه‌ای از ساخت آن را از زبان دو ملویل‌شناس می‌خوانید و چند گپ با بازیگران فیلم، و اطلاعات جالبی درباره‌ی شمشیر سامورایی اتاق دلون و پایان دیگری که ملویل فیلم‌برداری کرد و چاپ نکرد. این پرونده می‌توانست پروپیمان‌تر از این هم باشد، ولی همه‌ی منابع‌مان را خرج نکردیم. گفت‌وگوها و اطلاعات درجه یک دیگر درباره‌ی ملویل را در قسمت بعدی این مجموعه خواهید خواند. عکس‌ها را هم سعی کردیم تا حد امکان تکراری نباشند. هر چه باشد عکس از سامورایی در مطبوعات زیاد چاپ شده، چون این از آن فیلم‌هایی است که ما ایرانی‌ها گویا بیش از بقیه دوستش داریم. ا. ق

دیده شدن/ دیده نشدن

امیر قادری: از همان نمای اول فیلم، درست از لحظه‌ی‌ آشنایی ما با جهان سامورایی، متوجه می‌شویم که مرد تمام تلاشش را به خرج می‌دهد که دیده نشود. که اصل اول و آخر در زندگی او همین باشد. از قاب نخست تا آخر، او باید کاری کند که از پیش چشم ما آدم‌های معمولی روی زمین محو شود. فقط از این طریق است که می‌تواند صاحب همه‌ی خلوتش و همه‌ی وجودش و همه‌ی تنهایی‌اش باشد. که جهان خودش با ارزش‌های فردی خودش را صاحب شود. تا وقتی امکان دیده شدن از سوی دیگران وجود داشته باشد، این تنهایی و این خلوت در خطر است؛ همان طور که یک بار این اتفاق افتاد. این یک جور استعلای معنوی است. بودن و در عین حال دیده نشدن.

مرگ، کسب‌و‌کار من است
ملويلجواد رهبر:
جیم جارموش در گفت‌و‌گویی درباره‌ی گوست داگ: مرام سامورایی (1999) گفته بود که در ساخت این فیلم، بیش از هر موضوع دیگری هدفش این بوده که آدم‌کشی دوست‌داشتنی خلق کند. جارموش برای عرض ارادت نسبت به سامورایی ملویل، راه بهتری از توسل به ایده‌ی مرکزی همان فیلم پیدا نکرده بود. سی‌و‌اندی سال پیش از گوست داگ: مرام سامورایی، ملویل یک سامورایی مدرن به نام جف کاستلو خلق کرده که با این‌که برای پول آدم می‌کشد، صورتی بی‌روح و سنگی دارد و به‌ندرت حرف می‌زند، باز هم اولین گزینه‌ی تماشاگر برای هم‌ذات‌پنداری در حین تماشای این اثر است. جف کاستلو به چند دلیل، شخصیتی است بی‌نهایت دوست‌داشتنی. این دلایل در اصل ویژگی‌های فیزیکی و روحی جف کاستلو هستند که بررسی مجزای آن‌ها می‌تواند پرده از راز محبوبیت سامورایی فرانسوی بردارد.

حیف که مردها دیگر کلاه نمی‌گذارند
دلون و ملويلدیوید تامسن: لحن و سبک، همه چیزِ سامورایی است. فیلم بزرگ ژان‌پیر ملویل، که بر لبه‌ی سقوط به پرتگاه پوچی یا تبدیل شدن به نوعی ایده‌پردازی درباره‌ی غرور مردانه قرار گرفته، به حد کافی با ایده‌ی افراط‌گرایی مردانه بازی می‌کند و به محض این‌که ما به بالاترین میزان هوشیاری خود ضمن تماشای آن رسیده‌ایم، به رؤیا و شعر مبدل می‌شود. به همین دلیل است که خونسردی عمیق و سرسختانه‌ی شخصیت جف کاستلو، با جسارت تمام به تصویر کشیده شده. مثلاً وقتی او برای انجام قتل، دستکش‌های سفید به دست می‌کند و با این کار نشان می‌دهد که برای او «اصل» صرفاً همان «عادت» است ، در حالی که اولین بار او را وقتی می‌بینیم که روی تختش دراز کشیده و منبع تولید دود حلزونی شکل و معلق سیگار است؛ درست مثل یک بیمار، با اندامی نحیف که به انتظار مرگ نشسته است. او دیگر صرفاً دلون یا مثلاً کاستلویی دورافتاده از اصل خویش و بدون آبوت نیست. او عصاره‌ی تقطیرشده‌ی آدم‌کش حرفه‌ای تنهای عالم سینماست، که جایی در میان آرامش خوابگردانه‌ی لی ماروین در درست به هدف/ از فاصله‌ی نزدیك (Point Blank) (جان بورمن، 1967) و تعلق خاطر خودویران‌گرانه‌ای که کشیش فیلم خاطرات کشیش روستا (روبر برسون) را هدایت می‌کند، در هوا معلق باقی مانده است.

شاعر رؤیاها و واقعیت‌ها: نگاهی دیگر به زندگی و آثار ویتوریو دسیكا
مجید مصطفوی:
ویتوریو دسیکا، کارگردان، بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده‌ی سرشناس سینمای ایتالیا، در ایران چهره‌ی شناخته‌شده‌ای است و بسیاری از فیلم‌های او، چه در مقام بازیگر و چه به عنوان کارگردان، در سال‌های دور و نزدیک در ایران به نمایش در آمده است. گرچه ممکن است نسل جوان سینمارو شناخت کم‌تری از او داشته باشند، اما به دلیل اهمیت دسیکا در سینمای جهان و به‌ویژه نقش پیش‌گامی او در جنبش نئورئالیسم سینمای ایتالیا، نام و آثار او را می‌شناسند و کمابیش با شخصیت و اندیشه‌های او آشنا هستند. به مناسبت سالگرد تولد این سینماگر برجسته، ابتدا مروری کوتاه بر زندگی‌نامه‌ی او می‌کنیم و پس از آن تحلیل زندگی و آثار مهم و به‌یادماندنی او را به نقل از کتاب ارزشمند «شوریدگی و پایداری: سینمای ایتالیا از 1942 تا امروز» نوشته‌ی Mira Liehm می‌آوریم.

آیا شاهد مرگ سینما هستیم؟:
پاسخ پانزده فیلم‌ساز در «اتاق 666» به یك پرسش ویم وندرس

وازریک درساهاکیان: آن‌چه می‌خوانید متن مستندی 45 دقیقه‌ای است به نام اتاق 666 که ویم وندرس در تابستان 1982 در جریان جشنوارۀ كن ساخت. متن را از روی ترجمۀ انگلیسی مایکل هافمن، از کتابی به نام «منطق تصویر»، به فارسی در آورده‌ام. تاریخ تولد و ملیت کارگردانان را هم در مقابل نام آنان آورده‌ام. مقدمۀ وندرس نیز همه چیز را دربارۀ فیلم توضیح می‌دهد. پرسش وندرس اگر امروز مطرح می‌شد، شاید فیلم‌سازان پاسخ متفاوتی می‌دادند. و احتمالاً پرسش هم به شكل و با محتوای دیگری مطرح می‌شد.

آوانتی!: گزارش شصت‌و‌ششمین جشنواره‌ی ونیز
محمد حقیقت:
آن‌چه جشنواره‌ی ونیز را امسال جذاب‌تر كرده فقط سرخی تمام سردر و فرش قرمز كاخ آن نیست بلكه تعداد بسیار بیش‌تر فیلم‌ها و شركت‌كنندگان، اعم از خبرنگاران و حرفه‌ای‌های سینما از یك سو و مردمی كه از شهرهای نزدیك برای تماشای فیلم آمده‌اند هم هست. جدا از آن، امسال فیلم‌های جالب و باكیفیت بیش‌تری را مدیر جشنواره، ماركو مولر، و كمیته‌ی انتخاب توانسته بودند گلچین كنند. برای نخستین بار پس از سال‌ها، ونیز با یك فیلم ایتالیایی پرخرج و پرسروصدا یعنی Baaria (جوزپه تورناتوره) افتتاح شد كه گذشته از منتقد روزنامه‌ی «لوموند»، بقیه آن را متوسط و برخی كم‌ارزش ارزیابی كردند؛ به‌خصوص خود ایتالیایی‌ها. شاید این‌كه كمپانی برلوسكونی (نخست‌وزیر ایتالیا) كه دست‌راستی است آن را تهیه كرده یكی از دلایلش باشد زیرا هر بار كه آرم این كمپانی اول هر فیلم ایتالیایی می‌آمد، تماشاگران آن را هو می‌كردند! دختر برلوسكونی (مارینا) كه رییس كمپانی مدوزا است ادعا كرده كه این فیلمی است كه همه باید آن را ببینند. بسیاری البته آن را دیدند اما واكنش‌ها در پایان فیلم هم كه آن را هو كرده‌اند شنیدیم كه دیدنی بود!

واقعیت و تخیل در فیلم تاریخی: سینما و تاریخ ـ تاریخ و سینما
پاتندكتر هوشنگ كاوسی: در گذشته‌ای نه‌چندان دور طی مقاله‌ای مفصل درباره‌ی فیلم عظیم و رنگی و پرده‌ی عریض تایتانیك (جیمز كامرون، 1997) و 5/3 ستاره تعیین ارزش آن، نوشتم كه با وجود سلیقه و دقت در ساخت بدنه‌ی كشتی معروف و دكوراسیون كامل و بدون نقص داخلی آن، و برخورد صحیح آن با كوه یخ در نیمه‌ی آوریل 1912، فیلمی بود با عیب‌های سینمایی بدون ارزش انسانی. انسانی، برای این‌كه بیش از 1500 مهاجر بی‌گناه كه برای تأمین معاش زندگی با خانواده‌ی خود عازم قاره‌ی نو بودند، و گناه‌شان این بود كه در طبقه‌های پایین كشتی جای داشتند، زیرا كه از طبقات پایین در جامعه‌ی خود بودند، بر اثر نادانی صاحبان كشتی و ناخدا و سایر درجه‌داران و خدمه‌ی فنی ناوگان تجارتی انگلستان رفتند تا در قعر چهارهزار متر در اقیانوس اطلس برای ابد به خواب روند، و تمام این بزرگ‌ترین فاجعه‌ی دریایی در این فیلم، فدای یك «لاو استوری» بدون واقعیت و بدون معنا شد. تمام كسانی كه برای غرق شدن ساختگی لئوناردو دی‌كاپریو دستمال‌شان را به اشك فراوان آلودند، یك قطره آب هم از چشم‌شان برای آن بیش از 1500 نفر زن و مرد و كودك نیامد.

سویینگ در تاریکی: گفت‌وگوی اختصاصی با اکهارد وُلک
احسان خوش‌بخت: اكهارد وُلک پیانیست و آهنگ‌ساز آلمانی و متخصص تصنیف و اجرای موسیقی برای فیلم‌های صامت است. زادگاهش و سنت‌های موسیقایی کشوری که در آن متولد شده او را به موسیقی کلاسیک نزدیک کرده و عشقش به موسیقی سیاهان، نیویورک، بداهه‌نوازی و فیلم‌های آمریکایی او را به قلمرو بی‌انتهای موسیقی جاز کشانده است. لحظه‌هایی استثنایی را که در دو سال گذشته با موسیقی اکهارد وُلک داشته‌ام با کم‌تر موزیسین معاصری تجربه کرده‌ام. به لطف موسیقی‌شناس بزرگ ایرانی، علیرضا پودات، همکار و دوست اکهارد، شانس شنیدن ضبط‌های خصوصی و اجراهای کافه‌ای اکهارد (که توسط پودات ضبط شده‌اند) و در ادامه آشنایی با او را پیدا کردم. ولک علاوه بر کار حرفه‌ای‌اش به عنوان موسیقی‌دان و پیانیست، یک سینماشناس واقعی هم هست و دانشش دربارۀ سینمای صامت آلمان غبطه‌برانگیز است.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO