جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۲۱ اسفند ۱۳۹۰

شماره‌ی 440 ماهنامه فیلم، ویژه‌‌ی نوروز 1391

روی جلد: برداشتی شوخ و بهاری از اصغر فرهادی و اسكارش، طرح و اجرا: بهزاد خورشیدی





چشم‌تان

به نوروز

روشن


روزگارتان

همانند بهار

 سرسبز

سينمای ايران
بهاریه:
نوشته‌هایی از آیدین آغداشلو، احمدرضا احمدی، حسین پاكدل، كیومرث پوراحمد، صدیق تعریف، بهروز تورانی، وازریك درساهاكیان، پرویز دوایی، محمد شهرزاد، سروش صحت، حمیدرضا صدر، پرویز نوری
چهره‌ها: درباره‌ی 24 چهره‌ی سال 90 سینمای ایران: ویشكا آسایش/ صابر ابر/ فرهاد اصلانی/ مهناز افشار/ پانته‌آ بهرام/ هومن بهمنش/ ساره بیات/ سعید پورصمیمی/ بهرام توكلی/ رامبد جوان/ نگار جواهریان/ لیلا حاتمی/ شهاب حسینی/ حمید خضوعی‌ابیانه/ مریلا زارعی/ علیرضا زرین‌دست/ اصغر فرهادی/ رضا كاهانی/ مهتاب كرامتی/ پیمان معادی/ فاطمه معتمدآریا/ رضا میركریمی/ مازیار میری/ مهدی هاشمی
ایستگاه نوروز: مروری بر فعالیت چند سینماگر ایران در سال گذشته: پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، حسین جعفریان، مانی حقیقی، محمدرضا دلپاك، سعید راد، مسعود رایگان، لعیا زنگنه، هایده صفی‌یاری، اكبر عبدی، ترانه علیدوستی، حمید فرخ‌نژاد، هنگامه قاضیانی، نیكی كریمی، محمود كلاری، باران كوثری، هدایت هاشمی، كارن همایونفر
پی‌‌گرد: مروری بر یک سال سینمای ایران: بشنو از نی... کز جدایی‌ها استقبال می‌کند!
سینمای ایران، روزگار نو: سیمای نود، فیلم «جدایی...» و درخشش جهانی بازیگران حرفه‌ای
زندگی دوگانه‌ی ما و تعابیر آن‌ها: چرا اصغر فرهادی اسكار گرفت؟
ولی افتاد مشکل‌ها: بررسی اشكال مختلف یك مضمون مشترک در 25 فیلم جشنواره‌ی فجر
فلاش‌بک: پیام‌های خوانندگان مجله و پاسخ به تعدادی از آن‌ها
خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها:‌ فیلم‌های تازه: گناه‌كاران (فرامرز قریبیان)، دامنه‌های سفید (ابراهیم معیری)، خاكستر و برف (روح‌الله سهرابی)، 578 روز انتظار (احمد عبداللهیان)/ خبر غافل‌گیركننده: سينما فرهنگ ویران می‌شود/ برگزیدگان «تجلی اراده‌ی ملی» سی‌امین جشنواره‌ی فجر: جایزه‌های خاص برای خواص/ حاشیه‌های داوری جشنواره‌ی فجر: داوران معترض/ شبکه‌ی ویدئویی در سال 90: بر پیشخوان سینمای خانگی/ دومین جشنواره‌ی لبخند آفتاب: زندگی به شرط خنده/ هشتمین جشنواره‌ی فیلم 100/ سرانجام قهوه‌ی تلخ، قلب یخی، شام ایرانی و ساخت ایران در شبكه‌ی خانگی: آغاز با توفان، پایان در ابهام/ آغاز فصل تازه‌ی اکران فیلم‌های خارجی: دیگران در خانه
در تلویزیون: رونق ساخت فیلم و سریال درباره‌ی شهدا: جاودانگی به روایت تصویر/ نگاهی به موضوع آزردگی اصناف از فیلم‌ها و سریال‌ها با تکیه بر مطالعه‌ای بر مخاطبان سریال ساختمان پزشکان
خشت خام:
درباره‌ی سلینجرخوانی در پارک شهر و گفت‌وگو با پیروز كلانتری/ نگاهی به فرشته‌ای روی شانه‌ی راست من و گفت‌وگو با كارگردان
سال ایران، سینمای ایران، سال اصغر و نادر و سیمین: چند یادداشت درباره‌ی موفقیت فیلم جدایی نادر و سیمین در اسكار/ «جدایی» محبوب دنیا: نظرهای تماشاگران كشورهای مختلف جهان درباره‌ی جدایی نادر از سیمین/ گاه‌شمار جدایی نادر از سیمین: سفرهای دورودراز نادر و سیمین در جهان
گزارش اسكار 2012 - برگزیدگان دوره‌ی 84: درخشش ایران در شب سینمای فرانسه/ گزارشی از متن و حاشیه‌ی مراسم اسكار: اسكار با طعم خوش ایرانی و ادویه‌ی نوستالژیك

سینمای جهان
سبد 2011:
نگاهی به برخی از فیلم‌های برتر و مطرح در سالی كه گذشت: آرتیست (میشل هازاناویسیوس)/ به جهنم رفتن و بازگشتن (دنفانگ دنیس)/ ملانكولیا (لارس فن تریر)/ پینا (ویم وندرس)/ نیمه‌شب در پاریس (وودی آلن)/ كشتار (رومن پولانسكی)/ اسب جنگی (استیون اسپیلبرگ)/ باید درباره‌ی كوین حرف بزنیم (لین رمزی)/ خدمتكار (تیت تیلر)/ درخت زندگی (ترنس مالیك)/ ماجراهای تن‌تن: راز تك‌شاخ (استیون اسپیلبرگ)/ روزی روزگاری در آناتولی (نوری‌بیلگه جیلان)/ پسری با دوچرخه (ژان‌پیر داردن/ لوك داردن)/ رانندگی (نیكلاس وایندینگ رفن)/ مردان ایكس: رده‌ی اول (متیو ون)/ شاعری (لی چانگ-دونگ)/ فرزندان (الکساندر پین)/ مانی‌بال (بنت میلر)/ ما یك پاپ داریم (نانی مورتی)
تماشاگر: نگاهی به النا ساخته‌ی آندری زِویاگینتسف - سویه‌ی موحش مادر بودن: حسرت فضا
نمای درشت: نقد كشتار (رومن پولانسكی)، گفت‌وگو با فیلم‌ساز و تماشای دسته‌جمعی فیلم با بازیگران اجرای ایرانی نمایش‌نامه‌ی خدای كشتار/ نقد النا (آندری زِویاگینتسف)
گزارش شصت‌ودومین جشنواره‌ی برلین: برلین، پتسدامر پلاتس!
گزارش بیست‌و‌چهارمین جشنواره‌ی توکیو: رژه‌ی مردگان!
گزارش دوازدهمین جشنواره‌ی فیلمکس: دو مضمون اصلی

نقد فیلم
چند نقد بر چیزهایی هست كه نمی‌دانی (فردین صاحب‌الزمانی) به همراه گفت‌وگو با كارگردان و بازیگرش فیلم علی مصفا/ شب (رسول صدرعاملی)/ جعبه‌ی موسیقی (فرزاد مؤتمن) / بازخوانی هفت پرده (فرزاد مؤتمن) با فیلم‌ساز/ زمانی برای دوست داشتن (ابراهیم فروزش)/ پاریس تا پاریس (محمدحسین لطیفی)/ معبد جان (محمد درمنش)/ شب واقعه (شهرام اسدی)/ خاك و آتش (مهدی صباغ‌زاده)/ پرنده‌باز (عطا سلمانیان)/ به هدف شلیك كن (محمد كتیرایی)/ چشم (جمیل رستمی)/ گلوگاه شیطان (حمید بهمنی)/ پایان دوم (یعقوب غفاری)/ گزارش اكران: چگونگی نمایش فیلم‌ها از 20 دی تا 20 بهمن در تهران
نامه‌ها: پاسخ‌ به پرسش‌های خوانندگان
معرفی و نقد كتاب: روزشمار سینمای ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه (عباس بهارلو)/ روزی روزگاری فوتبال: فوتبال و جامعه‌شناسی (حمیدرضا صدر)/ گزیده‌ی كتاب‌های روز دنیا/ تاریخ اجتماعی سینمای ایران (حمید نفیسی)/ صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران (مسعود مهرابی)/ توی ویترین
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 121 ماهنامه‌ی «فیلم» (نوروز 1371)

همكاران این شماره: آیدین آغداشلو، احمدرضا احمدی، بابك احمدی، محمد اطبایی، آرامه اعتمادی، مینا اكبری، مهدخت اكرمی، محمود بهرازنیا، محسن بیگ‌آقا، حسین پاكدل، كیومرث پوراحمد، فرزاد پورخوشبخت، لیلا خوانساری، مسعود پورمحمد، امیر پوریا، صدیق تعریف، ارسیا تقوا، بهروز تورانی، مسعود ثابتی، علیرضا حسنخانی، رضا حسینی، احسان خوش‌بخت، آرش خوشخو، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، وازریك درساهاكیان، پرویز دوایی، پوریا ذوالفقاری، هوشنگ راستی، سعید رجبی فروتن، جواد رهبر، بهاره رهنما، آنتونیا شركا، محمد شكیبی، محمد شهرزاد، سیدرضا صائمی، سروش صحت، حمیدرضا صدر، احمد طالبی‌نژاد، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، شاهپور عظیمی، سعید قطبی‌زاده، نازنین قنبری، ناصح كامگاری، كیوان كثیریان، محمدسعید محصصی، حمیدرضا مدقق، سوفیا مسافر، علیرضا معتمدی، شهرام مكری، آذر مهرابی، احسان ناظم‌بكایی، اصغر نعیمی، پرویز نوری، سعیده نیك‌اختر، كیومرث وجدانی، جهانبخش نورایی، یاشار نورایی، اصغر یوسفی‌نژاد
صفحه‌آرایی: علی‌رضا امك‌چی 


چشم انداز ۴۴۰

بهاریه
قاب
احمدرضا احمدی:
وقتی در مسافرخانه‌ای در پاریس از اتاق من به خیابان می‌رفت و صدای قدم‌هایش كم‌كم می‌شد به پشت پنجره می‌رفتم. از قاب پنجره‌ی مسافرخانه با پالتویی بنفش‌رنگ می‌دیدمش كه در باران به سوی خانه‌اش می‌رود. قاب پنجره را كه بخار گرفته بود پاك می‌كردم، می‌دیدم هنوز مجلل در باران به انتهای خیابان می‌رود. باز قاب پنجره را از بخار پاك كردم، دیدم دیگر نیست. فقط خیابان بود كه در آن باران می‌بارید.

ترسیمی– رقومی
پرویز دوایی:
حالا هم در این خیابانِ درس حاضر كردن‌های صبح زود، زیر تك‌تك سطرهای تاریخ‌های اغلب به خون و خشم نوشته‌شده، این آرزو و التماس لرزان و پرالتهاب بود در چشم و بر پیشانی‌مان كه آن درِ دولنگه‌ی قهوه‌ای باغ باز شود، كه قدم به بیرون بگذارد، كه «ترسیمی–رقومی» و جمع «شكم‌پایان» جیغ‌زنان پا به فرار بگذارند، كه او از دری كه به درخت‌ستان باز می‌شد، از زیر طاقی شكوفه‌های سفید عروسی پا به بیرون بگذارد...

در تجلیل چرخه‌ی حیات
آیدین آغداشلو:
تجلیل بهار از تجلیل چرخه‌ی حیات و تداوم شگفت‌انگیز آن جدا نیست. فقط بهانه لازم دارد تا به یاد خود بیاوریم و به یاد دیگران، كه هر بار و هر زمان باید حیران آن بمانیم و گمان نكنیم كه بی‌ما حركتش ذره‌ای كُند خواهد شد. گردش آن، مانند چرخش پره‌های آن آسیاب بادی بر فراز صخره‌ی رفیع و غول‌آسا، بی‌گزند و بی‌اعتنا ادامه خواهد داشت هم‌چنان، و تا وقتی كه مقدر باشد هم‌چنان خواهد چرخید. تا قیامت.


تا نقش خیال دوست...
صدیق تعریف:
و آراس‌خان... داستان این فیلم در حال‌و‌هوای خان ‌و ‌خان‌بازی و ارباب و رعیت در ترکمن‌صحرا اتفاق می‌افتاد. با بازی ناصر ملک‌مطیعی و ترانه‌ی «عمومهدی گله‌دار» با لهجه و گویش شیرازی! و صدا و حضور عباس منتجم، خواننده‌ی شیرازی آن روزگار. منتجم، به نظرم، خطاب به آراس‌خان می‌خواند: «عمومهدی گله‌دار/ کت و شلوار دکمه‌دار/ دختر خان زنت می‌شه/ جهیزیه‌اش چهل شتر بار...»

در سینه‌ام مرغان دریایى آواز مى‌خوانند
بهروز تورانی:
نشستم. شمردم. دیدم ده‌تا... بیست‌تا... اصلاً هزار آرزوی کوچک و ارزان و آسان دارم. آن قدر کوچک و ارزان و آسان که همه را در یک روز می‌توان برآورده ساخت. اگر بشود. یک آرزوی بزرگ و دست‌نیافتنی هم دارم که قیمت ندارد. تنها یک آرزو، که اگر برآورده شود، دیگر آن هزار آرزو را نمی‌خواهم داشته باشم. یعنی می‌شود؟

قصه‌های مجيدنوروز را چگونه گذراندید؟
کیومرث پوراحمد:
... سپس که شب می‌شود، شام پلو می‌خوریم. مثل همه‌ی مردم ما فقط عید به عید پلو می‌خوریم. البته می‌گویند که اعیان‌ها هر هفته یک بار پلو می‌خورند ولی ما اعیان نیستیم. پدرم می‌گوید ما طبقه‌ی متوسط هستیم. من نمی‌دانم چرا می‌گویند طبقه. چون طبقه مال ساختمان می‌باشد که بعضی ساختمان‌های دوطبقه یا حتی سه‌طبقه هم در شهر هست.


صدای غلتیدن جویبار بهاری بر سنگ‌ریزه‌ها
پرویز نوری:
يادش به ‌خیر. فكر می‌كنم آخرهای بهار سال 1333 بود و من حدودهای پانزده‌شانزده سالگی‌ام را می‌گذراندم كه تصمیم گرفته شد خانوادگی برویم سینَك. یعنی خانواده‌ی ما و خانواده‌ی پرویزجان [دوایی]. هوا رو به گرما رفته بود و گرمای آن موقع‌ها این‌ جوری مثل امروز نبود. كولری در كار نبود و گاهی پنكه‌ای باد داغ می‌فرستاد و البته ما در تابستان‌ها و شروع گرما به زیرزمین خانه پناه می‌بردیم...

زمزمۀ محبت...
وازریک درساهاکیان:
کلاس سوم دبستان، معلم موضوع انشا داده بود: «فایده‌ی بهار را بنویسید.» آمدم بنویسم، دیدم جایی که ما زندگی می‌کنیم، چهار فصلش یک رنگ و یک شکل و یک قواره است، گیرم بهارش اندکی کوتاه‌تر و تابستانش اندکی بلندتر. مادرم گفت بنویس زمستان که به پایان می‌رسد، برف‌ها آب می‌شوند و رودخانه‌ها جاری می‌گردند و روستاییان شادمان می‌شوند چون مزارع‌شان آبیاری می‌شود. گفتم زمستانِ ما که آمد و رفت، برف نیامد. پس روستاییان این حوالی چه کردند؟

سینمابهار
حسین پاكدل
: رو می‌چرخانی، در نمایی دیگر می‌بینی و ثبت ذهن می‌كنی، تن‌ِ خشكِ درختان را كه از ته‌مانده‌ی باد اسفند از سرما می‌لرزند هنوز؛ باز گامِ تن پیش می‌نهی و پیش می‌روی و انبوه‌انبوه شكوفه‌های نقره‌ای را می‌بینی كه تن عریان هر درخت را سرتاپا در پناه گرفته، لباس نو می‌پوشند.

سفره‌ی بدون سین آقای الف
حمیدرضا صدر:
آقای الف هر سال خانه‌اش را برای سال نو به مدد یکی‌دو خدمتکار آب‌وجارو می‌کرد. دو گلدان جلوی در آپارتمانش را آب می‌داد. خریدی می‌کرد. حرفی می‌زد. خندهای تحویل می‌داد... ولی امسال آب‌و‌جارویی نکرد. گلدان‌هایش را آب نداد. خریدی نکرد. حرفی نزد. خندهای تحویل نداد...

اسكار 2012  سال ایران، سینمای ایران، سال اصغر و نادر و سیمین
احساس گوارای سربلندی
پرویز دوایی:
آقای فرهادی عزیز، ... سینمای ایران جایزه‌های متعدد دیگری هم گرفته در این سال‌ها. ولی این یكی نورافكن خیره‌كننده‌تری را می‌تاباند بر یك جنبه از فرهنگ غنی سرزمین ما و یك جوری كه انگار همه‌ی ماها، پراكنده در همه‌ی دنیا، در دایره‌ی این نور قرار داریم و پشت سر و اطراف شما ایستاده‌ایم و در دل‌مان داریم سهم می‌بریم از این نگاه‌های تحسین و غریو شادی‌ها.

دوسه چیزی که اسکار به من آموخت...
جهانبخش نورایی:
با همه‌ی غبار نازکی که بر رفتار احتیاط‌آمیز این چهار نفر [اصغر و سارینا فرهادی، معادی و حاتمی] نشسته بود، حقیقتِ تأثیری که هنر و هنرمند می‌تواند در یک شرایط خاص تاریخی بر مردم بگذارد و نیروی پنهان هویت جمعی را زنده کند، در اتفاقی که با اسکار افتاد به‌روشنی خود را نشان داد.

اسكار فرهادی و انحلال خانه‌ی سینما!
هوشنگ گلمكانی:
درست مثل خود جدایی نادر از سیمین كه به عنوان یك نمونه‌ی‌منحصربه‌فرد در تاریخ سینمای ایران (و جهان؟) از زاویه‌های گوناگون به آن نگاه شده، اسكار اصغر فرهادی هم چنین قابلیتی از خود نشان داده است. هر كس از زاویه‌ای آن را بررسی می‌كند. در این میان، زاویه‌ی نگاه مدیران فرهنگی و سینمایی، نیاز به دقت و تأمل دارد.

زندگی دوگانه‌ی ما و تعابیر آن‌ها 
احمد طالبی‌نژاد: بیایید فارغ از این تردید‌ها ببینیم این فیلم واقعاً چه داشته که دل و دین از مسئولان جشنواره‌های درجه یک و منتقدان نامدار و بسیاری از تماشاگران دنیا برده است؟ آخر یکی و دوتا نبود که. برلین، گلدن گلوب، منتقدان مستقل آمریکا، سزار فرانسه و چندین جشنواره ریز و درشت دیگر از شرقی تا غربی به این فیلم جایزه دادند که اسکار آخرین و کامل‌ترینش بود. واقعیت این است که جشنواره‌های جهانی در برخورد با آثاری از کشور‌های خاص، همواره در پی یافتن مفاهیم فرامتنی بوده و هستند.

درخشش ایران در شب سینمای فرانسه
بهروز  دانشفر:
جدا از پیروزی سینمای فرانسه با آرتیست، هشتادوچهارمین دوره‌ی اسكار، شب ایران هم بود. جدایی نادر از سیمین كه بی‌اغراق به استثنای جوایز بفتا، تقریباً بیش‌تر جوایز سینمایی جهان را گرفته بود با شایستگی، برنده‌ی اسكار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان شد. زمانی كه ساندرا بولاك نام اصغر فرهادی و فیلم او را به عنوان برنده اعلام كرد، غریو شادی حاضران، هم‌دلی و تأییدشان را نشان داد كه در این رشته كم‌تر اتفاق می‌افتد.

بررسی
 اشكال مختلف یك مضمون مشترک در 25 فیلم جشنواره‌ی فجر:
آمين خواهيم گفت
... ولی افتاد مشکل‌ها
حمیدرضا مدقق:
زنان و شوهرانی که آرامشی در زیر یک سقف نمی‌یابند، کودکانی که نه عامل پیوند زوج‌ها که اسباب دردسر و عذابند، سایه‌های بلند تردید، غبار تیره‌ی سوءظن و تهی شدن معنای صداقت كه در نهایت حاصلی جز اعمال خشونت ندارد؛ زوج‌هایی که در مواجهه با بحران‌ها هر یک راهی جداگانه پیش می‌گیرند و در پی آن، مفهوم پیوند مشترک و اعتماد متقابل رنگ می‌بازد؛ «فقدان درک یکدیگر» و یا در گستره‌ای وسیع‌تر و به بیان بهتر «اختلال و شکست در ارتباط» مضمون مشترک 25 فیلم جشنواره‌ی فجر بود.

مروری بر یک سال سینمای ایران:
بشنو از نی... کز جدایی‌ها استقبال می‌کند!
علیرضا معتمدی:
فارغ از رویدادهای حاشیه‌ای و گاهی تلخ، سالی که گذشت یکی از بهترین و به‌یادماندنی‌ترین سال‌های سینمای ایران بود و این نه‌فقط به خاطر اسکار دیریابی‌ست که جایش در گنجینه‌ی جوایز جهانی سینمای ایران خالی بود، بلکه دلیل آن را باید در کیفیت قابل‌ملاحظه‌ی فیلم‌هایی دانست که در این سال به روی پرده رفتند. فیلم‌هایی در بالا‌ترین سطح استانداردهای سینما که در اکران عمومی هم تقریباً هیچ‌کدام شکست نخوردند. به این معنا که توانستند مخاطبان خاص و عام را یک‌جا راضی کنند. سالی نکو که نیک از بهارش پیدا بود.

سیمای نود، فیلم «جدایی...» و درخشش جهانی بازیگران حرفه‌ای:
سینمای ایران، روزگار نو

بهزاد عشقی: روزگار تازه‌ای شروع شده و سینمای هنری در قالب فیلم‌های اجتماعی و داستان‌گو، بار دیگر شكفته می‌شود و ما به روزگاری بازمی‌گردیم كه فیلم‌سازان فرهیخته با همكاری بازیگران حرفه‌ای و توانمند شخصیت‌های ماندگاری خلق می‌كردند كه تصویری مثالی از روزگار خود می‌آفریدند و در عین حال از عصر خود نیز فراتر می‌رفتند و به تاریخ می‌پیوستند.

سينمای جهان  برخی از فیلم‌های برتر و مطرح سالی كه گذشت
آرتیست (میشل هازاناویسیوس): پایان خوشی كه خوش نیست
كیومرث وجدانی: آرتیست در لایه‌ی ظاهری‌‌اش به داستانی در باب بازگشت موفقیت‌آمیز می‌ماند، اما اگر به ورای سطح آن و خط داستانی‌اش درباره‌ی رابطه‌ی میان ژرژ و پپی برویم، آن دو را نماینده‌ی سینمایی كه متعلق به آن هستند می‌یابیم. از این منظر، فیلم ناطق به لحاظ تماتیك، فیلم صامت را در درون خود جذب می‌كند و فیلم صامت به طرز گریزناپذیری هویت و به این ترتیب موجودیت خودش را از دست می‌دهد.

فرزندان (الکساندر پین): گناه، خیانت و میراث: هیچ‌کدام آن نیست که می‌پنداریم
امیر پوریا: طرح داستانی فرزندان طبعاً بدون آن‌که بحث شباهت و تأثیرپذیری در میان باشد، می‌تواند در امتداد فرض‌های مربوط به دنیای عینی/diegesis فیلم درباره‌ی الی... اصغر فرهادی طرح شود. یعنی اگر طبق معادلات diegesis آن فیلم، فرض کنیم الی در دریا غرق نمی‌شد و سرش زیر آب به صخره‌ای می‌خورد و به کما می‌رفت و بعدتر مرگ مغزی می‌شد، وقتی سپیده و دیگران به علیرضا و خانواده‌ی الی خبر می‌دادند، تمام فکر و ذکر علیرضا با وجود رنج و اندوه بابت از دست رفتن نامزدش، این بود که او در طول سفر دوسه‌روزه به شمال، با احمد چه‌گونه رابطه‌ای داشته؟

كشتار (رومن پولانسكی): بدویت  متمدنانه
مهرزاد دانش: کشتار فیلم جمع‌وجور هنرمندانه‌ای است که پتانسیل‌ها و امتیازهای متعدد نمایش‌نامه‌ی ياسمن رضا را در فراگرد سینمایی مناسبی به کار گرفته و ایده‌ی استمرار خشونت و توحش در پشت نقاب مدنیت را در شکلی موجز و طنازانه تبیین می‌کند.

توبه‌ی دیرهنگام فیلم‌ساز كهنه‌كار
آرش خوشخو: در كشتار از آن تكانه‌های هیستریك وكافكاوار كه زمانی مشخصه‌ی سینمای پولانسكی محسوب می‌شد خبری نیست. از آن گذر‌های ناگهانی به جنون و مالیخولیا. همان ویژگی‌هایی كه به بچه‌ی رزمری، مستأجر یا انزجار تشخص بخشیده بود و بقایای آن در ماه تلخ و مرگ و دوشیزه هم‌چنان تماشاگر را میخ‌كوب می‌كرد. دیگر مدت‌هاست كه سینمای پولانسكی آرام گرفته است.

مردان ایكس: رده‌ی اول (متیو وُن): بازگشت به اوج
شهزاد رحمتی: متأسفانه بسیاری از منتقدان، به‌خصوص در كشور خودمان، پیشاپیش موضعی منفی یا لااقل نه‌چندان مساعد نسبت به فیلم‌های فانتزی، تخیلی یا علمی‌خیالی دارند؛ به‌خصوص اگر جلوه‌های ویژه و تكنیك‌های دیجیتال حضور آشكار و پررنگی در اثر داشته باشند – كه معمولاً هم در این‌ گونه آثار چنین است. این موضع‌گیری گاه عمدتاً غیرارادی است و بر اساس پیش‌‌داوری‌های تثبیت‌شده در ذهن فرد صورت می‌گیرد و گاهی هم متأسفانه بیش‌تر ژستی ناخوشایند و «سوپرروشنفكرانه» است.

ما یك پاپ داریم (نانی مورتی): قدرت شکنندگی
آنتونیا شرکا: تماشای فیلم تازه‌ای از یک فیلم‌ساز معروف اروپایی بر پرده‌ی سینماهای تهران، از آن حوادث میمون و مبارکی‌ست که هنوز سر ذوق‌مان می‌آورد. دیگر چه رسد به کارگردانی مثل نانی مورتی ـ برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کارگردانی به خاطر فیلم خاطرات عزیز و بهترین فیلم به خاطر اتاق پسر، هر دو از جشنواره‌ی کن، که امسال دبیر آن نیز خواهد بود ـ که دیگر از خودمان است!

شاعری (لی چانگ-دونگ): شعر و خون
هومن داودی:
برگ برنده‌ی شاعری هم‌نشینی دردناك مفهوم‌های متناقضی مانند جنایت، شعر و شاعری، تقدیرگرایی و خانواده در آن است. لی چانگ-دونگ موفق شده خرده‌روایت‌هایی به‌ظاهر نامرتبط را در طول اثر در یكدیگر بتند و در نهایت همه‌ی آن‌ها را به شكلی دل‌پذیر به هم پیوند بزند. بر اساس جهان‌بینی‌ فیلم، فرزندان گاهی به هولناكی یك جانی روان‌پریش‌اند و از طرف دیگر، شعر و شاعری ممكن است از دل یك جنایت یا تجاوز بجوشد و بیرون بیاید.

درخت زندگی (ترنس مالیك): ابزارها و امكانات، داوری‌ها و پیش‌داوری‌ها
رضا حسینی:
درخت زندگی نمونه‌ی فوق‌العاده‌ای برای یادآوری این موضوع است كه تماشای فیلم در هر شرایطی خارج از سالن تاریك سینما و پرده‌ی نقره‌ای می‌تواند از ورود بی‌واسطه‌ی تماشاگر به جهان اثر جلوگیری کند، و در مورد فیلمی مثل این كه وجوه بصری و زیبایی گرافیك و البته حاشیه‌ی صوتی كم‌نظیر، شاید مهم‌ترین و شاخص‌ترین عنصرش باشد كه به ‌طور كامل مخاطب را پس بزند.

ماجراهای تن‌تن: راز تك‌شاخ: تن‌تن و میلو در دنیای اسپیلبرگ
جواد رهبر:
اسپیلبرگ در ساختن اسب جنگی از سینمای جان فورد و آکیرا کوروساوا الهام گرفته و در ساخت ماجراهای تن‌تن نشان داده که شناخت ژرفی در حد یک مورّخ سینما در زمینه‌ی فیلم‌نوآر و داستان‌های پلیسی دارد.

روزی روزگاری در آناتولی
(نوری ‌بیلگه‌جیلان)
: من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت...
مسعود ثابتی: برای روزی روزگاری در آناتولی پایانی متصور نیست. به پایان باز و مفاهیم مغشوشی از این دست فکر نکنید، که منظورم چیز دیگری است. فیلم بسیار بیش از آن‌که در طول گسترش یابد و پیش رود، از عرض باز می‌شود و به طور حیرت‌انگیزی گسترش می‌یابد. هر نگاه و هر اشاره و کلام، حامل رمزوراز و اشارتی است و هر نگاه و هر اشاره و هر کلام در کار گشایش آن رمزوراز.

النا (آندری زِویاگینتسِف): خانه‌ی روسی
یاشار نورایی: النا بیش از هر چیز، یادآور فرهنگ غنی روسیه است. با ساختاری مبتنی بر نماهای بسته و فضاهای داخلی، از نمایش‌نامه‌های چخوف که غالباً در خانه می‌گذرند الگو می‌گیرد. در روان‌کاوی انگیزه‌ها و تعامل‌های روحی شخصیت‌ها، به‌خصوص خود النا، داستایفسکی را به یاد می‌آورد، در گفت‌وگونویسی موجز، موزون و عمیق یادآور نثر تغزلی پوشکین در اوژن اونگین، این رمان شعرگونه، است و در گستردگی افق معنایی و بسط موضوع به وضعیت کلی یک کشور، کلان‌نگری تولستوی را مد نظر قرار می‌دهد. از نظر بصری هم تأثیر تارکوفسکی كاملاً مشهود است.

تماشاگر 
نگاهی به «النا» - سویه‌ی موحش مادر بودن:
حسرت فضا
ایرج كریمی:
برخی و شاید خیلی‌ها فیلم‌های ترسناک را دوست بدارند چون در آن‌ها شر را در موجوداتی فراطبیعی یا شخصیت‌هایی شیطان‌صفت و یا به ‌طور کلی غیرعادی مجسم می‌کنند، و بدین‌ سان فاصله‌ی تماشاگر را با شر امن نگه می‌دارند و از ماده‌ی «ترس» سرگرمی و تفریحی فراهم می‌آورند. ولی النا هولناک است نه فیلمی ترسناک پیرو چنین الگویی. و هولناک است چون امکان شر را خیلی نزدیک به خود ما و اصلاً بیخ گوش‌مان نمایان می‌کند. کی فکرش را می‌کرد که از یک مادر هم قاتل دربیاید؟

نقد 
چیزهایی هست كه نمی‌دانی (فردین صاحب‌الزمانی):
كجاست این‌جا؟
بابك احمدی:
در نخستین صفحات یكی از زیباترین رمان‏های سده‌ی پیش، یولیسس جویس، استیفن كه همان تلماك ادیسه‌ی هومر است حرفی می‏زند كه از مشهورترین عبارات ادبی آن سده شد: «تاریخ كابوسی است كه می‏خواهم از آن بیدار شوم.» این جمله بارها در معنای اجتماعی تاریخ تفسیر شده، یعنی تاریخ به معنای گذشته‌ی همه‌ی ما. اما در تفسیر دیگر، تفسیر بهتر، تاریخ امری فردی است. چیزی كوچك در حد یك زندگی. چون چیزی فراتر از آدم زنده، مسلط بر او، در كار است، علی می‏كوشد تا این تاریخ را به یاد نیاورد. شاید نباید گفت «می‏كوشد». تاریخِ زندگی‏اش، قصه‌ی گذشته‏اش، عمر رفته‏اش انگار خودبه‌خود محو شده است. سیما با حسرتی آمیخته به اعتراضِ بازمانده از رابطه‌ی مثلاً عاشقانه‏شان می‏گوید می‏خواستی دنیا را عوض كنی و حالا غارنشین شده‏ای.

گفت‌وگو  با فردین صاحب‌الزمانی:
مكثِ طولانی روی چیزهایی كه دوست داریم
گفت‌و‌گو كننده: شاهین شجری‌كهن | صاحب‌الزمانی:
در مورد این فیلم از اول بنا بر این بود که سعی کنیم اولاً دنبال سینمای مد روز که در اروپا خیلی مرسوم شده و حالا مدتی است که در ایران هم باب شده نرویم. بعد از دورانی که آن را «دوران مقلدان کیارستمی» می‌نامم، فیلم‌های مد روز بیش‌تر ساخته می‌شود که به خاطر شبیه بودن به فیلم‌های اروپایی که عین زندگی است، موفقیت‌هایی هم کسب می‌کند. بی‌تردید کیارستمی نابغه است و من هم تقریباً همه‌ی فیلم‌های کیارستمی را دوست دارم اما به راه او، یا هر فیلم‌ساز بزرگ دیگر، رفتن برای کسب موفقیت کاری بیهوده است و باید از آن‌ها فاصله گرفت.

گفت‌وگو با علی مصفا:
بازیگری كار شرم‌آوری است!
گفت‌و‌گو كننده: آرامه  اعتمادی | مصفا:
اصولاً آدمی هسنم که ترجیح می‌دهد با عذر موجه معاف باشد. زمانی برای ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه اصفهان قبول شده بودم، همه می‌گفتند که بروم. یک جلسه رفتم و دیدم خیلی سخت است اما با خودم گفتم باید مدرکم را بگیرم، همه هم از من توقع دارند درسم را ادامه دهم، پس باید بروم. تاکسی گرفتم بروم فرودگاه، دیدم مسیر را اشتباه می‌رود. اما نگفتم. وقتی دیدم کار از کار گذشته گفتم كه آقا دارید اشتباه می‌روید! وقتی رسیدم به فرودگاه، خیلی سلانه‌سلانه به سمت میز پرواز رفتم، گفتند پروازتان رفت. من هم گفتم خدا را شکر! یعنی دلم می‌خواست که با عذر موجه، کاری كه مطابق میلم نیست انجام نشود و معاف شوم. آن موقع هم دیگر نرفتم دانشگاه و پی قضیه را نگرفتم.

بازبینی «هفت پرده» فرزاد مؤتمن و كارنامه‌اش:
چهار احمق در یك یخچال سفید!
گفت‌و‌گو كننده: رضا كاظمی | مؤتمن:
ذاتاً یک کارگردان هستم. نکته‌ی مهمی در فیلم دیدن من هست: وقتی فیلم می‌بینم قصه را دنبال نمی‌کنم. برایم قصه اهمیتی ندارد. حتی شخصیت‌ها برایم مهم نیستند. به این نگاه می‌کنم که قاب چه‌طوری بسته شده، آدم‌ها با چه میزانسنی می‌ایستند، چه‌طور یک نما به نمای دیگر قطع می‌شود. به دلیل همین ویژگی، با هر نوع قصه‌ای احساس راحتی می‌کنم. مثلاً می‌گویم این قصه را می‌خواهیم برای دانشجوها و فیلم‌بازهای حرفه‌ای بسازیم. این یکی را قرار است برای مردم عادی‌تر بسازیم. باج‌خور را واقعاً برای سربازهایی ساختم که از سربازخانه بیرون می‌آیند و نمی‌دانند توی خیابان‌ها چه کنند.

گزارش  بیست‌و‌چهارمین جشنواره‌ی توکیو:
رژه‌ی مردگان
هوشنگ راستی:
شاید جالب باشد که بدانید در ژاپن خیلی‌ها عقیده‌ی راسخ دارند که استیون اسپیلبرگ یک انسان خاکی نیست بلکه یک «بیگانه» یا موجودی فضایی است که به زمین آمده تا زمینه را برای ورود موجودات فضایی هموار کند! برنامه‌های تلویزیونی زیادی در این باره پخش شده و می‌شود و در مجله‌ها و روزنامه‌ها هم مفصل مطلب نوشته شده و می‌نویسند؛ دلیل و مدرکش را هم فیلم‌های اسپیلبرگ می‌دانند که اغلب با این موجودات فضایی سروکار دارند.

شصت‌ودومین جشنواره‌ی برلین:
برلین، پتسدامر پلاتس!
محسن بیگ‌آقا:
سانس‌های ساعت نه‌‌و‌نیم شب برلین را هرگز فراموش نخواهم کرد؛ با آثار زیبایی که خواب را از سر هر تماشاگری که حتی مثل من از هفت صبح بیدار شده بود، می‌پراند. فیلم زیبای ژانگ ییمو به نام گل‌های جنگ را در همین ساعت دیدم. او می‌تواند هر جشنواره‌ای را با فیلمش به وجد آورد. گل‌های جنگ به دوران اشغال پکن یا نام آن زمانش نانگینگ، در ۱۹۳۸ می‌پردازد؛ دوران تلخ و وحشتناکی که طی سال‌های اخیر دولت ژاپن پس از سال‌ها، سرانجام بابت رفتار سربازانش به طور رسمی ‌از چین عذرخواهی کرد.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO