جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ آذر ۱۳۹۰

شماره‌ 435 ماهنامه‌ فیلم | آذر 1390

روی جلد: براد پیت در فیلم درخت زندگی







فهرست مطالب



سينمای ایران
فلاش بك: پیام‌های خوانندگان مجله و چند پاسخ به آن‌ها
خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: خرمشهر (مسعود بخشی)، جیب‌بر خیابان جنوبی (سیاوش اسعدی)، یكی می‌خواد باهات حرف بزنه (منوچهر هادی)، من میلیونر شدم (بهنام بروجردی)/ داریوش مهرجویی فیلم تازه‌اش را می‌سازد: دنیای نارنجی/ رونمایی از کتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران»: تقاطع سینما و گرافیك/ تفاوت فیلم دیدن در جشنواره و نمایش عمومی: یك فیلم و دو هوا/ چرا شكایت از نحوه‌ی اكران و تبلیغات این قدر فراگیر شده؟: وقتی همه می‌نالند/ جشنواره‌ی فیلم‌های کوتاه دینی «رویش»: هیاهوی بسیار/ چهل‌ویکمین جشنواره‌ی رشد: در آرزوی ثبات/ درگذشتگان: حیدر صارمی/ گفت‌وگو با نادر معصومی مدیر فیلم‌برداری مرگ کسب‌وکار من است: خلاقیت در صحنه‌های خارجی
سایه‌روشن: الناز شاكردوست، میترا حجار
گپ: پیام دهكردی، هومن سیدی
نه، این جشنواره آن جشنواره نبود!: گزارش بیست‌و‌هشتمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم كوتاه تهران 
اپیدمی پنهان‌كاری در فیلم‌های کوتاه: نگاهی به فیلم‌های چهارمین جشن مستقل فیلم کوتاه
چه تلخ است این عمر دراز!: به یاد فؤاد نجف‌زاده، منوچهر طبری و محمدرضا سرهنگی
صدا، دوربین، پنس لطفاً!: رابطۀ هنوز ناکارآمد سینما و پزشکی
در تلویزیون: در ستایش متفاوت بودن: یادداشت‌هایی درباره‌ی سریال وضعیت سفید به همراه گفت‌و‌گو با حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست/ پرواز در ارتفاع کم: درباره‌ی سریال شوق پرواز/ از ستایش تا ثنا بانو: سریال ستایش و داریوش ارجمند/ آی‌فیلم، آی‌فیلم!
مباحث تئوریك: خرس‌های برلین و عبور از كیارستمی و بازگشت به دوران مدرن: از بدویت تا مدرنیته/ حدیث دل: یه حبه قند از دریچه‌ی تحلیل متن/ تحسین یا سلب اعتبار؟

سینمای جهان
ـ نمای دور:
استیو جابز، میراثش و ساخته شدن فیلمی درباره‌ی او: اخراجی/ مایکل وینترباتم و فیلمی درباره‌ی گروه بیتلز: عبور از میدان مین/ نمایش عمومی آخرین فیلم ریور فینیکس: به یاد استعدادی ازدست‌رفته/ فیلم شکسپیریِ جاس ودون بی‌سروصدا ساخته شد: ودون و دو فیلم آماده‌ی نمایش/ دردسرهای فون تریر تمامی ندارد/ شان پن، كارگردان دنیرو / بازسازی روبوکاپ/ فروش فوق‌العاده‌ی ماجراهای تن‌تن در اروپا/ بتمن و‌ ماجرای وال ‌استریت/ اقتباس‌های مدرن از غرور و تعصب/ عمر شریف خشن/ فیلم تازه‌ی کارگردان در بروژ/ تقدیر از دوریس دی/ آرونوفسكی، لو رید و متالیكا/ مهم‌ترین اثر آیزاک آسیموف روی پرده/ فیلم‌نامه‌ی تازه‌‌ای از رابرت تاونی/ بازگشت انیمیشن‌ها، این بار سه‌بعدی/ مستندی درباره‌ی وودی آلن/ دنباله‌ای بر بیتل‌‌جوس پس از 23 سال/ بازسازی هم‌كلاسی قدیمی/ همكاری دوباره‌ی جت لی و تسویی هارك/ بهترین ترسناك‌های ۲۰۱۱/ فیلم دانشجویی جان کارپنتر/ در جست‌وجوی منابع مالی تازه/ الویس پریسلی و ریچارد نیكسن/ دیمن و افلک دوباره در کنار هم/ دیوید لینچ در پایان راه؟: وداع با سینما، ورود به موسیقی/ تا این‌جا برنده‌ها و بازنده‌های اصلی كدام‌اند؟: سالِ بیگانه‌ها
ـ نمای متوسط: چهارچرخه (میكل‌آنجلو فرامارتینو)/ به مجتمع مسكونی حمله کنید (جو كورنیش)/ گرینبرگ (نوآ بامباك)/ فاز 7 (نیكلاس گلدبارت)/ همه چیز باید از دست برود (دن راش)
ـ فیلم‌های روز: پروژه‌ی نیم (جیمز مارش)/ بخش (جان كارپنتر) و گفت‌وگو با کارگردان
- نمای درشت: درخت زندگی (ترنس مالیك)، نقد و یادداشت بر فیلم، تحلیل فیلم‌نامه/ بازتاب‌ها/ گفت‌وگو با امانوئل لوبزكی مدیر فیلم‌برداری، با براد پیت و جسیكا چستین بازیگران و الكساندر دسپلات آهنگ‌ساز/ ده چیزی كه باید درباره‌ی درخت زندگی بدانید/ نگاهی به سینمای ترنس مالیك/ زندگی پنهانی ترنس مالیك: سلینجر دنیای سینما
تماشاگر: نگاهی به نمایش ایوانف با اجرای امیررضا كوهستانی: نت‌های نانواخته

نقد فیلم
پرتقال‌خونی
(سیروس الوند)، گفت‌‌وگو با كارگردان / راه آبی ابریشم (محمدرضا بزرگ‌نیا)، گفت‌وگو با بهرام بدخشانی مدیر فیلم‌برداری، گفت‌وگو با نجف فتاحی مسئول جلوه‌های ویژه و گفت‌وگو با كارگردان/ مرگ كسب و كار من است (امیرحسین ثقفی)، گفت‌وگو با كارگردان و امیر آقایی بازیگر/ باغ قرمز (امیر سمواتی)، خانواده‌ی ارنست (محسن دامادی)، شكارچی شنبه (پرویز شیخ‌طادی)، گزارش اکران
معرفی و نقد كتاب : نگاهی به كتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» (مسعود مهرابی)
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 115 ماهنامه‌ی «فیلم» (آذر 1370)

همكاران این شماره: امیر اثباتی، صادق اسدی، هدی ایزدی، محسن بیگ‌آقا، مسعود ثابتی، محمد جعفری، مصطفی جلالی‌فخر، احمدرضا جلیلی، حسین جوانی، رضا حسینی، سعیده خدابخش، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، احسان رضایی، حبیب رضایی، جواد رهبر، شروینه شجری‌كهن، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، حامد عنقا، سمیه قاضی‌زاده، ناصح كامگاری، ایرج كریمی، حسین گیتی، محمدسعید محصصی، حمیدرضا مدقق، سوفیا مسافر، مازیار معاونی، امیرحسین مهدوی، آذر مهرابی، احسان ناظم‌بكایی، امید نجوان، سعیده نیك‌اختر، کیومرث وجدانی. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی


چشم انداز ۴۳۵

گزارش | تفاوت فیلم دیدن در جشنواره و نمایش عمومی : یك فیلم و دو هوا
نمی‌شود حكم قطعی داد. آیا نشستن شاهین اقبال بر دوش یك فیلم‌ساز در زمان جشنواره به منزله‌ی موفقیت قطعی فیلمش در زمان اكران و در گیشه است؟ یا اگر فیلمی در جشنواره مهجور ماند در اكران هم ناموفق خواهد ماند؟ نگاهی به وضعیت فیلم‌ها در چند سال اخیر نشان می‌دهد این دو فضا ارتباط چندانی با هم ندارند. از یك طرف، فیلم جرم مسعود كیمیایی جایزه‌های اصلی جشنواره را می‌گیرد اما در اكران با فروشی حدود پانصد میلیون تومان روبه‌رو می‌شود. در سوی دیگر فیلم این‌جا بدون من بهرام توكلی قرار دارد كه با وضع نامناسبی در جشنواره اكران شد اما در اكرانش موفق بود و بیش از ششصد میلیون تومان فروخت...

چرا شكایت از نحوه‌ی اكران و تبلیغات این قدر فراگیر شده؟: وقتی همه می‌نالند
«ما از نحوه‌ی تخصیص سینماها به فیلم‌مان ناراضی هستیم»، «جا دارد همین‌جا گلایه‌ای از مسئولان درباره‌ی بیل‌بردهای كم‌تعداد فیلمم بكنم» و... سال‌هاست این گلایه‌ها فصل مشترك حرف‌های تعداد زیادی از فیلم‌سازها و تهیه‌كنندگان فیلم‌هایی شده كه روی پرده‌اند. چه فیلم‌شان بیش‌ترین تعداد سالن‌های سینما را داشته باشد و تبلیغات خیابانی آن‌ها، شهر را كاغذدیواری كرده باشد و چه اكران‌شان محدود و تبلیغات‌شان كم‌رنگ باشد. همه در حال غر زدن و گلایه از وضعیت اکران هستند. فیلم‌سازی که فیلمش بیست سالن دارد می‌گوید حقش 30 سالن بوده و تهیه‌کننده‌ای که فیلمش ده سالن دارد می‌گوید سر فیلمش را بریده‌اند و فیلمش را روی پرده سوزانده‌اند...

در گذشتگان | حیدر صارمی (1390-1303): ارادتمند، جانی دالر
حسین گیتی:
حیدر صارمی فقط در رادیو نبود، بلكه سال‌ها كار تئاتر كرد و در نوزده فیلم هم بازی و یك فیلم را كارگردانی كرد. او در سال 1303 در اصفهان زاده شد، اما در نوجوانی از اصفهان به گیلان كوچ كرد. به دلیل علاقه به بازیگری زیر نظر علی دریابیگی، عطاالله زاهد و معزالدیوان فكری در سال 1324 از هنرستان هنرپیشگی گیلان فارغ‌التحصیل شد. در حین تحصیل هنرپیشگی سال 1332 با بازی در نمایش «ریش‌تراش شهر سویل» در تئاتر گیلان، رسماً كار روی صحنه را آغاز كرد...

در تلويزيون | نگاهی به سریال «وضعیت سفید»: در ستایش متفاوت بودن
سریال وضعیت سفید محصول مشترک دو فکر است؛ از دو یار قدیمی که پس از چند تجربه‌ی سینمایی و تلویزیونی (از جمله یکی‌دو تله‌فیلم دوست‌داشتنی اما کم‌تر قدردیده مثل فریدون مهربان است) حالا دیگر به یک نگاه و سلیقه‌ی همسان رسیده‌اند و نقش‌شان در شکل‌گیری آثارشان به‌سادگی از یکدیگر قابل‌تفکیک نیست. وضعیت سفید آن قدر خوب و متفاوت بود و آن قدر علاقه و اشتیاق در مخاطبانش ایجاد کرد که این پرونده‌ی کوچک و جمع‌وجور به‌سرعت شکل گرفت؛ چند نویسنده و سینماگر ابراز علاقه کردند که درباره‌اش بنویسند و گفت‌وگو با هادی مقدم‌دوست و حمید نعمت‌الله آن را تبدیل به يك مجموعه كرد.

ارکستر هم‌نوازی احساسات
حبیب رضایی:
امروز، شاهد محصولی هستیم پر از جزییات. در هر گوشه‌ی کادر و تصویر، نکته‌ای پیش‌بینی‌ شده که برای ذهن و نگاه مخاطب، ارزش و اعتبار مضاعفی ایجاد ‌کند. بحث بر سر خوب یا بد بودن سریال وضعیت سفید نیست، که بسیار هم اثر معتبر و قابل‌دفاعی است، بحث بر سر دقت و وسواس روی جزییات و از این طریق به فعل درآمدن عبارت «احترام به مخاطب» است که گم‌گشته‌ی این سال‌ها بوده و خدا نکند که هم‌چنان گم‌شده بماند. و همین «احترام به نگاه و شعور مخاطب» است که این کار را در زمره‌ی محصولات معدودِ ماندگار و متمایز سال‌های اخیر سیما جای می‌دهد...

معیشت و هویت
سیدامیرحسین مهدوی: قاب تلویزیون 52 اینچ هم نوعی تحقیر است برای نمایش وضعیت سفید. حجم خیره‌کننده‌ی دقت و وسواس در این سریال «الف» به شرمندگی تولید‌کنندگان مجموعه‌های «الف ویژه» انجامیده و در متن و اجرا، استانداردهای سیما را چند گام به پیش برده است. در روزگاری که کولر‌های اسپیلِت بر دیوارهای دهه‌ی 50 در فیلم برگزیده جشنواره‌ی فجر از تماشاچی سان می‌بینند و همکاران روزنامه‌نگار به سریال تاریخی سال گذشته لقب «در چشمِ گاف» داده‌اند، غنیمتی است غیرت گروه سازنده‌ی وضعیت سفید.

«وضعیت سفید» بار دیگر نیاز به شهرک سینمایی دهه‌ی 60 را یادآوری کرد: وضعیت، خراب...
احسان ناظم‌بكایی:
... آن‌هایی که می‌خواهند سریالی درباره‌ی دهه‌ی شصت بسازند یا باید مثل سازندگان وضعیت سفید سر به بیابان بگذارند و خانه‌ای قدیمی در باغی متروک را سروشکل بدهند یا مثل سازندگان سریال تا صبح در کارخانه‌ی قدیمی چیت‌سازی دکور بزنند یا مثل سریال ستایش کلاً قید دکور و وسواس را بزنند و سراغ پرداخت قصه بروند و پیه انواع و اقسام گاف‌های تصویری را به تن بمالند و یا مثل سریال در چشم باد ناگهان کیف‌های مدرسه‌ی یانگوم‌نشان، سطل آشغال پلاستیکی و پژو 206 را در تهران سال 61 نمایش بدهند...

دنگ‌شو!
حسین جوانی: برای تمام کسانی که بخشی از زندگی‌شان را در ایران آن روزها گذرانده‌اند وضعیت سفید سریالی خاطره‌ساز و تکرارنشدنی است. علاوه بر آن‌ها چه بسیار دوست‌داران سریال که خود را با نعمت‌الله و مقدم‌دوست در یک طول موج احساسی یافته‌اند. همه‌ی آن‌ها که از ارجاع‌های سینماییِ سریال لذت برده‌اند؛ از سابرینا (بیلی وایلدر)، تاراج (ایرج قادری)، طوقی (علی حاتمی)، تونی کرتیس و ملودرام‌های آبکی دهه‌ی 1360 بگیرید تا دستمزد جمشید آریا.

حمید نعمت‌اللهگفت‌و‌گو | با حمید نعمت‌الله و هادی مقدم‌دوست:
دریغ‌های دوری از خاطره
هدی ایزدی:
وقتی پای حرف‌های نویسنده و كارگردان وضعیت سفید می‌نشینید، چند كلمه بیشتر لابه‌لای جمله‌های‌شان گل می‌كند: «حال، احوال، آنتیك و نوجوانی»؛ كلمه‌هایی كه اگر آن‌ها را كنار هم بچینیم، شاید عبارت‌هایی را در توصیف وضعیت سفید بسازند: حال و احوال نوجوانی آنتیك، حال و احوال آنتیك یك نوجوان و حتی آنتیك بودن حال و احوال نوجوانی. با نعمت‌الله و مقدم‌دوست - دو رفیق گرمابه و گلستان - درباره‌ی همین عبارت‌ها حرف زدیم. هرچند گریزهای میانه‌ی گفت‌و‌گو باعث شد از جاهایی دیگر هم سردرآوریم. جاهای خوبی مثل سینمای مسعود كیمیایی و تاراج و لاله‌زار قدیم.

مباحث تئوریك | خرس‌های برلین و عبور از كیارستمی
و بازگشت به دوران مدرن: از بدویت تا مدرنیته
بهزاد عشقی:
اگر جدایی نادر از سیمین به جای سال 1389 در سال 1369 ساخته می‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد؟ هم‌چنان معاصر دوران خود می‌بود و در میان منتقدان ایرانی به‌گرمی پذیرفته می‌شد و احتمالاً گیشه‌ی پررونقی نیز پیدا می‌كرد. اما به احتمال قریب به یقین مقبولیتی در میان جشنواره‌های خارجی به دست نمی‌آورد، چرا كه در آن ایام جشنواره‌های جهانی زیر سیطره‌ی كیارستمی و فیلم‌های كیارستمی‌وار بودند و جهان ما را به مثابه جامعه‌ای مدرن و با دغدغه‌های شهری و امروزی به رسمیت نمی‌شناختند...

«یه حبه قند» از دریچه‌ی تحلیل متن: حدیث دل
صادق اسدی: عنوان فیلم نخستین مرحله‌ی ورود به متن است. «یه حبه قند» عبارتی است که از سه واژه تشکیل شده است. «یه» بسته به این‌که پیش از چه کلمه‌ای بیاید معنایی متفاوت دارد، مثلاً یه دونه به معنی کم‌ترین مقدار یا یگانه‌ بودن به‌ کار می‌رود و یه عالمه به معنی بیش‌ترین مقدار است. «حبه» نامی است که به اندازه‌ی کوچک از چیزی گفته می‌شود. «قند» نیز ماده‌ای است که ویژگی بارزش شیرین‌ بودن است. بنا بر آن‌چه گفته شد، «یه حبه قند» عبارتی است که علاوه ‌بر معنای ظاهری، مفهومی نمادین دارد که به بیانی ساده می‌شود: اندکی شیرینی.

سینمای جهان | استیو جابز،
میراثش و ساخته شدن فیلمی درباره‌ی او: اخراجی
قرار است کمپانی سونی، فیلمی زندگینامه‌ای درباره‌ی استیو جابز، بنیان‌گذار كمپانی اپل، بسازد. پس از مرگ پرسر‌و‌صدای جابز در 56 سالگی می‌شد پیش‌بینی کرد که استودیوها برای ساختن فیلمی درباره‌ی او با هم رقابت کنند. قرعه بالاخره به نام سونی افتاده است. سونی حق اقتباس از کتاب غیرداستانی «استیو جابز» نوشته‌ی والتر آیزاکسن را خریده و قرار است آن را به فیلم تبدیل کند. والتر آیزاکسن ویراستار ارشد مجله‌ی «تایم» است و پیش از این هم از مدیران ارشد شبکه‌ی سی‌ان‌ان بوده است.

نمای درشت: درخت زندگی (نویسنده و كارگردان: ترنس مالیك)
هر فیلم استادی مثل ترنس مالیك با آن كم‌كاری و گزیده‌كاری همیشگی‌اش آن ‌قدر در عالم سینما اتفاق مهمی هست كه چند صفحه‌ای را به آن اختصاص دهیم. درخت زندگی نخل طلای كن را گرفت و همان طور كه آمار ارائه‌شده در این پرونده - زیر عنوان «بازتاب‌ها» - نشان می‌دهد بیش‌تر منتقدان غربی آن را تحسین كردند ولی تماشای این فیلم در حكم آب سردی بود بر آتش اشتیاق و انتظار بعضی از منتقدان ایرانی.

تلألو هستی، محاط در ظلمت و تاریکی
کیومرث وجدانی: درخت زندگی همان کیفیت شاعرانه‌ی فیلم‌های قبلی ترنس مالیک را دارد اما در مقایسه با آن‌ها فیلم دیریاب‌تری است. این دیریابی ریشه در دو عامل دارد: گزینش سوژه‌ای جاه‌طلبانه و پرداخت پیچیده‌ی آن. اگرچه نقطه‌ی آغاز داستان و تمرکز اصلی بر تراژدی سقوط یک خانواده است اما گستره‌ی دنیای این قصه به پهنای جهان و بی‌کرانگی ازلیت و ابدیت هستی است. پرداخت مالیک به سوژه‌اش ضمنی و غیرمستقیم است، و بیش از آن‌که چیزی را سرراست بگوید تکیه بر زبان اشاره و تلمیح دارد. او در تدوین به پیوستگی تماتیک و عاطفی رسیده و توانسته با استفاده از جامپ‌کات زمان را فشرده کند و معنا و بعد عاطفی تازه‌ای از ترکیب نماها بیافریند.

جلوه‌فروشی فروتنانه
هوشنگ گلمكانی: تصویرهای بریده‌بریده‌ی گاه بی‌ربط و گاه آماتوری (یا دست كم در حد مشق فیلم‌سازی جوان‌های بااستعداد تازه‌كار)، گذاشتن قطعه‌های موسیقی كلاسیك و شبه‌كلاسیك روی این تصویرهایی كه با دوربین روی دست گرفته شده، فیلم را به كلیپی وارفته تبدیل كرده كه بیش از دو ساعت كش می‌آید و تماشایش واقعاً طاقت‌سوز است. البته قبول كه سینما همه‌ی سینماست و هرچه روی پرده حركت كند سینماست و حتماً كسانی از چنین فیلم‌هایی لذت می‌برند؛ نگارنده هم حتماً دارد با این اظهار نظرها سلیقه‌ی خودش را توضیح می‌دهد. هدف مخالفت با فیلمی غیردراماتیك نیست. اما در سینمای داستانی، وقتی فیلمی درام و داستان ندارد، چیزی باید به جایش داشته باشد كه درخت زندگی ندارد.

تحلیل فیلم‌نامه‌ی «درخت زندگی»:
چیدمان تصویرهای هستی‌شناسانه
ناصح كامگاری:
درخت زندگی فیلمی است با رویکرد فلسفی و هستی‌شناسانه به زندگی انسان كه برای بیان تلقی خود از زندگی، از مرگ انسان و هراس از نیستی آغاز می‌کند و با دست‌مایه قرار دادن ضایعه‌ی مرگ جوانی نوزده‌ساله، افکار و روحیات اطرافیان او را در چنین موقعیت خطیری بررسی می‌كند. به این ترتیب «موقعیت دراماتیک» فیلم‌نامه، مرگی است که نظم موجود را بر هم زده و شخصیت‌ها را دچار خلجان روحی می‌كند و به کاوش و بازنگری در مفهوم بود و نبود وامی‌دارد. این موقعیت دراماتیک به تعبیر دیوید بوردوِِل همان «موقعیت سرحدی» (Boundary Situation) است که یکی از شاخصه‌های «فیلم با روایت هنری» مبتنی بر الگوی فیلم‌نامه‌نویسی غیرهالیوودی به شمار می‌رود.

نگاهی به سینمای ترنس مالیک: پنج تابلو از بشر در دل طبیعت
جواد رهبر: اگر مسئولان کمپانی پارامونت در دهه‌ی 1970 فیلمی را که بر اساس یکی از فیلم‌نامه‌های ترنس مالیک ساخته شده بود «غیرقابل‌پخش» ‌نمی‌خواندند، شاید مالیک با چنان جدیتی تصمیم نمی‌گرفت فیلم‌نامه‌هایش را خودش کارگردانی کند. مالیک از سال‌های آغاز دهه‌ی 70 طی نزدیک به چهار دهه، فقط پنج فیلم ساخته ولی با همین پنج فیلم، جایگاه خاصی بین منتقدان و سینمادوستان پیدا کرده است. حالا هر وقت نام ترنس مالیک به میان می‌آید، اسم استنلی کوبریک هم به همراهش می‌آید و مدت‌هاست او را با کوبریک مقایسه می‌کنند.

زندگی پنهانی ترنس مالیك: سلینجر دنیای سینما
(گردآوری و ترجمه‌ها: رضا حسینی):
وقتی درخت زندگی در جشنواره‌ی كن امسال برنده‌ی نخل طلا شد، ترنس مالیك آن‌جا نبود تا جایزه‌اش را بگیرد، اما این موضوع اصلاً جای شگفتی نداشت چون او در نمایش افتتاحیه‌ی فیلمش هم حاضر نبود. با این‌‌كه تا این‌جای كار، این بزرگ‌ترین موفقیت كارنامۀ مالیك بوده ولی او باز هم حاضر نشد خلوتش را رها كند و در انظار عمومی ظاهر شود. صفت «گوشه‌گیر» برای توصیف مردی كه اعتقاد دارد به‌ندرت تصویری جاودانه می‌شود، دست‌كم گرفتن اوست. مالیك تقریباً هیچ‌وقت گفت‌وگو نكرده؛ حتی برای تبلیغ فیلم‌هایش.

تماشاگر | نگاهی به نمایش «ایوانف» با اجرای امیررضا كوهستانی: نت‌های نانواخته
ایرج كریمی:
این قابل‌درك ـ و از نظر خیلی‌ها قابل‌تحسین هم ـ بوده كه كوهستانی با حفظ نام‌های روسی و هم‌چنان با رویداد نمایش در سرزمین اصلی‌اش روسیه، پاره‌ای از حالات و قضایا را به فارسی/ ایرانی برگردانده تا نمایش برای تماشاگر ایرانی امروز قابل‌لمس‌تر بشود (استفاده از موبایل، هدفن، اشاره به سریال‌های تلویزیونی خواب‌آور، تاتو، ویزا، آژانس [تاكسی‌سرویس]، و...) اما بوركین با اجرای سعید چنگیزیان (در این نقش) بیش‌تر به زبان زیر بازارچه‌ی نایب ترجمه شده (و مسئولیت آن با كوهستانی‌ست كه از نظر تأییدش گذشته است). این بوركین كه یك‌كَتی راه می‌رود، بی‌نزاكتی غیرروسی/ اروپایی دارد (بپذیریم كه بی‌نزاكتی هم انواع فرهنگی و حتی فوتبالی دارد)، در هنگامه‌های پرخاش‌گریاش می‌توان ای‌بسا چاقوی ضامندار نهفته‌اش را دید، و هنرش به سیخ كشیدن كباب كوبیده است، بوركینی نیست كه چخوف تصورش را كرده بود.

نقد فيلم | پرتقال‌خونی (كارگردان و تدوینگر: سیروس الوند): سوخته در آتش تطهیر
شاهین شجری‌کهن:
پرتقال‌خونی فیلمی از جریان میانه‌ی سینمای ایران است كه می‌شود بدون سخت‌گیری زیاد با قصه‌ی پراحساس‌اش درگیر شد و با چشم‌پوشی از تحلیل منتقدانه، از کنارش گذشت. فیلم نه ادعای تحسین و جایزه دارد، نه به نقد جدی و عمیق راه می‌دهد و نه تسلیم ترفندهای گیشه‌پسند متداول شده؛ بلکه «این میان خوش دست‌وپایی می‌زند.» اما دو نکته وجود دارد که چشم‌پوشی از پرتقال‌خونی را دشوار می‌کند؛ اول نسبت این فیلم با کارنامه و شیوه‌ی فیلم‌سازی کارگردانش و دوم قابلیتش برای این‌که در حد و اندازه‌ی خودش بهتر از فرم نهایی کنونی‌اش باشد.

گفت‌وگو با سیروس الوند: سینما را  با قصه می‌شناسم
(گفت‌و‌گو كننده: جواد طوسی)، سیروس الوند:
اصلاً پیشنهاد سرمایه‌گذاری برای فیلم همراه با بازیگری خانم ضیغمی بود. البته من خودم هم علاقه‌مند به همكاری با ایشان بودم. دو بار قبلاً با ایشان برای همكاری تماس گرفته بودم كه یك بار عازم سفر بودند و بار دوم هم علاقه‌ای به كار در تله‌فیلم نداشتند. من از زمانی كه شوریده (محمدعلی سجادی) را دیدم، علاقه‌مند شدم با خانم ضیغمی همكاری كنم. درست است كه این سرمایه‌گذاری با بازیگری ایشان توأم بود، ولی حضورشان به من تحمیل نشد. طرح اولیه‌ی پرتقال‌خونی بسیار جذاب بود كه متأسفانه در اجرا از بین رفت... من همیشه از تهیه‌كننده‌ها می‌پرسم توقع شما از سیروس الوند چیست و علاقه‌مند به ساختن چه فیلم‌هایی هستید؟ نه این‌كه بگویم چه فیلمی دوست داری برایت بسازم، چون همه‌ی تهیه‌كننده‌ها در حرف می‌گویند فیلم خودت را بساز ولی در عمل این‌ گونه نیست.

راه آبی ابریشم (نویسنده و كارگردان: محمدرضا بزرگ‌نیا): طوفان با سطل آب
نیما عباس‌پور: دزد دریایی سرخ‌پوش (رابرت سیودماك، 1952) در كنار مشعل و كمان از فیلم‌های پرطرف‌دار برت لنكستر به‌ویژه در ایران است. 59 سال از ساخت آن می‌گذرد، اما در كمال تعجب هم‌چنان دیدنی‌تر از راه آبی ابریشم است كه در همان ژانر ماجراجویانه‌ی دریایی با صرف هزینه‌ی زیادی (در صفحه‌ی فیلم در سایت ویكیپدیا آمده چهارده میلیون دلار یعنی معادل حدود چهارده میلیارد تومان!) در كشورمان تولید شده است. این‌كه چرا فیلمی پس از گذشت شش دهه از مقابله با اثری كلاسیك و بی‌ادعا ناتوان است جای سؤال دارد. شاید منصفانه‌ترین‌ و منطقی‌ترین دلیلی كه می‌توانیم برای این سؤال پیدا كنیم این باشد كه ما تجربه‌ای در ساخت چنین آثاری نداریم و تعداد فیلم‌های این ژانر به تعداد انگشتان یك دست‌مان هم نمی‌رسد.

گفت‌وگو با محمدرضا بزرگ‌نیا: بلندپروازی بی‌دلیل نداشتیم
(گفت‌و‌گو كننده: علی مصلح حیدرزاده)، بزرگ‌نیا:
وقتی آقای جعفری‌ جلوه مدیر شبكه‌ی یك تلویزیون بود، برای كار دیگری پیش او رفته بودم. بحث به خلیج فارس کشید. آن زمان ماجرای تحریف نام خلیج فارس پیش آمده بود. او علاقه‌مند به تاریخ و گذشته‌ی ایران است و در این زمینه مطالعه كرده و ایده داشت. پیشنهاد دادم بدون شعار اتفاق‌هایی را که در خلیج فارس رخ داده، تصویر كنیم. گفتم اگر بتوانیم تاریخ خودمان را تصویر کنیم، بهترین سند بر حقانیت ما و اثبات هویت پارسی خلیج فارس است. به همین ماجرای سفر دریایی ایرانی‌ها در قرن چهارم هجری به چین اشاره كردم و گفتم بخشی از این سفر مكتوب شده است. پذیرفت كه درباره‌ی این سفر سریال ساخته شود. شروع كردم به نوشتن طرح سریال که آقای جعفری جلوه از شبكه‌ی یك به معاونت امور سینمایی وزارت ارشاد منتقل و ساخت سریال منتفی شد. حدود یك سال بعد خودش پیشنهاد داد كه یك فیلم سینمایی ساخته شود.

مرگ كسب‌وكار من است (نویسنده و كارگردان امیر ثقفی): غم نان اگر بگذارد...
رضا کاظمی: فرم روایت فیلم مجموعه‌ای از دایره‌هاست و همه‌ی تلاش‌ها و دست‌و‌پا زدن‌های آدم‌ها بر مدار دایره و مسیر پوچ تکرار شکل می‌گیرد. پررنگ کردن این دایره‌ها کار دشواری نیست. همه چیز از جغرافیای قصه آغاز می‌شود؛ جایی در انتهای جهان، در کرانه‌های هیچ. جهنمی از یخ‌بندان، گیرافتاده در حصار کوه‌های بلند که گویی راهی به دنیای بیرون ندارد. و در این بستر آدم‌ها در هم می‌لولند و ساختار مرکزگریز قصه را شکل می‌دهند. برف، تداعی‌گر حس ناگزیر فرو رفتن و گیر کردن است و طبیعت خشن و فرساینده، ماهیت دنیای قصه و شخصیت‌هایش را بازمی‌تاباند. پوسته‌ی بصری فیلم هم در مسیری دایره‌ای شکل می‌گیرد. فیلم با تصویری از شاخه‌های لخت درختان سرمازده‌ای شروع می‌شود که چونان شاخ گوزن در هم فرورفته‌اند و گویی راه گذر به آسمان و پر کشیدن را بسته‌اند.

گفت‌وگو با امیر ثقفی درباره‌ی «مرگ كسب‌وكار من است»: سینمای مسأله‌مدار
(گفت‌و‌گو كننده: تهماسب صلح‌جو)، امیر ثقفی:
هایدگر می‌گوید آدم باید حیوان آگاه باشد. من در نوجوانی سرسختی و جنگیدن را یاد گرفته بودم اما بعد با مطالعه و فیلم دیدن به آگاهی رسیدم. این یعنی همان حیوان آگاه هایدگر. اگر یكی‌شان به‌تنهایی باشد، جواب نمی‌دهد. در سینما هم جواب نداده است. شاید باشی و حضور داشته باشی اما حضورت رنگی ندارد. فقط هستی. به تاریخ سینمای جهان نگاه كنید. سام پكین‌پا، حیوان آگاه شد. خشونت را داشت، با آگاهی تلفیق كرد. در ایران امیر نادری و مسعود كیمیایی. تلفیق این دو نگاه می‌تواند ثمر خوبی بدهد؛ زندگی كرده‌ام، آدم‌هایی را دیده‌ام. حالا چه‌جوری باید در ظرف خودم بریزم، تصویرش كنم، رمان و شعرش را بنویسم، برمی‌گردد به همان آگاهی.

گفت‌وگو با امیر آقایی، بازیگر «سعادت‌آباد» و «مرگ كسب‌وكار من است»:
چرا هیچ‌وقت دوستم نداشتید؟
(گفت‌و‌گو كننده: شاهین شجری‌کهن)، امیر آقایی:
فکر می‌کنم همه‌ی شخصیت‌ها در وجود ما نهفته‌اند؛ از شاعر تا آدم‌کش. تا به حال در خلوت خودتان، زیر دوش حمام، چند نفر را کشته‌اید؟ من همین کار را در مقابل دوربین انجام می‌دهم. مهم‌ترین مرحله این است که شخصیت پنهان در وجودم را از میان صدها شخصیت دیگر پیدا کنم و بیرون بکشم. بعد از آن دیگر کار سختی نمی‌ماند؛ کافی‌ست زندگی کنم. گاهی هم این شخصیت تا مدت‌ها در وجودم می‌ماند و حتی مادرم از دستم خسته می‌شود. موقع فیلم‌برداری سعادت‌آباد یک بار در اتاق گریم خانم مهناز افشار با کلافگی به من گفت كه غیرقابل‌تحمل هستی، دیگر با تو در فیلمی همبازی نمی‌شوم. اما متوجه نبود که من غیرقابل‌تحمل نبودم، بلکه علی غیرقابل‌تحمل شده بود.

باغ قرمز (تهیه‌كننده، كارگردان و تدوینگر: امیر سمواتی): حرفه‌ای اما تلخ!
محسن بیگ‌آقا:
طی چند سال اخیر نسل جدید سینمای ایران فیلم‌هایی ارائه داده که شباهتی به ویژگی‌هایی که از کار اول در ذهن داریم، ندارند و به‌جرأت می‌توان گفت از فیلم‌های چندم برخی فیلم‌سازان بهترند. باغ قرمز نیز از این جهت که رنگ‌وبویی حرفه‌ای دارد، می‌تواند به فهرست فیلم‌های بالا اضافه شود.

معرفی كتاب | خوش آمدید به ضیافت نمایشگاه دائمی
«صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران»
امیر اثباتی:
پوسترها بر اساس دهه‌ها تقسيم‌بندی شده‌اند. پس از اعلان‌های اوليه و پوسترهای دوره نخست سينمای ايران، سی پوستر و آگهی مطبوعاتی تصويری حال‌وهوای طراحی پوستر در دهه 1330 را به نمايش می‌گذارند كه شامل چهار نمونه از آگهی‌های مطبوعاتی فيلم‌های خارجی هم هست. دهه چهل با 46 پوستر و دهه پنجاه تا سال 57 با 69 پوستر معرفي مي‌شوند. در اين بخش‌ها شاهد هيچ نمونه‌ای از پوسترها يا آگهي‌های مطبوعاتی فيلم‌های خارجی به نمايش درآمده در ايران نيستيم. 160 پوستر به سال‌های 57 تا پايان دهه شصت اختصاص پيدا كرده و دهه هفتاد با 140 پوستر، هم‌چنين دهه هشتاد با بيش از 180 پوستر معرفی شده‌اند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO