جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۲ شهريور ۱۳۸۹

شماره‌ 414 ماهنامه‌ فیلم - شهريور 1389

روی جلد: امین حیایی در سن پترزبورگ، ساخته‌ی بهروز افخمی، عکس از: احمدرضا شجاعی



فهرست مطالب 


سینما ایران

خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: روایت (نیکی کریمی)/ راز موفقیت (عباس مرادیان)/ ماندو (ابراهیم سعیدی)/ دردسر بزرگ (مهدی گلستانه)/ بحران روابط خانه‌ی سینما و معاونت امور سینمایی/ سینمایی‌ها باز هم در تئاتر/ خبرهای كوتاه/ گپ: با پرویز پورحسینی: نقش منفی، نقش مثبت و امیرحسین علم‌الهدی: برای رونق سینماها/ درگذشت محمدباقر آشتیانی (1389-1333) و فرامرز فرازمند (1389-1334)
ایستگاه شهریور: خبرهایی از عزت‌الله انتظامی/ حسین جعفریان/ حسن حسن‌دوست/ بهرنگ دزفولی‌زاده/ كیانوش عیاری/ حسن فتحی/ حسین فرح‌بخش/ نیكی كریمی/ حامد كمیلی و حسین محجوب
دیده‌بان: نگاهی متفاوت به رویدادهای سینمای ایران
همیشه بهار آواز ایران زمین: به یاد محمد نوری (1389-1308)
در تلویزیون: پیامدهای حذف زودهنگام تیم ملی فرانسه از جام جهانی فوتبال در تلویزیون آن كشور/ سریال پرانتز باز (كیومرث پوراحمد) و رفع چند ابهام
بازگشت از تروا: فرش قرمز، آداب از فرنگ آمده؟
راه درازی در پیش است: هفت دلیل ناكامی برنامه تلویزیونی «هفت»
هم‌نوایی با اركستر یك آهنگ‌ساز جست‌وجوگر: گفت‌وگو با فردین خلعتبری
اشاره به دور: شوالیه کامران شیردل/ خبرهایی از عباس كیارستمی/ بیستمین سال نتپک/ برنامه‌ای درباره‌ی بیضایی در لندن/ نماینده‌ی آپسا در ایران/ سه مستندساز در استانبول/ برنامه‌ی جهانی غذا و سینماگران ایرانی/ جایزه‌ها، داوری‌ها و بزرگداشت‌ها/ در عرصه‌ی جهانی/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراكز فرهنگی جهان
نمایش خانگی: شمایل تازه‌ی شبكه‌ی خانگی: به همین خیال باش/ 24 در شبكه‌ی خانگی: وصله‌پینه همراه با «روشنگری»/ گپی با عبدالرضا كاهانی: یك آدمِ بی‌خبر و ناگهانی!/ قلب یخی به بازار آمد: یخ‌دون/ تازه‌های شبكه‌ی نمایش خانگی/ نشست شورای عالی تهیه کنندگان با مدیران نمایش خانگی وزارت ارشاد/ تغییر مدیر عامل مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری/ تولید سریال‌های ویژه‌ی شبكه‌ی نمایش خانگی/ افزایش فاصله‌ی اکران تا نمایش خانگی به چهار ماه/ فیلم‌های اکران‌نشده در راهند/ عرضه‌ی مجموعه‌ی ‌آثار حاتمی‌کیا/ عرضه‌ی مستندهای روز جهان/ نگاهی به چند فیلم: نسل جادویی (ایرج كریمی)/ حركت اول (فرهاد نجفی)/ لیموترش (سید‌جواد رضویان)
موسیقی فیلم: صدا، پنجره‌ای به دنیای ناپیدا: شنیدن سینمای تاركوفسكی

سینمای جهان
- نمای دور: آیمكس و سینمای سه‌بعدی، آینده‌ی سینما؟/ گفت‌وگویی با الیویه آسایاس، كارگردان كارلوس/ گفت‌وگو با وودی آلن: وحشت از سالخوردگی/ اخراج تاد مك‌كارتی از «ورایتی»/ نمایشگاه آثار تاكشی كیتانو در پاریس: موسیو دوپُن در سرزمین عجایب
- خبرهای كوتاه: همكاری دوباره‌ی اسكورسیزی و میك جَگر/ جشنواره‌ی قصه‌های مصور/ كندوكاو در معدن طلای سینمای ایتالیا/  نجات فیلم‌های صامت هیچکاك/ از برادران داردن‌ چه خبر؟/ هیولاهای تیم برتن/ فیلم ترسناك دل تورو/ انگلیسی‌ها و تغییر در سیاست گذاری/ فیلم جدید آلن رنه/ کمک‌خواهی دیوید لینچ/ پولانسکی، پس از آزادی/ فیلم فضایی كوآرون/ فیلم اینترنتی ریدلی اسکات و... 
- نمای متوسط: بگذار ببارد (آنیس ژائویی)، كارگردان‌های بزرگ (آنجلا اسماعیلوس)، دختری با خال‌كوبی اژدها (نیلس آردن اوپلف)، دختری كه با آتش بازی می‌كرد (دانیل آلفردسن)/ نگاهی به سه فیلم: حرام‌زاده های بی‌آبرو (كوئنتین تارانتینو)، شب قرار (شاون لِوی)، سال كبیسه (آناند تاكر)
- فیلم‌های روز: كارلوس (الیویه آسایاس)/ نویسنده‌ی پشت پرده (رومن پولانسكی)/ شیر اندوه (كلودیو یوسا)
- نمای درشت: مری و مكس (آدام الیوت): نقدی بر فیلم، گفت‌وگوهای اختصاصی با كارگردان و ملانی كومبز تهیه‌كننده‌ی فیلم، و مطالب دیگر
عبور از شك: سینمای تئو آنگلوپولوس و  گفت‌وگویی اختصاصی با او
بازخوانی‌ها: شابرول در هشتاد سالگی: حقیقت، گیوتینی خوش‌تراش است/ تجربه‌ی دشیل هَمِت برای سینما: حرفه: ضدفاشیست
چیزهایی هست كه نمی‌دانی...: گزارش چهل‌وپنجمین جشنواره‌ی كارلووی واری

نقد فیلم
دو نقد بر سنتوری (داریوش مهرجویی)/ ناسپاس (حسن هدایت)/ مقلد شیطان (افشین صادقی)
گزارش اكران: فیلم‌های اكران شده در تهران از 20 تیر تا 20 مرداد 1389
نقد خوانندگان: طلا و مس (همایون اسعدیان)/ آل (بهرام بهرامیان)/ هفت دقیقه تا پاییز  (علیرضا امینی)/ دموكراسی تو روز روشن (علی عطشانی)/ طهران، تهران (داریوش مهرجویی، مهدی كرم‌پور)/ كیفر (حسن فتحی)/ دختران (قاسم جعفری)/ افراطی‌ها (جهانگیر جهانگیری) و قصه‌های مجید (كیومرث پوراحمد) 
سینمای خانگی: ده: شیره را خورد و گفت شیرین است/ سلطان قلب‌ها: روایت فیلمفارسی و رازهای ماندگاری/ حرامزاده‌های بی‌آبرو: دیكتاتورهای بانقاب
نامه‌ها: پاسخ‌ به نامه‌های خوانندگان  بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی ۹۳(شهریور ۱۳۶۹) ماهنامه‌ی «فیلم»

همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، رامتین ابراهیمی، محمد اطبایی، احسان بیگلری، كیومرث پوراحمد، مسعود پورمحمد، حسین جوانی، محمد حقیقت، سعید خاموش، احسان خوش‌بخت، مهرزاد دانش، شاهرخ دولكو، هوشنگ راستی، جواد رهبر، شاهین شجری‌كهن، آنتونیا شركا، بهنام شریفی، ناصر صفاریان، تهماسب صلح‌جو، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، امیر قادری، رضا كاظمی، جمشید گرگانی، قصیده گلمكانی، حسین گودرزی، سپهر ماكان، علی مصطفوی، مسعود نجفی، امید نجوان، صوفیا نصراللهی، محبوبه نقره‌خامه، پرویز نوری، حسین یاسینی. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

چشم انداز ۴۱۴

به یاد  محمد نوری: همیشه‌بهار آواز‌ ایران‌زمین 
کیومرث پوراحمد: قاعدتاً باید از گل کردن تصنیف نازنینِ مریم بوده باشد که نسل ما دوستدار محمد نوری شد. برای من پس از دوست داشتن، شیفتگی آمد که از یک تصنیف میهنی شروع شد. بهار 1354 آغاز دومین همکاری‌ام بود با زنده‌یاد نادر ابراهیمی‌ به عنوان کارگردان دوم سریال سفرهای دورودراز‌ هامی‌ و کامی‌ در وطن.‌ این همکاری ادامه پیدا نکرد و در همان آغاز متوقف شد. نادر ابراهیمی‌ شعری سروده بود برای عنوان‌بندی سریالش با ملودی که خودش ساخته بود و آن را ـ به گمانم ـ به فریدون شهبازیان سپرد تا تنظیم کند و محمد نوری (که انتخاب خود نادر ابراهیمی‌ بود) آن را بخواند. پخش سریال سفرهای دورودراز... اندکی پیش از انقلاب شروع و با وقوع انقلاب قطع شد و فیلم‌ها برای همیشه به بایگانی رفت. شعر نادر ابراهیمی‌ برای سفرهای دور و دراز... همین تصنیفی‌ست که‌ اینک همه‌ی شاگردان و دوستداران نوری به هر بهانه‌ای آن را دم می‌گیرند و می‌خوانند: «ما برای آن‌که ‌ایران خانه‌ی خوبان شود/ خون دل‌ها خورده‌ایم/ خون دل‌ها خورده‌ایم... ما برای خواندن‌ این قصۀ عشق به خاک/ رنج دوران برده‌ایم/ رنج دوران برده‌ایم/ ما برای جاودانه ماندن ‌این عشق پاک/ خون دل‌ها خورده‌ایم/ رنج دوران برده‌ایم...» و ‌این تصنیف پابه‌پای نازنینِ مریم برای همیشه گل سرسبد کنسرت‌های محمد نوری ماند که ماند...

دیده‌بان  سیاه و سفید 
سعید قطبی‌زاده:
تقریباً هیچ‌كس جز بهروز افخمی و حمید اعتباریان نمی‌داند كه ریشه‌ی اصلی اختلاف‌شان از كجا آب می‌خورد و حق با كدام‌ یكی است. افخمی از كانادا دو نامه به مدیرعامل خانه‌ی سینما نوشت و رونوشت آن را در اختیار چند صنف مربوطه گذاشت. در اولی پس از اطلاع از آماده‌سازی فیلم توسط تهیه‌كننده و تدوین‌گر برای نمایش عمومی در عید فطر، خواستار توقف اكران سن‌پترزبورگ شد و پس از انتشار جوابیه‌ی اعتباریان در این زمینه كه او به تعهداتش عمل نكرده و به دلیل حضور افخمی در كانادا امكان ارتباط و نظارت بر كار تدوین‌گر وجود نداشته، كمی عقب‌نشینی كرد و در نامه‌ی دوم گفت كه در صورت اكران فیلم، باید نام او و فرزندش آیدین (همكار و شاید دستیار تدوین‌گر) را از تیتراژ بردارند. از این اتفاق‌ها در سینمای ایران زیاد افتاده است. یك نمونه‌اش را خود افخمی سال‌ها پیش با حسین فرح‌بخش در جریان تولید و نمایش فیلمی به نام عقرب داشت كه در نهایت به جای نام كارگردان «كار گروهی» آمد. نمونه‌ی دیگر، كارناوال مرگ بود كه الان با نام تهیه‌كننده‌اش به عنوان كارگردان در نوبت نمایش است و چون رضا اعظمیان را عده‌ی زیادی نمی‌شناسند (حداقل به اندازه‌ی افخمی) صدایش به جایی نمی‌رسد (هر چند درباره‌ی این پروژه هم نمی‌توان قضاوت روشنی داشت)...

فرش قرمز، آداب از فرنگ‌آمده؟: بازگشت از تروا
تا کنون برای سه فیلم محاکمه در خیابان، آل و هفت دقیقه تا پاییز مراسم فرش قرمز برگزار شده که سومی با حاشیه‌هایی نیز همراه بود. در نخستین روزهای اکران عمومی فیلم هفت دقیقه... خبر برگزاری مراسم فرش قرمز آن منتشر شد و پس از کش‌وقوس‌های بسیار، سرانجام این مراسم بدون حضور دو بازیگر زن فیلم برگزار شد. خاطره اسدی به دلیل اختلاف‌هایی که با کارگردان داشت در مراسم حاضر نشد و هدیه تهرانی هم به عنوان مطرح‌ترین ستاره‌ی فیلم غایب بود. تهرانی در یادداشتی دلایل حضور نیافتن در این مراسم را توضیح داد و اشاره کرد که فرش قرمز با سینمای ایران تناسبی ندارد. او نوشت که هیچ قولی برای حضور در این مراسم نداده و «کسانی که او را می‌شناسند می‌دانند که اهل این‌گونه کارها نیست.» نیما حسنی‌نسب نیز كه در خود مراسم فقط اشاره‌ی كوتاهی به موضوع كرده بود، پس از اظهار نظر تهرانی، در یادداشت بلندی پاسخ او را داد و مسائلی را مطرح کرد که تا چند هفته بعد بحث محافل سینمایی بود...

در تلویزیون  هفت دلیل ناکامی «هفت»: راه درازی در پیش است
شاهین شجری كهن
: برنامه‌ی هفت با وجود پخش نابه‌سامانش ظاهراً ماندگار است و پخش آن ادامه دارد. بدبینی ما از آن‌جایی ناشی می‌شود كه همواره برنامه‌های سینمایی تلویزیون عمر كوتاهی داشته‌اند و به‌سرعت فراموش شده‌اند. هفت در همین چند قسمتی كه از اردیبهشت پخش شده (و جام جهانی یك ماه در آن وقفه انداخت) برنامه‌ای جنجالی بوده و واكنش‌های بسیاری – اغلب منفی و كم‌تر مثبت - از سوی اهل سینما و بینندگان عادی برانگیخته و نشان می‌دهد این برنامه هنوز جای كار دارد و مانده تا به استانداردهایی برسد كه بخواهیم آن را مثلاً با برنامه‌ی 90 مقایسه كنیم. هرچند كه سازندگان برنامه مدام پیروی از الگوی 90 را نفی می‌كنند، اما همه چیز – از مقدمات و تدارك برنامه گرفته تا جزییاتش – نشان می‌دهد كه قرار بوده یك «90 سینمایی» ساخته شود. حالا كه دوسه ماه از عمر این برنامه می گذرد در گزارشی جنبه‌های مختلف آن را مرور كرده‌ایم با این امید كه در آینده‌ای نزدیك با ترمیم این نقاط ضعف، شاهد برنامه‌ای جذاب‌تر باشیم. سینمای ایران به چنین برنامه‌ای نیاز دارد...

نمایش خانگی  اقتضای این روزگار 
مسعود نجفی: عرضه‌ی آثار شبکه‌ی نمایش خانگی در سوپرمارکت‌ها و ورود فیلم به سبد خرید خانواده هم در رونق این شبکه مؤثر بوده و کم‌تر مغازه‌ی خواربارفروشی مشاهده می‌شود که قفسه‌هایش خالی از فیلم‌های سینمایی باشد. هر چند در ماه‌های اخیر عرضه‌ی وسیع فیلم‌های ویدئویی سطح پایین در کنار آثار سینمایی، شرایط ناخوشایندی را ایجاد کرده و اعتراض بسیاری از تهیه‌کنندگان سینما را نیز به همراه داشته است. طبق آمار اعلام شده، از 21 فیلم ایرانی که امسال پروانه‌ی نمایش خانگی دریافت کرده‌اند، هجده اثر توسط خود دفاتر سینمایی و غیرسینمایی تولید شده و تنها تهیه‌ی سه فیلم در مؤسسات ویدئو رسانه بوده است. از ابتدای امسال (تا 23 تیر) بنا بر آمارهای اداره‌ی نمایش خانگی وزارت ارشاد 443 اثر پروانه‌ی نمایش دریافت کرده‌اند که در میان آن‌ها هجده فیلم ایرانی و 147 فیلم خارجی است؛ به اضافه‌ی آثار مستند، انیمیشن، برنامه‌ی تلویزیونی، کنسرت موسیقی، نماهنگ و سریال. با توجه به اهمیتی كه نمایش خانگی پیدا كرده، از این شماره در بخش ثابتی به این عرصه مي‌پردازیم...

گفت‌وگو  با فردین خلعتبری: هم‌نوایی با اركستر یك آهنگ‌ساز جست‌وجوگر  
جواد طوسی: اتفاقی كه امروز می‌افتد این است كه دیگر فیلم خارجی را در سالن سینما نمی‌بینم و این ارتباط با دی‌وی‌دی و در قاب تلویزیون صورت می‌گیرد. حالا اگر به لحاظ اقتصادی در حد یك شهروند معمولی طبقه‌ی متوسط باشم و نتوانم آن وسایل و ابزار كیفی مطلوب برای دیدن فیلم و شنیدن موسیقی فیلم را فراهم كنم، در نتیجه موسیقی هم به‌نوعی حرام می‌شود... 
فردین خلعتبری: به اضافه‌ی این‌كه موسیقی در حال حاضر از جریان ملودیك هم دور افتاده... البته در مجموع نمی‌توانیم در مقایسه‌ی جریان‌های تاریخی موسیقی، بخشی را برتر از دیگری ارزیابی كنیم و مثلاً بگوییم راك اندرول و ترانه‌های الویس پریسلی از كارهای ری چارلز بهتر یا بدتر بود؛ یا بیتل‌ها از رولینگ استونز جذاب‌تر و محبوب‌تر بودند. باید بپذیریم كه هر دوره‌ی تاریخی اقتضاهای خاص خودش را داشته و هر جریانی با تأثیرپذیری از آن شرایط اجتماعی و تاریخی پدیدار می‌شود و در ظرف همان شرایط زمانی باید ارزیابی شود. این طبیعی است كه وقتی ما در یك شرایط سنی قرار می‌گیریم، بعضی مقاطع تاریخی و جریان‌های هنری برای‌مان نوستالژیك و خاطره‌انگیز می‌شود. البته در همین شرایط موجود هم بعضی جریان‌های عجیب و قابل توجه در سینما و موسیقی جهان اتفاق می‌افتد كه در آینده برای نسل امروز می‌تواند خیلی نوستالژیك باشد. اما باید این انقطاع و جداافتادگی از جریان‌های جهان بیرون را به عنوان یك واقعیت گریزناپذیر، باور كنیم و بپذیریم...

گفت‌وگوی اختصاصی با تئودور آنگلوپولوس: عبور از شك  
رامتین ابراهیمی: شما در ایران، به واسطه‌ی نمایش فیلم‌های‌تان در جشنواره‌ی فجر در دهه‌ی 1980 شناخته شدید. طرفدارانی در ایران دارید كه پی‌گیرانه آثارتان را دنبال می‌كنند. امیدواریم خودتان را هم در ایران ببینیم... غبار زمان قسمت دوم از یك سه‌گانه است که با دشت‌ گریان شروع شده و شباهت‌هایی هم با آن فیلم دارد، آیا سعی کردید از آن فیلم فاصله بگیرید؟  
تئودور آنگلوپولوس: ایده‌ی اصلی‌اش که یك فیلم بود. اما به دلیل مسائل مختلفی هنگام ساخت، به سه قسمت تبدیل شد. داستان دو فیلم در قرن بیستم و در جایی می‌گذشت كه من بیش‌تر‌ِ كارهایم را آن‌جا ساخته بودم و جایی بود که تمام رؤیاهایم را در آن دوره گذراندم، و البته با گذر زمان همه‌چیز محو و ناپدید شد. در جایی از یك شعر می‌گوید «و ما خاكستر پیدا كردیم...». سومین فیلم، بخش نهایی این تریلوژی، در حال ساخت است. سعی كردم از فیلم اول دور شوم، البته تأیید‌ می‌كنم كه رابطه‌ای‌ بین دو فیلم نخست وجود دارد، جدا از این حقیقت كه شخصیت اصلی فیلم دوم زن جوانی‌ست به نام النی...

بازخوانی‌ها  شابرول در هشتاد سالگی: حقیقت، گیوتینی خوش‌تراش است
 احسان خوش‌بخت: خود را وسط ماراتون بی‌امانی از فیلم‌های شابرول رها كرده‌ام. پاسخ به وسوسه‌ای كه از زمان سرژ زیبا – اولین فیلم شابرول و اولین شابرول من نیز – گرفتارم كرد. خودآزاری سینمایی، تلفیقی باورنكردنی از لذت، عذاب و ترس. شابرول حالا هشتاد سال دارد و هنوز فیلم می‌سازد. با آن‌كه فیلم آخرش را - اولین فیلمی كه با بازی ژرار دوپاردیو ساخته - هنوز ندیده‌ام اما تجربه‌ی تماشای حدود سی فیلم او ثابت می‌كند كه شابرول هرگز فیلم بد نساخته است. حتی فیلم‌های ضعیفی مانند بی‌گناه با دستان آلوده (1975) مملو از لحظه‌های استثنایی‌اند. مشكل شابرول در بدترین حالت فقط اغراق است. وقتی بیش از حدِ تحمل صبورترین تماشاگرانش، در گرداب تباهی فرو می‌رود...

موسیقی فیلم  شنیدن سینمای آندری تاركوفسكی: صدا، پنجره‌ای به دنیای ناپیدا
حسین یاسینی:
در میان تمام عناصری كه سینمای سحرآسای آندری تاركوفسكی را شكل داده‌اند، صدا و شیوه‌ی كاربرد آن جایگاهی ویژه دارد. تاركوفسكی به‌ویژه در چهار فیلم آخرش، آینه (1974)، استاكر (1979)، نوستالگیا (1983) و ایثار (1986) قدرت نهفته‌ی صدا در القای ایهام و بیان انتزاعی را برای خلق یك زبان صوتی بسیار كنایی اما گیرا، چنان به كار گرفته كه این فیلم‌ها را می‌توان ـ حتی به همین یك دلیل نیز ـ  آثاری بسیار در خور تأمل دانست. در این فیلم‌ها صدا چنان در ساختار و معنای روایت تنیده شده كه اگر بگوییم درك ما از آن‌ها بدون آشنایی با تفكر صوتی كارگردان ناتمام می‌ماند، گزافه‌گویی نكرده‌ایم...

نقد فيلم  سنتوری (داریوش مهرجویی): دوران بی‌خیالی
ناصر صفاریان:
... حالا حکایت سنتوری و شخصیت اصلی و آدم‌های اطرافش است. با این تفاوت اساسی که میان این یکی با قبلی‌ها تفاوت بسیار است و این قهرمان اصلاً از سنخ - و از جنس- آن قبلی‌ها نیست. البته شباهت این است که این تفاوت هم برآمده از خود جامعه است. در واقع این تغییر شخصیت و این قهرمان‌پروری متفاوت، برآیند تغییر رخ داده در متن - و بطن - اجتماع است، نه چیز دیگر. تفاوت حمید هامون و علی سنتوری را باید در خود تفاوت‌های دهه‌های شصت و هشتاد جست. تفاوت دو فضا و دو جامعه و دو برخورد و دو نگاه و دو نسل و دو شخص برآمده از محیط. همین می‌شود که نویسنده‌ی جوانی پس از دیدن سنتوری در تنها نمایش جشنواره‌ای‌اش با هیجان و شادی نوشت: «سنتوری، هامون نسل ماست.»...

ناسپاس (حسن هدایت): تركستان
مهرزاد دانش: ناسپاس، كلكسیونی از بازی‌های ضعیف و پراغراق است. اوج این مسئله زمانی است كه مخالفان موسی گرد هم می‌آیند و از موسی بد می‌گویند: بازیگرها همه با هم سرشان را تكان می‌دهند و هم‌صدا واژه‌ای را تكرار می‌كنند. البته دیالوگ‌ها كار را بدتر هم می‌كند. در فیلم‌های تاریخی معمولاً از واژه‌های عصاقورت‌داده استفاده می‌كنند. برخی هم در آثار تاریخی‌شان این كلیشه را می‌شكنند و زبان شخصیت‌های‌شان را به بیان محاوره‌ای امروز نزدیك می‌كنند. اما در ناسپاس هم این است و هم آن؛ و معلوم هم نیست كه چه كسی و چه وقت و بنا به چه اقتضایی، محاوره‌ای حرف می‌زند یا لفظ قلم. همه راحتند و ظاهراً انتخاب بین این دو جور گویش، به سلیقه‌ی خودشان واگذار شده است...

كارلوس (الیویه آسایاس): انقلابی؟ تروریست؟یا تروریست انقلابی؟
محمد حقیقت:
صحنه‌پردازی‌های آسایاس موجز است. دقت او در بسیاری موارد با حرکت دوربین به همراه حرکات جزئی هر شخصیتی حساب شده صورت می‌گیرد و تماشاگر را در دلهره‌های شخصیت‌ها – به‌ویژه کارلوس - سهیم می‌کند. تدوین فیلم با دینامیسم موضوع همخوانی دارد و در لحظه‌های التهاب‌آمیز، این تدوین کاربرد درستی پیدا می‌کند. در نسخه‌ی تلویزیونی، کارگردان به دوران کودکی قهرمان و زاویه‌های تاریک آن دوره بیش‌تر پرداخته در حالی‌که در این نسخه‌ی سینمایی به مقطعی میپردازد که کارلوس در پی «حذف خرده‌بورژوازی» است. آسایاس می‌گوید که چنین آدم‌هایی بدون داشتن پشتوانه‌ی دولت‌های حامی آن‌ها نمی‌توانند در راهی که در پیش گرفته‌اند موفق شوند...

نویسنده‌ی پشت پرده
(رومن پولانسکی): دلشوره‌های فانوس دریایی
رضا کاظمی: پولانسکی فضای سیاه، پیچیده و تلخ محله‌ی چینی‌ها را این‌بار در قالب یک تریلر سیاسی و رازناک بازآفریده است؛ با این تفاوت که در نویسنده‌ی پشت پرده، فضای جذاب و پرتره‌های کاریزماتیک آن شاهکار را در اختیار نداشته است. با این‌حال حس بهت‌آمیز غوطه خوردن در نیرنگی دور از انتظار و سیطره‌ی ظلمت و تباهی بر فضای روایت، این بار هم به شکلی مؤثر به بار نشسته و سکوت و بهت ناگهانی پایان هر دو قصه ـ سکوتی واقعی و فیزیکی و نه حتی استعاری و تمثیلی ـ کارکردی هم‌سان به خود گرفته است...

سینمای خانگی  ده: شیره را خورد و گفت شیرین است 
بهزاد عشقی: چه كسی در ایران و جهان سینمای كیارستمی را بهتر از همه درك كرده است؟ در این مورد جواب روشنی نمی‌توانیم بدهیم، اما اگر بپرسند چه كسی اصلاً درك نكرده، یا تفسیرهای مغلقی از سینمای این فیلم‌ساز به دست داده، شاید بتوانیم به نام‌های زیادی اشاره كنیم. اتفاقاً كسانی كه بیش‌تر از همه سنگ سینمای كیارستمی را به سینه می‌زنند، كم‌تر از همه سینمای این فیلم‌ساز را فهمیده‌اند. به باور نگارنده بهترین مفسر سینمای كیارستمی، آثار خود این فیلم‌ساز است و فیلم‌هایی كه به آن سادگی و جذابیت خود را بیان می‌كنند، در بسیاری از این تفسیرها به آثار مغلق و پیچیده‌ای بدل می‌شوند كه جز ملال حاصلی به بار نمی‌آورند. البته در این مورد استثناها را می‌توانیم جدا كنیم و در مورد همین فیلم ده مطالب بسیاری نوشته شده و یكی از بهترین مطالب مقاله‌ی ایرج كریمی بود كه با عنوان «متافیزیك كلام» در همین نشریه چاپ شده است...

نمای درشت  مری و مكس: نامه‌ی ما به مری و به مکس: با احترام و محبت
امیر قادری:
فیلم‌هایی هستند که در ایران به هزارویک دلیل، از شهرت و ارزش بین‌المللی‌شان فراتر می‌روند و بیش‌تر به یاد می‌مانند. مری و مکس از این قبیل فیلم‌هاست که سال 2009 با وجود پخش جهانی محدودش، به کشور ما رسید و دست به دست شد و روز به روز هواداران بیش‌تری یافت. اما تهیه‌ی این پرونده طول کشید، چون می‌خواستیم همه چیزش اریژینال باشد. هیچ بخش این پرونده برگرفته از منابع خارجی نیست. گفت‌وگوها با کارگردان و تهیه کننده، اختصاصی انجام شده و نقدها همه نوشته‌ی علاقه‌مندان ایرانی این فیلم هستند. حتی عکس‌های اصلی پرونده و توضیحات‌شان را هم سازندگان فیلم برای‌مان فرستاده‌اند. این فیلمی‌ست پراحساس، جذاب و پر از نکته و جزییات. یک «دیو و دلبر» امروزی که دلبرش هم خیلی دلبر نیست. داستان دوستی یک آدم میان‌سال چاق کندذهن و یک دختر زشت کوچولو، که آن‌قدر طول می‌کشد تا مرد میان‌سال می‌میرد. به نظرم رسید برای چنین فیلمی با چنین عشقی و چنین قصه‌ای، پرونده‌مان باید کاملاً ایرانی باشد...

گفت‌وگوی اختصاصی با آدام الیوت کارگردان و ملانی کومبز تهیه‌‌کننده‌ی «مری و مکس» 
جواد رهبر: ایده‌ی قصه‌های انیمیشن‌های‌تان را از کجا به دست می‌آورید؟ 
آدام اليوتآدام الیوت: تمامی فیلم‌هایی که ساخته‌ام بر مبنای زندگی افرادی شکل گرفته که از نزدیک می‌شناسم، مثل اعضای خانواده‌ام و دوستانم. من درباره‌ی انسان‌هایی که اطرافم هستند، فیلم می‌سازم و به این نکته هم توجه ندارم که این انسان‌ها عادی هستند یا غیرعادی. دوست ندارم بین آن‌ها فرق بگذارم. من به زندگی و شرح حال انسان‌ها علاقه‌مندم، چون به نظرم انسان‌ها موجوداتی بسیار شگفت‌انگیز هستند و هر یک قصه‌ای برای روایت شدن دارند. مری و مکس، براساس داستانِ‌ واقعی نامه‌نگاری‌های بیست‌ ساله‌ی من و دوست نیویورکی‌ام ساخته شده است. او یک انسان واقعی است و من شخصیت مکس را براساس او خلق کرده‌ام. از من برنمی‌آید که صرفاً به کمک تخیلم شخصیت‌های خوبی خلق کنم، حتماً باید از اشخاص واقعی دنیای اطرافم الهام بگیرم.
جواد رهبر: شما چطور وارد پروژه‌ی مری و مکس شدید؟ چه شد که به این طرح علاقه‌مند شدید که تهیه کنندگی آن را برعهده گرفتید؟
ملانی کومبز: من و آدام پنج سالی روی فیلم هاروی کرامپت کار کردیم، بعد از پایان فیلم و گرفتن جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن کوتاه بود که تصمیم گرفتیم ایده‌ای برای ساخت فیلمی بلند پیدا کنیم. من در تمامی مراحل گسترش فیلم‌نامه از همان ایده‌ی اولیه گرفته تا نسخه‌های متعدد آن، حضور داشتم. فیلم‌های آدام درباره انسان‌هایی‌ است که در مقایسه با انسان‌های دیگر درباره‌ی عشق و پذیرفته شدن به عنوان فردی از جامعه، نظرهای متفاوتی دارند. به نظرم مضمون‌هایی که آدام در فیلم‌هایش مطرح می‌کند، جهان‌شمول هستند و به همین دلیل روایت قصه‌های او تا این حد دل‌چسب و جذاب است. من مجذوب این ویژگی‌های متن شدم...

«مری و مکس» و «شازده کوچولو»: آدم کوچولوها، آدم بزرگ‌ها
صوفیا نصراللهی: یکی از جذاب‌ترین فیلم‌های امسال انیمیشن مری و مکس است؛ از آن انیمیشن‌هایی که آن قدر لایه‌های مختلف دارد که برای درک و لذت بردن از هر سطحش باید هم کودک باشی و هم بزرگ. بعید است کارگردانش آن را برای بچه‌ها ساخته باشد. تلخ‌تر و واقعی‌تر از آن است که به دنیای بچه‌ها تعلق داشته باشد و در عین حال آن قدر ساده و لطیف است که فقط از یک بچه می‌شود انتظار داشت این دنیای دوست‌داشتنی را درک کند. اگر بخواهم کلیدی برای ورود به این دنیا پیشنهاد کنم قطعاً و بی‌هیچ تردیدی کتاب شازده کوچولو است؛ کتابی آن قدر ساده و در عین حال عمیق که مرز کودک و بزرگ‌سال را از بین می‌برد. آدم بزرگ‌هایی آن را می‌فهمند که کودکی‌شان را از یاد نبرده باشند. و شباهت این دو اثر هنری از مخاطب‌شان هم فراتر می‌رود. مری و مکس هم مانند شازده کوچولو داستان تنهایی آدم‌هایی است که دنبال یک دوست می‌گردند...

گزارش  چهل‌وپنجمین جشنواره‌ی كارلووی‌واری: چیزهایی هست كه نمی‌دانی...
محمد محمدیان: در كارلووی‌واری احساس می‌كنی همه‌ی شهر مهمان جشنواره‌اند. بسیاری از جوانان یك كارت جشنواره به گردن دارند. بسیاری از دانشجوها با یكدیگر می‌آیند و فیلم می‌بینند و درباره‌ی آن‌ها با هم بحث می‌كنند. در جشنواره‌ها فقط فیلم‌های بخش مسابقه را نمی‌بینم. سعی می‌كنم از هر بخش چندتا فیلم ببینم كه تا حالا هم هرچه فیلم خوب دیده‌ام در بخش‌های جنبی بوده است. در این جشنواره چون قرار شد با سیزده نفر دیگر در رأی‌گیری بهترین فیلم‌های بخش مسابقه برای بولتن روزانه حضور داشته باشم، مجبور شدم تمام فیلم‌های بخش مسابقه را ببینم و خودم را از تماشای برخی فیلم‌های دیگر محروم كنم.

نمایشگاه آثار تاکشی کیتانو در پاریس موسیو دوپُن در سرزمین عجایب
قصیده گلمكانی: در یکی از سه سالن زیر زمین 24 اثر، «نقاشی‌های 2009-2008» کیتانو که برخی برای این نمایشگاه کشیده شده‌اند به نمایش گذاشته شده است. نقاشی‌های او هرچند که برای اولین بار به نمایش عام گذاشته می‌شود، ولی اغلب از آن‌ها برای ساخت فیلم‌هایش و هم‌چنین نمایش در آن‌ها استفاده شده، مانند هانا- بی. کیتانو خودش را نقاش حرفه‌ای نمی‌داند و خود را به عنوان «نقاش روزهای جمعه و تعطیلات» معرفی می‌کند، ولی این هم از تواضع اوست، چون هر کس با کمی شناخت از نقاشی به‌سرعت متوجه آشنایی عمیق کیتانو از نقاشی مدرن می‌شود و رنگ‌های تند و درخشان آثار مارک شاگال و هنرمندان آرت نَیف (naïve art  یا art naïf، آثاری با ظاهر ساده و كودكانه) را در آن‌ها می‌بیند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO