جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۳ اسفند ۱۳۸۹

شماره‌ 423 ماهنامه‌ فیلم | اسفند 1389

روی جلد: لیلا حاتمی و شهاب حسینی در پرسه در مه، ساخته‌ی بهرام توكلی، عکس از: علی تبریزی


فهرست مطالب 

 

سینمای ایران
خشت و آینه:
یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: پنهان (مهدی رحمانی)/ سوگ (مرتضی فرشباف)/ فوتبالی‌ها (عباس خواجه‌وند)/ نام‌ها و نشانه‌ها/ در انتظار جشن هشتاد سالگی.../ گفت‌وگو با منوچهر محمدی درباره‌ی ناكامی عصر روز دهم در اكران عمومی: بازی ناعادلانه/ حكایت همین دنیا: نمایش چهل فیلم كوتاه برگزیده‌ی سومین جشن سینمای ایران/ دیده‌بان
برج سیمرغ: برگزیدگان و اختتامیه‌ی بیست‌ونهمین جشنواره‌ی فجر
گپ: با حمیدرضا پگاه و بابك احمدپور
هشیاری كه دیگر بیدار نیست!: درگذشت محسن یوسف‌بیك (1389-1319)
حكایت آرزو و افسوس: گزارش نخستین جشنواره‌ی فیلم‌های صنعتی جهش (تهران، 18 تا 22 دی)
اكران فیلم مستند، و سیاست آزمون و خطا: سینما سپیده هم‌چنان سوت و كور است/ گپی با محمدرضا مقدسیان رییس شورای مركزی انجمن مستندسازان: برنامه‌ای بدون مشورت با مستندسازان/ گفت‌وگو با شفیع آقامحمدیان، مدیر مركز گسترش سینمای مستند و تجربی: به آینده‌ی اكران فیلم مستند خیلی خوش‌بین هستیم
در تلویزیون: دو نكته درباره‌ی هفت: قابلمه‌ی آبگوشت وسط سفره‌ی مهمان/ برخی از بازتاب‌های مصاحبه‌ی فریماه فرجامی/ آداب نقد، آیین تحمل
شبكه‌ی خانگی: قالی كرمان!: بحث تازه‌ای برای جست‌وجو در ابعاد مجموعه‌ی 24/ گپی با یك ویدئو كلوبی: فروش‌مان نصف شده است!/ گفت‌وگو با سامان استركی، كارگردان صندلی خالی: سنگ قبری برای جنازه‌ی فیلم/ دو نگاه به صندلی خالی/ دومین نشست رسانه‌ای مدیر عامل مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری: از رواج هولوگرام، اینترنت و خطوط هوایی/ تازه‌های شبكه‌ی نمایش خانگی
اشاره به دور: كیارستمی مهمان كوستوریتسا/ جایزه‌ی سینمای آسیا/ جشنواره‌ی فیلم­های ایرانی در لندن/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراكز فرهنگی جهان/ جایزه‌ها و داوری‌ها از آذر تا بهمن
موسیقی فیلم: گفت‌وگو با كیهان كلهر درباره‌ی موسیقی فیلم: سفر به اساطیر با كمانچه

سینمای جهان
- نمای دور:
دنیایی هم‌چنان كشف‌نشده: عصر طلایی فیلم‌‌های خارجی‌زبان/ گفت‌وگوی جودی فاستر با جنیفر لارنس، بازیگر جوان استخوان زمستانی: چادر زدن دم خانه‌ی كارگردان!
خبرهای كوتاه: ماجرای كاملاً سینمایی اپرا وینفری/ جایزه‌های گلدن گلوب اهدا شد/ نگرانی سینماگران آلمانی/ جایزه‌ی سزار برای تارانتینو/ برندگان جایزه‌های اتحادیه‌ی بازیگران/ برندگان جایزه‌های اتحادیه‌ی تهیه‌کنندگان/ نامزدهای تمشک طلایی/ دختر ویل اسمیت هم بازیگر شد/ موسیقی هرگز متوقف نمی‌شود/ همکاری بیانسه و ایستوود در «ستاره‌ای متولد می‌شود»/ جك نیكلسن هم‌چنان جذاب/ بازگشت پیتر ویر/ بازسازی فیلم کلاسیکِ جان وو/ یكی ازپرستاره‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما/ آنتونی هاپکینز در نقش هیچکاک/ بورات در نقش صدام!/ تونی و ریدلی اسکات و سریال «رانندگان»/ یك ایرانی برنده‌ی جشنواره‌ی ساندنس/ و ...
- نمای متوسط: مگامایند (تام مك‌گراث)/ دفن‌شده (رودریگو كورتِس)/ شما جك را نمی‌شناسید (بری لوینسن)/ گودال خرگوش (جان كامرون میچل)/ وداع (زولفو لیوانِلی)
- فیلم‌های روز: قوی سیاه (دارن آرونوفسكی)، دو نقد بر فیلم و گفت‌وگویی با كارگردان
- نمای درشت: مروری بر یك سه‌گانه‌ی جنایی: دختری با خال‌كوبی اژدها (نیلز آردن اُپلِو)، دختری كه با آتش بازی كرد (دانیل آلفردسن) و دختری كه به لانه‌ی زنبور لگد زد (دانیل آلفردسن)
نامزدهای دریافت جایزه در هشتادوسومین دوره: مطالبی درباره‌ی فهرست نامزدهای اسكار و حاشیه‌های ماجرا: همه چیز به نفع پادشاه!/ واكنش‌های بعضی از نامزدهای اسكار پس از شنیدن خبر موفقیت‌شان/ ركوردهای این دوره/ ده نكته‌ی غافل‌گیركننده‌ی فهرست نامزدهای اسكار و...
تماشاگر: سوفی شُل: واپسین روزها (مارك روته‌موند): دختری در مونیخ/ ناشناس- زنی در برلین (ماكس فربربُك): زنی دیگر، شهری دیگر
سایه‌ی خیال: مرد دنیای نمایش: به یاد بلیك ادواردز (2010-1922)/ راجر ایبرت در سوك بلیك ادواردز/ تاتی و ادواردز: شباهت‌ها و تفاوت‌های دو كمدی‌ساز/ گفت‌وگوی لری كینگ با بلیك ادواردز: دیوانگی‌اش را تماشا می‌كرد/ نگاهی به فیلم متفاوت ادواردز: روزهای شراب و گل سرخ/ نگاهی به فیلم پارتی/ خاطره‌هایی از پارتی/ گفت وگویی با بلیك ادواردز و همسرش جولی اندروز: رهایی از اهریمن درون/ خاطره‌ای دور: یك روز با بلیك ادواردز/ فیلم‌های ادواردز از نگاه لئونارد مالتین/ زندگی و آثار

نقد فیلم
دو نقد بر پرسه در مه (بهرام توكلي)، گفت‌و‌گو با آهنگ‌سازش حامد ثابت و گفت‌وگوی شهرام مكری با كارگردان/ دو نقد بر آتشكار (محسن امیریوسفی) و گفت‌وگویی با كارگردان فیلم و بازیگرش حمید فرخ‌نژاد/ برخورد خیلی نزدیك (اسماعیل میهن‌دوست) و گفت‌وگو با كارگردان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 103 ماهنامه‌ی «فیلم» (اسفند 1369)

همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، رامتین ابراهیمی، امین اسدی‌مقدم، محمد اطبایی، محمد باغبانی، مسعود پورمحمد، محمد جعفری، محسن جعفری‌راد، حسین جوانی، علیرضا حسن‌خانی، نیما حسنی‌نسب، رضا حسینی، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، پوریا ذوالفقاری، علی زادمهر، شاهین شجری‌كهن، محمد شكیبی، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، صادق عبداللهی، آیدا عزتی، امیر قادری، سمیه قاضی‌زاده، رضا كاظمی، كامیار كردستانی، ایرج كریمی، آریان گلصورت، محمدسعید محصصی، رسول مختاری، سوفیا مسافر، شهرام مكری، مسعود نجفی، امید نجوان، محبوبه نقره‌خامه. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

 

چشم انداز ۴۲۳


رویدادها  برگزیدگان و اختتامیه‌ی بیست‌ونهمین جشنواره‌ی فجر: برج سیمرغ
سيمرغ گرفتن مهدی هاشمی قابل انتظار بوداز نخستین دقایقی که نام داوران اعلام شد تا آخرین روزهای برگزاری جشنواره، حرف‌وحدیث‌ها درباره‌ی تركیب داوران، نحوه‌ی داوری و عملکرد احتمالی هیأت داوران لحظه‌ای قطع نشد. جشنواره‌ی بیست‌ونهم از لحاظ حاشیه و حرف‌وحدیث از همان ابتدا بازار پررونقی داشت، به‌خصوص که زوج بودن تعداد اعضای هیأت داوران (شش نفر) پس از كناره‌گیری جنجالی یكی از آن‌ها و چند اظهارنظر شتاب‌زده از سوی افراد مسئول و غیرمسئول باعث شد در میانه‌های برگزاری جشنواره به این حاشیه‌ها دامن زده شود. به همین دلیل اعلام نام برندگان این دوره با حساسیت‌های بیش‌تری همراه بود... جوایز اصلی بخش نگاه نو را حمید فرخ‌نژاد برای فیلم سفر سرخ گرفت در حالی كه پیش از این گفته می‌شد با توجه به زمان ساخت فیلم، سفر سرخ در بخش رقابتی شركت داده نخواهد شد. فربد فرخ‌نژاد هنگام دریافت جایزه‌ی پدرش متن کوتاهی را خواند و از هیأت داوران تشکر کرد: «وقتی سفر سرخ ساخته شد من به دنیا نیامده بودم. ممنونم که به پدرم جایزه دادید.» و فرخ‌نژاد هم اضافه کرد: «سفر سرخ بالاخره به نمایش درآمد و خوش‌حالم که تا زنده هستم به خاطرش جایزه گرفتم. خوش‌حالم که پسرم نمی‌گوید جایزه‌ی مرحوم پدرم!»

درگذشت  محسن یوسف‌بیك (1389-1319): وداع با دوست خوب دوران كودكی
شاهین شجری‌كهن: هوشیار و بیدار فشرده‌ی چیزهایی بود که نداشتیم و دوست داشتیم. موسیقی شاد و پرتحرکش، شعر ساده و باحال تیتراژش، تکه‌های نمایشی بامزه‌اش که به چشم ما بچه‌های ساکن دنیای اتوکشیده‌ی رسمی، عجیب می‌آمد و دنیای خل‌خلی و پرهیاهویش که پر از جاروجنجال و تیپ‌های عجیب‌وغریب خنده‌دار بود؛ از باکومبای آدم‌خوار گرفته تا شکارچی ترسویی که تفنگش را برعکس به دست می‌گرفت و آدم فضایی خنگی که بریده‌بریده حرف می‌زد و عجله داشت که زودتر به سفینه‌ی مقوایی‌‌اش برگردد... بچه‌هایی که در مسابقه شرکت می‌کردند، مثل ما نبودند. آن‌ها اجازه داشتند جلوی چشم همه ذوق کنند و به هوا بپرند. هوشیار چهره‌ای عصبانی داشت و خیلی زود از دست شیطنت‌ها و نادانی بیدار به ستوه می‌آمد و فریادش بلند می‌شد. اما با همان چهره‌ی عصبانی و قیافه‌ی کلافه هم دوست‌داشتنی بود. هیچ بچه‌ای یک مرد گنده‌ی عصبانی را دوست ندارد، ولی ما عادت کرده بودیم که هوشیار چشم‌هایش را درشت کند، رگ گردنی شود، هوار بکشد و دوستش داشته باشیم.

در تلویزیون  دو نكته درباره‌ی برنامه‌ی تلویزیونی «هفت»:
قابلمه‌ی آبگوشت وسط سفره‌ی مهمان

هوشنگ گلمكانی: پخش مصاحبه‌ی فریماه فرجامی در برنامه‌ی هفت بازتاب‌های منفی بسیاری در جامعه و به‌خصوص در میان سینماگران داشت. فریدون جیرانی در برنامه‌ی هفته‌ی بعد اعلام كرد كه قصدش یادكردن از سینماگران ازیادرفته و منزوی بوده، یا همچو چیزی. «همچو چیزی» از این بابت كه در كمال حیرت، قسمت‌هایی از همان برنامه‌ی جنجالی را دوباره پخش كرد! تردید ندارم كه قصد او همین بوده كه گفت، اما تبدیل شدن این نیت خیر به ضد خودش یك دلیل ساده دارد: نشناختن موقعیت، بی‌توجهی به ابزار كار و تأثیر استفاده‌ی نادرست از آن‌ها، به اضافه‌ی مقدار قابل‌ توجهی شلختگی. چه كسی مخالف یاد كردن از هنرمندان ازیادرفته و دردمند و منزوی، به‌خصوص بازیگر توانایی چون فریماه فرجامی است كه حالا - به هر دلیلی كه موضوع برنامه یا جای طرحش در آن نیست - وضعیت تأسف‌باری دارد؟ خب سازندگان برنامه با چنین نیتی به سراغ سینماگر ازیادرفته می‌روند و اگر از وضعیت او خبر نداشته‌اند، در آن‌جا با آن (وضعیت) روبه‌رو می‌شوند. برنامه‌ساز در آن‌جا باید تصمیم بگیرد كه حالا با این وضعیت چه كند.

نمایش خانگی  گفت‌وگو با سامان استركی، كارگردان «صندلی خالی»:
سنگ‌قبری برای جنازه‌ی فیلم
سامان استركی (گفت‌وگوكننده: علی زادمهر): من شنیده‌ام مناسباتی بین سینمادار و تهیه‌كننده و پخش‌كننده وجود داشت تا این فیلم پخش نشود و فیلمی كه قرار بود پاییز سال گذشته اكران شود، امسال در قالب سی‌دی عرضه شد. البته این مشكل فقط مربوط به این فیلم نیست؛ امروز سینمای ایران توسط گروهی گروگان گرفته شده و ما در یك فضای غیرفرهنگی عجیب‌وغریب به سر می‌بریم و دیگر مانند قبل نیست كه به صورت شفاف اعلام كنند كه مثلاً فلان شخص حق فیلم‌سازی ندارد. امروز ما با یك بازی پنهان طرفیم و برپاكنندگان این  بازی هستند كه می‌گویند كدام فیلم پخش نشود و به جایش پشت پرده توافق‌هایی برای گرفتن بودجه‌ی بیش‌تر یا زمان اکران بیش‌تر فیلم‌های آن تهیه‌کننده یا پخش‌کننده انجام می‌شود... عرضه‌ی این فیلم روی سی‌دی حكم سنگ قبری برای جنازه‌ی فیلم صندلی خالی دارد و من نمی‌دانم چرا فیلمی كه در جشنواره‌های مختلف تحسین شده و در جشنواره‌ی شهر و فجر نیز جایزه گرفته و منتقدان نیز تحسین‌اش كرده‌اند باید این‌ گونه عرضه شود. ظلم به این فیلم به حدی بود كه حتی جوایز این فیلم نیز با وجود تماس‌های زیاد من با شرکت پخش‌کننده، روی جلد سی‌دی‌های آن درج نشد.

موسیقی فیلم  گفت‌وگو با كیهان كلهر درباره‌ی موسیقی فیلم: سفر به اساطیر با كمانچه
با كوپولا هنگام اجرا و ضبط موسيقی - جوانی بدون جوانیكیهان كلهر (گفت‌وگوكننده: سمیه قاضی‌زاده): در همان دیدار اول و صحبت‌های ابتدایی درباره‌ی انتظارهای او از موسیقی‌ این فیلم، متوجه آشنایی بسیار عمیق او با موسیقی شدم. وسواس خاصی‌ در مورد موسیقی داشت. بنابراین ایرادهای گاه‌به‌گاه او و توصیف‌هایش، حتی زمزمه کردن‌های ملودی خاصی که برای صحنه‌ی خاصی‌ در ذهنش داشت، همه برای ما که کارمان موسیقی‌ بود بسیار بامعنا‌ بود... عصر همان روز که تمام گروه برای شام دور هم جمع شدند با بقیه نیز بیش‌تر آشنا شدم و فرصت دیگری پیش آمد تا با کوپولا درباره‌ی موسیقی‌ و تاریخ صحبت کنیم. او شیفته‌ی تاریخ ایران بود و به واسطه‌ی‌ سی‌دی‌هایی که ازوالدو به او داده بود تحت تأثیر صدای کمانچه قرار گرفته بود. درباره‌ی تاریخ پیش از اسلام گرفته تا امروز، کتاب‌های بسیاری خوانده بود و میزان آگاهی‌ او در مورد فرهنگ ما برایم تعجب‌برانگیز بود. البته طی ده روز بعد و در ادامه‌ی کار، در ضبط‌ها و درجریان گردهمایی‌های شبانه که بدون حضور همه‌ی افراد گروه انجام می‌شد این صحبت‌ها ادامه پیدا کرد.

سینمای جهان  عصر طلایی فیلم‌های خارجی‌زبان: دنیایی هم‌چنان كشف‌نشده
كارلوساِی. او. اسكات (ترجمه‌ی رضا حسینی): همیشه فیلم‌های ارزشمندی هستند كه نادیده گرفته می‌شوند ولی چنین بی‌توجهی و كوتاهی گیج‌كننده‌ای به ‌قدری تكراری شده كه می‌توان از آن به عنوان «نادیده‌انگاری سازمان‌یافته» و «درك نادرست از بخش عمده‌ای از سینمای جهان» در تشكیلات سینمایی آمریكا یاد كرد... برندگان اصلی جشنواره‌ی كن و شاهكارهای فیلم‌سازان مؤلفی كه دنیا تحسین‌شان می‌كند در گیشه‌های آمریكا به فروش اندك یك میلیون دلاری هم نمی‌رسند و جالب این‌كه نام اكثر این فیلم‌ها حتی برای خوره‌های سینما هم ناشناخته باقی می‌ماند. این روال حداقل سی سال است كه استمرار دارد. در حالی كه مُد، شرط‌بندی، موسیقی پاپ، رسانه‌های جمعی و هر چیز دیگری از این دست، سعی در كوتاه كردن فاصله‌ی میان مردمان گوشه ‌و كنار دنیا دارند و پلی هستند میان فرهنگ‌ها و سلایق مختلف، به نظر می‌رسد سینماروهای آمریكایی دل‌بستۀ رویكردی انزواطلبانه و محتاطانه به صنعت سرگرمی هستند. در این شرایط، مراسم اسكار همواره تقویت‌كننده‌ی این جریان بوده و مكرراً از فیلم‌های خوب و تماشایی دیگر كشورها صرف‌نظر كرده و اغلب به یك فهرست نهایی ظاهراً تصادفی بسنده كرده است.

تماشاگر  «سوفی شُل: واپسین روزها» (مارك روته‌موند): دختری در مونیخ
ایرج كریمی: فیلم تا حد زیادی تأثیر تكان‌دهنده‌اش را از سادگی سنجیده و فكرشده‌اش می‌گیرد. سكانس‌ها و حتی نماها با بی‌رحمی به هم برش داده می‌شوند در حالی كه به درازا كشاندن انتهای یك سكانس یا نما می‌توانست به سرریز رحم و شفقت به درون تصویر بیانجامد و از این راه نوعی تخلیه‌ی عاطفی و در نتیجه احساس چیزی از تسكین را به بار بیاورد. فیلم‌ساز با خویشتن‌داری بی‌پروایش چنین مجالی را به بازیگرها و تماشاگرهایش نمی‌دهد. به خاطر دارم وقتی مفیستو (ایشتوان سابو، 1981) به نمایش درآمد به نمایش درآمدن دوره‌ای تاریخی در آن با وسایل كم‌هزینه مخصوصاً منتقدان آمریكایی را به وجد درآورده بود. سوفی شُل هم همان دوره‌ی تاریخی را حتی ارزان‌تر به تصویر كشیده ولی این ـ حتی آشكارتر از مفیستو ـ هم‌چون وجهی از سبك فیلم و همان سادگی حساب‌شده‌اش در بازی‌ها و پرداخت میزانسن‌ها و تدوینش شده است. این سادگی در مطالبات سوفی شُل هم آشكار است. او از آزادی، وجدان، و احساس مسئولیت فردی سخن می‌گوید. سادگی این مدعاها نیز به نوبه‌ی خود و بار دیگر سیمای سوفی را هم‌چون یك قدیس پررنگ‌تر می‌سازد. آندره مالرو می‌گفت: «سخن گفتن از بدیهیات از نشانه‌های پیامبران است.» (ضدخاطرات).

نقد فیلم  پرسه در مه (بهرام توكلی): خلق جدید
مهرزاد دانش:
اما توکلی در پرسه در مه از این هم رادیکال‌تر حرکت کرده است: مردی که زندگی نباتی دارد بر اساس نشانه‌هایی محدود و گنگ، مثل شب‌پره‌هایی با بال‌های رنگین و دختری با نگاه مات در دوران کودکی و نیز صدای موسیقی ملایمی که از اتاق پرستار به گوش می‌رسد، مجموعه‌ای را خلق می‌کند و هر یک از این قطعه‌ها همچون تكه‌های پازلی هستند برای تکمیل و حتی گسترش یک واقعیت مجازی و خیالی. با این حساب، پرسه در مه فیلمی درباره‌ی خلق كردن و خلاقیت است. شخصیت اصلی فیلم، حتی در بازآفرینی گذشته‌ای که در خیال می‌پروراند، خود و همسرش را در حوزه‌ای مرتبط با مفهوم خلاقیت و آفرینش قرار می‌دهد؛ یعنی خود را موسیقی‌دان و همسرش را بازیگر تئاتر می‌انگارد. اما این تازه آغاز ماجراست. در طول فیلم، او بارها تلاش می‌کند مسیرهایی از این ماجرا را که چندان مطلوبش نیست (مانند مرافعه‌ی بعد از ظرف شستن، مواجهه با استاد در منزلش، و بگومگویی با همسرش که بعد از دیر آمدن او به خانه صورت می‌گیرد)، بازسازی کند. توکلی با ارائه‌ی قرینه‌هایی این ماجرا را غنی‌تر می‌سازد.

آتشكار (محسن امیریوسفی): درخت‌ها ایستاده می‌میرند
محمد باغبانی: محسن امیریوسفی در دومین فیلم بلندش، همان نگاه خاص و طنازانه‌اش را در پیش گرفته تا این‌بار موضوع دیگری را مطرح کند. زبان و نگاهی که مبتنی بر روایت اول شخص، هم ساختار همیشگی روایت در سینمای ایران را نقد و هجو می­کند و هم هوشمندانه اوضاع اجتماعی، سیاسی و البته انسانی جامعه­اش را بی‌­آن‌که آزاردهنده یا شعاری باشد، مطرح می­کند. امیریوسفی به نسل جوان سینمای ایران تعلق دارد که عموماً فصل اشتراک این نسل، بی‌توجهی‌شان به مفهوم مهم فیلم‌نامه است. نسلی ایده­باز و کم‌توجه به کلیت اثر در یک گستره‌ی نوشتاری. در اکثر فیلم­های این نسل از فیلم‌سازان ده تا بیست دقیقه از فیلم اضافی است و همین باعث شده در لحظه‌هایی، سیر دراماتیک اثر دچار انحراف‌های غیرضروری یا تکرارهای بی­دلیل شود که در فیلم آتشکار این مورد دوم یعنی لحظه‌‌های تکراری بیش‌تر دیده می­شود. شوخی­­ها بی­دلیل تکرار می­شوند و این می­تواند جذابیت این شوخی­ها را كه در لحظه‌های نخست، بكر بوده‌اند از بین ببرد. پرسه­زنی­ها در بهشت و جهنم یا خروج از اتاق­خواب از جمله­ این لحظه‌های تکراری غیرضروری هستند که به ساختار روایی فیلم، آسیب رسانده‌اند.

برخورد خیلی نردیك (اسماعیل میهن‌دوست): برخوردی نزدیك از نوع كوتاه
نیما عباس‌پور: برخورد نزدیك از نوع سوم نام فیلمی از استیون اسپیلبرگ است كه در سال ١٩٧٧ ساخته شده و به نظر بنده و بسیاری از سینمادوستان بهترین فیلمی است كه اسپیلبرگ در ژانر علمی‌خیالی ساخته؛ فیلمی عظیم و پرشخصیت و طبیعتاً پرهزینه. برخورد خیلی نزدیك عنوان فیلمی است كه اسماعیل میهن‌دوست در ژانر پلیسی‌معمایی ساخته و طبعاً رقم معقولی برای ساخت آن هزینه شده. در مواجهه با عنوان این فیلم، نخستین چیزی كه برای خیلی‌ها تداعی می‌شود همان فیلم اسپیلبرگ است. البته دو فیلم هیچ شباهتی به هم ندارند و متعلق به دو ژانر متفاوت هستند. دیگر فیلمی كه با شنیدن نام فیلم میهن‌دوست ممكن است برای‌مان تداعی شود برخورد كوتاه دیوید لین است. البته در این‌جا كاری به فیلم لین كه اتفاقاً از نظر جمع و جور بودن به فیلم میهن‌دوست نزدیك است، نداریم و فقط به شاهكار اسپیلبرگ و نوع برخوردش می‌چسبیم.

گفت‌وگو  با حامد ثابت، آهنگ‌ساز «پرسه در مه»:
باید فیلمی را كه برایش موسیقی می‌سازم دوست داشته باشم
حامد ثابت (گفت‌وگوكننده: سمیه قاضی‌زاده): موسیقی این فیلم را خیلی دیر دست گرفتم. تنها یک ماه فرصت داشتم که موسیقی آن را بسازم و طی این مدت کوتاه هم تمام سعی‌ام را کردم. من برای این فیلم 45 دقیقه موسیقی ساختم، در شرایطی که زمان نداشتم و باید فیلم به جشنواره می‌رسید. در حرفه‌ی ما بخش عمده‌ای از کار، پروسه‌ی خلق اثر است که می‌توانی در اتفاقاتی که درون این پروسه می‌افتد لذت خلق آن را تجربه کنی. این لذت از دل آزمون و خطاهاست که بیرون می‌آید اما در تنگنای زمانی، این فرصت لذت بردن از بین می‌رود. شاید اگر قرار بود که در ساخت موسیقی این فیلم از سینتی سایزر استفاده کرد این فشار کاری به من نمی‌آمد، اما نمی‌خواستم این کار را بکنم و همه را با سازهای آکوستیک ضبط کردم بجز ساز پیانو که مجبور شدیم آن را با سمپل ضبط کنیم. سر ساخت موسیقی این فیلم یک بار سه روز و دو شب نخوابیدم. حجمش بسیار زیاد بود. تا جایی که یک بار که آقای توکلی آمد استودیو و مرا در آن حال دید گفت: برو استراحت کن تو داری می‌لرزی.

گفت‌وگوی شهرام مكری با بهرام توكلی: ما مهمانان رؤیا هستیم
بهرام توكلی: با شهاب حسینی قبلاً کار تئاتر کرده بودیم و در پی فرصتی برای همكاری در سینما می‌گشتیم.خانم حاتمی هم به نظرم مناسب‌ترین فرد برای چنین نقشی بودند و چون من تا به حال دستیار کسی نبوده‌ام و سر صحنه‌ی هیچ فیلمی بجز فیلم‌های خودم هم نبوده‌ام نمی‌دانم آیا شیوه‌ی کارم با بازیگران، شیوه‌ی خاصی است یا نه. فقط سعی می‌کنم در مواجهه با بازیگران، ذهنم را کاملاً باز بگذارم که راهنمایی‌ها را از بازیگران بپذیرم و یکی از علاقه‌‌هایم این است که چه‌طور با یک بازیگر از نقطه‌ی صفر به نقطه‌ی تجسم نقش برسیم. به همین دلیل هیچ‌وقت از بازی‌گردان استفاده نمی‌کنم و این مرحله‌ی کار، لذت‌بخش‌تر از ـ مثلاً ـ دکوپاژ است. انگار بخشی که در سینمای ایران روی آن کم انرژی گذاشته می‌شود همین بخش است. در واقع فکر می‌کنم همه‌ی شرایط تولیدی باید در اختیار بازیگر باشد و نه بازیگر خود را در اختیار شرایط تولیدی پروژه قرار دهد. تنها چیزی که تماشاگر با آن ارتباط برقرار می‌کند تماشای یک روح دیگر است و بازیگر است که این روح دیگر را تجسم می‌بخشد و این عصاره‌ی تماشای یک فیلم با هر ساختار و مضمونی است.

گفت‌وگو با محسن امیریوسفی و حمید فرخ‌نژاد درباره‌ی «آتشكار»:
كمدی الهی یك هملت سده‌ای!

فرخ‌نژاد (گفت‌وگوكننده: نیما حسنی‌نسب): ساختارشکنی از عادت و حافظه‌ی بصری تماشاگر، ویژگی کارهای آدم‌های جسور و خلاق است. مثلاً در چهارشنبه سوری به‌ظاهر قاعده این بود که مرد باید همسری با فیزیک و چهره‌ی پانته‌آ بهرام می‌داشت و دنبال کسی مثل هدیه تهرانی می‌رفت. در آتشکار هم نقطه‌ی ابتدایی این انتخاب از هوشمندی و جسارت محسن می‌آید.
امیریوسفی: در ادامه‌ی بحث همان تابوهای سینمایی که گفتم خیلی‌های‌شان درگیری ذهنی اهل سینما و مدیران و تصمیم گیرندگان است بگویم كه مردم نشان دادند هر وقت این تابوها یا کلیشه‌ها به‌درستی شکسته شود، از نتیجه‌ی کار استقبال می‌کنند و خوش‌شان می‌آید. این‌جاست که می‌گویم خیلی وقت‌ها مردم از اهل هنر و فرهنگ جلو می‌افتند. در حالی‌که اصل و اساس هنر و سینما از ابتدا این بوده که مردم را به سمت و سوهای دیگر بکشاند و دنبال خودش ببرد. مثال چهارشنبه سوری خیلی جالب بود، چون یادم هست آن موقع خیلی می‌گفتند انتخاب بازیگرهایش غلط است در حالی که شکل استفاده‌ی ما از واژه غلط، غلط است و استقبال مردم هم خلاف نظر آن عده را ثابت کرد.

گفت‌وگو با اسماعیل میهن‌دوست: منطق مطلق تصادف
اسماعیل میهن‌دوست (گفت‌وگوكننده: رضا كاظمی): اگر فرم در سینما را به دو عنصر نما و برش تقلیل بدهیم، بیش‌تر تجربه‌هایی که در ارتقای زبان سینما صورت گرفته، برش در داخل صحنه و سکانس و بین نماهای یک سکانس بوده؛ یعنی در بطن و بستر زمان متصل و مداوم و به عبارتی در روایت خطی.  در روایت‌های غیرخطی از نمونه‌ی کلاسیک تا تجربه‌های ایناریتو که سکانس‌ها از منظری حکمِ نما در روایت را هم دارند، در اتصال ‌سکانس‌های مختلف، توجه ویژه‌ای به نقطه‌ی برش‌ها نشده است. می‌خواستم این اتفاق در فیلم من بیفتد و این پیوندها به لحاظ فرم و محتوا طوری باشند که جور دیگری نتوان سکانس‌ها را در تدوین کنار هم چید. البته این پیوندها گاه کلامی و افکتی است، گاه بصری و گاه مضمونی است و حتی در مواردی به لحن هم مربوط می‌شود. در فیلم‌های دیگری که اشاره کردید این‌گونه پیوندها موردی و محدود به اتصال یکی‌ دو سکانس بوده ولی در فیلم من ساختار کلی اثر بر چنین مبنایی شکل گرفته و سکانس‌ها به شکل تصادفی کنار هم قرار نگرفته‌اند و این کار در مرحله‌ی فیلم‌نامه انجام شده، نه در تدوین و سر میز مونتاژ.

سایه‌ی خیال  به یاد بلیك ادواردز (2010-1922): مرد دنیای نمایش
امیر قادری: توفیقی می‌خواهد این طور مردن. بلیک ادواردز که از میان ما رفت، برای درآوردن این پرونده نشستیم و فیلم‌هایش را دیدیم. هنوز می‌خندانند، به‌خصوص پیتر سلرزها، چه در پارتی و چه در پلنگ صورتی‌ها. ادواردز مرد دنیای نمایش بود، همسرش بازیگر اصلی فیلم‌هایش بود و فرزندش تدوینگرش و برای نوشتن فیلم‌نامه از روان‌کاوش هم کمک می‌گرفت. خودش بچه‌ی نمایش بود و هنر را از پدر به ارث برده بود. در فیلم‌هایش می‌توانید نشان تمام این خواست‌ها و ارتباط‌ها را ببینید. پر از موسیقی و رنگ، و مدام نگران این‌که حوصله‌ی تماشاگر را سر نبرد. تنهایی شخصیت‌ها و غم موجود در داستان‌هایش، تلاش بی‌ثمر شخصیت‌های فیلمش برای نزدیک شدن به جامعه و ملحق شدن به آن، انگار از جایی بیرون داستان و به شکلی ناخواسته به آن تزریق می‌شد و نه برعکس. که اگر به خود ادواردز ‌بود؛ سعی می‌کرد با همان قهقهه‌ها و رنگ‌ها و نورها و آواها داستان را ختم کند (هنری منسینی چند ملودی دل‌پسند برای آثار بلیک ادواردز ساخت؟ بسیار.) فیلم‌هایش پر است از تنهایی‌های غم‌انگیزی که در هاله‌ای از آدم‌ها و موسیقی و نور و رقص و مبلمان و دکوراسیون و لباس‌ها و معماری شیک، گم شده‌اند.

بیست سال پیش در همین ماه: شماره‌ی 102 (اسفند 1389)
مسعود پورمحمد: ملودرام، از محبوب‌ترین ژانرهای سینما در دهه‌های مختلف است و مطالب این پرونده هم هنوز خواندنی و جذاب‌اند. ایرج كریمی كه مسئولیت جمع‌آوری و تدوین این مجموعه را به عهده داشته، خودش نیز در این مجموعه مقاله‌ای دوصفحه‌ای با عنوان «خانواده، هم‌چون كانون بحران» دارد و در آن به جنبه‌هایی از ملودرام می‌پردازد. او در یادداشت ابتدای پرونده می‌گوید: «ملودرام بیش‌تر از هر ژانر سینمایی دیگری در سوء‌تفاهم قرار دارد... حتی در مورد اصول و ویژگی‌های كلی این ژانر نیز توافق عام وجود ندارد.» به همین جهت تهیه‌ی این پرونده كه به‌راحتی خوانده می‌شود و اسباب لذت فكری را مهیا می‌كند، در آن زمان با سختی فراوان انجام شد؛ به‌خصوص كه كریمی با روحیه‌ی دموكرات‌منشانه‌اش حتی ذره‌ای هم از حداقل قابل تحمل در شنیدن یا خواندن مطالب سبك‌تر كوتاه نمی‌آید! و حاضر است یك مقاله را دوسه بار پینگ‌پنگی بدهد و بگیرد اما هر چیزی را در جایی كه مسئولیتش را دارد منعكس نكند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO