جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ دی ۱۳۹۰

شماره‌ 436 ماهنامه‌ فیلم | دی‌ماه 1390

روی جلد: رضا عطاران بازیگر فیلم اسب حیوان نجیبی است، عکس از: محمد اسماعیلی







فهرست مطالب


سینمای ایران
فلاش بك: پیام‌های خوانندگان مجله و چند پاسخ به آن‌ها
خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: نارنجی‌پوش (داریوش مهرجویی)/ بی‌خود و بی‌جهت (عبدالرضا كاهانی)/ بی‌تابی بیتا (مهرداد فرید)/ آزمایشگاه (حمید امجد)/ تلفن همراه رییس‌جمهور (علی عطشانی)/ من و زیبا (فریدون حسن‌پور)/ فصل انار (محسن شرفی‌نیا)/ بچگی‌تو فراموش نكن (جلال فاطمی)/ پنجمین جشنواره‌ی سینما حقیقت: همه برای مستند/ نخستین جشنواره‌ی فیلم‌های كوتاه سوره: فیلم کوتاه، فصلی دیگر.../ توقف نمایش فیلم‌های كوتاه و مستند در سینما سپیده: پاتوق تعطیل شد/ «فرش قرمز»؛ جنجال‌ها و حاشیه‌ها: مراسم قالی گل‌قرمز ایرانی برگزار می‌شود!/ یك سینمای جدید در آستانه‌ی بهره‌برداری/ سومین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب سال سینمای ایران / رونمایی از نخستین مجموعه‌های فیلم سه نسل از كارگردانان/ نسخه‌ی ویدئویی مستندهای ایرانی در بازار / فرامرز قریبیان پس از دوازده سال پشت دوربین/ سایه‌روشن: ژاله علو و لیلا حاتمی/ گپ: با ابراهیم فروزش و ماهایا پطروسیان / بیانیه‌ی انجمن بازیگران تئاتر: تئاتر در برابر سینما
ایستگاه دی: خبرهایی از پگاه آهنگرانی، ابراهیم حاتمی‌كیا، بهرام رادان، محمدرضا گلزار، پیمان معادی و فاطمه معتمدآریا
درگذشتگان: میرمحمد تجدد (1390 -1308)/ شاه‌علی سرخانی (1390 - 1345)
صدای آشنا: درباره‌ی دوبله‌ی گالیور و انیمیشن هرکول/ تازه‌های دوبله
باران بر پیشانی!:  گزارش‌های جشنواره‌ی فیلم کودک و نوجوان  اصفهان
خشت خام: مستندهایی درباره‌ی زنان/ با آیدا پناهنده كارگردان مستند بلند خانه‌ی قمر خانم و نگاهی به این فیلم/ گفت‌وگو با مدیر سایت «رای‌بُن مستند»/ نگاهی به قیصر، چهل سال بعد
در تلویزیون: نگاهی به برنامه‌ی هفت در سال 90: تك‌مضراب‌های جسارت در سمفونی مسالمت‌جویی/ نوستالژی دهه‌ی شصت در پرونده‌ی سریال وضعیت سفید/ رویکرد تلویزیون به شبکه‌های اختصاصی چیست؟ (آی‌فیلم، نمایش، شما، مستند، بازار و...): روزی روزگاری دیجیتال

سینمای جهان
ـ نمای دور:
فیلم تازه‌ی ایناریتو: در كدام مسیر؟/ اسکارلت جوهانسن كارگردان: فیلمی بر اساس رمان گم‌شده‌ی كاپوتی/ ده فیلم ترسناك دست‌كم گرفته‌شده‌ی سال‌های اخیر/ فیلم‌سازان سینمای وحشت از چه فیلم‌هایی می‌ترسند؟/ گرایش روزافزون كمپانیهای بزرگ آمریكایی به فیلم ساختن در خارج از آمریكا
خبرهای کوتاه: دوگانه‌ی محبوب ریچارد‌ لینكلیتر، سه‌گانه می‌شود/ دارن آرونوفسکی هشدار می‌دهد/ موسیقی جدید برای «سفر به ماه» ملی‌یس/ سال پرمشغله‌ی ژولیت بینوش/ تونی اسكات و بازسازی «این گروه خشن»/ «راکی» موزیکال
ـ نمای متوسط: شاعری (چانگ-دونگ لی)، زمینی دیگر (مایک کاهیل)، وقتی برویم/ زن خارجی (فیو آلاداگ)، زنان طبقه‌ی ششم (فیلیپ لو گِه)، افشاگر (لاریسا كوندراكی)/ فلاش‌بك در نمای متوسط: سكون شب (آلبرتو کاوالکانتی، چارلز کرایتن، بازیل دیردن، رابرت هیمر)  
ـ فیلم‌های روز: نگاهی دیگر به نیمه‌شب در پاریس (وودی آلن)/ کشتار ضروری (یرژی اسكولیموفسكی)
- نمای درشت: نقد سوپر8 (جی. جی. آبرامز) همراه با گفت‌وگوی ریچارد كورلیس با كارگردان و گپی با استیون اسپیلبرگ، تهیه‌کننده‌ی فیلم/ نقد سالی دیگر (مایک لی) همراه با گفت‌و‌گو با او و ده نکته درباره‌ی سینمایش
بازخوانی‌ها: در دفاع از اِستَن بِرَكِیج: رمزها را به حال خودشان بگذارید

نقد فیلم
اسب حیوان نجیبی است
(عبدالرضا کاهانی)، چند نقد بر فیلم، تحلیل بازیگری: نسبت میان آدم‌ها و بازی‌ها با فضای ابسورد در «اسب...»، گفت‌‌وگو با كارگردان و رضا عطاران بازیگر فیلم: تخمه شكستن را  بیشتر از كارهای سخت دوست دارم!/  بدرود بغداد (مهدی نادری)، چند نقد، دو نگاه به موسیقی فیلم، گفت وگو با کارگردان، فیلم بردار و بازیگر فیلم: بغداد و نیویورك در مرنجاب و دربند
گزارش اکران: درباره‌ی نمایش فیلم‌ها از 20 آبان تا 20 آذر در تهران
نامه‌ها : پاسخ به نامه‌ی خوانندگان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌های 116 (نیمه‌ی آذر 1370)  و 117 (دی 1370)  ماهنامه‌ی «فیلم»

همكاران این شماره: آرامه اعتمادی، عباس بهارلو، ماهایا پطروسیان، مسعود پورمحمد، امیر پوریا، مسعود ثابتی، حسین جوانی، نیما حسنی‌نسب، رضا حسینی، احسان خوش‌بخت، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، اشکان راد، جواد رهبر، مرضیه ریاحی، کیکاوس زیاری، محمد شکیبی، تهماسب صلح‌جو، جواد طوسی، بهزاد عشقی، شاهپور عظیمی، نیروان غنی‌پور، سمیه قاضی‌زاده، سعید قطبی‌زاده، نیما قهرمانی، محمدسعید محصصی، سوفیا مسافر، مازیار معاونی، احمدرضا معتمدی، علیرضا معتمدی، آذر مهرابی، احسان ناظم‌بكایی، امید نجوان، اصغر نعیمی، جهانبخش نورایی، کیومرث وجدانی | صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

چشم انداز ۴۳۶

نقد فیلم | اسب حیوان نجیبی است (عبدالرضا كاهانی) : سنگی برای پای لنگ
جهانبخش نورایی:
فیلم داستان تباهی جمعی است که زور می‌شنود و تحقیر می‌شود و اعتراض جدی نمی‌کند. حتی جوانی که پیراهن سبز پوشیده و تسبیح به دست دارد، معلوم می‌شود تفنگش بادی‌ست و خاصیتی ندارد. جماعتی حرام‌شده که یتیم به نظر می‌رسد. همه مسأله و مشکل دارند. زن‌ها هم مثل مردها و شاید بیش‌تر از آن‌ها بی‌پناه و زخم‌خورده هستند. حکیمه‌ی معتاد و ازریخت‌افتاده، نسترن خانه‌به‌دوش و خیالاتی، همای مال‌باخته، شهره‌ی بی‌پناه، و زن مرادی هم که مرده و مادر نسترن هم که به دست شوهرش کشته شده است. نوای بی‌نوایی بلند است و به قول بابا طاهر عریان: بیا سوته‌دلان گرد هم آییم.

این خودِ روزگاره...
جواد طوسی:
آن‌چه با دیدن پنج فیلم بلند عبدالرضا كاهانی برای‌مان محرز می‌شود، متفاوت و غیرقابل‌پیش‌بینی بودن اوست. اگر این ویژگی‌ها را نوعی جاه‌طلبی هنرمندانه بدانیم، تا زمانی كه به ادا تبدیل نشده‌اند می‌توانند امتیاز مثبتی برای فیلم‌ساز و اثرش باشند. نگرش اجتماعی كاهانی در مجموعه‌ی آثارش نیز حال‌وهوای خاصی دارد. مثلاً او تا كنون علاقه‌ای به نشان دادن جغرافیای شهر (در حالت لانگ‌شات) و بُردن آدم‌هایش در دل مناسبات معاصر جامعه‌ی شهری نداشته است. دوربین او بیش‌تر با حجم انبوهی از آدم‌ها در چند فضای محدود كار دارد و قرار نیست شناسنامه‌ی عینی و واقعی شهر در پس‌زمینه و گوشه و كنار قاب نمایانده شود.

دمل‌هایی روی پوست شهر
مسعود پورمحمد:
اگر این فیلم، پله‌ی آخر توانایی‌های كاهانی باشد، می‌توانیم بگوییم كه او بالاخره توانسته به انتظارهایی پاسخ دهد كه دیدن فیلم‌های قبلی‌اش ایجاد كرده بود. بالاخره او توانسته فیلمی خوب و جمع‌وجور، مملو از عناصری بسازد كه بدون دخالت عناصر مزاحم و ناهم‌خوان، سبك و نگاه ویژه‌ی او را به زندگی و سینما نشان دهد. بعد هم می‌شود اضافه كرد كه امید می‌رود فیلم‌های بعدی او به‌تدریج به سوی پختگی و جذابیت‌های بیش‌تری بروند. یعنی این‌كه اسب حیوان نجیبی است یكی از فیلم‌های خوب سال‌های اخیر سینمای ایران است (و سینمای ایران در سال‌های اخیر، كم ندارد از این فیلم‌های خوب).

رابین هود ایرانی
آرامه اعتمادی:
بی‌پروایی فیلم کاهانی از بطن جامعه نشأت گرفته است؛ مثل سایه‌ای از واقعیت که بر سراسر فیلم افتاده است. او هیچ اصراری ندارد که لحن تند و بی‌ملاحظه‌ی فیلمش را تعدیل یا پنهان کند. مانند هیچ، در این‌جا هم او جمعی را پیرامون یک موقعیت مرکزی می‌چیند تا انبوهی از شوخی‌ها و کنایه‌های تلخ را به مخاطب منتقل کند. هنر کاهانی این است كه تماشاگر فیلمش را روی صندلی می‌نشاند تا در حالی که فکر می‌کند مشغول تماشای کمدی دلخواه خودش است، کمدی دلخواه کارگردان را تا انتها ببیند.

نسبت میان آدم‌ها و بازی‌ها با فضای ابسورد در «اسب...»: انگار نه انگار
امیر پوریا:
در فیلم‌هایی از جنس اسب حیوان نجیبی است که در فضایی ابسورد (یا همان «جفنگ» به پیشنهاد مرحوم اخوان ثالث) می‌گذرد و به همین دلیل در سینمای ما کمیاب است، مبنای کار بر این است که همه‌ی کنش‌ها و شخصیت‌ها در عین عادی به نظر رسیدن، نامعمول باشد و موقعیت‌ها در عین طبیعی جلوه کردن، به‌شدت عجیب و اغلب مضحک. در نتیجه، این‌جا بازیگری وضعیت خاصی پیدا می‌کند: از طرفی «لحن» دوگانه‌ی فیلم طوری است که بازیگران نباید و نمی‌توانند به سمت «باور» کاملاً عینی و واقع‌نمایانه‌ی نقش‌شان پیش بروند و مثلاً مشکلات و دردهای او را به شکلی که در درامی واقع‌گرا تصویر می‌شود، به بیننده منتقل کنند.

بدرود بغداد (مهدی نادری): چرا می‌جنگیم؟
اشكان راد:
بدرود بغداد فیلمی پیام‌گراست كه ایدئولوژی سازنده‌اش را فریاد می‌زند و ابایی هم از انتخاب این روش در روایت ندارد. فیلم‌ساز بی‌هیچ پرده‌پوشی می‌خواسته تماشاگر در پایان به این نتیجه برسد كه جنگ بد است و «نظم دایره‌های عالم را به هم می‌ریزد»، زندگی‌ها را تباه می‌سازد، مرگ را سكه‌ی رایج می‌كند و... به این ترتیب با فیلمی روبه‌روییم كه ایده‌ای بسیار گفته‌شده را بازمی‌گوید و در گفتنش سعی در پوشیدگی و پرداختن به پیچیدگی این پیام هم ندارد. اما پرسش اصلی همین‌جا رخ می‌نماید و ذهن را درگیر می‌كند: آیا پیام ضدجنگ اثر آن‌ قدر بدیهی است كه دیگر نیازی به شنیدنش نیست؟ آیا آن‌چه می‌بینیم مصداق كرامات همان شیخی كه «شیره را خورد و گفت شیرین است» به حساب می‌آید؟

سوررئالیسم، آغشته به اندكی‌ واقعیت
شاهپور عظیمی:
لحن فیلم یك‌دست نیست. رفت‌‌‌و‌برگشت‌ها به زن عرب و دو همراهش فیلم را دوپاره كرده است. نیمی از فیلم، در سوررئالیسم (حتی مالیخولیا) معلق است و نیمی از آن قرار است با واقعیت سرو‌كار داشته باشد. بمبی كه به معلم عراقی بسته شده آن‌ قدر واقعی هست كه انفجارش كار هر دوی آن‌‌ها را یك‌سره كند. در ‌واقع این تركیب در بدرود بغداد از نوعی رویكرد سازندگان فیلمِ كوتاه می‌‌آید. زمانی كه چنین فیلم‌سازی سراغ فیلمی سینمایی می‌رود، رویكرد‌هایی از این دست را (شاید به‌ طور ناخودآگاه) بار دیگر به كار می‌گیرد.

بدرود ایران
مسعود ثابتی: بدرود بغداد
پیش و بیش از آن‌که نشانگر توانایی‌ها و توان بالفعل کارگردان جوانش باشد، نمایشگر توان بالقوه‌ی او در ساخت و پرداخت اثری است که بتواند پا از محدوده‌ی استاندارد‌هاي فقیر سینمای ایران فراتر بگذارد. هنگامی که صحبت از جابه‌جایی مقیاس‌ها و ارتقای معیارهای «سینمای ایران» مي‌کنیم، نباید فراموش كرد که تنها یک فیلم «ایرانی» قادر به انجام چنین کاری است و صرف حضور عوامل ایرانی پشت و جلوی دوربین، برای اطلاق عنوان «فیلم ایرانی» به يک اثر کافی نیست تا به اعتبار آن‌ها بتوان حکم به ارتقای معیارهای سینمای کشور داد.

منطق دایره‌ها
حسين جواني:
هنوز نیم ساعت از شروع فیلم نگذشته که تماشاگران سالن نیمه‌خالی سینما فلسطین شروع می‌کنند به ‌نگاه کردن به ‌ساعت‌های‌شان، وارسي تلفن‌های همراه‌شان و اگر با کسی به ‌سینما آمده‌اند، نق زدن به‌‌ همراه‌شان. بدرود بغداد ‌‌از این منظر ضربه‌ی سختی می‌خورد. چون داستانش را سرراست و گویا تعریف نمی‌کند و نمی‌تواند از مواد اولیه‌ی داستانش به‌‌ شکلی حساب‌شده در تمام ‌زمان فیلم بهره ببرد.

نگاه به موسیقی «بدرود بغداد»: برای تصویرهاي آوانگارد
سميه قاضی‌زاده:
بخشي از موسیقی بدرود بغداد افکتیو است. هر جا بار دراماتیک داستان بالاتر رفته، موسیقی هم راحت‌تر قابل‌شنیدن است. با وجود تمامی امتيازها، موسیقی اين فيلم می‌توانست با کمی ملودی‌پردازی، در ذهن مخاطبش ماندگار شود. متأسفانه این روزها اغلب آهنگ‌سازان به‌خصوص آهنگ‌سازان جوان و نوپرداز، ترجیح می‌دهند از گسترش یک موتیف خاص و ملودی‌پردازی پرهيز کنند و سراغ سبک‌های مینی‌مال و مدرن بروند.

گفت‌وگو |
 با عبدالرضا کاهانی: یک خمیازه‌ی بلند
سعید  قطبی‌زاده:
اتفاق دیگری که از هیچ به این طرف افتاد، پرهیزت از قصه‌ها و موقعیت‌های دراماتیک و رها شدن در فضایی نسبتاً شوخ و جفنگ بود.
کاهانی: بعد از بیست فهمیدم که سینما جای مفهوم‌های عمیق نیست. چیزی اگر هست، هست و اگر نیست نمی‌توان حادثه‌هایی مثل مرگ را بهانه‌ی آن کرد. پایان بیست آزارم می‌داد. این را البته آن زمان هم می‌دانستم اما نمی‌دانستم راه‌حل چیست. بعدش به زندگی عادی بیش‌تر اعتقاد پیدا کردم. در دل این زندگی همه چیز هست و لزومی ندارد عمیقاً در پی رساندن چیزی فراتر از قصه باشی. درست نگاه کردن و درست اجرا کردن و خالص شدن از همه‌ی چیزهای خوب و بدی که مال خودت نیست و از جنس دیگر است، کار آدم را راحت می‌کند. خوب یا بد، دیگر می‌شوی برای خودت. درام از نظر من باید در لحظه‌لحظه‌ی فیلم جاری باشد. اگر قصه‌ای یا موقعیتی انتخاب می‌شود، حتماً نکته‌ای یا مفهومی برای فیلم‌ساز دارد. اما مهم‌تر از مفهوم برای من، قشنگ بودن و درست بودن است. رابطه‌های آدم‌ها باید در قصه درست باشد و تماشاگر باید این شخصیت‌ها و رابطه‌ها را بشناسد.

گفت‌وگو با رضا عطاران: تخمه شكستن را  بیشتر از كارهای سخت دوست دارم!
نیما حسنی‌نسب:
اس‌ام‌اس كه زدم برای  قرار گفت‌وگو، زودتر از چیزی كه مرسوم است جواب داد. تماس گرفت و اولش سعی كرد منصرفم كند. بعد كه فهمید فایده ندارد، بدون هیچ ادا و اصولی قرار گذاشتیم. موقع شروع گفت‌وگو در جواب سؤال اولم گفت: «ببین، هنوزم می‌تونیم بی‌خیال این قضیه بشیم‌ها!» این روحیه و این بی‌تفاوتی ظاهری نسبت به همه‌ی امور دنیا و هرچه در آن هست و نیست، تصویر آشنای بازیگری‌ست كه دو دهه پر از اتفاق‌های عجیب و كارهای متفاوت را گذراند تا امروز دوران اوج بازیگری را تجربه كند... پیدا كردنِ یك رضا عطارانِ رمانتیك، ضربه‌پذیر و به‌شدت حساس پشت این نقاب بی‌تفاوتی و كلبی‌مسلكی همیشگی، چند دقیقه بعد از آشنایی با او كار چندان دشواری نیست. اگر كمدی و شوخی اختراع نشده بود، دنیا برای امثال عطاران جای خیلی خیلی سختی بود و او هم كه به ادعای خودش با سختی اصلاً میانه‌ای ندارد. این گفت‌وگو، كارنامه‌ی او را از آغاز تا امروز دربر می‌گیرد.

گفت‌وگو با مهدی نادری، تورج اصلانی و مزدک میرعابدینی
کارگردان، فیلم‌بردار و بازیگر «بدرود بغداد»: بغداد و نیویورك در مرنجاب و دربند
مهدی نادریآذر مهرابی:
بدرود بغداد در جشنواره بیست‌وهشتم فجر مورد توجه قرار گرفت و سال پیش معاونت سینمایی وزارت ارشاد بر خلاف شیوه‌ی مرسوم سال‌های قبل ـ که توسط خانه‌ی سینما انجام می‌شد ـ به نمایندگی از جامعه‌ی سینمایی ایران این فیلم را برای رقابت‌های اسکار برگزید و جهت مطابقت با مقررات این آکادمی، در آخرین فرصت باقیمانده، آن را به شکل محدود در یکی‌دو سینمای شهرستان هم روی پرده فرستاد. اما اکران رسمی فیلم به این فصل موکول شد. این گفت‌وگو که بیش‌تر به یک ماراتن حرف شبیه بود حدود یک سال پیش انجام شد. گفت‌وگو با یک «سلام، شب به خیر» در ساعت نُه شب شروع و با یک «صبح به خیر، خداحافظ» در ساعت شش صبح روز بعد تمام شد؛ زمانی كه اصلانی باید می‌رفت سر جلسه‌ی فیلم‌برداری فیلم جدید نیکی کریمی.

درگذشتگان | میرمحمد تجدد (1390 -1308): آخر خطِ یكی دیگر از «دومی‌ها»
جواد طوسی: استوار بازنشسته هم رفت. همان آدم قدیمی كه در گروهبان جلوی آینه لباس نظامی‌اش را مرتب كرد و با خودش گفت كه «نمی‌خوام به این زودیا بازنشسته بشم.» بعد هم به ستیز اندیشید و كلكش درست‌وحسابی كنده شد. برای او با گلوله مردن، بهتر از بازنشستگی زودهنگام بود. قیصر اولین فیلم شاخص او بود كه در آن حسرت قبضه شدن مردانگی از سوی قهرمانی خاكستری را خورد و خواسته یا ناخواسته نشانی یكی دیگر از برادران آب‌منگل (رحیم) را داد تا قیصر فردا خودش را به كشتارگاه برساند و بفرستدش «اون دنیا تا كامروا بشه و ملائكه‌ها بادش بزنند.»

سایه / روشن | ژاله علو: مهر و اقتدار
تاریخ بازیگری سینما، تلویزیون، تئاتر، دوبله و گویندگی رادیو بدون ژاله علو خیلی چیزها كم دارد. او از معدود بازماندگان نسلی است كه نگاهی متفاوت و جدی به عرصه‌ی كاری‌شان داشتند. برخی از آن‌ها بی‌رحمانه فراموش شدند و برخی مانند علو هنوز از پای ننشسته‌اند. اگرچه در كارنامه‌ی او گویندگی نقش برجسته‌تری دارد اما ژاله علو در تمام عرصه‌های فعالیتش حضورهایی ماندگار از خود به یادگار گذاشته است. برای ماندگاری در ذهن مخاطبان عام تلویزیون همان مدیریت دوبلاژ سریال سال‌های دور از خانه (معروف به اوشین) كفایت می‌كند؛ چه برسد به جان بخشیدن به ده‌ها شخصیتی كه بسیاری‌ از آن‌ها خاطره‌های چند نسل به حساب می‌آیند.

صدای آشنا | درباره‌ی دوبله انیمیشن «هرکول»: پارسی‌گویان در کوه اُلمپ
نیروان غنی‌پور:
هرکول در زمانی دوبله می‌شود که دوبله‌ی فارسی انیمیشن، دهه‌ی پرتلاطمی را پشت سر گذاشته است. دهه‌ی هشتاد پر از اتفاق‌های ریزودرشت برای حرفه‌ی دوبلاژ بود که اتفاقاً دوبله‌ی آثار روز سینمای انیمیشن محمل مناسبی شد برای گروه‌های تازه‌کاری که قصد داشتند هر طور شده وارد این حرفه شوند. در دوبله‌ی این فیلم‌ها صداهای تازه‌ای شنیده شد که هنوز پختگی لازم برای نقش‌گویی با حس وحال نداشتند و دوبله‌ی انیمیشن را برای تجربه و کارآموزی برگزیده بودند. این در حالی است که سازندگان مطرح انیمیشن برای تماشایی شدن شخصیت‌های اثرشان از صداهای شاخص بازیگران مشهور بهره می‌برند و در دوبله‌ی فارسی‌اش حق مطلب به‌درستی ادا نمی‌شود.

گزارش‌ | بیست‌وپنجمین جشنواره‌ی فیلم کودک و نوجوان: باران بر پیشانی
علیرضا معتمدی:
با سعید راد ایستاده‌ایم جلوی ورودی هتل بزرگ کوثر (که اصفهانی‌های قدیمی هنوز به اسم هتل کوروش می‌شناسندش) زیر تاقی‌ در حال شُرشُر، و او مثل همیشه پرحرارت و بامزه مشغول تعریف کردن داستان‌هایی‌ست از فیلم‌های قدیمی که کار کرده و مقایسه‌ی آن فیلم‌ها با فضا و فیلم‌ها و سینماگران امروز. بدلباسی و آداب‌ندانی برخی از بازیگران جوان را اجرا می‌كند به قصد انتقاد. می‌گوید جایزه گرفته اما با سندل می‌رود روی صحنه یا سوپراستار مملکت روی صحنه با اورکت قدم می‌گذارد. مراسم رسمی لباس رسمی دارد، آداب دارد. ناخودآگاه نگاه می‌چرخاند به اطراف. انبوهی از آدم‌های خوش‌لباس و شیک‌پوش را می‌بیند در اطرافش...

جشنواره مهم‌تر است یا سینمای كودك؟
اصغر نعیمی:
انگار مهم‌تر از سینمای کودک و حل مسائل آن، برگزاری جشنواره‌اش باشد؛ که البته طبیعی است چون به هر حال جشنواره راه انداختن به‌مراتب آسان‌تر و البته زودبازده‌تر از حل مشکلات و برنامه‌ریزی برای رونق سینمای کودک است. پس هر سال از پی هم جشنواره‌ی فیلم کودک برگزار می‌شود اما سینمای کودک در چنبره‌ی مشکلات و رکود و رخوت دست‌وپا می‌زند. این البته به معنای برگزار نکردن جشنواره یا کم‌اهمیت بودن برگزاری آن نیست، اما نمی‌توان با سرگرم فرع شدن بهانه‌ای برای فراموش کردن اصل ماجرا به دست آورد. باید حواس‌مان باشد از جشنواره‌ی کودک ابزاری تزیینی صرف برای سینمای کودک نسازیم.

خشت خام | مستندهایی درباره‌ی زنان: این موضوع مبهم زن
محمدسعید محصصی:
شاخص‌های اصلی سینمای مستند ایران از آغاز دهه‌ی 1370 توجه بیش‌تر به مباحث و مسائل اجتماعی، و بیانی رهاتر، بازیگوشانه‌تر و متأثر از گفتمان‌های هنری روز بود. با چنین دیدگاهی فهم این‌که چرا در اواخر دهه‌ی هفتاد و پس از آن توجه به مضمون‌هایی که در آن زنان نقش کلیدی دارند بسیار اهمیت می‌یابد، آسان می‌شود. این توجه به نقش و اهمیت حضور زنان در سینمای مستند البته خیلی هم چیز تازه‌ای نیست و به نیمه‌های دهه‌ی شصت برمی‌گردد.

در تلویزیون | نگاهی به برنامه‌ی «هفت» در سال 90:
تك‌مضراب‌های جسارت در سمفونی مسالمت‌جویی
پوریا ذوالفقاری:
سازندگان برنامه‌ی هفت هنوز پاسخ این پرسش را - دستکم برای خودشان - روشن نکرده‌اند. بعد از گذشت بیش از یك سال از پخش این برنامه، تعداد پیامک‌ها از چند ده هزار فراتر نرفته و مشخص شده که سینماگران و دوست‌داران پیگیر سینمای ایران، تنها کسانی هستند که حاضرند تا بعد از نیمه شب پای این برنامه بنشینند. طبیعی است که برای بینندگان عادی تلویزیون، مسائل صنفی تهیه‌کنندگان یا تشکیل سازمان سینمایی اهمیت چندانی نداشته باشد. اما کارشناسان و سینماگران، از تنها برنامه‌ی سینمایی تلویزیون انتظار پرداخت و نقد مفصل هر یک از این اتفاق‌ها را دارند.

روی هواست...
رضا کاظمی:
درباره‌ی برنامه‌ی هفت به شیوه‌ی یکی به نعل و یکی به میخ که منش آشنای ما ایرانی‌هاست زیاد نوشته‌اند. اما دست‌کم نگارنده در نوشتن این چند سطر کم‌ترین دلیل معنوی و مادی برای ادامه‌ی چنین شیوه‌ای ندارد. همین چند وقت پیش داشتم برای دوست منتقدی از برنامه‌ی هفت می‌گفتم (البته با دلخوری بسیار) که دوستم جایی حرفم را قطع کرد و گفت: «منظورت برنامه‌ی هفت بود دیگه؟ آخه چند بار گفتی نود!» این یکسان‌پنداری ناخودآگاهانه‌ی این دو برنامه، ریشه در انتظارهایی دارد که کسانی چون نگارنده پیش از شروع چنین برنامه‌ای داشتند.

نوستالژی دهه‌ی شصت در پرونده‌ی سریال «وضعیت سفید»: شما واقعاً یادتون نمیاد؟
نیما قهرمانی:
بسیار مایه‌ی خوش‌حالی است که کودکی که در دهه‌ی هشتاد بزرگ شده معنای «صف» و «بمباران» را نمی‌داند. درک نمی‌کنم که تماشای برفک تلویزیون، در دوره‌ای که همان برنامه‌های نصفه‌نیمه و بی‌ارزش هم ساعت ده و نیم شب به پایان می‌رسید، چه لذتی می‌تواند داشته باشد. نوشابه‌ها و شیر و شیرکاکائوهای شیشه‌ای قدیمی برای من هم خاطره‌انگیزند، اما در نگاه دقیق‌تر و غیراحساسی‌تر، یادآور خودداری سوپری‌ها از ارائه‌ی نوشابه‌ی خنک به افرادی جز مشتری‌های ثابت‌شان (به دلایل بسیار!) و نیز دعواها و جنجال همیشگی بر سر بردن و پس‌ آوردن شیشه‌های خالی آن‌ها و پول گرویی برداشتن مغازه‌ها در ازای برگرداندن شیشه‌ی خالی و... است.

آی‌فیلم، نمایش، شما، مستند، بازار و... : روزی روزگاری دیجیتال
احسان ناظم‌بكایی:
این روزها بازار شبكه‌های دیجیتالی گرم است و مدام بر تعدادشان افزوده می‌شود. ظاهراً تلویزیون توجه خاصی به این گونه شبكه‌ها دارد و سرمایه‌ی ویژه‌ای برای راه‌اندازی و گسترش آن‌ها اختصاص داده است. در حاشیه‌ی پایینِ پربیننده‌ترین برنامه‌های شبكه‌های اصلی، جدول برنامه‌های شبكه‌های دیجیتالی زیرنویس می‌شود و مجریان پنج شبكه هم وقت و بی‌وقت لابه‌لای برنامه‌های‌شان درباره‌ی دستگاه كوچكی به اسم «مبدل» اطلاع‌رسانی می‌كنند كه آنتن‌های معمولی را قادر به دریافت امواج دیجیتالی می‌كند. به نظر می‌رسد آینده قلمرو تأثیرگذاری شبكه‌های دیجیتالی و تخصصی باشد كه تقریباً همه‌ی كنداكتورشان به یك موضوع اختصاص دارد؛ فیلم و سریال یا مستند و انیمیشن. در چند صفحه‌ی پیش رو، تلاش كرده‌ایم ساختار و شیوه‌ی اداره‌ی این شبكه‌های نورس، كاركردها، ضعف‌ها و قوت‌های‌شان را بررسی كنیم.

سینمای جهان | نقد فیلم‌: نیمه‌شب در پاریس (وودی آلن): وقتی ناقوس نواخته می‌شود...
كیومرث وجدانی:
وودی آلن پس از ویكی كریستینا بارسلونا و با غریبه‌ی سبزه‌روی قدبلندی ملاقات خواهی كرد، با نیمه‌شب در پاریس باز هم آن نازك‌طبعی و حساسیتی را كه انگ خود اوست به فضای اروپا آورده و ثابت می‌كند كه در اروپا نیز همان‌ قدر در خانه‌ی خودش است كه در سرزمین مادری‌اش. همه‌ی عناصر آشنای او، از همان ابتدای فیلم در آن حضور دارند. در مقدمه، آلن حس نوستالژی شخصی‌اش را با تصور رمانتیكش از پاریس درمی‌آمیزد؛ نماهایی از پاریس را با همراهی قطعه‌ای موسیقی جاز كه با كلارینت نواخته می‌شود (موسیقی قدیمی جاز یكی از راه‌های آلن برای بیان نوستالژی‌اش است).

سوپر8 (جی. جی. آبرامز): فیلم   اسپیلبرگی
هوشنگ گلمكانی:
سوپر8 فیلمی به سبك آثار اسپیلبرگ است. به قول راجر ایبرت، انگار یكی از فیلم‌های دوران اولیه‌ی كارنامه‌ی اسپیلبرگ، تازه پیدا شده. هر تكه‌ی سوپر8 یادآور یكی از فیلم‌های استاد است. محوریت بچه‌هایی كه رازی مربوط به زندگی اجتماعی شهری كوچك را پنهان كرده‌اند و مأموران نظامی و امنیتی در جست‌وجویش هستند، ای‌تی را به یاد می‌آورد. چهره‌ی هیولای فیلم (به‌خصوص چشمانش) كه فقط در اواخر داستان به شكل واضح نمایش داده می‌شود تا حدودی یاد‌آور ای‌تی است هرچند كه ای‌تی با آن جثه‌ی كوچك و حركت‌های دوست‌داشتنی‌اش، بر خلاف موجودات سوپر8، اصلاً مخلوق خرابكار و مهلكی نبود.

سالی دیگر (مایک لی): زنان و مردان در آستانه‌ی فروپاشی عصبی
جواد رهبر:
سالی دیگر فیلمی درباره‌ی تنهایی، دل‌مردگی، پا به سن گذاشتن و پیری است اما چنین نگرشی به فیلم بدون شک آن را محدود می‌کند. سالی دیگر، درست مثل پوستر تبلیغاتی‌اش، دیدگاهی کلی‌تر به زندگی دارد. لی در سالی دیگر ما را با افرادی جوان، میان‌سال و سال‌خورده طرف می‌کند تا شاهد تصویرهایی از دوره‌های مختلف زندگی انسان و ویژگی‌های خاص هر یک از این دوره‌ها باشیم. با وجود این،‌ در سالی دیگر شخصیت‌ها مثل جانی در برهنه یا فیل (تیموتی اسپال) راننده‌ی تاکسی در همه یا هیچ (2002) فلسفه‌بافی نمی‌کنند و مایك لی این بار ترجیح می‌دهد بیش‌تر دغدغه‌هایش را نشان دهد تا این‌که آن‌ها را به صورت دیالوگ در دهان شخصیت‌ها قرار بدهد.

بازخوانی‌ها | در دفاع از اِستَن بِرَكِیج: رمزها را به حال خودشان بگذارید
احسان خوش‌بخت:
«استن براكهیج كارگردان آوانگارد و گم‌نامی است كه ظاهراً ترنس مالیك عاشقانه كارهایش را دوست دارد. اما كم‌تر كسی از او خبر دارد و فیلم‌هایش را دیده است.» این جمله‌ها در یك رمزگشایی از درخت زندگی ترنس مالیك در محدوده‌ی شبكه‌های اجتماعی، كه ضمیر خودآگاهِ طبقه‌ی تحصیل‌كرده‌ی متوسط ایرانی است، جنجالی كوچك به پا كرد، هرچه باشد غیرسینمایی‌نویس‌هایی وجود دارند كه سینما برای‌شان مهم‌تر و حیاتی‌تر از سینمایی‌نویس‌هاست. وظیفه‌ی چه كسی است كه بداند اِسْتَن بِرَكِیج یكی از بزرگ‌ترین كارگردانان تاریخ سینماست؟

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO