جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۹

شماره‌ 409 ماهنامه‌ فیلم - ارديبهشت 1389

روی جلد: مصطفی زمانی در آل، ساخته‌ی بهرام بهرامیان، عکس از: جواد جلالی
فهرست مطالب 



سینمای ایران

فلاش بك: نقد و نظر خوانندگان ماهنامه‌ی فیلم درباره‌ی مطالب شماره‌های گذشته و نویسندگان و مترجمانش
خشت و آینه: یادداشت‌هایی از نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: پرنسیب (تهمینه میلانی)، سپید و سیاه (قاسم جعفری)، ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان)، سیزده 95 (سامان سالور)، زن ونوسی، مرد مریخی (كاظم راست‌گفتار)، مرگ كسب و كار من است (امیر ثقفی)/ همه چیز درباره‌ی سینمای لرستان در نشریه‌ی «مِتارُخ»/ توجیهات و توضیحات فرزاد مؤتمن درباره‌ی پوپك و مش‌ماشاالله/ درگذشت رضا كرم‌رضایی (1389-1316)، كیومرث ملك مطیعی (1389-1315) و محمود بنفشه‌خواه (1389-1321)
ایستگاه اردیبهشت: خبرهایی از  لیلا اوتادی/ كیومرث پوراحمد/ علی رویین‌تن/ آیدین ظریف/ مرتضی غفوری/ فرامرز قریبیان/ علی قوی‌تن/ مرجانه گلچین/ خسرو معصومی
گپ: با رضا یزدانی: صدای تماشایی... و مهران احمدی: نو به نو شدن
سایه/ ‌روشن: اصغر شاهوردی: سكوت، ضبط می‌كنیم... و سروش صحت: زنگ تنفس
در تلویزیون: نگاهی به سریال‌های نوروز - «چاردیواری»: حفظ استاندارد‌ها/ «زن‌با‌با»: حیف!/ «دارا و ندار»: ده‌نمكیسم/ ...و برنامه‌ی «مردان آهنین»: زور بازو...!/ فیلم‌ها و تله‌فیلم‌های نوروز: چه‌گونه كنداكتور را منفجر كنیم؟!/ به مناسبت پخش مجدد «قصه‌های مجید»: روایت ادبی و متن سینمایی و رازهای ماندگاری
صدای آشنا: دوبلاژ، روزگار نو: نكته‌هایی از نخستین جشنواره‌ی دوبلاژ/ همه را دوست دارم: گفت‌وگوی ابوالحسن تهامی با آرشاك غوكاسیان، دوبلور قدیمی
اشاره به دور: اهدای نشان ابن عربی به مجید مجیدی در مورسیای اسپانیا/ جشنواره‌ی كن و سینمای ایران/ كیارستمی در مستند كوریسماكی/ جایزه‌ی صدهزار دلاری برای سازندگان فیلم كوتاه/ جایزه‌ی شبكه‌ی مستند اروپا برای انجمن مستندسازان ایران/  مجیدی و عظیم‌ترین پروژه‌ی جهان اسلام/ سینمای ایران، الهام و اقتباس/ در عرصه‌ی جهانی/ جایزه‌ها، داوری‌ها و بزرگداشت‌ها/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراكز فرهنگی جهان/ سیزده سال بازار فیلم ایران
ضیافت و مرگ: بررسی چهار مضمون در چند فیلم تازه‌ی ایرانی سینمای خانگی: نگاهی دیگر به فیلم‌های پاتو زمین نذار، سوپراستار و روانی موسیقی فیلم: درباره‌ی نقد موسیقی فیلم از گذر نقد موسیقی دو فیلم: هامون و وقتی همه خوابیم

سینمای جهان
- نمای دور:
شانس‌های جشنواره‌ی كن امسال/ گفت‌وگو با كلر دنی: سینما جذاب و خواستنی نیست/ گپی با جرج كلونی: نمی‌خواهم بیش از این مشهور شوم
- خبرهای كوتاه: پیروزی اژدها بر آلیس/ ارتباط‌های فرانسوی رابرت دنیرو/ پل شریدر در بالیوود/ فیلم و فلسفه/ راز قتل پیرپائولو پازولینی/ خشونت شكسپیری/ ستاره‌های فرانسوی نمی‌درخشند/ استیون سادربرگ همچنان پركار/ پروژه‌های جدید ابل فرارا/ یادی از راینر فاسبیندر
- نمای متوسط: خاكستر زمان (تئودور آنگلوپولوس)، پلی‌تكنیك (دنی وینوو)، سرزمین چادرنشینان (گایل متروز)، مادر و فرزند (رودریگو گارسیا)، من و اورسن ولز (ریچارد لینكلیتر)/ مادر (بونگ جون-هو)/ فرزندان‌مان ما را مقصر خواهند دانست (ژان پل ژو)/ آوازهای دریاهای جنوبی (مارات سارولو)/ رهاشده (الخاندرو فرناندز آلمندراس)/ لئونارد كوهن: زنده در جزیره‌ی وایت 1970 (موری لرنر)/ لوردِس (جسیكا هاسنر)
- نمای درشت: آلیس در سرزمین عجایب (تیم برتن)، نقدی بر فیلم و گفت‌وگوهایی با تیم برتن و جانی دپ
- فیلم‌های روز: 9 (شِین اِیكر)/ انتقام (جانی تو)
- درگذشتگان: جین سیمونز، جنیفر جونز، جین باری، ریچارد تاد، بریتانی مورفی، اُلگا سن‌خوان، زبیگنیو زاپاسیه‌ویچ، گِیل استورم، هاروی پرِسنِل، بتسی بلِر، پت هینگل
گاف‌های سینمایی: بیچاره منشی‌های صحنه!
همچنان بر طبل‌های كالاندا می‌كوبند!: به بهانه‌ی مستندی درباره‌ی لوییس بونوئل
بازخوانی‌ها: نگاهی به فیلم‌های و شخصیت‌های سینمایی درسایه‌مانده
جشنواره‌ی بچه‌های فیلم‌ساز: گزارش بیستمین جشنواره‌ی فیلم‌های كودكان و نوجوانان چاك جونیور (ترِویسو، ایتالیا)
جشنواره‌ی یخ‌زده، فیلم های معمولی: گزارش شصتمین جشنواره‌ی برلین
تماشاگر: حكایت‌های دوستی: خماری، راه‌های جانبی، دوستان من/ حرمت «گند»: استاكر، گریز، راه كارلیتو

نقد فیلم
چند فیلم از نگاهی دیگر: طهران، روزهای آشنایی، به رنگ ارغوان و عیار 14/ تسویه حساب (تهمینه میلانی)/ دو نقد بر پوپك و مش ماشاالله (فرزاد مؤتمن)/ شب حورا (شهاب ملت‌خواه) شیرین (عباس كیارستمی)
شبكه‌ی خانگی: جوان ایرانی (داریوش باباییان)/ خواب‌فروش (شهاب عباسی)/ سلام (جواد ارشاد)/ شکر تلخ (سیدعلی نیاکان)
نقد فیلم مستند: مجموعه‌ی ما هم در جنگ بودیم و خان‌آقا (ارد زند)
گزارش اكران: فیلم‌های اكران شده در تهران از 20 اسفند 88 تا 20 فروردین 1389
معرفی و نقد كتاب: درباره‌ی كتاب سرگیجه، نوشته‌ی دن اویلر/ توی ویترین: معرفی جدیدترین كتاب‌های سینمایی
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 89 (اردیبهشت 1369) ماهنامه‌ی «فیلم»

همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، آتوسا اخوان، محمد اطبایی، امیر پوریا، ابوالحسن تهامی، احمدرضا جلیلی، رضا حسینی، محمد حقیقت، سعید خاموش، مرجان ریاحی، شاهین شجری‌كهن، محسن سیف، سیدرضا صائمی، حمیدرضا صدر، ناصر صفاریان، تهماسب صلح‌جو، جواد طوسی، الهام طهماسبی، فرید عباسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، شاپور عظیمی، عقیل قیومی، ایرج كریمی، محمدسعید محصصی، حمیدرضا مدقق، نسیم نجفی، یاشار نورایی، پرویز نوری، حسین یاسینی، اصغر یوسفی‌نژاد. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی
  

چشم انداز ۴۰۹

به یاد  رضا كرم‌رضایی: داغ دل من
تهماسب صلح‌جو:
كرم‌رضایی از نسل فارغ‌التحصیلان هنرستان هنرپیشگی بود و همراه برخی بزرگان نام‌آشنای تئاتر و سینما همچون فهیمه راستكار، جمشید لایق، محمدعلی كشاورز، اسماعیل شنگله، پرویز بهرام، ژاله علو، حسین كسبیان، علی نصیریان، عباس جوانمرد، جعفر والی، هوشنگ لطیف‌پور، ایرج دوستدار، رضا بدیعی، اسماعیل داورفر و... دوره‌ی هنرستان را گذراند و سال 1339 برای ادامه‌ی تحصیل به آلمان رفت و پس از چندین سال وقفه دوباره بازیگری را آغاز كرد. سخت به تئاتر دلبستگی داشت. بازی در سینما را برای گذران زندگی پذیرفته بود. می‌گفت: «من به سینما روی نیاوردم، كشانده شدم. در واقع كار سینما می‌كنم تا بتوانم به تئاتر ادامه دهم. از آغاز تا به حال هیچ‌گاه تئاتر برایم جنبه‌ی انتفاعی نداشته، چون این هنر را مقدس دانسته‌ام و تجارت در این عرصه را گناه می‌دانم، در نتیجه سینما را به عنوان وسیله‌ی گذران زندگی پذیرفتم...»

بررسی چهار مضمون در چند فیلم تازه‌ی ایرانی: ضیافت و مرگ
هيچحمیدرضا مدقق: افزایش شمار فیلم‌های بخش مسابقه‌ی ایران این دوره از جشنواره‌ی فجرکه زمان ساخت برخی از آن‌ها چند سال قبل بود و نمایش تعداد بیش‌تری از ساخته‌های فیلم‌سازان جوان در بخش «نگاه نو» كه انتظار می‌رفت به تبع عنوان این بخش، شاهد نگاه‌های نوین‌تر و پرداخت‌های جدید‌تری باشیم، این باور را برای نگارنده به وجود آورده بود که یافتن مؤلفه‌های مشترک در آثار فیلم‌سازان در این دوره از جشنواره، امکان‌پذیر نیست. اما این باور در نهایت غلط از كار درآمد. بررسی تماتیک 21 فیلمی که دیدم نشان می‌دهد در این دوره، فیلم‌ها غالباً در پرداختن به چهار مقوله اشتراک داشتند:  الف) مراقبت و جست‌وجو: منظور، زیر نظر گرفتن یا زیر نظر بودن است و جست‌و‌جو نیز بر تعقیب فرد یا مفهومی، با هدف دستیابی به آن تأکید دارد. مثلاً مفهوم مراقبت را می‌توان در به رنگ ارغوان و طبقه‌ی سوم باز یافت و مؤلفه‌ی جست‌و‌جو نیز در آل و کیفر. ب) مناسبات و روابط بین زنان: این مؤلفه بیان‌گر تأثیرهای روابط دو یا چند زن با یکدیگر در زندگی آنان است. این تأثیرها گاه می‌تواند عامدانه و آگاهانه باشد (تسویه‌حساب و حوالی اتوبان) و گاه از کنشی ناخواسته و غیرعمدی ناشی شود (آناهیتا و بیداری رؤیاها)...

تماشاگر حكایت‌های دوستی
ایرج كریمی: پیترو جرمی فیلم‌نامه‌ی دوستان من را با یاد حلقه‌ی دوستانش و بازیگوشی‌های خودشان همراه با چند همكار نوشته بود اما اجل مهلتش نداد و مونیچلی كه یكی دیگر از اعضای آن حلقه بود فیلم را ساخت. مونتنی، آن حكیم نواندیش و به‌راستی انقلابی فرانسه‌ی سده‌های شانزده و هفده ـ كه در خلوت می‌نوشت و گله‌مند بود كه كسی نیست تا نوشته‌های‌اش را تصحیح كند ـ كه با جان و دل بر سر این اندیشه‌ی رئالیستی استوار بود كه از انسان در حدود توانایی‌ها و محدودیت‌هایش آرمان‌خواهی كنیم، عالم دوستی را عالمی استثنایی می‌دانست. او باور داشت كه روابط دوستی روابطی استثنایی‌ست چون دوستان حرف‌هایی را به هم می‌گویند كه به دیگران نمی‌گویند و با هم پروای گفتار و رفتاری را ندارند كه با عالم دنیا دارند. و نظرش را در گفته‌ای موجز و طلایی بیان كرده است كه آلن دوباتن آن را (با ترجمه‌ی شیوای عرفان ثابتی) در كتابش تسلی‌بخشی‌های فلسفه نقل كرده و گویی چه دنیای خماری و راه‌های جانبی در فراموشی یا مدهوشی و چه دنیای دوستان من در عین رندی و باهوشی مصداق عینی آن هستند: «دوستی توطئه‌ای كوچك است علیه آن‌چه دیگران معقول می‌پندارند.»

بازخوانی  آن ژانِ دیگر سینمای فرانسه، ژان گرمی‌یون
احسان خوش‌بخت:
برخوردم با ژان گرمی‌یون (59-1901)، 47 سال بعد از مرگش، كاملاً تصادفی بود. وقتی داشتم ویدئوهای قدیمی را برای یك جلسه كلاس درس، با موضوع رئالیسم شاعرانه‌ی سینمای فرانسه، زیر و رو ‌می‌كردم به فیلم عاشق‌كش (1937) برخوردم. پس از تماشای فیلم تردیدی برایم نمانده بود که او یك شاعر بزرگ است؛ مردی كه تصاویرش به جان می‌نشیند. گرمی‌یون در همان زمان وارد فهرست آدم‌های كنجكاوی‌برانگیز ذهنم شد و كمی بعد وارد فهرست بزرگ‌ترین كارگردانانی كه از تاریخ فراموش‌شده‌ی سینما می‌شناسم. از آن روز، كه سه زمستان گذشته، فقط توانسته‌ام سه فیلم دیگر از گرمی‌یون ببینم (برای غیرفرانسوی‌ها ظاهراً امكانی بیش‌تر از این وجود ندارد.) با این‌كه این جمله ممكن است چندان به گوش سینمادوستان آشنا نیاید اما اهمیت گرمی‌یون در سینمای فرانسه برابر با اهمیت رنه كلر و مارسل كارنه است. 

در تلویزیون  نگاهی به سریال‌های نوروز: «دارا و ندار»: ده‌نمكیسم
شاپور عظیمی:
به سریال ده‌نمكی می‌شود دو جور نگاه كرد: یا به ضعف‌هایش بپردازیم و پرونده‌اش را بسته‌شده تلقی كنیم یا بكوشیم با كاوش در طول و عرض آن به پدیده‌ای نزدیك شویم كه می‌شود آن را ده‌نمكیسم نامید. پدیده‌ای كه حتی با وجود مخالفت‌هایی كه با آن شد، می‌شود حدس زد كه در آینده، هم در سینما و هم در تلویزیون، بار دیگر با آن روبه‌رو خواهیم بود. این پدیده، چه بخواهیم و چه نخواهیم، مخاطبانی دارد. سریال دارا و ندار البته آن قدر ضعف دارد كه بتوانیم آن‌ها را فهرست كنیم. شخصیت‌های زائد در آن فراوانند (دست‌كم می‌شود پنج یا شش شخصیت را نام برد)، لودگی و پركردن فضا و داستان با استفاده از هر دستاویزی در سریال كم نیست (نگاه كنید به سكانس عروسی در قسمت ماقبل آخر و حرف‌ها و اداهای اتابكی) و دیالوگ‌ها در موارد زیادی شعاری‌ هستند. اما فضا‌های مخاطب‌پسندی هم در سریال یافت می‌شود كه ناگفته نماند در تلویزیون به هر كسی اجازه‌ی پرداختن به آن‌ها را نمی‌دهند: سخنرانی تیمور در مسجد، اشاره‌ی روحانی محل به اغتشاش و آتش زدن سطل، شوخی با هدفمند كردن یارانه‌ها، حرف‌هایی كه قشنگ و تیمور در تاكسی به هم می‌زنند و... این یك روی سكه‌ی سریال است اما روی دیگری هم هست...

نقد فیلم  طهران‌تهران (روزهای آشنایی): جباران تاریخ و بزم مهربانی
بهزاد عشقی:
تماشای اپیزود نخست فیلم طهران‌تهران (روزهای آشنایی) به کارگردانی داریوش مهرجویی، آن هم در یک روز دل‌انگیز نوروزی، برایم تجربه‌ای بسیار لذت‌بخش بود. این فیلم مرا به سال‌های دور و رؤیاهای شیرین کودکی و داستان‌های پریان برد و تصویری بهشت‌گونه از تهران معاصر آفرید؛ تصویری که البته منطبق بر واقعیت نیست. اما بخشی از رویاهای گم‌شده‌ی ما بود و پس از روزهای ملتهبی که گذشت هدیه‌ای آرام‌بخش و همدلانه بود. در این‌جا قصد نقد این فیلم را ندارم و فقط می‌خواهم به حاشیه‌هایی بپردازم که می‌تواند به فهم بهتر این فیلم کمک کند. عشق سال‌های فیلمفارسی: فیلمفارسی سینمای بزم و لذت و سرخوشی‌های ساده‌انگارانه و عشق و دوستی و مهرورزی بود و کودکی ما بیش‌تر با این سینما گذشت. در جنایی‌های ساموئل خاچیکیان سرانجام جنایتکاران به سزای اعمال خود می‌رسیدند، در روستایی‌های مجید محسنی، روستایی ساده‌دل اغلب با ارباب ستمگر سازش می‌كرد، در فیلم‌های گنج قارونی، پدر متمول و مستبد، عاقبت سرش به سنگ می‌خورد و با پسرش که او را از خود رانده بود آشتی می‌کرد... در سینمای فیلمفارسی قهرمانان نمی‌مردند و همواره خیر بر شر پیروز بود و نابرابری‌های اجتماعی مانع همدلی و تفاهم بین آدم‌ها نبود...

به رنگ ارغوان: برای جهانی شدن، نخست باید ملی بود 
ب. ع: این كه به رنگ ارغوان پس از پنج سال مجوز اكران گرفت و بهترین فیلم جشنواره‌ی فجر شناخته شد، چندان جای تعجب ندارد. تعجب در این است كه چرا مسئولان سینمایی وقت جلوی نمایش این فیلم را گرفتند. مگر به رنگ ارغوان چه داشت كه می‌باید دیده نمی‌شد؟ آیا اسناد امنیتی را فاش می‌كرد؟ از نهادهای امنیتی تصویر مخوفی ارایه می‌داد؟ نگاه همدلانه‌ای نسبت به نیروهای مخالف به وجود می‌آورد؟ چنین نیست و به رنگ ارغوان آن قدر كلی و به قول طرفدارانش جهان‌مشمول است كه هیچ نشانی از مناسبات جامعه‌ی ما ندارد و در هر جای جهان نیز می‌تواند اتفاق بیفتد. البته درست به همین دلیل، و این بار برخلاف نظر هوادارانش، فاقد تشخص و شناسنامه است و در نتیجه در جهان نیز نمی‌تواند به رسمیت شناخته شود، چرا كه برای جهانی شدن نخست می‌باید ملی بود و كسانی كه با نیت جهانی شدن از خود غافل می‌شوند، نه تنها جهانی نمی‌شوند كه در سرزمین خود نیز غریب می‌مانند.

تسویه‌حساب: زنی برای گفتن
ناصر صفاریان: مدت‌هاست فیلم‌های میلانی درگیر لج و لج‌بازی‌های زنانه/ مردانه‌ای شده كه كم‌تر ربطی به خود فیلم دارد. در حالی كه ـ اتفاقاً ـ خود فیلم‌ها آن‌قدر مایه و ملاط دارد كه بتوان به آن استناد كرد و ضعف‌ها را بیرون كشید و نقد منفی نوشت. با نگاهی به كارنامه‌ی او فیلم بسیار ضعیفی مثل زن زیادی یا اثر زیر متوسطی مانند واكنش پنجم هم می‌بینیم. فیلم‌هایی كه حرف‌هایش دیگر از جنس دیدگاه نیست و به‌كلی بیانیه و شعار است. طوری كه لایه‌ی داستانی/ خانوادگی هم از پس پوشاندن آن برنمی‌آید و ـ بدجوری ـ بیرون می‌زند. ولی این‌جا هم بیش‌تر مخالفان ترجیح می‌دهند همان بحث «مرد بد» و «زن خوب» را دستاویز قرار دهند، نه ضعف‌های خود فیلم.

پوپك و مش‌ماشاالله: دنیای احمقانه، بدون منطق احمقانه
هوشنگ گلمكانی: گرچه عادت كرده‌ایم كه دیگر از هیچ چیز تعجب نكنیم، اما پوپك و مش‌ماشاالله حیرت‌انگیز است. اصلاً معلوم نیست چرا فكر كرده‌اند این داستان تكراری (كه در تكرارش هم ایده‌ی كافی جذاب و ظریف برای گرفتن زهر تكرارش و ایجاد جاذبه به آن افزوده نشده) باید تبدیل به فیلم شود. فرقش با چارچنگولی و اقلام مشابه چیست جز چند تا دیالوگ بامزه و فكرشده و ظریف ((از نشانه‌های یك كمدی خوب) كه بد اجرا شده؟ و عجیب‌تر اینكه فیلم دارد خوب می‌فروشد (هرچند سر شبی كه در یك سینمای مركز شهر، فیلم را دیدم بیست تماشاگر هم نداشت، اما رقم‌های فروش - مثلاً پنجاه میلیون تومان در یك روز جمعه - چیز دیگری می‌گویند). پوپك نه داستان تازهای دارد، نه كمدی متفاوت و پرظرافتی است، نه توپی در آن در می‌رود (مترادف «تركوندن» به زبان جوان‌ها)، نه فیلی هوا می‌شود، نه شخصیت بامزهای دارد، نه مضمون اصلی (برخورد دو نوع زندگی) پرداخت خوبی دارد، نه ریتمش تند و جذاب است یا در ریتم كندش نكته‌ی خاصی نهفته است.

فیلم در فیلمی از عباس كیارستمی: «شیرین» اما سهمگین!
محسن سیف: كارنامه‌ی كیارستمی تا امروز همواره از میل به تجربه‌گرایی در حوزه‌های گوناگون فیلم‌سازی حكایت دارد. بی‌دلیل نیست كه اغلب منتقدان داخلی و خارجی از كیارستمی به عنوان كارگردانی صاحب سبك و بهره‌مند از ذهن پویا و خلاق یاد می‌كنند. شیرین، یكی از تازه‌ترین تجربه‌های كیارستمی، مثل همیشه درون‌مایه و ساختاری متفاوت و تجربه‌گرا دارد: گروهی از زنان بازیگر حرفه‌ای سینما قرار است با ایفای نقش تماشاگر حاضر در سالن سینما و از طریق واكنش‌های حسی و میمیك چهره در نمای بسته، حس و حال جاری در تصاویر نامریی یك داستان عاشقانه را به مخاطب منتقل كنند. در واقع آن‌ها از طریق بازسازی تصویرهای ذهنی و قرار گرفتن در یك دنیای مجازی باید چنان تخیل و تجسمی داشته باشند كه با شنیدن یك نمایش نصفه‌نیمه‌ی رادیویی و ارائه‌ی واكنش‌های حركتی و حسی محدود در نمای كاملاً بسته، تصاویر بازسازی‌شده در تخیل خود را بر پرده‌ی ذهن تماشاگر بیرونی بازتاب دهند و احساسات و عواطف او را نسبت به یك تراژدی عاشقانه‌ی نامریی برانگیزند.

نمای درشت  آلیس در سرزمین عجایب: آلیسی که می‌شناختیم
حمیدرضا صدر: فیلم‌های برتن را با نوعی غرابت و نقطه‌گذاری هم می‌شناسیم و می‌دانیم بسیاری از اعمال و حركت‌های نامتعارف آدم‌ها و موجودات فیلم‌هایش لزوماً توجیه روشنی ندارند. در عین حال آثار او زمانی موفق بوده‌اند که اجزای مأنوس او (زیبایی‌گرایی و غرابت‌گرایی) با یکدیگر سازش كرده‌اند و در خدمت محتوای اثر در آمده‌اند. اما در آلیس در سرزمین عجایب بیش از همیشه احساس می‌کنیم آن عدم تناسب و همین طور کوشش برتن بیش‌تر برای ورود به عرصه‌ی فانتزی است تا رسوخ به قصه‌ای که برگزیده. در حقیقت نخستین چیزی که در نسخه‌ی سینمایی برتن از آلیس در سرزمین عجایب جلب نظر می‌کند زیبایی‌گرایی برتن (پرداختن به جزییات بصری و عناصر پیش‌زمینه و پس‌زمینه) است که به حد افراط رسیده. هر چه فیلم جلوتر می‌رود بیش‌تر به نظر می‌رسد كه برتن زیبایی را به خاطر زیبایی خواسته و فرم برایش هدف نهایی شده. سیمای هلنا بونهام کارتر با آن سر بزرگ، ترکیب دوقلوهای فربه، قورباغه‌های به‌صف‌ایستاده در قصر ملکه به عنوان خدمتکار و همین‌طور چهره‌پردازی‌ها (شکل‌گرفته به واسطه‌ی طراحی و اجرای گروهی بیست‌وچند نفری) به خودی خود تماشایی و بامزه هستند ولی از آلیس جلوتر حرکت می‌کنند و او را به شخصیت حاشیه‌ای بی‌خاصیتی تبدیل كرده‌اند.

گاف‌های سینمایی: بیچاره منشی‌های صحنه!
رضا حسینی:
تا امروز مطالب مختلفی درباره‌ی «گاف‌های سینمایی» خوانده‌اید ولی می‌توان ادعا كرد كه این‌ موضوع كهنه‌شدنی نیست و همواره خواندنی و جالب است؛ به‌خصوص كه معروف‌ترین و محبوب‌ترین فیلم‌ها هم گویا بدون خطا نیستند و محض اطلاع باید بگوییم كه فیلم‌های اینك آخرالزمان، هری پاتر و زندانی آزكابان، هری پاتر و تالار اسرار، سوپرمن 4: در جست‌وجوی آرامش و ارباب حلقه‌ها:‌ یاران حلقه به‌ترتیب با 390، 296، 289، 267 و 261 مورد، تا امروز بیش‌ترین تعداد گاف‌ها را در میان فیلم‌های تاریخ سینما داشته‌اند. در این‌جا بخشی از جالب‌ترین خطاهای سینمایی را آورده‌ایم. این‌ها همان مواردی هستند كه در سینما به خطاهای منشی صحنه معروفند و برخی هم حاصل اشتباه دیگران است كه آخرش كاسه‌كوزه سر منشی صحنه شكسته می‌شود. با این حال در نهایت، تماشاگر سینما كه منشی صحنه را نمی‌شناسد و همه‌ی این‌ها به اسم خود فیلم‌ها نوشته می‌شود.

گفت‌وگو  با تیم برتن و جانی دپ: رؤیاهای رئالیستی
چه چیزی باعث شد كه بخواهید آلیس در سرزمین عجایب را سه‌بعدی بسازید؟
برتن: خب همین است دیگر. این فیلم، آلیس در سرزمین عجایبِ سه‌بعدی است. دقیقاً مثل همان جهانی كه لویس كارول خلق كرده به نظر می‌رسید، به لحاظ همان حالت رؤیاگونه‌اش و آن عنصر اندازه-مكانی‌اش. بعد شروع كردم به فكر كردن درباره‌ی جهان لویس كارول. از راه گوش دادن به موسیقی و كار گروه‌ها و دیگر طراحان و هنرمندانی كه این نوع انگاره‌پردازی را در كارشان وارد می‌كنند بیش‌تر در این‌باره چیز فهمیدم تا از طریق فكر كردن به فیلم‌ها و اقتباس‌ها. این كار واقعاً باعث شد درك كنم كه این دست‌مایه چه‌قدر قدرتمند است. همین امروز هم باز شگفت‌انگیز و خارق‌العاده است، جوری كه انگار واقعاً امروز نوشته شده. بنابراین تلفیق این رسانه با دست‌مایه كاملاً درست به نظر می‌رسید.
این هفتمین همكاری شما با تیم برتن است. وقتی به سراغ‌تان آمد و گفت كه می‌خواهد نقش «مد هتر» (كلاه‌دوز دیوانه) را بازی كنید چه واكنشی نشان دادید؟ دلیل علاقه‌‌تان به بازی در نقش این شخصیت چه بود؟
دپ: راستش اگر نقش آلیس را هم ازم می‌خواست بازی كنم، می‌كردم! هر شخصیتی را كه تیم دلش می‌خواست بازی می‌كردم. ولی قطعاً این واقعیت كه نقش مد هتر را داشتم نور علی نور بود به خاطر چالش بزرگی كه تلاش برای از كار درآوردن این شخصیت دربرداشت و نمی‌شد همین‌طور دیمی و هر چه پیش آید خوش آید او را بازی كرد.

گفت‌وگوی با آرشاك غوكاسیان دوبلور قدیمی: همه را دوست دارم
ابوالحسن تهامی: آرشاک غوكاسیان گرچه در میان دوبلورهای قدیمی خیلی جوان‌تر بود، یکی از پیش‌کسوت‌ها شناخته می‌شود زیرا حتی پیش از تشکیل سندیکای گویندگان فیلم (انجمن کنونی) به دوبله مشغول بود. آرشاک از آغاز جوانی مبارزه‌جو بود و کسی نبود که با دیدن کوه مشکل‌ها خود را ببازد و عقب بکشد. داستان مهاجرت او و خانواده‌اش به ارمنستان شوروی و اخراجش از آن‌جا و سپس  یکی‌دو سال مبارزه با رنج‌ها و سختی‌ها در یونان و اداره‌ی خانواده تا گرفتن ویزای مهاجرت به کانادا، و کوشش در آن‌جا برای ماندن و ریشه دواندن، خود به فیلم سینمایی پرهیجانی می‌ماند. به دلیل همین فرازونشیب‌ها، مبارزه‌ها، شکست‌ها و مأیوس نشدن‌ها بود که شاهرخ بحرالعلومی پس از دیدار با او در کانادا تصمیم گرفت از زندگی و ماجراهایش فیلمی بسازد. ساخت این فیلم او را به تهران کشاند، دیدار با دوستان قدیم تازه شد و این گفت‌وگو با او به دنبال آمد.

گپ با رضا یزدانی: صدای تماشایی...
تهران: سیم آخر
(مهدی کرم‌پور) فیلمی بود که یزدانی را بار دیگر در كانون توجه قرار داد و شخصیت اصلی فیلم که رهبر یک گروه موسیقی راک زیرزمینی است شباهت زیادی با شمایل واقعی او داشت. با این فیلم تصویر یزدانی در بالای پوسترهای تبلیغاتی - به عنوان تنها تصویر اصلی - قرار گرفت و فیلم روایت‌گر گوشه‌هایی از زندگی خود او شد: «کارن همایون‌فر برای بازی در این نقش مرا به کرم‌پور پیشنهاد کرد. کرم‌پور برای دیدن یکی از تمرین‌های پیش از کنسرت اریکه‌ی ایرانیان آمد و وقتی كارم را روی صحنه دید گفت همان است که دنبالش می‌گشتم. پیش از آغاز فیلم‌برداری ترانه‌ای با موسیقی همایون‌فر و شعری از اندیشه فولادوند آماده شد و سپس تمرین‌های گروهی را آغاز کردیم تا بازیگران با شیوه‌ی نوازندگی آشنا شوند. ارتباط دوستانه‌ای با بازیگران دیگر داشتم و از نتیجه‌ی فیلم هم راضی‌ام، گرچه اگر حالا می‌خواستم همین نقش را بازی کنم بهتر بازی می‌کردم.»

موسیقی فیلم  «هامون» و «وقتی همه خوابیم»: هم‌خوانی با تفكر حاكم بر اثر
حسين ياسيني:
فیلم هامون (داریوش مهرجویی، 1368) با موسیقی ناصر چشم‌آذر از معدود فیلم‌های ایرانی است كه تمی وام‌گرفته از موسیقی كلاسیك غرب را مبنای كار خود قرار می‌دهد. در تیتراژ آغاز فیلم پس از نام آهنگ‌ساز و در زیر عنوان تم‌ها، از یك تم با عنوان «آریای آنتیك» از باخ نام برده شده است؛ نامی غریب برای قطعه‌ای معروف از یوهان سباستیان باخ كه موومان آداجو در كنسرتو ویولن او در می ماژور (شماره‌ی 1042 از فهرست آثار باخ) را تشكیل می‌دهد. این قطعه، كه در فیلم برای سینتی‌سایزر و ویولن تنظیم شده، از نظر فنی یك كانتینلا (cantinela)ی سازی است. كانتینلا در اصل نوعی موسیقی آوازی غیرمذهبی در قرون وسطا بوده كه متنی شاعرانه داشته و در آن یك ملودی شاخص در بافتی پلی‌فونیك و آزاد شنیده می‌شده است. سبك و سیاق كانتینلا در موسیقی دوره‌های بعد، گاه در قطعه‌های آرام و شاعرانه‌ی سازی مانند این موومان نیز به كار گرفته شده است.

گزارش شصتمین جشنواره‌ی برلین: جشنواره‌ی یخ‌زده، فیلم‌های معمولی!
عسلمحمد حقیقت: همین كه هواپیما در فرودگاه یخ‌زده‌ی برلین بر زمین می‌نشیند، احساس یخ‌زدگی فضای جشنواره را دورادور حس می‌كنم. با كارولین فوراً سوار تاكسی می‌شویم، از زیر برف‌ها خود را خلاص می‌كنیم و توی تاكسی، راننده به حرف‌های ما كه به فرانسه است گوش تیز كرده. او اهل تركیه است و مدام می‌خواهد از من سؤالی بكند. به آلمانی و چند كلمه‌ای به تركی چیزهایی می‌پرسد و كارولین كه آلمانی‌اش خوب است به من می‌گوید راننده‌ی تاكسی تو را به جای یك بازیگر عوضی گرفته و مایل است كه به او امضا بدهی. حتی وقتی روبه‌روی هتل ما را پیاده می‌كند نمی‌خواهد پول كرایه را بگیرد. من هم برای این‌كه دلش نسوزد به او یك امضا می‌دهم و كارولین هم پول را به او پرداخت می‌كند و به‌شوخی می‌گوید: ایشان قرار است بعداً بازیگر و معروف شود؛ بنابراین شما پیشاپیش از این بازیگر معروف امضا گرفته‌اید!

معرفی و نقد كتاب  سرگیجه: برای درك هیچكاك
اصغر یوسفی‌نژاد:
وقایع‌نگاری لحظه به لحظه‌ی روند تولید سرگیجه كه با ذكر ساعت و دقیقه همراه است، دیدگاه كلی كتاب درباره‌ی هیچكاك را رها نمی‌كند و رفتار یك فیلم‌ساز مؤلف را در تمام مراحل ساخت اثرش زیر ذره‌بین نگه می‌دارد. «سرگیجه راهنمایی است برای درك هیچكاك به منزله‌ی هنرمند و انسان» [ص 139]؛ پروسه‌ی پیچیده‌ای كه برای انتخاب عوامل و به‌ویژه بازیگران فیلم طی می‌شود، انتخاب لوكیشن‌ها و آن‌چه در فیلم‌برداری و كارگردانی یك شاهكار بلامنازع سینمایی می‌تواند به وقوع بپیوندد، ضمن این‌كه دیدگاه‌های متمایز هیچكاك را در مورد همه‌ی عناصر سازنده‌ی یك فیلم برملا می‌كند، تبدیل به متن آموزشی گران‌قیمتی می‌شود كه هر آن‌چه را كه به امر فیلم‌سازی مربوط می‌شود، از جمله كارگردانی، بازیگری، فیلم‌برداری، صدابرداری، موسیقی، تدوین، صداگذاری، پخش فیلم، تبلیغات، نقد و بررسی فیلم، تأثیرپذیری‌های دیگر فیلم‌سازان و حتی ترمیم و بازپخش آن تحت پوشش قرار می‌دهد.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO