جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۲ آبان ۱۳۹۰

شماره‌ 433 ماهنامه‌ فیلم | آبان 1390

روی جلد: : نگار جواهریان بازیگر فیلم یه حبه قند، عكس از محمد اسماعیلی







فهرست مطالب 


سينمای ايران
فلاش بك:
پیام‌های خوانندگان مجله و چند پاسخ به آن‌ها 
خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران 
رویدادها: فیلم‌های تازه: محمدص (مجید مجیدی)، پل چوبی (مهدی كرم‌پور)، روییدن در باد (رهبر قنبری)، زندگی خصوصی آقا و خانم میم (سید روح‌الله حجازی)، لانه‌های سوخته (شهرام مسلخی)/ كپی قاچاقی «جدایی نادر از سیمین» به بازار آمد: زنگ خطر در ماه مهر/ درباره‌ی وضعیت تولید در سینمای ایران، 1390:گذر از خان nاُم.../ جشنواره‌ی فیلم‌های كودك و نوجوان در اصفهان: سال‌های دور از خانه/ دستگیری چند مستندساز و حاشیه‌های پیرامون آن: مصایب امرار معاش/ تأخیر در توزیع قسمت‌های جدید «قهوه‌ی تلخ» ادامه دارد: دل از من برد و روی از من نهان كرد.../ اكران تك‌سانس فیلم‌های ته صف: فیلم در فیلم!/ ششمین پردیس سینمایی در جنوب تهران: آغاز میزبانی با «یه حبه قند»/ خبرهای کوتاه/ درگذشتگان: فؤاد نجف‌زاده، رضا بدیعی/ به بهانه‌ی نمایش «زمستان 66»: نوشتن در تاریکی/ سایه‌روشن: مرتضی ضرابی، امین حیایی/ گپ: محمد درمنش، آرش برومند
پانزدهمین جشن سینمای ایران: داستان نیمه‌شبِ پایان تابستان
خشت خام: از یک نامه تا یک جریان/ به‌بهانۀ گفت‌وگو با انقلاب: یک گفت‌وگوی سینمایی با تصویرهای مستندِ انقلاب/ گفت‌وگو با روبرت صافاریان مدیر سایت پیک مستند: یک عرصه‌ی چالشی جذاب/ دو مستند درباره‌ی دو نویسنده: نویسنده روی پرده/ گفت‌وگو با حسن فتحی كارگردان مستند «سفر ناتمام»: یكی از ایرانی‌ترین نویسنده‌های ما
دخل‌وخرج، گیشه و قبض: گزارشی درباره‌ی تأثیر «طرح هدفمندی یارانه‌ها» بر وضعیت اقتصادی سینمای ایران
در تلویزیون: ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های تازه: در سریال‌سازی: چهارمیخ/ نگاهی به عملکرد واحد پخش سیما: ویترین با شیشه‌ی شکسته

سینمای جهان
ـ نمای دور:
مستندی درباره‌ی تمدن مایا، موجودات فرازمینی و نابودی جهان در سال 2012: سایه‌ی سنگین 2012 بر سر سینما/ آیا واقعاً زوال غم‌انگیز یونیورسال فرارسیده است؟: غول خسیس و محافظه‌کار/ گپی با جیمز كامرون درباره‌ی حال و آینده‌ی سینمای سه‌بعدی: هم‌چنان امیدوار/ اسپیلبرگ و فیلمی درباره‌ی حضرت موسی/ كارت‌ویزیت هارپو مارکس/ دل‌جویی از پولانسكی/ گاس ون سنت و بازگشت به ریشه‌ها/ فیلم آلمودوار از اسكار جا ماند/ جنگ ستارگان: هم‌چنان موفق و محبوب/ پروژه‌های تازه‌ی براد پیت/ از بیست‌وسومین جیمز باند چه خبر؟/ ستارگان موسیقی بر پرده‌ی سینما/ كفش‌های سه میلیون دلاری/ فیلم‌های خارجی در راه اسکار: رقابتی سخت و فشرده اما هیجان‌انگیز/ نمایشگاه سینمای وحشت: هیولاهای جذاب و دوست‌داشتنی
ـ نمای متوسط: دیشب (مسی تاج‌دین)/ زیردریایی (ریچارد آیواید)/ به سوی دریا (پدرو گونزالس)/ وام‌گیرنده‌ها (هیروماسا یونه‌بایاشی) / گردشگر (فلوریان هنكل فون دونِرسمارك)/ سگ آبی (جودی فاستر)
ـ فیلم‌های روز: پوستی كه در آن زندگی می‌كنم (پدرو آلمودووار)/ کد منبع (دانکن جونز)، گفت‌وگو با کارگردان/ آتش‌ها (دنی وینو)، گفت‌وگو با کارگردان
- نمای درشت: نیمه‌شب در پاریس (وودی آلن)، نکته‌هایی در حاشیه‌ی فیلم، گفت‌وگو با کارگردان و دو بازیگر فیلم، بازتاب‌ها

پرونده‌ی یک فیلم
زیر نور آفتاب: پرونده‌ی فیلم یه حبه قند (رضا میرکریمی). نقدهایی بر فیلم، یادداشتی بر موسیقی فیلم، همراه با گفت‌وگوهایی با کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، مدیر فیلم‌برداری، بازیگران اصلی و «بازیگران تمرین» فیلم
نقد فیلم: پروانگی (قاسم جعفری)/ گزارش اکران
نامه‌ها: پاسخ به پرسش‌های خوانندگان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به سه شماره‌ی 112 (مهر 1370)، 113 (نیمه‌ی مهر 1370) و 114 (آبان 1370) ماهنامه‌ی «فیلم»

همكاران این شماره: مسعود پورمحمد، محمد جعفری، مصطفی جلالی‌فخر، رضا حسینی، ابراهیم حقیقی، لیلا خوانساری، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، سارا رحیمی، جواد رهبر، کیکاوس زیاری، سیدرضا صائمی، فرشته طائرپور، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، سمیه قاضی‌زاده، عقیل قیومی، محمدسعید محصصی، سوفیا مسافر، مازیار معاونی، علیرضا معتمدی، آذر مهرابی، احسان ناظم‌بكایی، امید نجوان، کیومرث وجدانی. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

چشم انداز ۴۳۳

درگذشتگان  نجف‌زاده (۱۳90-1331): محبوبیت استاد ازدست‌رفته
مسعود پورمحمد:
برای كاری دیگر رفته بودم و خبری از تشییع‌جنازه‌ای نداشتم كه قرار بود در خانه‌ی سینما برگزار شود. از دیدن جمعیت تعجب كردم، از فهمیدن نام هنرمندی كه از دست رفته بود تعجب كردم و از تركیب سنّی جمعیت عزادار تعجب كردم و بیش از همه از این تعجب كردم كه چرا دارم تعجب می‌كنم. ما كه سال‌هاست عادت كرده‌ایم از چیزی تعجب نكنیم... شش دهه را گذرانده بود و قاعدتاً باید بجز خانواده‌ی خود او، اكثریت جمعیت از هم‌سن‌وسالان خودش می‌بود. كه نبود. اكثریت مطلق جمعیت را جوانان دانشجو تشكیل می‌دادند. از آن نوع مراسمی بود كه هیچ‌كس به‌اجبار یا رودربایستی نیامده بود...

رضا بدیعی (1390- 1309)
پسرخاله‌ی داریوش مهرجویی، شاید برای خیلی از ایرانی‌ها در داخل ناشناخته باشد اما بین چهره‌های سینما و تلویزیون ایران ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد كه در كارنامه‌ی عمر كم‌تر سینماگری نمونه‌ی مشابهی برایش می‌توان یافت. بدیعی كه 81 سال قبل در اراك به دنیا آمده بود به‌ دلیل سال‌ها فعالیت در سینما و تلویزیون آمریكا به «پدرخوانده‌ی تلویزیون آمریكا» مشهور بود. این لقب دهان‌پركن را به این دلیل به دست آورده بود كه بیش از 423 قسمت از سریال‌های مختلف مثل بالاتر از خطر (مأموریت: غیرممكن)، مرد شش میلیون دلاری و گشت ساحلی را كارگردانی كرده و پنج فیلم سینمایی و شصت مستند ساخته بود...

گزارش پانزدهمین جشن سینمای ایران: داستان نیمه‌شبِ پایان تابستان
علیرضا معتمدی: در شب خوش پایان تابستان، خیابان‌های مرکزی تهران شده‌اند شبیه روزگارهای دور. زمانی که هنوز خبری از دود و قال روزهای پرتردد و پرنگرانی پایتخت نبود. روزهایی که چون به شب می‌رسید نسیمی خنک لابه‌لای چنارها می‌پیچید و هیچ تفریحی خوش‌تر از قدم زدن در لاله‌زار و نادری و اسلامبول تا رسیدن به بهارستان نبود. روزهایی که صدای قمرالملوک وزیری از صفحه‌فروشی‌ها شنیده می‌شد و به قول پرویز دوایی «خانم‌ها و آقاها» دست در دست هم از جلوی چراغ‌های چشمک‌زن سینماها و تئاترها می‌گذشتند و صداها را با خود در ذهن‌شان حمل می‌کردند. حالا این‌جا در خیابان ملت، نبش اکباتان، نرسیده به بهارستان، آوای ماندگار «ای ایران» در سرمان است هنوز.

تأثیر «طرح هدفمندی یارانه‌ها» بر وضعیت اقتصادی سینمای ایران: دخل‌وخرج، گیشه و قبض
شاهین شجری‌کهن - احسان ناظم‌بكایی:
اقتصاد ایران از 27 آذر 1389 وارد دوره‌ی تازه‌ای شد كه پیامدهایش بر همه‌ی زندگی ما، و از جمله بر سینما تأثیر می‌گذارد. طبیعتاً تلویزیون به دلیل ساختار آن و اتكایش به بودجه‌ی عمومی، چندان درگیر این مسأله نشده یا اگر هم شده، مشكلاتش را با سازوكاری درونی و تأمین بودجه حل‌وفصل كرده است. اما بخشی از سینما كه متكی به بخش خصوصی است، مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر تغییر قیمت‌ها و مناسبات اقتصادی جدید قرار گرفته است. گرچه ما سینمای صددرصد خصوصی نداریم و سینمایی كه متعلق به بخش خصوصی خوانده می‌شود، آن هم - كم یا بیش - متكی به كمك‌های دولتی است، اما این تحول اقتصادی بی‌تردید بر این بخش از سینما هم تأثیر خواهد گذاشت.

سینمای جهان  فیلم‌های خارجی در راه اسكار: رقابتی سخت و فشرده اما هیجان‌انگیز
ترجمه‌ی كیكاوس زیاری(منبع: ورایتی):
زمانی كه آكادمی اسكار اعلام كرد كشورهای مختلف جهان فقط تا روز یازدهم مهر فرصت دارند فیلم‌های خود را به بخش اسكار بهترین فیلم خارجی معرفی كنند، كشورهایی كه فیلم‌های خود را هنوز به آكادمی معرفی نكرده بودند تنها چهار روز فرصت داشتند تا این كار را انجام دهند. با این حال، تا آن زمان بیش از 35 كشور جهان فیلم‌های منتخب خود را برای این رشته انتخاب و معرفی كرده بودند. در بین این كشورها نام كشورهای بزرگ اروپایی هم‌چون فرانسه، ایتالیا و آلمان دیده می‌شد.

فیلم‌های روز | پوستی كه در آن زندگی می‌كنم (پدرو آلمودووار): در پوست دیگری
كیومرث وجدانی:
واژه‌ی «پوست» در عنوان فیلم جدید آلمودووار، كلید ماجراست. پوست چیزی است كه ظاهرمان را به ما می‌بخشد و از دنیای درونی ما حمایت می‌كند. این دوگانگی میان لایه‌ی ظاهری و رازها و حقیقت در پس آن، در سرتاسر فیلم به مثابه مضمون اصلی آن جریان دارد. این نكته را از همان ابتدا متوجه می‌شویم. آلمودووار به رغم شهرتش به عنوان فیلم‌سازی نامتعارف، فیلمش را با نمای معرفی از دورنمای شهر آغاز می‌كند كه به تصویری كارت‌پستالی می‌ماند. آلمودووار با سوپرایمپوز كردن زیرنویسی روی تصویر، همان شیوه‌ی محبوبش در معرفی زمان و مكان وقوع داستان را در این‌جا نیز به كار می‌گیرد: «تولدو، 2012». زمان، اشارتی آینده‌نگرانه در خود دارد كه ما را مهیای مواجهه با اثری روی لبه‌ی گونه‌ی علمی‌خیالی می‌سازد.

نیمه‌شب در پاریس (وودی آلن): اگر از مرگ بترسی...
رضا کاظمی:
در نیمه‌شب در پاریس آلن از همان آغاز کم‌ترین اکراهی از آشکارسازی نگاه شیفته‌وار و گردشگرانه‌اش به پاریس ندارد. تصویرهای کارت‌پستالی از جاذبه‌های شاخص توریستی شهر تا کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و خلوت، از بام تا شام، در آفتاب و ابر و باران، آن هم نه‌چندان سریع و گذرا، زمانی قابل‌توجه از فیلم را شکل می‌دهند. دیالوگ‌های آغاز فیلم دربردارنده‌ی کنایه‌هایی به موضوع‌ها و مناقشه‌های روز، از انرژی هسته‌ای تا امتناع فرانسه از همکاری با آمریکا در جنگ عراق، هستند و فیلم‌ساز از این طریق فاصل‌های میان خود و شخصیت‌های فیلمش با این جغرافیای نو برقرار می‌کند.

آتش‌ها (دنی وینِو): فاجعه‌ی كنار هم بودن
هومن داودی:
آتش‌ها فیلم تكان‌دهنده‌ای است؛ به‌خصوص برای ما ایرانی‌ها كه به دلیل سابقه‌ی تاریخی كشورمان، خیلی بیش‌تر و عمیق‌تر، آن‌چه را كه در فیلم اتفاق می‌افتد درك می‌كنیم. آتش‌ها داستان نابود شدن چند انسان و چند نسل بر اثر تعصب‌ها و تندروی‌هایی است كه اجازه‌ی لذت بردن از بودن در كنار هم را نمی‌دهند و زیبایی چنین تجربه‌ای را به فاجعه‌ی كنار هم بودن تبدیل می‌كند.


پرونده‌ی یك فیلم
  یك حبه قند (رضا میركریمی): زیر نور آفتاب
حالا میرکریمی در یه حبه قند به کیفیتی چشم‌گیر و غبطه‌برانگیز در نمایش جزییات زندگی، ویژگی‌ها و رابطه‌ی میان شخصیت‌ها رسیده، و البته به موازات این متن جزیی‌نگر و دقیق با اجرایی در کمال پختگی و وقار روبه‌روییم که به گواه بسیاری، متر و معیار تازه‌ای در کارگردانی سینمای ایران برپا کرده است. در پرونده‌ی پیش رو با جزییات شکل‌گیری فیلم‌نامه و چگونگی اجرای آن آشنا خواهید شد که چه‌گونه روند ساخته شدن فیلم، از نگارش فیلم‌نامه تا اجرا (از بازیگری تا فیلم‌برداری)، متأثر از فضای مثبت کار گروهی و هم‌فکری بوده. از این نظر، شیوه‌ی کار میرکریمی پدیده‌ای نادر در سینمای فردمحور ایران است و همین روحیه مجالی فراهم کرده تا در مراحل پس از ساخت، فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی و رخشان بنی‌اعتماد و مجید مجیدی با طراحی و ساخت مواد تبلیغی فیلم به آن یاری برسانند. در یه حبه قند میرکریمی ذوق و سلیقه‌اش در رشته‌ی تحصیلی‌اش (گرافیک) را آشکارتر از همیشه و به شکلی چشم‌نواز به نمایش گذاشته و اثری سرشار از رنگ و نور و شور زندگی خلق کرده. به همین دلیل گفت‌وگو با فیلم‌ساز و تحلیل این دستاورد مهم را به گرافیست نام‌دار و گران‌قدر، استاد ابراهیم حقیقی، سپردیم.

والس عشق و مرگ و زندگی
جواد طوسی:
دنیای ساخته و پرداخته‌ی میركریمی در اوج سادگی و بی‌تكلفی، حال‌وهوایی تغزلی و پررازورمز دارد. آدم‌ها در این مجموعه با همه‌ی دست‌یافتنی بودن‌شان، انگار كه لایه‌ها و نشانه‌هایی از مرگ و زندگی و كودكانگی دارند. دایی‌جان در حین پرتاب قند به دهانش به پسربچه‌ای خیره شده و گویی كودكی‌اش را در او جست‌وجو می‌كند. با گیر كردن قند در گلوی دایی‌جان و وقوع مرگش در دم‌دمای صبح، نسیم باد پرده‌های پشت پنجره‌ی اتاق را تكان می‌دهد. نمی‌خواهم قیاس مع‌الفارق كنم، ولی همان تأثیری كه صحنه‌ی بی‌نظیر مرگ دن كورلئونه در پدرخوانده بعد از دنبال كردن نوه‌اش در كنار آن ملحفه‌های سفید كه در باد تكان می‌خورند دارد، مرگ دایی‌جان نیز برای تماشاگر ایرانی دارد.

مکاشفه
مهرزاد دانش:
کی از ویژگی‌های یه حبه قند، مخصوصاً برای ما منتقدها که معمولاً مطالب خود را بر مبنای یادداشت‌برداری‌هایی که هنگام تماشای فیلم تهیه می‌کنیم می‌نویسیم، جزییات فراوانش است؛ جزییاتی که اغلب از فرط تنوع و تعدد، سرعت حضورشان روی پرده‌ی سینما، بسیار بیش‌تر از سرعت یادداشت‌برداری منتقدها است. امسال هنگام تماشای دو فیلم با این موضوع مواجه بودم: یکی همین یه حبه قند و دیگری جدایی نادر از سیمین؛ که هر دو هم البته از محبوب‌ترین آثار سال هستند. هوش و دقت سرشار هر دو فیلم‌ساز در به‌کارگیری عنصرهای مختلف و جزیی در بافت کلی درام، از مهم‌ترین امتیازهای این دو اثر است.

مرگ شیرین
محمد جعفری: یه حبه قند فیلم جزییات است. با همان وسواسی که دایی‌جان موقع قند شکستن از خود نشان می‌دهد تا همه‌ی حبه‌ها را یک‌شکل و یک‌اندازه درآورد. این جزییات شامل همه چیز می‌شود: از گربه‌ی فیلم که در آن وانفسای عروسی از یاد رفته و با عنایت دایی‌جان سیر می‌شود تا حوض کوچک وسط خانه که شاهد آب‌بازی بچه‌ها و میوه شستن زن‌ها در اطرافش است. از دستگاه شمارشگر دست حاج‌ناصر که آمار مهمانان را می‌گیرد تا کُری خواندن باجناق‌ها برای هم. از قطع و وصل برق تا سفره‌های جداگانه‌ی مردها و زن‌ها. از مادر پسند که پس از مرگ دایی بغض کرده و همه تلاش می‌کنند او را بگریانند تا دق نكند تا...

از كنار هم می‌گذریم
مصطفی جلالی‌فخر:
هنوز نمونه‌ای در سینمای ایران در حافظه‌ام نیافته‌ام که در کار با این تعداد بازی و حرکت و میزانسن و کنشمندی تا این حد منسجم و اثرگذار عمل کرده باشد.واقعاً كارگردان باید توانسته باشد فیلمش را پیش از ساخت در ذهن خود كامل ببیند که این حجم پلان/ سکانس‌های پر از بازیگر و حرکت و این همه بچه و دوربین روی دست و فلوفوکوس و حركت دوربین و میزانسن‌های چندلایه را در چیدمان کارگردانی خود لحاظ کند.

راهنمای دوست داشتن فیلمی كه نمی‌پسندیم!
نیما عباس‌پور:
اگر شیفته‌ی فیلم‌های موزیكال و موسیقی فیلم هستید و كلكسیونی از آن‌ها را در خانه دارید نگاهی به یه حبه قند بیندازید كه بهترین قسمت‌های آن را صحنه‌هایی كلیپ‌وار تشكیل می‌دهند. احتمالاً هر بار كه به دیدن فیلم می‌رویم از خدا می‌خواهیم كه كلیپی دیگری به فیلم اضافه شده باشد تا ما را بیش‌تر در فضای رؤیایی خود غرق كند اما خب معجزه اتفاق نمی‌افتد و همانند ایام كودكی كه هر بار با دیدن مجدد فیلمی مذبوحانه آرزو می‌كردیم روند داستان و پایان آن به خواسته‌ی ما پیش برود و تغییر كند سرخورده می‌شویم. البته این بار این سرخوردگی با حس نوستالژی دوران كودكی همراه خواهد بود.

درخت زندگی
هوشنگ گلمكانی:
امید روحانی یه حبه قند را به نقالی و پرده‌خوانی و مینیاتور ایرانی تشبیه كرده، سیدمحمد بهشتی طرح‌های اسلیمی  را در آن‌ها یافته و تعبیر رضا امیرخانی از این فیلم، قالی ایرانی است. ضمن تأیید زیبایی و درستی همه‌ی این تعبیرها می‌خواهم به بعدی جهانی از این اثر بی‌بدیل اشاره كنم كه به نظر می‌رسد یه حبه قند با تعمد فكرشده‌ای كیفیت امپرسیونیستی دارد؛ با رنگ‌های عمدتاً گرم و متنوع. حتی در سه كلیپ فیلم كه چكیده‌ی حال‌وهوای عمومی آن است، به‌خصوص دو كلیپ اول، این شباهت برجسته‌تر است. قاصدك‌های ریز یا چیزهایی شبیه آن كه به هر حال منشأ گیاهی دارند و در هوا شناورند (در كلیپ اول) و خرده‌ریزهای رنگارنگ كاغذ و زرورق كه در فضا پخش می‌شود (در كلیپ دوم) دقیقاً همان كاری را می‌كنند كه قلم‌موهای درشت و لخته‌های رنگ در نقاشی‌های امپرسیونیستی می‌كنند. در كلیپ سوم، تاش‌های رنگی با آن شرشره‌هایی كه فرو می‌ریزند زمخت‌تر می‌شوند. والس زیبای روی این پاساژها هم این كیفیت را تقویت می‌كند.

گفت‌و‌گوی ابراهیم حقیقی با رضا میركریمی: چیدنِ سپیدهدم
حقیقی:
در خیلی دور، خیلی نزدیک خانه‌ای با ساختار جدید می‌بینیم که روابطی از این قبیل که می‌گویید در آن وجود دارد. مثلاً پسر با این‌که نگاهش به آسمان و به کُره‌های دیگر است، از زمین غافل نشده. در به همین سادگی در همین ساختار خانه، زن بسیار تلاش می‌کند شخصیت اصلی و کمال‌یافتۀ خودش را پیدا کند. ممکن است بقیه موفق به این کار نشوند. اما در یه حبه قند آدم‌هایی را توصیف می‌کنید که نه فرار می‌کنند، نه دنبال کمال‌یافتگی هستند و نه تعریفی از کمال دارند. بلکه در واحد خانه با یک‌پارچگی کامل مثل همان فرش و مینیاتور دارند زندگی می‌کنند. فکر می‌کنم می‌خواستید نشان دهید که در چنین محیطی و بدون اینکه اعضای خانواده این قدر جدی به کمال‌یافتگی فکر کنند، می‌توان کمال را پیدا کرد، در همان با هم زندگی کردن. فکر میکنید این نوع روایت را دیگران درک می‌کنند؟
میركریمی: این‌که همگان درک می‌کنند یا نه سؤال جدی و اساسی ما در زمان نوشتن فیلم‌نامه بود. خیلی‌ها وقتی فیلمنامه را خواندند، گفتند که مخاطب هنوز در آن سطح از دانش نیست که بتواند با این کار ارتباط برقرار کند. من همیشه می‌گفتم که مطمئنم وقتی که مخاطب از سینما بیرون میآید، احساس خوبی دارد؛ بجز کسانی که از این فیلم خوش‌شان نمی‌آید که در مورد همۀ فیلم‌ها عدهای هستند. اما اکثریتی که خودشان را به جهان فیلم می‌سپارند و با پیشفرض وارد سینما نمی‌شوند، از فیلم خوش‌شان می‌آید اما نمی‌توانند قصۀ فیلم را تعریف کنند. انگار در فضایی شناور شده‌اند و از درک آن احساس خوبی داشته‌اند اما اگر از آن‌ها بپرسید برایتان چه تعریف کردند، نمی‌توانند بگویند. خیلی‌ها به این نکته خرده می‌گرفتند اما من فکر می‌کنم ایرادی ندارد. چون اگر هدف از ارتباط این بود که روی مخاطبم تأثیر مشخصی ایجاد کنم، این صورت دیگر مهم نیست که قصه با چه الگویی گفته شده یا چه تکنیکی استفاده شده تا نقطۀ تماس اتفاق بیفتد. گاهی پیش‌زمینه‌های ما اجازۀ لذت بردن از فیلم را از ما می‌گیرند. یعنی می‌گوییم قصه حتماً باید این طور گفته شود تا جذاب باشد. اما اگر من فیلمی بسازم که جذاب باشد اما آن طور که شما می‌گویید قصه در آن مهم نباشد، جذابیتش برایتان مهم است یا قصه؟ مسلم است که جذابیت اصل است چون این ویژگی‌ست که به ارتباط خوب با مخاطب منتج می‌شود.

گفت‌و‌گو با محمدرضا گوهری فیلمنامه‌نویس: این همه قند برای یک عروسی
محمد جعفری:
چه‌گونه موفق شدید به این همه شخصیت که در فیلم حضور دارند بپردازید؟
گوهری: حتی گربه‌ی خانه هم از نظر ما یکی از شخصیت‌های فیلم بود و یا آن دو نوزاد دوقلو...ابتدا برای هر شخصیت و هر موقعیت یک کارت جداگانه نوشتیم و همین طور که پیش می‌رفتیم، شخصیت‌ها را گسترش می‌دادیم تا کاملاً مشخص شود که چه مسیری را می‌خواهند بروند.سوای تعدد شخصیت، فیلمنامه هم موقعیت‌های خیلی زیادی دارد که زمان نوشتن باید آن‌ها را از هم تفکیک می‌کردیم و جداجدا می‌نوشتیم.اما اگر می‌خواستیم به صورت یک دو سه یعنی پشت‌سرهم جلو برویم حجم فیلمنامه خیلی زیاد می‌شد.به همین دلیل، همه‌ی موقعیت‌ها را نوشتیم تا ببینیم چه‌گونه می‌توانیم یک موقعیت را در پس‌زمینه‌ی یک موقعیت دیگر بیاوریم.به سه‌چهار شخصیت اصلی فیلم یعنی پسند، دایی، قاسم و مادر هم مفصل‌تر پرداختیم. هر کدام از زوج‌های فیلمنامه هم علاوه بر داستان شخصی خود، با یکدیگر هم بده‌بستان‌هایی داشتند.

گفت‌وگو با حمید خضوعی‌ابیانه مدیر فیلم‌برداری: سؤال‌های بی‌جواب
آذر مهرابی:
با توجه به این‌که بیش‌ترِ فیلم در یک خانه می‌گذرد، این موضوع چه تأثیری در کار فیلم‌برداری داشت؟ کارتان را راحت‌تر می‌کرد یا سخت‌تر؟
خضوعی‌ابیانه: محدود بودن لوکیشن باعث دشوارتر شدن کار شده بود. کار در یک مکان واحد موجب خستگی تماشاگر می‌شود و همین، وظیفه‌ی ما را از نظر تغییر میزانسن‌‌ها و شیوه‌ی نورپردازی و حرکت دوربین سنگین‌تر می‌کرد. تمام تلاش‌مان را کردیم تا حس‌و‌حال صحنه تغییر کند و تماشاگر دچار یک‌نواختی نشود.

گفت‌وگو با بازیگران: زندگی در دنیای قصه‌ها
شاهین شجری‌كهن:
برای فیلم پربازیگری مثل یه حبه قند چه ایده‌ای مناسب‌تر از گفت‌وگوی گروهی با بازیگران؟ جمعی كه در میانه‌های مهر به دفتر مجله آمد طیف گسترده‌ای را تشكیل می‌داد؛ شامل بازیگرانی باسابقه چون رضا كیانیان، چهره‌ی شناخته‌شده‌ای مثل نگار جواهریان و بازیگران باتجربه‌ی تئاتر مثل ناهید مسلمی، نگار عابدی و پونه عبدالكریم‌زاده كه در سینما چندان پركار نیستند. امیرحسین آرمان و شیدا خلیق هم جوان‌ترهای یه حبه قند هستند كه البته هر كدام چند فیلم سینمایی در كارنامه دارند. قرار بود هدایت هاشمی، اصغر همت، فرهاد اصلانی و ریما رامین‌فر هم در این جمع حضور داشته باشند كه هر یك به دلیلی نتوانستند آن روز بیایند و در فرصت دیگری با آن‌ها گفت‌وگو كردیم. این گفت‌وگو به میان‌داری رضا كیانیان و نگار جواهریان حدود سه ساعت طول كشید. البته ناهید مسلمی و نگار عابدی زودتر رفتند تا به اجرای تئاترشان برسند. سعی كردیم بیش‌تر درباره‌ی شیوه‌های بازیگری در این فیلم حرف بزنیم، اما ناگزیر جهت حرف‌ها به سوی خود فیلم می‌رفت؛ چون بازیگران یه حبه قند این فیلم را دوست دارند و با شیفتگی درباره‌ی آن صحبت می‌كنند.

گفت‌وگو با فرهاد اصلانی: حق اشتباه نداشتم
احسان ناظم‌بكایی:
در نیمه‌ی دوم فیلم كه فضا معنوی می‌شود انگار نقش ناصر پررنگ می‌شود. واقعا این جور بود؟
اصلانی: نه! اما در جامعه این گونه است. من خودم در خانواده‌ی شلوغی بزرگ شدم. شش‌تا برادر دارم. به همین دلیل این نشست‌ها را تجربه كرده‌ام. خیلی‌ها این لحظه‌ها را تجربه كرده‌اند. جاهایی كه محیط شاد است مركز توجه بچه‌ها هستند. جاهایی زن‌ها مشخص‌ترند مثل آشپزخانه كه مقدمات عروسی را می‌چینند. این بر حسب فیلم‌نامه است. جاهایی بعد از مرگ دایی هم چون فضا سخت می‌شود به نظر می‌آید بیش‌تر مردها فضا را كنترل می‌كنند و نقش‌شان بیش‌تر می‌شود. به این نكته‌ها آن موقع توجه نكردم. فقط می‌دانستم دارم در یك فیلم پرجمعیت بازی می‌كنم كه به مراقبت روزانه احتیاج دارد؛ كه هر فریمش را نباید از دست داد.

گفت‌وگو با ریما رامین‌فر: اهل مبارزه نیستم
پوریا ذوالفقاری - لیلا خوانساری:
رباره‌ی ارتباط با بازیگرانی كه نقش‌های خواهرتان را بازی می‌كردند، بگویید. این‌كه چه‌طور این رابطه‌های خواهری این قدر طبیعی و بدون اغراق درآمده است؟
رامين‌فر: صمیمیتی كه در فیلم بین ما خواهرها می‌بینید، در واقع از پشت صحنه شروع شده بود. فكر می‌كنم به انتخاب بازیگر مربوط می‌شود. افشین هاشمی ما را از یك خانواده انتخاب كرد. چون همگی سابقه‌ی تئاتر داریم و همین خیلی به درآمدن ارتباط‌ها كمك كرد. البته خانم نظریه را اولین‌ بار بود كه می‌دیدم. ولی شخصیت ایشان طوری است كه خیلی زود صمیمی شدیم.

گفت‌وگو با هدایت هاشمی: مثل یك هافبك!
یه حبه قند
را زندگی کرده‌ام. واقعاً تجربه‌ی دل‌پذیری بود. به‌جرأت می‌گویم فضای یه حبه قند هیچ ربطی به فضای عمومی سینما نداشت. من این شانس را داشتم که با خانواده‌ام کار کنم. البته امیدوارم دخترم با این فیلم اولین و آخرین حضور سینمایی‌اش را تجربه کرده باشد. من به‌شدت با آوردن بچه‌ها به سینما مخالفم. چون می‌بینم چه دشواری‌هایی را باید تحمل کنند. شرایطی که خوش‌بختانه در یه حبه قند وجود نداشت.

گفت‌وگو با اصغر همت: چی فکر می‌کردیم چی شد
در این فیلم برای اولین بار با لهجه‌ی شیرازی حرف زده‌ام. اما ادای شیرازی بودن را درنیاورده‌ام. فکر می‌کنم برای هرمز که اصالتاً شیرازی است اما خارج از شیراز زندگی می‌کند و همسری از استان هم‌جوار انتخاب کرده، این لهجه مناسب است. آن‌چه مد نظر شماست اغراق در ادای لهجه‌ی شیرازی است. ولی در قاعده، شیرازی‌ها همین جور صحبت می‌کنند و برای ثابت کردن این‌که شیرازی‌اند مرتب از کلمه‌هایی نظیر «کاکو» و «بوووجونی» استفاده نمی‌کنند.

گفت‌وگو با بازیگران تمرین «یه حبه قند»: بازیگری در سایه
شاهین شجری‌کهن:
اولین بار که اصطلاح «بازیگران تمرین» شنیده می‌شود، شاید این تصور پیش بیاید که آن‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری فیلم ندارند و بیش‌تر هنرور و بدل هستند تا بازیگر. اما حرف‌های این گروه تعریف تازه‌ای از این عنوان بی‌سابقه در سینمای ایران به دست می‌دهد؛ تعریفی که به این سادگی نمی‌توان از کنارش عبور کرد. آن‌ها جوان‌هایی هستند که عاشق بازیگری‌اند و در زندگی‌شان بیش از هر چیز دیگری به سینما و بازی در مقابل دوربین فکر می‌کنند. بارها رؤیا بافته‌اند که جلوی دوربین فیلم‌ساز شاخصی مثل رضا میرکریمی ایستاده‌اند و او هدایت‌شان می‌کند. اما بخش جالب ماجرا این است که وقتی این رؤیا به حقیقت پیوست، آن‌ها بازیگران نماهایی بودند که می‌دانستند هرگز قرار نیست دیده شود. بازیگران تمرین یه حبه قند دست‌پرورده‌ی افشین هاشمی هستند؛ کسی که در حوزه‌ی بازیگری دغدغه‌های جدی دارد و همیشه دنبال راه‌هایی می‌گردد که بتواند بازیگران جوان را به عرصه‌ی حرفه‌ای وارد کند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO