جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۶

شماره‌ی 361 ماهنامه‌ی فیلم، اردیبهشت 1386

 فهرست مطالب

فلاش‌بک:
نقد و نظر خوانندگان مجله درباره‌‌ی مطالب شماره‌های گذشته و نویسندگانش
خشت و آینه: دور از تو اندیشه‌ی بدان/ بازیگران بخوانند/ اصرار به رأی دادن/ واقعاً نمی‌توان متأسف نبود!/ نسبی‌گرایی داوری و حقیقت زیبایی‌شناسی/ تفسیر و تحلیل و تعمیم
رویدادها: فیلم‌های تازه: ماه قرمز (سعید ابراهیمی‌فر)/ صد سال به این سال‌ها (سامان مقدم)/ ماه‌وش (محمد درمنش)/ بازی کلاغ‌پر (شهرام شاه‌حسینی)/ در آستانه‌ی بیست‌ویکمین جشنواره‌ی فیلم کودک و نوجوان در همدان/ فقط کپی 35/ انجمن صنفی کارگری بازیگران/  جشنواره‌ی فجر 26 در سینما آزادی/  در باره‌ی پوسترهای جشنواره‌ی فجر این سال‌ها
خبرهای کوتاه: انتخابات شورای مرکزی انجمن بازیگران/ هفته‌ی فیلم و عکس شاهرود/ جایزه‌ی شهید آوینی/ یک روز با مهرجویی در دانشگاه تهران/ انجمن سینمای جوان و هزار فیلم در سال 85/ مرکز گسترش سینمای مستندوتجربی و سیصدفیلم در سال 85
از میان کاروان: عزیز رفیعیی (1386-1302)
اشاره به دور: سوءقصد به خانواده‌ی مخملباف/ چند خبر از کیارستمی/ مانی حقیقی، فیلم‌نامه‌نویس سال آسیا/ جایزه‌ها و داوری‌ها/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراکز فرهنگی جهان
در تلویزیون: نگاهی به برنامه‌های نوروزی تلویزیون
صدای آشنا: بررسی دوبله‌ی فیلم‌های نوروزی تلویزیون/ تازه‌های دوبله/ درگذشت خسرو شایگان/ گفت‌وگو با منوچهر اسماعیلی درباره‌ی دوبله‌ی محمد رسول‌الله‌ص
خشت خام: ملاحظاتی درباره سینمای مستند

آن فریادهای مهربان: مجموعه مطالبی در بررسی زندگی و آثار رسول ملاقلی‌پور: مکث در آستانه‌ی مرگ: روایت و ساختار در فیلم‌های ملاقلی‌پور/ نمایش بی‌زمان و آدم‌های زمانه: بررسی جامعه و مسائل اجتماعی/ مرثیه‌های شکست: بررسی خشونت و صحنه‌پردازی‌های آخرالزمانی جنگ/ فارغ از مناسبات رسمی: بررسی جلوه‌های معنوی/ و…

 سینمای جهان
ــ نمای دور:
نمایشگاه طرح‌ها و عکس‌های دیوید لینچ در پاریس/ دلخوری پسر ایدی امین/ احضار مارتین شین به دادگاه/ محبوب‌ترین‌های گونه‌ی علمی‌خیالی/ تابستان زودرس سینمای آمریکا/ محکومیت استالون/ سیدنی پولاک و انتخابات جنجالی/ «کوری» ساراماگو در سینما/ روس‌ها علیه دزدان ویدئویی/امیتاب بچن، شاه‌لیر هندی/ رونق سه‌بعدی/ سنت‌شکنی دیزنی/ ترمیناتور 4/ تابلوی دزدی در خانه‌ی اسپیلبرگ/ تمبر هری پاتر/ اشلی جاد علیه ایدز/ و…
 ــ فیلم‌های روز: چوپان خوب (رابرت دنیرو)/ متال: سفر یک هدبنگر (سام دان)/ میامی وایس (مایکل مان)/ الماس خون (ادوارد زوییک) و مروری بر کارنامه‌ی لئوناردو دی‌کاپریو
ــ درگذشتگان: درباره‌ی ایوون دوکارلو
ــ نمای درشت (1): درباره‌ی دو ساخته‌ی کلینت ایستوود (پرچم‌های پدران ما و نامه‌هایی از ایوو جیما)، مطالبی درباره‌ی نبرد ایوو جیما و عکس معروف برافراشتن پرچم، همراه با گفت‌وگویی با جیمز برادلی فرزند یکی از بازماندگان ایوو جیما و ایستوود
ــ نمای درشت (2):  تاریخ پوشالی، مقابل پرده‌ی آبی: مجموعه مطالبی درباره‌ی فیلم جنجالی 300 (زاک اسنایدر)

پرونده‌ی یک فیلم: خون‌بازی
چهار نقد درباره‌ی فیلم، گفت‌وگو با دو کارگردان فیلم (رخشان بنی‌اعتماد و محسن عبدالوهاب)، یادداشت‌هایی از دو فیلم‌نامه‌نویس (فرید مصطفوی و نغمه ثمینی)، گفت‌وگو با تدوین‌گرش (سپیده عبدالوهاب) و دو بازیگرش (باران کوثری و بی‌تا فرهی)، همراه با دیدگاه یک روان‌شناس
نقد فیلم: نقدی بر کینه و کینه 2 (تاکاشی شیمیزو)/ سینمای بازیگوش: نگاهی به آثار جشنواره‌ی آن‌لاین فیلم‌های تک‌پلانی/ نقد فیلم کوتاه: ضجه (مهدی عقل‌مند)/ نقد فیلم مستند: تهران انار ندارد (مسعود بخشی)/ گزارش اکران
نامه‌ها: پاسخ‌های کوتاه
فرهنگ بازیگران ایران و جهان
نقد و معرفی کتاب:
نقد کتاب‌های شعبد‌ه‌ی بازیگری و داستان/ توی ویترین
بیست سال پیش در همین ماه: مروری بر شماره 49 ماهنامه «فیلم» (اردیبهشت 1366)

همکاران این شماره: محمد اطبایی، عباس بهارلو، مانی پتگر، امیر پوریا، یعقوب تقی‌خانی، مسعود ثابتی، مصطفی جلالی‌فخر، نیما حسنی‌نسب، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، اشکان راد، کیکاوس زیاری، علی شاه‌محمدی، آنتونیا شرکا، تهماسب صلح‌جو، جواد طوسی، بهزاد عشقی، نیروان غنی‌پور، امیر قادری، لیلا قاسمی، پیروز کلانتری، محمد سعید محصصی، امید نجوان، یاشار نورایی، پرویز نوری، اصغر یوسفی‌نژاد.

روی جلد: نیکی کریمی در سه زن ساخته‌ی منیژه حکمت - عکس از امیر عابدی
صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امک‌چی

چشم‌انداز

به یاد رسول ملاقلی‌پور (1385-1334)
بهزاد عشقی: یکی از روزها یاسر با گروه به رستورانی رفته بود که ناهار بخوردند و رسول ملاقلی‌پور را دیده بود که تنهایی ناهار می‌خورد و رفت و پرسید:
ــ این‌جا چه می‌کنی آقای ملاقلی‌پور؟
ملاقلی‌پور به‌شوخی گفت:
ــ یک کامیون بار داشتم برای زاهدان!
می‌گویند در پشت هر شوخی حقیقتی نهفته است. آیا می‌خواست بگوید اگر راننده می‌بود خوشبخت‌تر بود؟ و یا اگر در شرایط دیگری قرار می‌گرفت راننده می‌شد؟ اما جدا از شوخی، او آمده بود که فیلم ماقبل آخرش، مزرعه‌ی پدری را برای دانشجویان دانشگاه زاهدان نمایش بدهد. پس از نمایش فیلم دانشجویان دوره‌اش کردند که از او امضا بگیرند و او باز هم با شوخ‌طبعی گفت: «مگه نیکی کریمی هستم که از من امضا می‌خواهید؟!»…

هوشنگ گلمکانی: رسول جان, چرا زور بی‌خود می‌زنی؟ خب خلقت ما این جوری است دیگر. این را که دیگر کاریش نمی‌توانیم بکنیم. این سگرمه‌ها را نگاه کن. با ژل و بوتاکس و جراحی پلاستیک هم درست نمی‌شود. هر کاری که بکنیم، باز می‌گویند بداخلاقی. تازه تو که فریاد هم می‌زنی و فحش هم می‌دهی. چه فحش‌های غلیظ و گاه بامزه‌ای! توی فیلم‌هایت هم پر از داد و فریاد و چیزهای خشن است. آن آقای بلند قامت و قوی هیکل توی فیلم سلام سینما یادت هست؟ همان که اول قرار بود نقش پاسبانی را بازی کند که مخملباف در نوجوانی خلع سلاح کرده بود. مخملباف ازش پرسید: دوست داری چه جور نقش‌هایی بازی کنی؟ جواب داد: نقش منفی. مخملباف تعجب کرد و پرسید: چرا تصویری اؤ هیوامنفی؟ او هم جواب داد: فیزیکم این جوری است؛ فقط نقش منفی به من می‌خورد. یک همچین چیزهایی. خب همین است دیگر رسول جان. هی سعی نکن که ثابت کنی خشن نیستی. این جوری فایده ندارد. توی همین تلاش‌ها باز حرف‌هایی می‌زنی که کار را خراب‌تر می‌کند؛ عکس‌اش را ثابت می‌کند. ولش کن، کار خودت را بکن. فیلمت را بساز.

امیر پوریا: در صحبت از کارنامه‌ی ملاقلی‌پور ــ که همچنان به کاربردن پیشوندهایی همچون مرحوم و زنده‌یاد و شادروان برای نام او، به نظرم غریب و رنج‌آور است ــ به سراغ هر زمینه‌ی مضمونی، تکنیکی یا ساختاری که برویم یا حتی بخواهیم وجوهی از شخصیت و نگرش فردی و هنری‌اش را بشناسیم، فیلم سفر به چزابه نقشی کلیدی خواهد داشت. از میان ویژگی‌های ستودنی پرشمار این فیلم، شیوه‌ی روایی خاص آن و در هم شکستن مرز زمان، مهم‌ترین اتفاقی بود که در ساختار روایت فیلم‌های او رخ داد و بعدها دست کم دو بار به‌روشنی (در هیوا و مزرعه‌ی پدری) و گاه با پژواک‌هایی (در قارچ سمی و اپیزود سوم نسل سوخته) در کارهایش امتداد یافت. تا پیش از آن، همه‌ی فیلم‌های ملاقلی‌پور متشکل از آن‌ها که...

پرونده‌ی یک فیلم: خون‌بازی
از نقد تهماسب صلح‌جو بر فیلم
می‌توان خون‌بازی را روایت دیگری از گیلانه دانست؛ درامی بر شالوده‌ی عشق و ایثار مادرانه. در هر دو فیلم شاهد حضور مادرانی دردمند و تنها هستیم که برای رهایی فرزند خود از دامگه تباهی تکاپو می‌کنند. طبیعت رام و شاداب و خلوت عارفانه‌ی مادر با پسر جانبازش در فیلم گیلانه و جنگل آسفالت شهر و کشمکش جنون‌آسا و زندگی دوزخی مادر با دختر معتادش در فیلم خون‌بازی، دو طرز نگاه به یک موقعیت دراماتیک را بازتاب می‌دهند اما یکی شور حماسی دارد و دیگری همچون تراژدی است. گیلانه در قلمروی آراسته به زیبایی و شکوه طبیعت، سرود پایداری در برابر مرگ را می‌سراید. خون‌بازی با فضایی سرد و تهی از رنگ زندگی که در چشم‌انداز تصاویرش گه‌گاه سرخی خون دیده می‌شود، تکاپوی بیهوده برای بازیافتن زندگی را ترسیم می‌کند…

از نقد نیما حسنی‌نسب
کشف این نکته که خون‌بازی در کلیتش فیلمی ناهمگون و دوپاره یا شاید چندپاره است، کار مشکلی نیست. مهم این است که این ناهمگونی و چندپارگی را فقط به شکل اجرا و تغییر ضرباهنگ و اندازه‌ی نماها یا حتی تغییر ژانر و لحن فیلم (از ملودرام به مستندنمایی و بعد به جاده‌ای) محدود نشود. ایراد اساسی‌تر خون‌بازی در این است که این کلیت غیرمنسجم را از سروشکل و لحن به مضمون و نگاه و هدف پشت ساخته‌شدنش هم تسری می‌دهد و در نهایت به فیلمی رهاشده تبدیل می‌شود که در نقطه‌ی پایان، تکلیفش با خودش و بیننده چندان مشخص نیست. فیلم را می‌شد به‌راحتی جابه‌جا کرد و سکانس‌ها را پس و پیش گذاشت و این سفر نامشخص به سوی هدفی مشخص را یا تا ساعت‌ها ادامه داد…

از گفت‌وگو مسعود مهرابی با رخشان بنی‌اعتماد
فکر می‌کنم بهتر است کسانی که مرا «فیلم‌ساز متعهد» می‌دانند، خودشان توضیح بدهند که تلقی‌شان از این اصطلاح چیست. شاید دلیلش همان گرایشی باشد که برخی هم با آن موافق نیستند. بارها گفته‌ام که سینما برای من هدف نیست، وسیله است. خب، این اعتقاد و نوع نگاه من به سینماست. دلیل دیگرش را باید در شرایطی جست‌وجو کرد که سینماگران هم‌نسل من در آن به فیلم‌سازی روی آوردند. برای ما، سینما بیش از آن‌که وسیله‌ی سرگرمی و تفریح باشد، امکانی برای طرح موضوع و آگاهی‌بخشی و بیان یک موقعیت بود. این تلقی در جامعه‌ای مثل جامعه‌ی ما، سینما را به سوی همان تعهدگرایی سوق می‌دهد. در جامعه‌ای که بسیاری از معضلات و مشکلات اولیه‌اش هنوز حل نشده است، سینما چنین معنا و تعریفی دارد. در جامعه‌ی ما سینما وظیفه دارد با وسواس و حساسیت به واقعیت‌ها بپردازد. هرچند ظاهراً این تعریف کم‌کم دارد رنگ می‌بازد....

از گفت‌وگو سعید قطبی‌زاده با باران کوثری و بی‌تا فرهی
باران کوثری: با اصرار فراوانم این نقش را گرفتم، چون مادرم مخالف بود. شاید از این می‌ترسید که من بخواهم با ادامه‌ی این روند، بازیگری را به عنوان حرفه‌ام در نظر بگیرم. از طرف دیگر، من با فیلم‌نامه‌ی زیر پوست شهر بزرگ شده بودم و مثل قصه‌های کودکان، آن را از حفظ بودم. خیلی بامزه است که رخشان بنی‌اعتماد وقتی من را حامله بود، این فیلم‌نامه را نوشت اما اجازه‌ی ساخت نگرفت تا این‌که من شانزده ساله شدم و هم‌سن‌وسال محبوبه. در آن زمان چون خیلی خوب درس می‌خواندم، والدینم نگران بودند که مبادا ورود من به سینما، نظم زندگی‌ام را به هم بریزد. به همین دلیل مخالف بودند اما آن‌قدر تلاش و اصرار کردم تا عاقبت نقش را به دست آوردم. بی‌تا فرهی: من گزیده‌کار هستم و در بررسی پیشنهادهایی که می‌شود، کارگردان برایم اهمیت خاصی دارد. یعنی در درجه‌ی اول، برایم مهم است با چه کسی کار کنم. سپس فیلم‌نامه را می‌خوانم تا ببینم نقش پیشنهادی را دوست دارم یا نه. یکی از معیارهایم در حال حاضر برای انتخاب نقش‌ها، متفاوت بودن آن‌هاست از نقش‌هایی که تا حال در فیلم‌های دیگر بازی کرده‌ام. سال 85 خون‌بازی را بازی کردم، چون از مدت‌ها قبل دلم می‌خواست در فیلمی از بنی‌اعتماد حضور داشته باشم. وقتی متوجه شدم که این علاقه‌مندی دوطرفه است، انگیزه‌ام بیش‌تر شد و وقتی فیلم‌نامه را خواندم از نقشی که پیشنهاد شده بود خیلی خوشم آمد. در طول کار…

مجموعه مطالبی درباره‌ی فیلم جنجالی 300 (زاک اسنایدر)
پشت ویترین مغازه‌ای تکه کاغذی دیده می‌شد که رویش نوشته شده بود: «فیلم توهین‌آمیز 300 رسید»! این «توهین‌آمیز» بودن فیلم 300 انگار یک توافق همگانی بود و با این‌که اوج‌گیری بحث درباره‌ی آن در نوروز و دوره‌ی تعطیلی روزنامه‌ها بود، اما رسانه‌های دیگر بحث را داغ نگه داشتند و همه کنجکاو بودند آن را ببینند و کم‌تر کسی پیدا شد که ببیند و در توهین‌آمیز بودن آن شک کند. جدا از بحث توهین به یک ملت و تحریف تاریخش که در جای خود اهمیت دارند، آن‌چه که هنگام تماشای فیلم کاملاً احساس می‌شود و در این مقطع تاریخی برای ما بسیار اهمیت دارد، تلاشی است که سازندگان فیلم برای وحشی نشان دادن ایرانیان و به‌خصوص ایجاد حس نفرت شدید در تماشاگر نسبت به آن‌ها به خرج داده‌اند. کسانی که فیلم و واکنش تماشاگران را در سینماهای کشورهای مختلف دیده‌اند، حکایت می‌کنند که این تلاش، متأسفانه به ثمر نشسته و اکنون این یکی از خطرناک‌ترین جنبه‌های فیلم است…

محمدسعید محصصی: … خطای بزرگ‌تر 300 ، اشاعه‌ی برداشتی فاشیستی از فرهنگ مبتنی بر دموکراسی یونان قدیم است. اصلاً آن همه تأکید بر بدن‌های عضلانی یونانیان و اسپارت‌ها، آن نماهای بر زمینه‌ی ابرها که لئونیداس در برابر آن با فرماندهان زیردست ــ مریدانش ــ صحبت می‌کند، آن همه تأکید بر درستی هر عمل لئونیداس ــ از کشتن سفیران ایران باشد، تا از خود رنجاندن یک گوژپشت که می‌خواهد در سپاه او بجنگد ــ و … نظایر این ها، حاکی از اعتقادی است به برتری تن بر عقل. اصلاً توجه کنیم که در هیچ جای فیلم نشانی از برتــری اندیشه‌ی یونانیــان بر ایرانیان عرضه نمی‌شود ــ هر چند که در طی فیلم شعار خرد و آزادی بارها و بارها داده می‌شود. و ظاهراً تماشاگر قرار است هر چه را قهرمان فیلم انجام می‌دهد، به عنوان خیر و خوبی بپذیرد. اما این طرز تلقی کارگردان از اعمال قهرمان فیلمش بی‌شباهت به نگاه آرمانی پیروان «پیشوا»ی حزب نازی ندارد. آن‌ها هــم چنان تبلیــغ می‌کردند که هر چه از پیشوا صادر شود، عین خیر است و درست؛ یک نوع عرفان من درآوردی و مبتذل...

نمای درشت: درباره‌ی دو ساخته‌ی کلینت ایستوود
(پرچم‌های پدران ما و نامه‌هایی از ایوو جیما)

پرچم‌های پدران ما و نامه‌هایی از ایوو جیما، دو فیلم پی‌درپی کلینت ایستوود در مقام کارگردان، آثاری دیدنی، تأثیرگذار و ماندنی‌اند. تجربه‌ای فوق‌العاده که یک واقعه‌ی تاریخی (جنگ ایوو جیما) را از دو زاویه ــ نگاه فاتح و نگاه مغلوب ــ روایت کرده تا در پس پرده‌ی چیزی که به نام «افتخار» تبدیل به شعار می‌شود، چه تلخی‌هایی نهفته است. فیلم‌ها را که ببینید، گذشته از زیبایی‌شناسی درخشانش، به دلیل حجم کار تولیدش از انرژی خارق‌العاده‌ی کارگردان آن‌ها شگفت‌زده می‌شوید. کارگردانی که در 75 سالگی دست به ساختن چنین فیلم‌هایی زده، قطعاً آدمی استثنایی است. ایستوود انگار در هفتاد سالگی تازه کیلومترشمارش را صفر کرده و دست به کارهای جوانانه می‌زند. با عاشقانه‌ی لطیف پل‌های مدیسن کانتی گویی دوره‌ی اوج کارش آغاز شد، با  فیلم شخصیت‌پردازانه و روان‌کاوانه‌ی روخانه‌ی راز و درام تکان‌دهنده‌ی دخترک میلیون دلاری ادامه یافت و حالا با این دو فیلم اخیرش مسیر صعودی‌اش را ادامه داده است. جیمز برادلی نویسنده‌ی کتاب پرچم‌های پدران ما، ایستود را فیلم‌سازی «درخشان، شگفت‌انگیز و نابغه‌ای خلاق» توصیف کرده که همه‌ی این‌ها به اضافه‌ی توصیف‌های مثبت دیگر، برازنده‌ی اوست. موسیقی پرچم‌های پدران ما را هم به عنوان ششمین تجربه‌ی او در این زمینه را هم خود ایستوود ساخته است. آن را هم که بشنوید، مطمئن می‌شوید او یک آدم حسابی واقعی است.

امیر پوریا: یکی از نقاط درخشان بازی‌های روایتی و تداعی‌های بصری بین زمان حال و فلاش بک‌های پرچم‌های پدران ما، جایی است که گردانندگان سودجوی صحنه‌ی قهرمان‌سازی‌های رسانه ای آمریکا آن دکور بزرگ تپه را درست مثل تپه‌ی اصلی که در عکس دیده می‌شود، می‌سازند و از سه سرباز بازمانده‌ی عکس اهتزاز پرچم می‌خواهند که همان لحظه را در مقابل انبوه تماشاگران بازآفرینی کنند. ایستوود به واسطه‌ی فیلم‌نامه‌ی سنجیده‌اش، بسیاری از گره‌گشایی‌های مهم مربوط به مرگ یکایک سربازان دیگر حاضر در آن عکس را همین جا و در لابه‌لای دویدن نمایشی سه سرباز به طرف تپه می‌آورد و سرنوشت مرده‌ها و مانده‌ها را به تلخی و زیبایی، آمیخته به هم به تصویر می‌کشد: آن‌ها آن طور غمگین و غم‌انگیز رفتند و این‌ها این طور دردمند و مأیوس و معذب، به وسایل بازی رسانه‌های جاعل و اغراق‌زده‌ی کشورشان بدل شده‌اند.

نگاهی به برنامه‌های نوروزی تلویزیون
ترش و شیرینمهرزاد دانش: تراکم. این اولین واژه‌ای است که هر سال هنگام فرارسیدن نوروز به ذهن می‌آید: خرید پوشاک شب عید، خوردن تنقلات، دیدوبازدید، مسافرت، زیارت اهل قبور، خانه‌تکانی، به سر بردن در تعطیلاتی فرساینده و طولانی و... انگار 350 روز سال را از ما گرفته‌اند و همه این‌ها را باید در ماراتونی دوهفته‌ای انجام داد. این عادت تاریخی ماست. فعالیت‌هایی عادی مثل نظافت و مهمانی رفتن و غیره یک دفعه شکل آیینی به خود می‌گیرند و به جای استمرار در طول سال، وضعیت یک‌بارگی به خود می‌گیرند. همه چیز در فرایندی ازدحامی صورت می‌پذیرد. و معمولاً در ازدحام، پدیده‌هایی مثل عقلانیت و منطق به حداقل میزان خود می‌رسند.
تلویزیون هم خالی از این قاعده نیست. هم گردانندگانش آدم‌هایی از جنس و بین خودمان هستند و هم رسانه‌ای است که کم‌وبیش، فارغ از برخی ایده‌های رسمی، تصویر خود و عادت‌های‌مان را در آن می‌بینیم. برای همین برنامه‌های نوروزی سیما، چیزی شبیه به همین تراکم عادت‌ها و سنت‌ها و رفتارهای‌مان در طول این دو هفته می‌شوند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO