جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۱۵ شهريور ۱۳۸۷

شماره‌ 383 ماهنامه‌ فیلم - ویژه‌ی روز ملی سینما


فهرست مطلب‌ها


پرونده‌ی یك موضوع:
سینمای ملی
گفت‌وگو با آیدین آغداشلو: جای خالی خاطره‌ی بلافاصله/ دوران گسست فرهنگ از مكان، و مسأله‌ای به نام سینمای ملی/ سینمای ملی: ویژگی‌ها، تعریف‌ها و ابهام‌ها/ میزگردی درباره‌ی مفهوم سینمای ملی از نگاه سینماگران با حضور فریدون جیرانی، كمال تبریزی و اصغر فرهادی: پرواز دشوار، مسیر ناهموار، مقصد نامعلوم/ نوشته‌های منتقدان درباره‌ی بیست فیلم برگزیده‌ی سینمای ملی: اجاره‌نشین‌ها، باشو غریبه‌ی كوچك، مادر، ناخدا خورشید، هامون، ناصرالدین‌شاه آكتور سینما، بچه‌های آسمان، قصه‌های مجید، حاجی واشنگتن، درخت گلابی، سفر به چزابه، نیاز، بودن یا نبودن، دندان مار، مرگ یزدگرد، مهمان مامان، شوكران، مهاجر، خانه‌ی دوست كجاست؟ و مادیان/ تصویر یك دوران در آثار داریوش مهرجویی: سینمای ملی و مدرنیته‌ی ایرانی/ عشق مقدس و عقب‌ماندگی تاریخی در آثار علی حاتمی: «سلطان، به هر قیمتی شده مردم را از دست ندهید»/ گفت‌وگو با مهندس محمدرضا جعفری‌جلوه، معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: برای رسیدن به سینمای ملی باید پهلوانی پیشه كنیم/ مروری بر یازده دوره‌ی جشن سینمای ایران/ نظرخواهی از چهل منتقد و نویسنده‌ی سینمایی درباره‌ی بهترین آثار سینمای ملی سه دهه

موفقیت‌ها و تلخ‌كامی‌ها...: ادامه‌ی قصه‌ی تولد كن، همراه با مشاهده‌های عینی
كورسوی امید: مرثیه‌ای سینمایی برای طبیعت
ساعت گرگ و میش: گفت‌وگو با محمد رسول‌اف درباره‌ی سه فیلم كارنامه‌اش: گاگومان، جزیره‌ی آهنی و باد دبور
مرگ تدریجی یك رؤیا: گزارش چهاردهمین جشنواره‌ی سینمای مؤلف رباط
چنین گفته‌اند بزرگان: جمله‌های قصار سینماگران
شانس آوردم كه به این‌جا رسیدم: گفت‌وگو با ریچارد ویدمارك
عاشقان ناامیدند...: گفت‌وگوی آنتونی مینگلا و سیدنی پولاك
فیلم می‌سازم تا بیاموزم: گفت‌وگو با برتران تاورنیه درباره‌ی فیلم اولش ساعت‌ساز سن‌پل
معرفی و نقد كتاب: درباره‌ی هالیوود جدید (جف كینگ)/ دو ترجمه از یك كتاب: لاكان - هیچكاك و آن‌چه همیشه می‌خواستید درباره‌ی لكان بدانید اما می‌ترسیدید از هیچكاك بپرسید/ معرفی کتاب آسیب‌شناسی سینمای کودک و نوجوان/ یكی از ده هالیوودی به روایت یك كتاب: قربانی نهایی فهرست سیاه/ توی ویترین
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 68 ماهنامه‌ی «فیلم» (نیمه‌ی شهریور 67)

همكاران این شماره: عباس بهارلو، محسن بیگ‌آقا، امیر پوریا، احمدرضا جلیلی، نیما حسنی‌نسب، رضا حسینی، سعید خاموش، آرش خوش‌خو، مهرزاد دانش، وازریك درساهاكیان، اشكان راد، سامان سالور، روبرت صافاریان، جواد طوسی، بهزاد عشقی، فرشید عطایی، شاپور عظیمی، مسعود فراستی، امیر قادری، هوشنگ كاوسی، ایرج كریمی، محمدسعید محصصی، مجید مصطفوی، احمد میراحسان، نسیم نجفی، امیررضا نوری‌پرتو، اصغر یوسفی‌نژاد/ طرح روی جلد: آرمان داودی
 

چشم‌انداز ۳۸۳

پرونده‌ی یك موضوع: سینمای ملی در جست‌وجوی هویت
مادرنیما حسنی‌نسب:
وقتی از سینمای ملی حرف می‌زنیم، داریم از چه حرف می‌زنیم؟ از مجموعه تولیدات سینمایی یك كشور كه شخصیت‌هایش به زبان آن حرف می‌زنند و لوكیشن‌هایش بخشی از خاك آن است؟ یا فراتر از آن، «سینمای ملی» و «فیلم ملی» ویژگی‌ها، مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی دارد كه می‌شود در هر فیلمی ردیابی‌شان كرد و اگر پیدا شد، فیلم به مجموعه‌ی آثار ملی وارد خواهد شد؟ به نظر می‌رسد كه تعریف دوم مقبولیت بیش‌تری دارد، چون غالب تماشاگران و كارشناسان سینما با هر طرز فكر و سلیقه‌ای می‌توانند فهرست‌هایی – كوتاه یا بلند – از آثار سینمای ملی فراهم كنند. مناقشه و بحث اصلی شاید این باشد كه آن ویژگی‌ها و شاخصه‌ها چیست، مؤلفه‌ها كدام است و تمایز میان سینمای ملی و غیر از آن را چه ملاك‌ها و معیارهایی تعیین می‌كنند. سؤال مهم دیگر این است كه آیا فیلم‌هایی كه موصوف به صفت «ملی» نیستند، سینمای غیرملی خواهند بود و به تعبیر دیگر متعلق به كشور سازنده یا در خور شأن سینمای آن نیستند؟... مجموعه مطالبی كه در پرونده‌ی «سینمای ملی» خواهید خواند، براساس همین پرسش‌ها و دغدغه‌ها شكل گرفته است. یك جور گفت‌وگوی مكتوب بین سه ضلع اصلی و تأثیرگذار سینمای امروز ایران؛ سینماگران، منتقدان و مدیران سینما. هر كدام از این سه گروه در این مجموعه نمایندگانی دارند كه در قالب نوشته، میزگرد و گفت‌وگوهایی می‌كوشند از ظن خودشان یار «سینمای ملی» بشوند؛ این‌كه در نهایت اسرار درون این سینما را خواهیم جست یا نه، سؤالی‌ست كه لااقل در این قدم‌های اول كسی نباید توقع پاسخی از آن داشته باشد.
 
جای خالی خاطره‌ی بلافاصله: گفت‌وگو با آیدین آغداشلو
مسعود مهرابی: ... به هر حال، زبان و لوكیشن و لباس و قصه و نوع داستانی كه روایت می‌شود و بازیگران و... و این كه سرمایه‌گذار فیلم چه كشوری است، معیارهایی‌اند كه امروز برای تبیین سینمای ملی یك كشور مد نظر قرار می‌دهند. شما فكر می‌كنید با وجود همه‌ی این‌ها می‌شود در چارچوب سینمای معاصر و سینمای تاریخی ماند؟
آیدین آغداشلو: سینمای ملی قاعدتاً شمولی كلی دارد كه از رنگ‌وبوی تصنعی «ملی كردن» فاصله می‌گیرد. سینمای ملی تنها از كنار هم چیدن عناصر نشانه‌ای و آشنای زندگی مردم پدیدار نمی‌شود. خاطره‌ی بلافاصله هم اگر تا به امروز ـ هر مقداری‌اش ـ ممتد نشده باشد قادر نیست این بار را حمل كند. سینمای ملی بر مبنای هویت و آداب و روابط و معنای مشترك مردمی شكل می‌گیرد كه در بطن و در درون یك «روح ملی» ـ فارغ از جغرافیا و زبان و مرز ـ به سر می‌برند و هر جا كه هنر، این معنا را بتاباند و انعكاس دهد، به «ملی» شدن نزدیك‌تر می‌شود. تشخیص جعل و اصالت چنین آزمون خطیری با منتقدان هشیار است و بعد هم با مردم كه خوب و درست ـ هر قدر هم دیر ـ درمی‌یابند بالاخره و داوری می‌كنند. سینمای ملی ما قاعدتاً باید از دهه‌ی 1340 شروع می‌شد. فیلم خشت و آینه‌ی ابراهیم گلستان سینمای معاصر است. با تعبیر سینمای ملی نمی‌خواند ـ اگر كه آن تعریف اولیه‌ی مرا بپذیرید. در غیر این صورت باید دوباره همه چیز را از نو تعریف كنیم. ما نیاز به «تعریف» داریم. یا اگر كافی نباشد نیاز به تعریف مجدد. بین سینمای ملی و سینمای تاریخی باید فاصله بگذاریم. ساده‌ترین راه ظاهراً پناه بردن به «تاریخ» است كه احتمالاً می‌تواند گریزراهی باشد برای رسیدن به یك توافق جمعی درباره‌ی هویت گذشته ـ كه تثبیت شده است.

باشو غریبه‌ی كوچكدوران گسست فرهنگ از مكان، و مسأله‌ای به نام سینمای ملی
احمد میراحسان
: درك مغشوشی از مفهوم سینمای ملی وجود دارد كه مربوط به انباشت برداشت‌های ایدئولوژیك دوران‌های مختلف و قدرت سیاسی از منافع ملی است و در عالم واقع هر فیلمی كه در ایران تولید می‌شود خوب یا بد جزیی از تولید سینمای ملی ماست. مسأله‌ی سینمای ملی، در قلمرو پیدایش دولت/ ملت جدید و به طور كلی مسأله‌ی ملی در جهان مدرن قابل طرح است. اما تازگی نگاهی نو به آن در متن آگاهی‌های امروزی، بیش از هر چیز مبتنی بر تحولاتی است كه دوران جدیدی را شكل داده است؛ دورانی كه با توسعه‌ی انقلاب دیجیتال، گسترش فضای مجازی، رشد نهادها و هویت جهانی آن‌ها مشخص می‌شود و حاصل آن جهانی شدن وجوه بنیادین زندگی بشر و تحكیم هویت گلوبال انسان است در برابر هویت ملی.

سینمای ملی: ویژگی‌ها، تعریف‌ها و ابهام‌ها
مهرزاد دانش: این روزها در مورد هر پدیده و حوزه‌ای، بسیار محكم و رها و با افتخار از پسوند ملی استفاده می‌شود. از تلویزیون (رسانه‌ی ملی) گرفته تا مقاطع مربوط به تظاهرات و انتخابات (حماسه‌ی ملی) و حالا هم كه... سینمای ملی. حالا این‌كه چه‌گونه از تأكید روی سینمای دینی به ماجرای سینمای معناگرا رسیده‌ایم و از آن نیز اكنون به بزرگ‌نمایی واژه‌ی سینمای ملی نائل آمده‌ایم بحثی مجزا می‌طلبد، اما واقعاً سینمای ملی یعنی چه؟ چنین پرسشی و از آن بالاتر ایجاد شك و شبهه‌ی چالش یا مخالفت با این مفهوم، بدیهی است كه هیچ ربطی به ماجرای داشتن یا نداشتن عرق ملی و غیرت میهنی ندارد. می‌توان به سبك ادبیات رسمی، زمین و آسمان را به هم پیوند داد و مفهوم سینمای ملی را بر تارك افق نشاند و به تقدیسش نشست و افتخار نیز كرد كه داریم رهیافتی ملی را رقم می‌زنیم.

پرواز دشوار، مسیر ناهموار، مقصد نامعلوم: میزگردی درباره‌ی مفهوم «سینمای ملی»
از نگاه سینماگران، با حضور فریدون جیرانی، كمال تبریزی و اصغر فرهادی

كمال تبریزی: «سینمای ملی» در شرایط فعلی فقط یك تعریف است كه شاید در وضعیت دیگری جور دیگری تعریف شود و مصداق‌هایش هم تغییر كند. «سینمای ملی» یعنی ساخته‌های سینماگران ایرانی. به عبارت دیگر ساختمان سینمای ملی از آجرهایی تشكیل شده كه این آجرها همه فیلم‌های این سینما هستند. اگر مسئولان سینمای ایران می‌گویند «سینمای ملی» و باید اجاره‌نشین‌هافیلم‌سازان به این سمت حركت كنند، در ذات حرف‌شان این مطلب نهفته كه باید به طرف سینمایی مستقل و آزاد حركت كنند؛ درست مثل تفاوت بین بخش دولتی و بخش خصوصی در همه جا.
اصغر فرهادی: سال‌هاست واژه‌ی مبهم و كلی و مدیرپسندی ارائه شده كه من تعریف جامعی كه لااقل پنج سال عمر كند درباره‌اش نخوانده‌ام. تعریف‌های كلی و مبهمی هم كه ارائه شده، از دل چندتا فیلم استنتاج شده و بعد هم به‌سرعت عمر تعریف تمام شده است. اشكال اصلی این است كه از همان اول می‌خواهیم به این تعبیر بار ارزشی بدهیم. هر فیلم‌ساز ایرانی كه با این فرهنگ آشنا باشد و صادقانه هم فیلم بسازد، فیلمش مصداق سینمای ملی است. ممكن است من در این فرهنگ رشد كنم و فیلم‌سازی هم بلد باشم، اما صادقانه كار نكنم و خودم نباشم. این یك تبصره را برای جدا كردن فیلم‌های سینمای ملی قبول دارم. فیلم جعلی و دروغ‌گو نمی‌تواند جزو سینمای ملی باشد، حتی اگر درباره‌ی تاریخ ایران ساخته شود. 
فریدون جیرانی: خیلی با آقای فرهادی هم‌عقیده هستم كه مفهوم «ملی» مفهوم گنگی است. سینمای ملی هم از همان موقع مطرح بود، ولی راستش بالاخره نفهمیدم كه سینمای ملی سینمایی است كه با بخش خصوصی كار می‌كند یا سینمایی كه با دولت و سرمایه‌ی ملت تولید می‌شود. چون بین این همه تعریف كلی و متنوع از واژه‌ی «ملی» هنوز به نتیجه نرسیده‌ام، پس طبیعی است كه نمی‌توانم چیزی به نام سینمای ملی را هم تعریف كنم و فكر هم نمی‌كنم تا این لحظه كسی تعریفی از این عبارت داده باشد.

برای رسیدن به سینمای ملی باید پهلوانی پیشه کنیم:
گفت‌وگو
با مهندس محمدرضا جعفری‌جلوه
معاون امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
محمدرضا جعفری‌جلوه:
وقتی بناست سینما فرهنگ و هویت ما را بیان و عیان کند، به مخاطب وسیعی از جامعه‌ی خودی و جامعه‌ی جهانی مرتبط و متصل باشد، باید به بازار هدفش بیندیشد. بازاری جدی و و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سیع با طیف گسترده‌‌ای از مخاطبان. البته فراموش نکنیم گاه پاره‌ای از فیلم‌سازان در چنان سطحی از نخبگی و درک دردها و رنج‌های بشری و تصویر حقایق هستند که برای طبقه و گروه‌های مؤثر و مرجع اجتماعی الهام‌بخش‌اند و برای متفکران و معلمان جامعه و کسانی که با طیف وسیعی از مخاطبان روبه‌رو هستند، جایگاهی عالی دارند. اگر اثری باشد ویژه‌ی این گروه محدود اما بسیار مهم مخاطب، می‌توان از آن به عنوان مصداق سینمای ملی یاد کرد. چرا که وقتی نخبگان، معلمان و مرشدان جامعه را توانسته باشید مجذوب کلام خود کنید، آن‌ها ایده‌ها و افکار و اندیشه‌های شما را نشر خواهند داد و این گونه اقناع مخاطب خاص به اقناع جمعی منتهی خواهد شد، در حالی که بسیاری از هنری‌سازی‌های مدعی مخاط خاص، فاقد چنین تأثیراتی هستند و لذا در سینمای ملی جایگاهی نمی‌یابند. 

سینمای ملی و مدرنیته‌ی ایرانی:
تصویر یک دوران در آثار داریوش مهرجویی

بهزاد عشقی: مدرنیته‌ی ایرانی و هویت برزخی ما، رد خود را تقریباً در تمام فیلم‌های داریوش مهرجویی، از بانو تا پری، از سارا تا لیلا، از دختردایی گم شده تا درخت گلابی، از مهمان مامان تا سنتوری و... به شكل ملموس و واقع‌نمایانه‌ای به جا گذاشته است كه شرح تفصیلی آن مجالی دیگر می‌طلبد. در این‌جا فقط بگویم كه سینمای ملی سینمایی است كه در تاریخ اتفاق بیفتد و هویت انسان معاصر ایرانی را به تصویر بكشد. بنابراین سینمای ناب‌گرایی كه چشم به گذشته دارد و اصالت‌های ایرانی را به شكل تحمیلی و تزیینی و فراتاریخی به نمایش می‌گذارد، سینمای ملی نیست، سینمایی آكواریومی است كه مصرف موزه‌ای دارد و صرفاً باید در نمایشگاه تاریخ به نمایش گذاشته شود.

«سلطان، به هر قیمتی شده مردم را از دست ندهید»:
عشق مقدس و عقب‌ماندگی تاریخی در آثار
علی حاتمی
امیر قادری: وقتی مفهوم عبارت «سینمای ملی» این‌قدر ناواضح و مبهم است، اوضاع سخت‌تر و پیچیده‌تر خواهد شد که بخواهیم هنرمندی را به عنوان نمونه‌ی درست و کامل در زمینه‌ی خلق و پدید آوردن چنین سینمایی انتخاب کنیم. «سینمای ملی» چه ویژگی‌هایی دارد که حالا بخواهیم آثار فیلم‌سازی فقید چون حاتمی را در چنین محدوده‌ای تعریف کنیم؟ به‌خصوص که ظواهر غالب در کار حاتمی، او را در معرض سوءتفاهم‌های فراوانی قرار می‌دهد. اگر حاتمی را نمونه‌ی درستی برای یک فیلم‌ساز ملی می‌دانیم، فقط به دلیل ظاهر پر از نشانه‌های سنتی و تاریخی آثارش نیست. او تاریخ خودش را ساخت و جهان خودش را روایت کرد. اگر آثار او مصداق‌های درستی برای مفهوم سینمای ملی هستند، پس باید این ظاهر غلط‌انداز را کنار گذاشت و در عین حال به آن استناد کرد. لبه‌ی تیغ همین جاست.

ضیافت سالانه‌ی اهل سینما در روز ملی سینما:
مروری بر یازده دوره‌ی جشن سینمای ایران

ناخدا خورشیدامیررضا نوری‌پرتو:
در سال‌های ابتدای دهه‌ی 1370، اعضای هیأت مدیره‌ی خانه‌ی سینما كم‌كم به این فكر افتادند كه در چارچوب تشکل‌های صنفی، از بهترین‌ها و با تجربه‌های سینمای ایران تقدیر كنند. در واقع اهل سینما با این تصمیم به نوعی اعلام كردند كه می‌خواهند در گزینش برترین‌های هر سال سینمای ایران به هویتی مستقل و فراتر از قید‌و‌بندهای دولتی و جشنواره‌ای دست پیدا كنند. زمانی كه در برگزاری جشنواره‌ی دوازدهم فیلم فجر این فكر در میان هیأت مدیره‌ی خانه‌ی نوپای سینما مطرح شد، شاید خیلی‌ها گمان می‌كردند چنین برنامه‌ای مانند بسیاری از طرح‌ها محقق نخواهد شد و هیچ‌گاه شكل جدی و رسمی به خود نخواهد گرفت.  اما برخلاف همه‌ی پیش‌بینی‌ها، اعضای صنف‌های خانه‌ی سینما با حمایت مدیران وقت این تنها نهاد سینمایی مستقل كشور، پیگیر پا گرفتن مراسم انتخاب بهترین‌ها از هر صنف شدند و در روز سی‌ام اردیبهشت 1373 نخستین دوره‌ی مقدماتی و آزمایشی این جشن با حضور سینماگران در خانه‌ی سینما برگزار شد.

هامونبهترین آثار سینمای ملی سه دهه:
نظرخواهی
از 40 منتقد و نویسنده‌ی سینمایی
«سینمای ملی» قطعاً تعریف جامع و مشخصی ندارد، ولی مصداق‌ها و مؤلفه‌هایی دارد كه می‌شود با نام بردن از آن‌ها به تعریفی از «سینمای ملی» هر كشور رسید. این نظرخواهی به این قصد انجام شد كه با حاصل جمع انتخاب‌های منتقدان و نویسندگان سینمایی به فهرستی از آثار ملی سینمای ایران برسیم و تصویر مشخص‌تری از مصداق‌های این واژه‌ی پركاربرد این روزها داشته باشیم. منتقدان ده یا بیش‌تر از ده فیلمی را كه به نظرشان در زمینه‌های مختلف مثل حال‌وهوا، فضا و شخصیت‌پردازی و زمینه‌های فرهنگی مصداق تعریف «سینمای ملی» است، انتخاب كردند. در جمع‌بندی نهایی آرا، به دلیل نزدیكی رأی چند فیلم و به قصد تنوع و تجسم تصویری جامع‌تر از «سینمای ملی»، بیست فیلم را به عنوان برگزیدگان سینمای ملی ایران در سی سال اخیر انتخاب كرده‌ایم.
جمع‌بندی رأی‌ها: اجاره‌نشین‌ها 19 امتیاز/ باشو غریبه‌ی كوچك 19 امتیاز/ مادر 19 امتیاز/ ناخدا خورشید 14 امتیاز/ هامون  14 امتیاز / ناصرالدین‌شاه آكتور سینما 13 امتیاز/ بچه‌های آسمان 11 امتیاز/ قصه‌های مجید 11 امتیاز/ حاجی واشنگتن 10 امتیاز/ درخت گلابی 9 امتیاز/ سفر به چزابه 9 امتیاز/ نیاز  9 امتیاز/ بودن یا نبودن 8 امتیاز/ دندان مار 8 امتیاز/ مرگ یزدگرد 8 امتیاز/ مهمان مامان 8 امتیاز/ شوكران 7 امتیاز/ مهاجر 7 امتیاز/ خانه دوست كجاست؟ 6 امتیاز/ مادیان 6 امتیاز.

بچه‌های آسماناجاره‌نشین‌‌ها: این آدم‌های آشنا‌
شاپور عظیمی:
«عباس‌‌آقا سوپر‌گوشت»، یكی از بهترین نمونه‌های شخصیت‌پردازی در اجاره‌نشین‌ها است كه بعید است، بجز مخاطب این‌جایی، كسی بتواند دلایل رفتار‌های متناقض او و شكل خاص حرف‌زدنش را درك كند. برای مخاطبان آن سوی آب، بسیار دشوار است كه مثلاً رابطه‌ی متناقض او با برادر كوچكش را بفهمند. عباس‌آقا در همان سكانس ابتدایی فیلم، او را جلوی همسایه‌ها آقامهندس خطاب می‌كند، ‌اما به محض این‌كه او هم تصادف و مرگ خانواده‌ی رام را تأیید می‌كند، خون عباس‌آقا به جوش می‌آید: «بیا بریم بچه!» 

باشو غریبه‌ی کوچک: ایران سرزمین ماست
نیما حسنی‌نسب: باشو غریبه‌ی كوچك به عنوان یكی از ایرانی‌ترین (ملی‌ترین؟) فیلم‌های این سینما شهره و شناخته‌شده است. فیلم آشكارا حس و حال و فضا و ذاتی ایرانی و این‌جایی دارد و در كارنامه‌ی بهرام بیضایی كه سینمایش گاهی به‌شدت متأثر از فرهنگ و سینمای شرق دور و ژاپن بوده (غریبه و مه و چریكه‌ی تارا) و زمانی یادآور فیلم‌های هیچكاك (شاید وقتی دیگر)، فیلمی یكه و تكرارنشده مانده است.
 
مادر: روزگار سپری‌شده‌ی مردمان سالخورده
آرش خوش‌خو:
مادر در برابر گذشت زمان استوار ایستاده است. همان گونه كه امروز فیلم نوستالژیك جان فورد ـ دره‌ی من چه سبز بود ـ فارغ از تمام آن نظریه‌های تند و تیزی كه درباره‌ی وجه ارتجاعی و ضدصنعتی فیلم در دهه‌های پنجاه و شصت مطرح بود، زنده و سر حال به زندگی خود ادامه می‌دهد. حالا دره‌ی من چه سبز بود رها از تئوری‌های چپ‌گرایانه‌ی نقد فیلم، شاهكاری دلنشین درباره‌ی گذشت زمان، عشق‌های ازدست‌رفته، مذهب و مرگ است. درباره‌ی دردناكی از دست دادن لحظه‌هایی از عمر، كه دیگر هرگز فراچنگ نمی‌آید.

ناخدا خورشید: خورشید همچنان می‌درخشد
جواد طوسی: چه كسی همچون ناصر تقوایی می‌تواند از هری مورگان مصلحت‌اندیش و كلبی‌مسلك، شخصیتی اسطوره‌ای و عدالت‌خواه در شمایل ناخدا خورشید خلق كند؟ حالا پس از 22 سال که از ساخت فیلم ناخدا خورشید می‌گذرد، می‌توان با شهامت از آن به عنوان یكی از نمونه‌های موفق «سینمای ملی» یاد كرد. تقوایی بدون تظاهر و جلوه‌گری، با زبان و لهجه و جهان‌بینی خود «سینمای ملی» را در این اثر شاخص و درخشانش تعریف می‌كند.

حاجی‌واشنگتن هامون: تعبیر نامرادی‌ها
مسعود ثابتی: سال‌ها پس از بحث و جدل‌های فراوان و تبدیل هامون به یك فیلم كالت و انبوه مطالب و نوشته‌های درباره‌ی آن، نوشتن درباره‌ی هامون در محضر عاشقان و شیفتگان این فیلم، آن هم از منظر ارتباط آن با «سینمای ملی» یكی از دشوارترین وظایفی است كه به عهده گرفته‌ام. این دشواری هنگامی پررنگ‌تر می‌شود كه ناگزیر به این اعتراف شوم كه با وجود وقوف به ارزش‌های ساختاری و حرفه‌ای فیلم و البته دوست داشتن آن، هیچ‌گاه شیفته‌ی فیلم نبوده‌ام یا لااقل دغدغه‌های حمید هامون را به آن شكل كه خیلی‌ها تجربه كرده‌اند یا گمان كرده‌اند كه دارند تجربه می‌كنند، نداشته‌ام.

ناصرالدین‌شاه آکتور سینما: جناب آقای مك‌گافین
شهزاد رحمتی: یكی از همین آثار درجه‌یك مخملباف كه به نظرم بهترین فیلم او هم می‌توان به حسابش آورد همین ناصرالدین‌شاه آكتور سینما است كه نه‌تنها از بهترین نمونه‌های سینمای ملی ـ هر چه كه هست ـ بلكه اصولاً به نوعی درباره‌ی سینمای ملی ایران است. مخملباف در زمانی كم‌تر از دو ساعت به طرز هوشمندانه‌ای سیر تاریخی، فرهنگی و سیاسی سینمای ایران را با همه‌ی زیبایی‌ها و زشتی‌ها و قوت‌ها و ضعف‌هایش خلاصه كرده است.

نیازبچه‌های آسمان: بچه‌های کوچه‌ی آشنا
مسعود فراستی:
همچنان بر این باورم كه بچه‌های آسمان فیلم خوبی است؛ عمیق، آرمانی و ملی. و از بهترین‌های تاریخ سینمای ما. بچه‌های آسمان نه‌تنها فیلم «دل» است، بلكه فیلم «فرم» نیز هست. فرم در حد و اندازه‌ی یك سینمای ملی و با هویت ایرانی. عمده‌ی اجزای فیلم درست از کار درآمده و این اجزا در اندازه‌های تكنیكی خود و انسجام و پیوندشان، به فرم بدل شده‌اند و فیلم ساختارمند شده.

قصه‌های مجید: تا بهار دل‌نشین...
هوشنگ گلمكانی: نخستین بار سیدمرتضی آوینی بود كه قصه‌های مجید را از مصداق‌های بارز «سینمای ملی» خواند. شرم و صبح روز بعد (دو «فیلم سینمایی» مجموعه‌ی قصه‌های مجید) در جشنواره‌ی یازدهم فجر نمایش داده شد و تقدیر این بود كه آوینی هم در همان دوره داور جشنواره شود و قطعاً با حمایت او بود كه كیومرث پوراحمد جایزه‌ی ویژه‌ی هیأت داوران را گرفت و هر سه بازیگر اصلی (مهدی باقربیگی، پروین‌دخت یزدانیان و جهانبخش سلطانی) هم جایزه گرفتند.

دندان مارحاجی‌واشنگتن: اصالت در آن است که
بدی‌های قوم خویش بشناسی

امیر پوریا: از این همه که حاتمی را ستاینده‌ی سنت ایرانی می‌انگارند سؤال می‌کنم: کدام لحظه از حاجی‌واشنگتن ـ نمونه‌ای‌ترین اثر کل کارنامه‌ی حاتمی ـ کدام سنت و خوی و خصلت ایرانی را می‌ستاید؟ نکند ساده‌لوحی حاجی که هم برای انعام دادن به نامه‌رسان و درشکه‌چی و هم برای خلعت بردن به پیشگاه رییس‌جمهور آمریکا، دست در جیب مبارک می‌کند و مشتی پسته به دست طرف می‌ریزد، نشانه‌ی سادگی و بی‌شیله‌پیله‌گی و خاکی بودن رفتار ایرانی است که حد و سطح طرف مقابلش را در نظر نمی‌آورد و همه را یکسان می‌پندارد؟

درخت گلابی: الماس
سعید قطبی‌زاده: فكر می‌كنم وجود تعدادی فیلم ضعیف در كارنامه‌ی مهرجویی، به نسبت هم‌نسلان گزیده‌كار و پركارش، از او و تیپ فیلم‌هایش تصویر معقول‌تر و ملموس‌تری ساخته است. درست مثل شخصیت‌هایی كه كاملاً خوب یا بد نیستند. نكته‌ی دیگر این است كه به هر حال فیلم‌های او (منظورم سفر به سرزمین رمبو نیست) را طیف‌های گوناگونی می‌پسندند. مثلاً تماشای چندباره‌ی همین درخت گلابی، همان قدر چیز یاد آدم می‌دهد كه خواندن چندباره‌ی نقد ایرج كریمی درباره‌ی همین فیلم.

خانه دوست كجاست؟مهمان مامان: فیلمی برای ما
روبرت صافاریان: هر فیلمی که در این جامعه ساخته می‌شود، مستقیم یا غیرمستقیم، گوشه‌هایی از فرهنگ و روحیات و شیوه‌ی زیست و باورهای این مردم (این ملّت) را در خود منعکس می‌کند و به این اعتبار بخشی از سینمای ملی ماست. اما برخی از فیلم‌ها این کار را به نحو پیچیده‌تر، فشرده‌تر و جامع‌تری انجام می‌دهند. مهمان مامان بی‌تردید یکی از این فیلم‌هاست. مهمان مامان در آشکارترین لایه‌ی خود درباره‌ی خصلت مهمان‌نوازی ایرانیان است. یعنی تم آن مستقیماً به یکی از خصلت‌های ملی ما برمی‌گردد که همیشه به آن بالیده‌ایم.

مهاجر: مردم معمولی
اشکان راد:
وقتی عنوان کلانی چون «سینمای ملی» را در برابر داریم و قصد کرده‌ایم فیلمی چون مهاجر، ساخته‌ی فراموش‌نشدنی ابراهیم حاتمی‌کیا را به عنوان مصداق چنین مفهومی بررسی و تبیین کنیم، لاجرم این نکته را فرض گرفته‌ایم که معنای اصطلاح یادشده را به تمام و کمال می‌دانیم و هم اکنون از مرحله‌ی تعریف و تبیین به نتیجه‌گیری و یافتن مصداق رسیده‌ایم. مقدمه‌ای که حداقل در مورد خود من صادق نیست. سینمای ملی چیست؟ چه ویژگی‌ای بنیان پذیرفته شدن اثری در این طبقه‌بندی نوین به حساب می‌آید؟

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO