فهرست مطالب
فلاشبک: نقد و نظر خوانندگان مجله دربارهی مطالب شمارههای گذشته و نویسندگانش
خشت و آینه: جشنوارهی گرم/ بایکوت و انفعال فرهنگی/ جور دیگر دیدن/ سیر نزولی سالنهای سینما/ نه آن قهرها، نه این مِهرها/ شما را چه نیازی به این چیزها!
رویدادها
در آستانهی بیستوپنجمین جشنوارهی فیلم فجر/ فیلمهای تازه: تسویهحساب (تهمینه میلانی)، آن که دریا میرود (آرش معیریان)، بازپرسی ویژه (رهبر قنبری)/ خانه ی خدا پس از چهل سال/ اطلاعیهی مشترک خانهی سینما و معاون امور سینمایی/ نامهی اعتراضآمیز اتحادیهی تهیهکنندگان/ 68 سالگی بهرام بیضایی/ آثار فیلمسازان برتر در «جوانهی پویا»/ چند نشست شخصیتهای فرهنگی فرانسه در تهران/ برونو بوزتوی ایرانی!/ برگزیدگان جشنوارهی فیلمسازان زن
ایستگاه بهمن: خبرهایی از گلاب آدینه/ امیر اثباتی/ پژمان بازغی/ مرضیه برومند/ پرویز پرستویی/ کمال تبریزی/ محمد داودی/ بهرام دهقانی/ مسعود دهنمکی/ محمود سماکباشی/ اکبر عبدی/ محمدرضا فروتن/ بایرام فضلی/ مسعود کیمیایی/ باران کوثری/ نازنین مفخم/ فلور نظری و رؤیا نونهالی
خبرهای کوتاه: محمدحسن پزشک، مدیرعامل جدید موزهی سینما/ ابر و آفتاب در سینما فرهنگ/ تجهیزات جدید فیلمبرداری/ پرداخت بدهی تهیهکنندگان/ تقدیر از منوچهر طیاب/ کتابهایی دربارهی فیلمهای مستند/ فیلمهای ایرانی در ترکیه/ فیلم کوتاه دربارهی نخبگان ایرانی
در شهر خبری هست : دومین جشنوارهی بینالمللی فیلم شهر (تهران، 25 تا 28 آذر)
اشاره به دور: اکران فیلمهای ایرانی در فرانسه/ حسین علیزاده نامزد جایزهی گرَمی/ جایزهها و داوریها/ فیلمهای ایرانی در جشنوارهها و مراکز فرهنگی جهان
در تلویزیون: نگاهی به چهار برنامهی تلویزیونی: زیر تیغ، کتابفروشی هدهد، باغ مظفر و عبور شیشهای
صدای آشنا: نقد دوبلهی دو انیمیشن عروس مرده و عصر آب همراه با یادداشتی از مدیر دوبلاژ آنها/ تازههای دوبله
خشت خام: ملاحظاتی دربارهی سینمای مستند
یکی دیگر از تاریخسازان سینمای ایران: دربارهی فرخ غفاری (1385-1300) و بخشی از یک گفتوگوی منتشرنشده درباره جنوب شهر، بهمناسبت درگذشت او
مباحث تئوریک: طرح نظری دربارهی سینمای شاعرانه: آیا فسخ روایت به معنای تولد سینمای شاعرانه نیست؟
سینمای جهان
ــ نمای دور: گزارش سینمای 2006/ گفتوگو با ایزابل کویکست دربارهی زندگی نهانی واژهها/ رضایت ژاپنیها از ایستوود/ بازگشت نیکلاس کیج به سینمای مستقل/ محکومیت سانجی دات/ دستگیری اسنایپس/ چوب حراج به یادگارهای سینمایی/ ناسازگاری چینیها با وو/ فیلم ترسناک هنگکنگی/ اعتراض مسیحیان به یک فیلم ترسناک/ دفاع عامرخان از دهقانان/ اتحاد علیه دزدان فیلم/ و...
ــ نمای متوسط: عجیبتتر از خیال Stranger than Fiction (مارک فارستر)/ میزبان The Host (یونگ جون هو)/ تار شارلوت Charlotte's Web (گری وینیک)/ شروعی برای ده نفرStarter for Ten (تام وان)/ سال خوب A Good Year (ریدلی اسکات)
ــ فیلمهای روز: مرا گناهکار بدانید Find Me Guilty (سیدنی لومت)/ شاهکلید The SkeletonKey (یین سافتلی)/ ماهی مرکب و نهنگ The Squid and the Whale (نوآ بائومباک)
ــ درگذشتگان: جوزف باربرا (2006-1911) انیماتور نامدار: پرواز دایناسور دیگری از هالیوود!/ همه چیز دربارهی «هاناـباربرا»/ کارتونهای محبوب هاناـباربرا و حواشی آنها/ دربارهی پیتر بویل (2006-1935) و آدرین شلی (2006-1966)
ــ نمای درشت: کازینو رویال (مارتین کمپبل) ــ بیستویکمین جیمزباند در 44 سالگی: یک جیمز باند خیلی متفاوت/ باور کنید او یک جیمز باند است/ جیمز باند قرن 21 / کازینو رویال چهگونه ساخته شد؟/ گفتوگو با مارتین کمپبل کارگردان / گفتوگو با دانیل کریگ، جیمزباند بیستویکم/ روایت اوا گرین از چندوچون انتخاب شدنش برای ایفای نقش وسپر لیند/ نظر کارشناسی یک جاسوس فرانسوی درباره جیمزباند/ بیست مأموریت جیمز باند برای نجات دنیا کافی نیست...
موفقیت وحشتزدهام میکند: گفتوگویی تازه با داستین هافمن
نقد فیلم: ستاره است (فریدون جیرانی)/ مقایسهی تطبیقی سولاریس استانیسلاو لم، تارکوفسکی و سودربرگ/ گزارش اکران
سینمای خانگی: نکتههایی دربارهی قیصر، کاپوتی و طبیعت بیجان
درگذشت جانگداز یک نسناس: فرمایشاتی در باب پست و بلند آن عزیز ازدسترفته
مونولوگ: طرح فیلمنامهای... به عزتالله انتظامی
نامهها: پاسخهای کوتاه/ فرهنگ بازیگران ایرانی: دانیال حکیمی، فهیمه راستکار، حمیدرضا پگاه
بیست سال پیش در همین ماه: مروری بر شمارهی 45 ماهنامهی «فیلم» (بهمن 1365)
سایهی خیال: دومین بخش از مطالب دربارهی رابرت آلتمن: دربارهی سه زن و فیلمسازی/ مروری بر زندگی و آثار رابرت آلتمن/ از اولین باری که نشویل را دیدم تا وقتی با آلتمن رو به رو شدم
همکاران این شماره: محمد اطبایی، عباس بهارلو، ابوالحسن تهامی، مسعود ثابتی، مصطفی جلالیفخر، فریدون جیرانی، سعید خاموش، احسان خوشبخت، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، شادمهر راستین، مهرداد رییسی، نورالدین زرینکلک، کیکاوس زیاری، احمد طالبینژاد، جواد طوسی، بهزاد عشقی، پژمان علیپور، نوید غضنفری، آرزو فراهانی، امیر قادری، وحید قادری، لیلا قاسمی، ایرج کریمی، پیروز کلانتری، غزل گلمکانی، جهانبخش نورایی، پرویز نوری.
روی جلد: پولاد کیمیایی و فرامرز قریبیان در رییس ساختهی مسعود کیمیایی (عکس از المیرا مقدم)
صفحهآرایی و طراحی جلد: علیرضا امکچی
قسمت هايی از اين شماره
به سوی بیستوپنجمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر
سعید قطبی زاده: زمانی اگر گفته میشد که فیلم واروژ کریممسیحی رکورددار دریافت جایزه از جشنوارهی فجر است، همه میدانستیم که یک بخش مهم به نام «مسابقهی سینمای ایران» وجود دارد که داورانش همهی تولیدات سالانهی سینمای ایران را ارزیابی میکنند. حالا اوضاع فرق کرده: اولاً همه فیلمهای سینمای ایران در جشنواره شرکت نمیکنند و ثانیاً آنقدر بخشهای متنوع و جوایز متنوعتر هست که گاهی آدم گیج میشود که پارسال جایزهی بهترین بازیگر را محمدرضا فروتن گرفت یا پرویز پرستویی (یکیشان توی یک بخش گرفت و آن یکی توی بخشی دیگر برگزیده شد). زمانی تعداد سالنهای اختصاص یافته به جشنواره کمتر بود و اشتیاق مردم ــ بهویژه نسل جوان ــ برای «جشنواره رفتن» بیشتر. در خاطرات هر کدام از علاقهمندان به سینما، بخش قشنگ و دستنخوردهای وجود دارد از سرمای خشک هوای تهران، صفهای طولانی، خرید بلیتهای گران و بازار سیاه، یافتن دوستان تازه در این ده روز رؤیایی و... مهمتر از همه تماشای خاطرهانگیزترین فیلمهای عمر. برای اینکه این نوشته به لحن بهاریههای نوستالژیک درنیاید، بهتر است بپردازیم به جشنوارهی بیستوپنجم فجر...
از گفتوگوی منتشرنشدهی فریدون جیرانی با فرخ غفاری دربارهی جنوب شهر
قبل از نمایش جنوب شهر برخی از دستاندرکاران سینمای ایران منتظر بودند که اگر جنوب شهر با موفقیت روبهرو شود به همین شیوه فیلم بسازند و من معتقدم اگر نمایش جنوب شهر ادامه پیدا میکرد چند فیلمساز خوب وارد سینما میشدند و چندتا جنوب شهر دیگر ساخته شده بود و سینمای متفاوت ایران یازده سال زودتر در ایران شکل میگرفت که نشد. حالا چرا نشد؟ در سازمان امنیت آن موقع گزارش رسیده بود که شوروی مقداری پول در ایران در وسایل ارتباط جمعی مثل سینما و مطبوعات میخواهد خرج کند یا دارد خرج میکند برای خراب کردن روحیهی مردم و تبلیغ افکار خودش. و کسی از آن دستگاه که ما میشناختیم و از دوستان ما بود و گاهی سر صحنه میآمد گزارش ناجوری از کار ما به سازمان رد کرده بود، بدون اینکه بیاید با من حرف بزند. در حالی که من وقتی در یک کوچهی خرابه فیلمبرداری میکردم یا زنی را نشان میدادم که روی رختخواب کثیف خوابیده بلند میگفتم من این چیزها را نشان میدهم برای اینکه واقعی باشد و قصدمان زدن به دستگاه نیست. این آقا در گزارشش نوشته بود یک روحیهی منفی در ساخت جنوب شهر دیده میشود...
درگذشت جانگداز یک نسناس
جهانبخش نورایی: مجلس، مجلس محترمی است به مناسبت در گذشت جانگداز دوست یگانهی ازدسترفتهام. پدری مهربان و همسری فداکار و سینماگری صادق. آن زندهیاد در سراسر عمر پربرکت خود علاوه بر پدید آوردن آثار بزرگ هنری و تربیت فرزندانی لایق، متأسفانه گرفتار انحرافاتی هم بود. با همه جور آدمی نشست و برخاست داشت. همه جور کتاب و مجلهای میخواند. با صاحبان هر عقیدهای دمخور و رفیق بود. در یک کلام، پست و عالی، ابتذال و فرهیختگی، عقل و جنون، صداقت و ریا، دانش و جهل و خلاصه هر چیز متضادی که شما سروران عزیز تصور بفرمایید در او جمع بود و به فراخور حال، یکی از این خصوصیات را رو میکرد. اگر بگویم صد تا نقاب داشت غلو نکردهام. بنده زبانم از بیان و توصیف این شخصیت استثنایی قاصر است. دستودلباز بود. در همان حال از خوردن پول مردم هم بدش نمیآمد. میگفت وقتی اعجوبهی موسیقی عالم، ریشارد واگنر بزرگ، مال مردم را میخورد من ناچیز کی هستم که نخورم. با وعده و وعید سر طلبکارها را گرم میکرد و در بردن مال مردم کوچک و بزرگ نمیشناخت. کمتر چکی بود که صادر کند و بیمحل از آب در نیاید. با این همه...
مونولوگ: طرح فیلمنامه رستم و سهراب
احمد طالبینژاد: میخواستم به شیوهی مونولوگهای پیشین، به مناسبت نمایش ستاره میشود، نامهای خطاب به استاد عزتالله انتظامی بنویسم؛ در ستایش از منش اخلاقی او که طی نیم قرن حضور در عرصه تئاتر و سینما، همچنان جایگاه خود را نزد عام و خاص حفظ کرده، البته اگر سیاستمداران با دعوتهای پیدرپی از او برای شرکت در انواع و اقسام مراسم، اجازه بدهند شأن والای ایشان محفظ بماند. به هر حال در همین فکر و خیال بودم که یک وسوسهی قدیمی به سراغم آمد. اینکه اگر قرار باشد روزگاری بر مبنای داستانهای شاهنامه در ایران فیلم ساخته شود، چه کسی بهتر از انتظامی میتواند نقش رستم را بازی کند؟ از سوی دیگر سالها بود فکر میکردم چهگونه میشود داستان «رستم و سهراب» شاهنامه را که به نظرم از لحاظ درونمایه یکی از تلخترین و هولناکترین داستانهای تراژیک جهان است، به شیوهای امروزی تبدیل به فیلم کرد. تا اینکه سرانجام به قول معروف جرقهای زده شد و این جرقه، تبدیل به خلاصهی فیلمنامهای شد که میخوانید. یعنی فیلمنامهای بر اساس داستان «رستم و سهراب» و در ستایش از استاد انتظامی. تصمیم جدی دارم اگر به شیوهی دو سال گذشته آقایان مسئولان به این بهانه که فلانی منتقد است و مجله درمیآورد، مانعی ایجاد نکنند، نگارش فیلمنامهی اصلی را بهزودی آغاز کنم و اگر عمری بود برای ساختنش اقدام کنم؛ پیش از آنکه اتفاق ناگواری بیفتد!
از نامهی اعتراضآمیز اتحادیهی تهیهکنندگان به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
مرتضی شایسته رییس شورای مرکزی اتحادیهی تهیهکنندگان و توزیعکنندگان فیلم ایران، در نامهای به محمدحسین صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به شرایط پخش تیزر فیلمها از تلویزیون که به گفتهی او «نسبت به گذشته سختتر شده» و ممنوعیت پخش تیزر از شبکههای ماهوارهای اعتراض کرد و یادآور شد تداوم این وضع موجب بحران در تولید، تهیه و نمایش فیلمهای سینمایی خواهد شد. در این نامه، شایسته با اشاره به اینکه تخفیف فیلمهای سینمایی امسال از 70% به 30% تنزل پیدا کرده یادآور شد که تعرفههای پخش تیزر نسبت به چند سال قبل نزدیک به چهار برابر شده است. به گفتهی شایسته، امروز تعرفهی پخش تیزر در زمان پربیننده به ثانیهای بیش از یک میلیون تومان رسیده و موجب شده بسیاری از تهیهکنندگان به دلیل هزینهی بالا و نداشتن تناسب با درآمد صاحبان فیلم و فروش فیلمها، امکان پخش تیزر نداشته باشند. شایسته، استفادهی صاحبان فیلمها از شبکههای ماهوارهای برای تبلیغات را به دلیل ناچاری صاحبان فیلمها ذکر کرد و با اشاره به اینکه سه شبکهی ایران موزیک، مهاجر و شبکهی سینمایی ایرانیان با سایر شبکهها تفاوت اساسی دارند و «معاند» شناخته نمیشوند، هزینهی پخش حداقل دو هزار دقیقه تبلیغات از این سه شبکه در ماه را حدود دو میلیون تومان ذکر کرد که این میزان تبلیغ از شبکههای سیما میلیاردها تومان هزینه دارد...
گفتوگویی تازه با داستین هافمن
داستین هافمن با جثهای کوچک، در سینمای سالهای اخیر با هیبتی بزرگ بر پرده ظاهر شده است. بهسختی میشود او را «بازیگری محبوب و خوشبرورو» توصیف کرد؛ بهترین توصیفی که از او میشود کرد، این است که او یک بازیگر «باتشخص» است. از زمان بازی در فارغالتحصیل/ گراجوئت (1967)، نقشی که قرار بود رابرت ردفورد بازی کند، او یکی از جذابترین مردان سینما به حساب میآید. خطا هم داشته که معروفترینشان بازی در ایشتار بوده، اما این خطاها معمولاً ناشی از انتخابهای ضعیفش بوده، نه اجراهای ضعیف او. بازی در کابوی نیمهشب، بزرگمرد کوچک، سگهای پوشالی، لنی، همهی مردان رئیسجمهور، دوندهی ماراتون و کریمر علیه کریمر، در دهههای 1960 و 70، بازی در شیوع یا دیک تریسی را توجیه میکند. با کارهای اولش، سعی در نشان دادن توانایی در ایفای نقشهای متفاوت را داشت و دو اسکار هم گرفت، اما در سالهای اخیر...
پرواز دایناسور دیگری از هالیوود!
نورالدین زرینکلک: اوایل فکر میکردیم هر دو خانم هستند: «هانا» و «باربرا» صاحبان استودیوی «هاناـباربرا» که سریالهای تام و جری، عصر حجر، پلنگ صورتی، بوبو، اسکوبی دو، ماگیلا گوریل را میساخت و این همه طرفدار پیدا کرده بودند. بعد که کمی وارد دنیای انیمیشن شدیم فهمیدیم که به رغم اسمهای ظاهراً زنانهشان، اتفاقاً هر دو مردند و اینها نام خانوادگیشان است: بیل هانا و جو باربرا (ویلیامها در آمریکا بیل می شوند و جوزفها جو!). هالیوود شهر اسمهای سرشناس است؛ آن قدر آدم سرشناس در این شهر هست که احتمال بعیدی نیست که کسی همهی آنها را نشناسد. سهل است که احتمال بعیدی است که کسی همهی آنها را بشناسد. گفتم «سرشناس» و نگفتم «بزرگ»، چرا که این شهر اصلاً کارش سرشناس کردن آدمها و پول در آوردن از این سرشناسی است...
نگاهی به چهار برنامهی تلویزیونی
مهرزاد دانش: باغ مظفر پیش از هر چیز نشاندهندهی هوشمندی کارگردانی است که میداند چهگونه پس از یک سریال موفق به لحاظ استقبال عموم مخاطبان اما ناموفق به لحاظ ارزشمندی خود کار، به دنبال ایدههای جدید برود و تسلیم ذائقههای سطحی نشود. شبهای برره بیشتر گرتهبرداری از مجموعهی پاورچین بود و در آن سعی شده بود با گسترش ایدههای آن سریال، ابعاد موفقیتش تکرار شود، اما همین تکرار مکررات کار را به یک جور کممایگی کشانده بود. اما در باغ مظفر با مجموعهای از ایدههای جدید روبهرو هستیم که یکی بهتر از دیگری مخاطب را سر ذوق میآورد و بار دیگر نبوغ مهران مدیری را در عرصهی طنزپردازی اثبات میکند. این بار مدیری و نویسندگان مجموعه، از فرهنگ روستایی به سوی فرهنگ شهری آمدهاند و با پیش کشیدن مباحثی از قبیل اصالت، نسب و شرف، آداب سنتی و... مایههای اصلی طنز خود را فراهم آوردهاند، منتها این روند...
نمای درشت: جیمز باند و کازینو رویال
کدامیک از قهرمانهای سینمایی میتواند به این بنازد که چهل و چند سال است وجود دارد، که 21 بار به فیلم درآمده و هر بار که به نمایش درآمده، یک حادثهی سینمایی تلقی شده یا حتی به خاطر رنگ موی بازیگرش، جروبحث به پا کرده است؟ بدیهی است که هیچکدام بجز باند... جیمز باند. بیش از چهار دهه است که معروفترین مأمور مخفی دنیا، علیه مقلدانش هم مبارزه میکند، ولی همین مأمور 007 نزدیک بود به خاطر تبدیل شدن به کاریکاتور خودش، از گردونه خارج شود. برای جلوگیری از مرگ جیمز باند بود که تهیهکنندهها و صاحبان امتیاز این محصول سینمایی (باربارا بروکولی و مایکل ویلسن) تصمیم گرفتند با کازینو رویال جیمز باندی ارائه کنند که خیلیها را شگفتزده خواهد کرد: یک مأمور مخفی جوانتر، متینتر، خشنتر، شکنندهتر، که ضمناً نه لودگی یا طنز جیمز باندهای قبلی را دارد و نه چنان اهل ژست و قیافه و خوشگذرانی است. البته راستش این رویکرد زیاد هم تازگی ندارد. طی چند دههی اخیر، این مجموعه فیلمها، پیوسته از تغییراتی که در سروشکل خود به وجود آورده، تغذیه کرده است: جیمز باندهای جدید، ساختار جدید، و بازگشت به سرچشمههای اصلی... ولی به نظر میرسد که این بار، کازینو رویال که ادعا کرده متفاوت است واقعاً متفاوت باشد...
سایهی خیال: مروری بر زندگی و آثار رابرت آلتمن (قسمت دوم)
امیر قادری: قرار نیست به همین سادگی از آلتمن دل بکنیم. «سایهی خیال» قبلی بیشتر دربارهی فیلمهای دههی 1970 او بود و این بار به کل زندگی استاد میپردازیم. مقالهای که احسان خوشبخت فراهم کرده، میتواند راهنمای خوبی برای ورود به دنیای پر از هوش و ابهام رابرت آلتمن از طریق نفوذ به یکی از مبهمترین آثارش باشد. بعد یک زندگینامهی طولانی داریم که تصویری عمومی از زندگی حرفهای فیلمسازی میدهد که به هزار یک دلیل، از جمله عشقاش به تجربهگرایی، فراز و نشیبهای فراوانی داشته و مثل داستان زندگی هر انسان دیگری جذاب است. مطلب اوئن گیلرمن هم که برای خودش یک قصهی دیگر است. داستان زندگی منتقدی که با فیلمهای آلتمن و بهخصوص نشویل به میانسالی رسیده. این یک پایانبندی مناسب برای پروندهایست که فقط هم به مناسبت مرگ استاد فراهم نشد و امیدوارم کلید ــ و نه شاهکلید ــ هایی برای ورود به دنیای پررمزوراز او در اختیارتان گذاشته باشد.