جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۲۰ شهريور ۱۳۹۰

شماره‌ 431 ماهنامه‌ فیلم - ويژه روز ملی سينما - 21 شهريور 1390

روی جلد: شهاب حسینی و ترانه علیدوستی، دو بازیگر برگزیده‌ی دهه‌ی‌1380، عكس‌ها از محمد اسماعیلی




پرونده‌ی یك موضوع:


بازیگری و بازیگران


دهه‌ی 1380




بازیگران، چاوشان رقصان: ده سال بازیگری سینمای ایران
آن‌چه گذشت:
ستاره نمی‌شوند: بازیگران كشف‌شده در دهه‌ی 80 و فقدان یك عنصر مهم/ بازیگران و تئاتر: تأثیر رؤیا بر واقعیت/ ستاره بود، ستاره است: كارنامه‌ی ستارگان پس از انقلاب/ چشم‌انداز یك دهه: مثل یك دریاچه، با چاه‌های عمیق/ نقش فیلم‌سازان جدید در كشف و احیای بازیگران: روح تازه/ اصغر فرهادی، پدیده‌ی بازیگری دهه: وه كه چه فیلمی می‌شد آن فیلم!/ انتخاب بازیگر در دهه‌ی هشتاد: این چند نفر/ درخشش از تلویزیون: مهاجران قاب كوچك/ در مذمت كمدین‌های پركار دهه: تلویزیون حمله می‌كند!/ خاطرات هنرپیشه‌ی نقش دوم/ گزارشی به بازیگران و همكاران: گزارشِ گروهِ داورانِ بازیگری پانزدهمین جشن سینمای ایران درباره‌ی آرای ارائه‌شده/ 81 جایزه‌ی دهه‌ی 80: جایزه‌های بین‌المللی بازیگران فیلم‌های ایرانی

چهار گفت‌وگو
به شكست هم نیاز داریم:
گفت‌وگوی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی (برگزیدگان نظرخواهی از منتقدان)
جادوی قورت دادن یك جرعه آب: گفت‌وگوی لیلا حاتمی و هانیه توسلی
هم سوختیم و هم قطار...: گفت‌وگوی رضا كیانیان و حامد بهداد
دیوانه‌بازی‌هایی كه نمی‌شود توصیه كرد: گفت‌وگو با صابر ابَر: ورود، تثبیت و فعالیت‌های تئاتری

بازیگران برگزیده‌ی یك دهه
بهترین‌های یك دهه:
نظرخواهی از منتقدان برای گزینش بهترین بازیگران و نقش‌های دهه‌ی 80/ به یاد خسرو شكیبایی: كیمیاگر/ مطالبی درباره‌ی دو بازیگر برگزیده: شهاب حسینی و ترانه علیدوستی/ نوشته‌هایی درباره‌ی نقش‌های برگزیده: ترانه (من ترانه پانزده سال دارم)، حامد احمدزاده (شب یلدا)، رضا مثقالی (مارمولك)، مژده (چهارشنبه‌سوری)، ننه‌گیلانه (گیلانه)
تك‌نگاری‌هایی درباره‌ی 30 بازیگر: گلاب آدینه، صابر ابر، فرهاد اصلانی، مهناز افشار، حامد بهداد، پانته‌آ بهرام، پرویز پرستویی، پارسا پیروزفر، محسن تنابنده، هانیه توسلی، هدیه تهرانی، رؤیا تیموریان، نگار جواهریان، لیلا حاتمی، بابك حمیدیان، بهرام رادان، مسعود رایگان، مریلا زارعی، حمید فرخ‌نژاد، محمدرضا فروتن، هنگامه قاضیانی، مهتاب كرامتی، باران كوثری، رضا كیانیان، پولاد كیمیایی، فاطمه معتمدآریا، مهتاب نصیرپور، افشین هاشمی، مهدی هاشمی، هدایت هاشمی

نقش‌های برگزیده‌ی یك دهه
تك‌نگاری‌هایی درباره‌ی 32 نقش برگزیده:
ابوالقاسم (فرامرز قریبیان: شهر زیبا)، استاد (مهدی احمدی: شب‌های روشن)، الی (ترانه علیدوستی: درباره‌ی الی...)، امین (شهاب حسینی: پرسه در مه)، دكتر سپیدبخت (رضاكیانیان: خانه‌ای روی آب)، دکتر عالم (مسعود رایگان: خیلی دور، خیلی نزدیک)، رضا (حمید جبلی: خواب سفید)، روحانی محضردار (هدایت هاشمی: لطفاً مزاحم نشوید!)، رؤیا (هانیه توسلی: شب‌های روشن)، زن دوم [شیوا] (نازنین فراهانی: از كنار هم می‌گذریم) مادر [هما] (صدای الهه گلپری: چند تار مو)، زهراسادات (نگار جواهریان: طلا و مس)، سارا (باران كوثری: خون‌بازی)، سیامك (علیرضا آقاخانی: تنها دو بار زندگی می‌کنیم)، سیدحسن (حسین پرستار: زیر نور ماه)، سیدرضا (بهروز شعیبی: طلا و مس)، سیمین (پانته‌آ بهرام: چهارشنبه‌سوری)، شاهرخ (بابك حمیدیان: بی‌پولی)، شکوه (لیلا حاتمی: بی‌پولی)، طاهره (هنگامه قاضیانی: به همین سادگی)، عزیز (رضا كیانیان: ماهی‌ها عاشق می‌شوند)، عفت‌ خانم (گلاب آدینه: مهمان مامان)، علی بلورچی (بهرام رادان: سنتوری)، عمورحیم (خسرو شكیبایی: اتوبوس شب)، فرشته (نیكی كریمی: نیمه‌ی پنهان)، فؤاد (حامد بهداد: روز سوم)، فیروزه (ترانه علیدوستی، شهر زیبا)، مهرداد (حامد بهداد: بوتیك)، گلرخ كمالی (مژده شمسایی: سگ‌كشی)، مرتضی (حمید فرخ‌نژاد: چهارشنبه‌سوری)، مكس (فرهاد آییش: مكس)، نادر سیاه‌دره (مهدی هاشمی: هیچ)

همكاران این شماره:
محمد اطبایی، محمدرضا باباگلی، فرزاد پورخوشبخت، امیر پوریا، مصطفی جلالی‌فخر، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، شهزاد رحمتی، حبیب رضایی، بهاره رهنما، مرضیه ریاحی، محمد شكیبی، سیدرضا صائمی، ناصر صفاریان، تهماسب صلح‌جو، شاهپور عظیمی، رضا كاظمی، یوریك كریم‌مسیحی، سوفیا مسافر، علی مصلح‌حیدرزاده، امید نجوان، اصغر نعیمی، خسرو نقیبی، یاشار نورایی | صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی


چشم انداز ۴۳۱


ده سال بازیگری سینمای ایران: بازیگران، چاوشان رقصان
علیرضا معتمدی:
دهه‌ی 1380 در حالی به پایان رسید و سینمای ایران وارد دوران تازه‌ای از حیاتخسرو شكيبایی خود شد‌ كه با وجود همه‌ی مشكلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی موجود در كشور، سینمای ایران اتفاق تازه‌ای را رقم زده است. نسلی نو از راه رسیده‌اند و تعاریف جدیدی از استاندارد‌های سینمای ملی ارائه كرده‌اند. نسلی كه پیش‌قراولان و شاخص‌ترین پیامبران آن بازیگرانی هستند كه تعریف كلیشه‌ای از محبوبیت را در سینما‌ی كشور تغییر داده‌اند. نسل بازیگران دهه‌ی هشتاد ستاره‌های واقعی سینما‌ی این دهه بودند و معتقدم كه دهه‌ی پیش رو دهه‌ی بازیگرانی‌ست كه تماشاگران به قصد تماشای هنرنمایی آن‌ها مقابل گیشه‌ها صف خواهند كشید و سینماگران از امكان همكاری با آن‌ها به شوق می‌آیند برای نوشتن و ساختن و خلق كردن؛ بازیگرانی كه بیش از آن‌كه زیبا باشند، درونی زیبا به قصه‌های آدم‌های سینمای اولین دهه از هزاره‌ی سوم بخشیده‌اند كه اگر نبود این اعتقاد مؤمنانه، این شماره‌ی ویژه از مجله‌ی «فیلم» شاید شكل نمی‌گرفت... این شماره جشنی‌ست پر از دست‌‌افشانی و ترانه عليدوستیهلهله، جشنی به ستایش و سلامتی روزهای خوبی كه برای سینمای ایران در راه است...

بازیگران کشف‌شده در دهه‌ی 80 و فقدان یک عنصر مهم: ستاره نمی‌شوند
علی مصلح حیدرزاده:
جنس بازیگرانی که در دهه‌ی 80 وارد سینما شدند، با گذشته کمی متفاوت بود؛ نوعی نخبه‌گرایی و مقاومت مثبت در برخی از این بازیگران دیده می‌شد و آن‌ها حاضر نبودند هر پیشنهادی را ولو به قیمت ستاره شدن بپذیرند. آن عده هم که هر پیشنهادی را پذیرفتند، ستاره نشدند، حتی اگر تعداد فیلم‌های کارنامه‌شان به‌سرعت زیاد شد. مروری بر حضور و دوام مهم‌ترین چهره‌های بازیگری دهه‌ی 80، شاید بتواند چشم‌اندازی از این دهه‌ی بی‌ستاره را ترسیم کند: حمید فرخ‌نژاد: بازیگر، نه ستاره/ حمید گودرزی: لب مرز/ الناز شاكردوست: کَمیت/ حامد بهداد: جنون ذاتی/ حمیدرضا پگاه: چرا ستاره نشد؟/ افشین هاشمی: ریشه‌های تئاتری/ شهرام شهاب حسينیحقیقت‌دوست: دور از اصل

كارنامه‌ی ستارگان پس از انقلاب در دهه‌ی هشتاد: ستاره‌ بود، ستاره است
مرضیه ریاحی:
شرایط سیاسی و اجتماعی ایران پس از انقلاب تا مدت‌ها تأثیر پررنگی بر سینما داشت. بارزترین این تأثیرها، پس زدن فرهنگ ستاره‌سازی بود. سینمای ایران که تا سال‌ها بر مدار ستاره‌ها می‌چرخید؛ به‌یک‌باره از آن‌ها خالی شد و در حدود یک دهه بر حذف ستاره‌ها پافشاری کرد. عروس (بهروز افخمی) جزو نخستین فیلم‌هایی بود که پس از انقلاب، دو ستاره‌ی جدید را به سینمای ایران معرفی کرد. هرچند پذیرش ستاره‌های جدید به‌راحتی اتفاق نیفتاد؛ اما سرانجام فرهنگ فراموش‌شده‌ی ستاره‌سازی دوباره به سینمای ایران بازگشت. گرچه بارقه‌هایی از حضور ستاره‌ها در سینمای ایران از پرويز پرستوییاواسط دهه‌ی شصت – به شكلی متفاوت البته – دیده می‌شد.

چشم‌انداز یك دهه: مثل یك دریاچه، با چاه‌های عمیق
حبیب رضایی:
دهه‌ی 1370 به خاطر سیاست‌های غلط سیاست‌گذاران، بیش‌تر زمانه‌ی کاشت بود و تثبیت. باز باید بحث‌های ابتدایی مطرح می‌شد؛ مثل این‌که بازیگری هنر در چشم بودن است و در ذهن ماندن، این‌که بازیگران به فراخور زمان باید که محبوب باشند و پرطرف‌دار و به این واسطه، تأثیرگذار. باور نداشتیم و نداریم که این بدیهیات باید «اثبات» شود و «تکرار». دومی هنوز هم می‌شود اما دهه‌ی 1380 زمان باروری بود و قبول جایگاه بی‌رقیب بازیگری در روند تولید و نمایش فیلم.

اصغر فرهادی پدیده‌ی بازیگری دهه‌ی 1380: وه كه چه فیلمی می‌شد آن فیلم!
هوشنگ گلمكانی:
بازیگری لااقل در همین سه فیلم اخیر فرهادی چنان كیفیتی غبطه‌برانگیز – و خوش‌بختانه كم‌تر اصغر فرهادیحسادت‌برانگیز! – دارد كه شاید همه‌ی كارگردان‌ها آرزویش را دارند. كیفیتی ممتاز و یك‌دست. حالا در فیلم‌های او بازی بد و متوسط وجود ندارد. بحثی اگر هست بر سر این است كه كدام بازی بهتر است و تازه در این بحث و پرسش هم برخی برای قضاوت و پاسخ دادن درمی‌مانند. اكنون بی‌تردید می‌توان گفت كه هر بازیگری آرزوی بازی در فیلمی از اصغر فرهادی را دارد، زیرا همین نفس انتخاب فرهادی اعتباری برای آن بازیگر به شمار می‌آید و حاصل كار، نقطه‌ی عطف كارنامه‌اش محسوب خواهد شد.

81 جایزه‌ی دهه‌ی 80: جایزه‌های جهانی بازیگران سینمای ایران
محمد  اطبایی:
سینمای ایران از اولین جایزه‌ی بین‌المللی خود با مستند یک‌آتش (ابراهیم گلستان) در جشنواره‌ی ونیز در سال 1340 تا پایان مرداد  ماه 1390، 2120 جایزه‌ی خارجی گرفته (شامل 152 جایزه در قبل و 1968بابك كريمی، علی‌اصغر شهبازی و پيمان معادی در جشنواره فيلم برلين جایزه در بعد از انقلاب) که سهم جایزه‌ی بازیگری 117 عنوان، 5/5 درصد کل جایزه‌های بین‌المللی، بوده است. از این تعداد، 110 جایزه را بازیگران ایرانی و 5 جایزه را بازیگران غیرایرانی فیلم‌های ایرانی گرفته‌اند؛ 5 جایزه در سال‌های قبل از انقلاب و 112 جایزه در سال‌های بعد از انقلاب. كه از این تعداد 81 جایزه (بدون احتساب جوایز بازیگران غیر ایرانی) فقط در دهه‌ی هشتاد نصیب سینمای ایران شده است. آماری كه خود به تنهایی می‌تواند گویای توجه چشمگیر جهانی به بازیگران ایرانی باشد.

گفت‌وگوی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی: به شكست هم نیاز داریم
عباس یاری:
آرای نویسندگان را كه جمع زدیم، ترانه علیدوستی و شهاب حسینی در صدر جدول ایستادند؛ دو بازیگری كه بعد از تجربه‌ی مشترك‌شان دررضا كيانيان فیلم شاخص این دهه، درباره‌ی الی...، شانس ظاهر شدن در تجربه‌ی سینمایی دیگری را در كنار هم پیدا نكرده بودند، اما موفقیت‌های آن فیلم و فضای پشت صحنه‌اش، آن‌ قدر برای‌شان خاطره‌انگیز و آموزنده بوده كه برای انجام این نشست اشتیاق زیادی داشتند... این گفت‌وگو بیش‌تر حول موقعیت اجتماعی بازیگران و بازتاب‌های كارشان در جامعه و واكنش‌های مردم به آن‌ها متمركز شده است.
حسینی: من خنده‌ام می‌گیرد. گاهی فكر می‌كنم انگار داشتم به سمت جنوب حركت می‌كردم، چرا سر از شمال درآوردم؟! همین شرایط است كه باعث می‌شود به خودم بگویم كاش یك استودیو كوچك داشتم. موسیقی‌ام را كار می‌كردم و لذتش را می‌بردم. امروز وقتی برای لذت بردن نیست. آن‌ قدر مانع سر راهت است كه لذتش نصیب دیگران می‌شود.
علیدوستی: ولی من از این‌كه هنوز سر راه هستم لذت می‌برم. شرایط دشوار است، شاید به نظر بیاید به نفع همه است كه شما بروید در همان استودیوتان مشغول دل خودتان باشید. اما من این دشواری را ترجیححبيب رضایی می‌دهم. انگار در یك گردباد عظیم، هنوز چند نفری شاخه‌ها را به‌سختی گرفته‌اند و عرصه‌ی فرهنگ را خالی نمی‌گذارند. مردم هم می‌بینند و قضاوت می‌كنند. مطمئنم.

گفت‌وگوی لیلا حاتمی و هانیه توسلی: جادوی قورت دادن یك جرعه آب
علیرضا معتمدی:
برای راه انداختن گفت‌وگوی دونفره‌ی زنانه‌مان وقتی كه یك طرف بحث لیلا حاتمی بازیگر محبوب و پرفروغ این دهه است مگر می‌شود كسی را جز هانیه توسلی به عنوان نفر مقابل برگزید؟ بازیگری كه در دهه‌ی هشتاد گل كرد و حالا‌ تازه دارد نقش‌های خوبش را در تئاتر و تلویزیون بازی می‌كند.
توسلی: گاهی پیش آمده که همبازی‌ام ارتباطش با من جوری بوده که نتوانسته‌ایم با هم ارتباط برقرار کنیم و کنار بیاییم. برای شما پیش آمده؟ یعنی فکر می‌کنید توانایی بازیگری همبازی مهم‌تر است یا ارتباط عمومی‌اش؟ليلا حاتمی
حاتمی: برای من توانایی بازیگری‌اش مهم‌تر است چون ارتباط عمومی به نظرم مال بعد از قطع شدن پلان است. طرف اگر بازیگر خوبی باشد جلوی دوربین و مقابل من دیگر ارتباطات عمومی‌اش حتی برای خودش فراموش می‌شود و در آن لحظه فقط نقش‌اش را بازی می‌کند و تو هم که داری بازی‌ات را می‌کنی و همین مهم است. حالا اگر بعدش ارتباط عمومی‌اش وسط کشیده شود دیگر مهم نیست. بازیگر بودنش است که مهم و مؤثر است.

گفت‌وگوی رضا كیانیان و حامد بهداد: هم سوختیم و هم قطار...
كیانیان:
اعتقادت این‌ست كه بهترینی؟
بهداد: اعتقادم است؟ بله... ولی اعتقاد واقعی‌ام نیست. ببینید وقتی كه یك شور و وجدی مرا می‌گیرد فكر می‌كنم كه در آن لحظه بهترینم. بله. همین الانهديه تهرانی ممكن است بحث گل بیندازد و یك اوج در من حاصل بشود. آن لحظه اگر برسد، حتماً اعلام می‌كنم.
كیانیان: باشد، اعلام كن. ماجرا این است كه در آن لحظه تو بهترینی. ولی وقتی مثلاً در nتا مصاحبه بگویی من بهترینم، خوب این یك بحث ایجاد می‌كند. بهترین یعنی چه؟ اصلاً معیار یعنی چه؟ چرا مثلاً این بهترین است و آن یكی بدترین؟ وقتی می‌گویی بهترین، خودش قیاس ایجاد می‌كند.
بهداد: این بهترین و بدترین گفتن‌های من را اصلاً كسی نباید جدی بگیرد. ماجرا همین است.
كیانیان: خوب بالاخره داری حرفی را می‌زنی...
بهداد: بزنم. مشكلش چیست؟ من بهترینم. تو هم بهترینی تا موقعی كه نگفتم تو بدترینی...
كیانیان: آخر وقتی می‌گویی من بهترینم یعنی بقیه پایین‌ترند.
بهداد: خوب یك نفر هم بیاید بگوید نه من بهترینم!

به یاد خسرو شکیبایی: کیمیاگرهانيه توسلی
علیرضا معتمدی:
سینما پس از او حتماً چیزی کم دارد اما آیا کسی یادش هست که سینمای ایران پیش از او چه‌گونه بود؟ آن همه شور و شیدایی و مدهوشی، آن همه احساس و تمنا ـ یا به قول خودش در فیلم هامون در اوج تمنا نخواستن‌ها ـ با او بود که به سینما آمد. نه این‌که عشق پیش از او نبود، که بود، اما عاشقی رنگی دیگر داشت. عاشق‌ها طور دیگری نگاه می‌کردند، مردان شکسته اما پرامید طور دیگری حرف می‌زدند، آدم‌های قدیمی کوچه‌های قدیمی طور دیگری راه می‌رفتند. و روشنفکران روی پرده پیش از او شعرها را با صدای دیگری می‌خواندند و به پچپچه و زمزمه در خلوت و جلوت طور دیگری حرف می‌زدند.

رضا مارمولک/ پرویز پرستویی: مارمولك: آینه‌ای از واقعیت و آرزوباران كوثری
مهرزاد دانش:
رضا مارمولک در میان شخصیت‌های سینمایی یک دهه‌ی قبل، موقعیتی استثنایی دارد. این موقعیت ناشی از دو ویژگی است. نخست، وجه واقعی شخصیت مزبور که یک سارق است و دوم وجه وانمودی آن که یک روحانی است. این خصیصه باعث شده دو شمایل کاملاً متضاد در یک فضای واحد قرار گیرند. طبعاً در چنین رهیافتی هم فرایند شخصیت‌پردازی پیچیده می‌شود و هم بازی در چنین نقشی دشواری‌های خاص خود را دارد؛ چون هم باید ابعاد ناهنجار شمایل نخست نمایش داده شود و هم ظاهر هنجاری شمایل دوم به چشم بیاید. این زمینه در واقع، بازتابی از بخشی از فضای زمانه‌ی نمایش فیلم (و چه بسا روزگارانی از قبل و بعد) است: فضایی که ظاهر رسمی‌اش با درون غیررسمی‌اش از زمین تا آسمان متفاوت است؛ ظاهری پاستوریزه و هنجار و درونی بزه‌کار و لاقید.

ننه گیلانه/ فاطمه معتمدآریا: گیلانه: بر مادرانِ جنگ‌رفته‌ها چه گذشت؟نگار جواهريان
امیر پوریا:
ننه گیلانه به دلیل ویژگی‌های انسانی ملموس، مادرانه و حتی معصومانه‌اش، می‌تواند برای همۀ دوره‌های تاریخی بعدی ما به عنوان مظهری از رنج مادران این سرزمین در اثر بقایا و عوارض جنگ، ثبت و آرشیو شود. نمی‌گویم به عنوان «سند»ی از این رنج، چون فیلم اصرار دارد درام شخصی و خصوصی و منحصر به همین آدم را از گوشه و کنارهای زندگی پر از سختی و زحمت او کنار هم بگذارد و گرد بیاورد. دل‌پذیر بودن فیلم با وجود تمامی تلخی رنج‌آور موقعیت‌هایش، نتیجۀ همین دراماتیزه کردن رفتار و زیست فردی او و پرهیز از شعارهای تعمیم‌پذیر است. در نتیجه، گیلانه به عنوان «مظهر»ی از همان‌ها که گفتم دیده می‌شود و در یاد می‌ماند.

ترانه/ ترانه علیدوستی: من ترانه پانزده سال دارم: پرتاب به درون كابوسهنگامه قاضيانی
شهزاد  رحمتی:
یكی از دلایلی كه باعث شد در همان برخورد اول چنان شیفته و مجذوب ترانه‌ی من ترانه پانزده سال دارم بشوم شباهت انكارناپذیرش به یكی از قهرمان‌های ادبی ‌بسیار محبوبم است در یكی از رمان‌های به‌اصطلاح بالینی‌ام كه نوشته‌ی یكی از محبوب‌ترین نویسندگانم است. منظورم شخصیت تس است در كتاب تس یا تس دوربرویل تامس هاردی بزرگ. این شخصیت در ضمن با شایستگی به روی پرده‌ی سینما هم راه پیدا كرده البته، آن هم توسط نابغه‌ی دیگری به نام رومن پولانسكی و با بازی بازیگر بسیار دوست‌داشتنی دیگری به نام ناستاسیا كینسكی.

مژده/ هدیه تهرانی: چهارشنبه‌سوری: شخصیت متفاوت، بازی غیرمتفاوت
اصغر نعیمی:
هدیه تهرانی قبل از بازی در چهار‌شنبه‌سوری محمدرضا فروتنتوانسته بود از طریق نوعی اجرای منحصربه‌فرد ـ که مایلم آن را نه آن‌ طور که مصطلح شده بود بازی سرد بلکه حضور خون‌سرد بنامم ـ نوع جدیدی از شخصیت زن در سینمای ایران را نمایش دهد که یا چندان درگیر احساسات زنانه نیست، یا قادر است این احساسات را به شکلی مقتدرانه ابراز کند و در برابر هر چالشی مقاومت کرده و در نهایت حرفش را به کرسی بنشاند یا از مسیر عصیان و تابو‌شکنی سرانجام حقش را بگیرد. البته در ساخته شدن این شمایل نمی‌توان ویژگی نقش‌هایی را هم که در آن شرایط و دوره‌ی تاریخیِ پس از دوم خرداد برای زنان نوشته می‌شد منکر شد.

سارا/ باران كوثری: خون‌بازی: گزارش یک اعتیاد مدرن
خسرو نقیبی
: جمله‌ی معروفی هست که می‌گویند بازی در نقش دیوانگان و معتادان اولین چیزی‌ست که می‌تواند هیأت‌های حامد بهدادداوری و منتقدان را مجذوب بازی بازیگرش کند، اما قرار دادن اجرای حیرت‌انگیز باران کوثری از نقش سارا و اعتیادش در زیرمجموعه‌ی چنین جمله‌ای، بی‌انصافی محض است. سال‌ها بود که تصویر سینمای ایران از یک معتاد، تصویری کلیشه‌ای و ازمدافتاده با محوریت مصرف دوسه مخدر خاص بود، غافل از این‌که جنس اعتیاد در سال‌های بعد تغییر کرده و مصرف‌کننده‌ی جوان، نه شمایلی شبیه تصویر رایج معتاد دارد و نه اصلاً همانند آن‌ها انگشت‌نما و قابل‌ شناسایی است.

سیامك/ علیرضا آقاخانی: تنها دو بار زندگی می‌کنیم: یک مرد مردۀ واقعی
مصطفی جلالی‌فخر:
تنها دو بار زندگی می‌کنیم یکی از آثار برتر تاریخ سینمای ماست که در گذر زمان کهنه نشده است. دنیا و آدم‏هایش و درهم‏آمیختگی کابوس/ رؤیایش هم‌چنان زنده است و در دیدار چندباره نیز، در تار ‏و پود حس و درک تماشاگر رسوخ می‏کند. فیلم می‌تواند سردی آبی/ خاکستری و در مرز جنونِ نگاه سیامک را آرام و بی‏صدا و بی‌آن‌که در پی نمایش تحول یا تغییری باشد، به عشقی پیوند دهد که آن هم در حوالی مرزی همین ‏گونه پرسه می‏زند. دور از دنیای متعارفی که پیرامون آن‏ها در جریان است. عشقی که می‏آفریند با ساده‏ترین بروز و کم‏ترین تلاش است و شبیه یک جور تسخیر تدریجی هیپنوتیک می‏ماند.

سیدرضا/ بهروز شعیبی: طلا و مس: چه‌گونه دوست بدارم
شاهین  شجری‌كهن:
شب‌های دور ِهم بودن طلبه‌های فقیر و پرشور زیر نور ماه (رضا میركریمی) هنوز مستندترین تصویری است كه سینمای ما از فضای یك حجره‌ی طلبه‌ای در قم ارائه داده است، اما طلبه‌ی متأهل طلا و مس برای مخاطبان عادی و كسانی كه زیر سقف حجره‌ی طلبگی زندگی نكرده‌اند، ملموس‌تر و قابل‌درك‌تر است.

حامد احمدزاده/ محمدرضا فروتن: شب یلدا: غریب در دیار خویش
یاشار نورایی: شب یلدا
در میان همه‌ی فیلم‌هایی که حول موضوع مهاجرت ساخته شده‌اند استثنا است زیرا شخصیت اصلی خود را در یک وضعیت بینابینی قرار می‌دهد. حامدِ شب یلدا اسیر دو درد است؛ یکی درد دوری از همسر و فرزند و دیگری درد دوری از جامعه‌ای که نه در آن شغل ثابتی دارد نه جایگاه اجتماعی درستی. او سرگردان در انزوایی تا حدی خودخواسته و تا حدی تحمیلی، از یک سو نگران گسست رابطه‌اش با زنی است که از او دور شده و احتمالاً رابطه‌ای با فرد دیگری در خارج برقرار كرده است و از طرفی دیگر همان‌ طور که مادرش هم به او می‌گوید با رفتن زن و بچه‌اش و از دست دادن شغل و مقامی که به عنوان یک مهندس داشته، بخش مهمی از زندگی‌اش پوچ شده و بر باد رفته است.

الی/ ترانه علیدوستی: درباره‌ی الی...: از دروغ‌گوی خائن تا مام میهن
هومن داودی:
می‌توان الی را آینه‌ی تمام‌نمای نسلی‌ دانست كه از كودكی هم‌پای تناقض‌ها و فشارهای مختلف بزرگ شده و به بلوغ رسیده. اما بد حادثه این‌جاست كه آن تناقض‌ها و فشارها هم با گذر زمان بزرگ‌تر شده و هر كسی را یارای تاب آوردنش نیست. عده‌ای می‌گذارند و می‌روند، عده‌ای زیر این فشار خرد می‌شوند، عده‌ای بر اثر فشارها قوی‌تر و آب‌دیده‌تر می‌شوند، و به گواه نشانه‌هایش در جامعه، اكثریت راه الی را در پیش می‌گیرند: سازش، مدارا، صبر، تحمل، پنهان‌كاری و دروغ‌گویی (گاه مصلحتی و گاه بی‌دلیل). راهی كه در آن همان تلخی بی‌پایان لعنتی منتظر است.

رؤیا/ هانیه توسلی، شب‌های روشن: چهار شب روشن
سوفیا مسافر:
فضای شب‌های روشن، هرچه سال‌های بیش‌تری از ساخته شدنش می‌گذرد، غریب‌تر و رؤیاوارتر به نظر می‌رسد؛ چیزی بین واقعیت و خیال، مرزی که مشخص نمی‌کند تا چه حد آن‌چه می‌بینیم در ذهن آدم‌ها اتفاق می‌افتد و چه‌قدر در عالم واقع. و بازیِ بازیگر نقش دختر باید آن‌ قدر متقاعدکننده می‌بود که بتواند این لحن دوگانه و منطق خواب‌گون و ذهنی و شاعرانه و بریده از جریان آشنای زندگی روزمره را باورپذیر از کار دربیاورد.

عزیز/ رضا كیانیان: ماهی‌ها عاشق می‌شوند: پرسونای بازیگر در اجرای نقش
محمد شكیبی:
شخصیت عزیز با بازی چشم‌گیر رضا كیانیان در ماهی‌ها عاشق می‌شوند (علی رفیعی، 1383) یكی از ملموس‌ترین و پذیرفتنی‌ترین شخصیت‌های سینمایی دهه‌ی اخیر سینمای ایران است. مردی میان‌سال و تنهامانده از نسل جوانان آرمان‌خواهی كه انقلاب 1357 را به ثمر رساندند اما تقدیر چنین بود كه چندان مجالی برای چشیدن ثمره‌ی آن نداشته باشند. نسلی كه با همه‌ی تفاوت‌ها در دیدگاه و طرز نگاه‌شان به آینده و تفسیرشان از جهانِ مطلوب، در یك چیز مشترك بودند: صداقت و ازخودگذشتگی.

نادر سیاه‌دره/ مهدی هاشمی: هیچ: یك هیچ كامل
فرزاد پورخوشبخت:
نادر سیاه‌دره‌، استعاره‌ای جذاب از موجودی نادر است كه گویی قرار است همه را با خود به ته دره‌ی ‌سیاهی‌ها ببرد! ویژگی‌های او به عنوان یك انسان/ حیوان، نمایانگر نوعی غریزه و خوی بیش‌تر حیوانی‌‌ست كه بالاتر از هر‌ چیز به قوانین بقا می‌اندیشد. چه آن زمان كه هیولا‌وار هرچه را كه به دستش می‌رسد می‌بلعد و چه در نیمه‌ی‌ دوم فیلم كه می‌گوید پول‌هایش را می‌خواهد پس‌انداز كند؛ با این استدلال ساده كه مگر قرار است بدن او تا چند سال دیگر كلیه بسازد؟

عمورحیم/ خسرو شكیبایی: اتوبوس شب: «لحظه‌ها»ی كوچك؛ «حس‌»های بزرگ
محمدرضا  باباگُلی:
به لحاظ ساختمان داستانی، اتوبوس شب شاخ‌وبرگ چندانی ندارد. نمودار گرافیكی چنین داستانی نیز دقیقاً بر فرم بصری داستان منطبق است: یك خط افقی از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب، كه معرف مسیر اتوبوس بر سطح جاده‌ای است كه مبدأ و مقصدش را تماشاگر می‌داند، و بعد، از این خط افقی پررنگ، می‌‌توان چند خط نازك به اطراف ترسیم كرد كه معرف مسیرهای فرعی یا داستانك‌هایی است كه اتوبوس و شخصیت‌ها به سمت آن‌ها می‌روند اما زود برمی‌گردند؛ و درحقیقت چندان از این مسیر اصلی دور نمی‌شوند.

بهرام رادان: گریز از كلیشه‌پروری
تهماسب صلح‌جو:
بهرام رادان را با فیلم شور ‌عشق شناختیم. این فیلم را منتقدان نپسندیدند حتی آن را شایسته‌ی زرشك زرین دانستند اما مخاطب عام به شور‌ عشق روی خوش نشان داد و قد و بالا و ریخت و قیافه‌ی بازیگران نقش اصلی بر دل عامه‌ی تماشاگران نشست. از همان‌جا بهرام رادان نردبان شهرت را گرفت و بالا رفت و خلاصه، ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد. ستاره شدن در سینمای ایران چندان سخت نیست اما ماه مجلس شدن به قول معروف جنم ویژه می‌خواهد كه حتماً بهرام رادان دارد. او برای رسیدن به جایگاه شایسته، در قلمرو فیلم اولش در‌جا نزد و نخواست فقط یك ستاره‌ی خوش‌چهره و جذاب باقی بماند.

محسن تنابنده: مثل یک زخم ناسور
رضا کاظمی:
پهلوان زخم‌خورده و شوریده‌حال چند کیلو خرما برای مراسم تدفین ساکن بن‌بست جهان، روحانی بذله‌گو و شیدای استشهادی برای خدا در منتهی‌الیه یک لامکان جان‌فرسا، شاهزاده‌ی روس گرفتار‌آمده در قالب دزد و لمپن جنوب‌شهری سن پطرزبورگ، مرد میان‌مایه‌ی پادرهوا و نگون‌بخت هفت دقیقه تا پاییز و... بخشی از شمایل ماندگار بازیگری محسن تنابنده را به عنوان مهم‌ترین پدیده‌ی نوظهور بازیگری دهه‌ی هشتاد سینمای ایران شکل داده‌اند.

هنگامه قاضیانی: طاهره هنوز دوستش دارد
شاهپور عظیمی:
گاهی انتخاب‌های یك بازیگر می‌توانند سرنوشت حرفه‌ای او را تحت‌الشعاع قرار دهند. ممكن است یك بازیگر تا پیش از چهره شدن در یك فیلم به‌خصوص، در چند اثر دیگر ظاهر شده باشد اما «آنِ» بازیگری‌اش هم‌چنان كشف‌ناشده باقی بماند و سرانجام فیلمی از گرد راه برسد و دوران بازیگری یك بازیگر سینما و تئاتر را آن‌ چنان تغییر دهد كه او را از سایه درآورده و زیر نورافكن‌های شهرت پیش براند. در مواردی از این دست، شاید این انتخاب‌های یك بازیگر باشد كه سرنوشت دوران كاری او را رقم می‌زنند.

مسعود رایگان: راه صدساله
سیدرضا صائمی:
دهه‌ی هشتاد را باید دهه‌ی ظهور و به اوج رسیدن این بازیگر دانست که از سینما آغاز شد و به تلویزیون بسط پیدا کرد. مدار صفر درجه (۱۳۸۶)، شمس‌العماره (۱۳۸۸)، خسته‌دلان (۱۳۸۸)، جست‌وجوگران و در مسیر زاینده‌رود (۱۳۸۹) و سقوط یک فرشته (1390) مجموعه‌ی کارهای تلویزیونی او هستند. حضور مسعود رایگان در تلویزیون و سینمای ایران علاوه بر توانمندی‌هایش، با توجه به كمبود بازیگر خوب میان‌سال نیز غنیمت است.

حمید فرخ‌نژاد: چه پسری!
محمد محمدیان:
او حالا با حضورش در آثار برتر سینمای ایـران مورد تحسین مردم، داوران جشنواره‌ها و منتقدان قرار گرفته بود. نقطه‌ی ‌آغاز بازیگری، با كارگردانـی بزرگ و فیلم‌نامه خوب و نقشی درخشـان می‌توانـد شانسـی بزرگ برای یك بازیگر به حساب آیـد و ادامه‌ی حیات و حضور او را در سینما رقم بزنـد و حمیـد فرخ‌نژاد با درخششی خیـره‌كننـده به عنوان بازیگری ناشناخته در، بی‌تردید، بهترین اثر خسرو سینایی خود را در سینمای ایـران تثبیت كـرد. او نقش یك جنوبی عرب‌زبان را كه پای‌بند به اصول و سنت عشیـره است به شكلی بازی كرد كه مشابـه آن را در سینمای ایـران به خاطر نمی‌آوریم.

محمدرضا فروتن: عبور از تب‌وتاب
امید نجوان:
شبی كه داستان تماشاخانه از مجموعه‌ی سرنخ از تلویزیون پخش شد، در شكل‌گیری كارنامه‌ی محمدرضا فروتن اهمیتی ویژه‌ داشت. او در كنار خانواده‌اش نشسته بود و در حالی كه شش‌دانگ حواسش به تلویزیون بود سرنوشت حامد احمدزاده را دنبال می‌كرد كه خودش اجرای آن را بر عهده داشت. او احتمالاً در آن لحظه‌ها با خود فكر می‌كرد چه می‌شد اگر پس از چند حضور كم‌رنگ و حاشیه‌ای نقش اصلی فیلمی از یك فیلم‌ساز سرشناس به او سپرده شود. فروتن حتی تصورش را هم نمی‌كرد كه تنها چند دقیقه پس از این آرزوی قلبی و رها شدن در خلسه‌ی آرامش‌بخش تماشای تصویر خود از قاب تلویزیون، تندبادی بوزد و او را در مسیر یك رؤیای شیرین و باورنكردنی، به یكی از فیلم‌سازان محبوبش (مسعود كیمیایی) برساند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO