جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ مهر ۱۳۹۱

شماره‌ 448 ماهنامه‌ فیلم | اول مهر 1391

روی جلد:  باران كوثری و بابك حمیدیان در بغض، ساخته‌ی ‌رضا درمیشیان، عكس از ساتیار امامی














فهرست مطالب

 

سینمای ایران
فلاش‌بک:
پیام‌های خوانندگان مجله درباره‌ی مطالب شماره 446 و 447 و پاسخ به تعدادی از آن‌ها
خشت و آینه: یادداشت‌های نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: چ (ابراهیم حاتمی‌کیا)، فرزند چهارم (وحید موساییان)/ حل اختلاف حوزه‌ی هنری و وزارت ارشاد: آشتی در میدان جنگ/ اولین جشنواره‌ی «افق نو»/ دوازدهمین جشنواره‌ی فیلم مقاومت/ شبکه‌ی خانگی، هم‌چنان خبرساز/ نخستین مجله‌ی تصویری: صداهای ماندگار در فضای مجازی/ باز هم بدقولی قلب یخی/ زمانی برای دوست داشتن (ابراهیم فروزش) بعد از شش سال در شبکه‌ی خانگی/ نخستین سایت اختصاصی دوبله
حکایت سنگ بزرگ...: نگاهی به روند تولیدات فاخر سینمای ایران
غیرقابل‌نمایش: سی سال فیلمهای اکراننشده‌ی سینمای ایران
ایستگاه مهر: خبرهایی‌از ویشکا آسایش، علیرضا خمسه، طناز طباطبایی، مسعود کرامتی، ترانه علیدوستی، محمدرضا فروتن،  فرشاد محمدی، منوچهر هادی
گپ: با ژاله صامتی: همین كافی‌ست و سیما تیرانداز: گریزان از تكرار
جشنواره‌ی کوچک من: از كیارستمی‌زدگی تا استقلال/ هفت مرحله تا «پوپک و مش‌ماشاالله»/ از رنجی که برده‌ایم/ از کرامات شیخ ما/ خواب‌مان برده؟

سینمای جهان
- نمای دور:
حال و آینده‌ی سه‌گانه‌ی هابیت و سینمای سه‌بعدی/  انتقام‌جویان2، شكسپیر و گپی با جاس ودون/ پروژه‌های آینده‌ی اسكورسیزی و سرنوشت نسخه‌ی تازه‌ی قمارباز/ پنجاهمین جشنواره‌ی نیویورک/ نمایشگاه کوبریک در لس‌آنجلس/ آخرین فیلم ارنست بورگناین/ حراج لوازم شخصی گرتا گاربو/ بده‌بستان سینمای آسیا و هالیوود
خبرهای کوتاه: نخستین نمایش فیلمی هالیوودی در میانمار/ دی‌وی‌دی‌های پرفروش/ بازیگران استرالیایی كارگردانی می‌كنند/ سیدلر و پوشكین/ مایکل بِی و تغییر مسیر حرفه‌ای/ اقتباس از رمان «جعبه‌ی هودینی» سلزنیك
- نمای متوسط: دزدان دریایی! دارودسته‌ی ناجورها (پیتر لرد، جف نیوییت)، نوستالژی نور (پاتریسیو گوزمان)، حس كامل (دیوید مکنزی)، بچه‌ها (توما بالمه)، دنیای غرب (مایكل كرایتن)
- فیلم‌های روز: مارتا مارسی می مارلن (شان درکین) به همراه گفت‌وگوی اختصاصی با کارگردان/  مریگلد، بهترین هتل عجیبوغریب (جان مدن)/ شهر انتظار (کلر مک‌کارتی)
- درگذشتگان: تونی اسكات: سقوط از لبه‌ی تیغ
تماشاگر: نگاهی به داستان کوتاه «ستوان گوستِل» نوشته‌ی آرتور شنیتسلر
از انار سرخ تا زردآلوی طلایی: گزارش نهمین جشنواره‌ی زردآلوی طلایی/ گفت‌وگو با مدیر جشنواره
رفتن  و  همیشه رفتن: گزارش چهل‌وهفتمین جشنواره‌ی کارلووی واری
بازخوانی: امین‌الله حسین، موسیقی‌دانی با خصلت‌های جهان‌وطنی: جاز از راه سمرقند/ فیلم مضاعف، صبر و وارهول: آزمون 32 میلی‌متری

نقد  فیلم
بغض
(رضا درمیشیان) و گفت‌وگو با کارگردان/ ضدگلوله (مصطفی کیایی)/ راه بهشت (مهدی صباغ‌زاده)
مخاطب ما نه‌فقط كودك، كه كودكی مخاطب است: گفت‌وگوی دوم با ایرج طهماسب و حمید جبلی
گزارش اکران: چگونگی نمایش فیلم‌های ايرانی از 20 مرداد تا 20 شهریور 1391در تهران
نامه‌ها: پاسخ‌ به پرسش‌های خوانندگان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی 129 ماهنامه‌ی «فیلم» (مهر 1371)

سایه‌ی خیال
مجموعه مطالبی درباره‌ی سینمای نوری بیلگه جیلان. صدای دیگری از شرق: در اعماق دریای آرام/ نگاهی به چشم‌انداز كارنامه‌ی بیلگه جیلان و مطالبی درباره‌ی فیلم‌هایش همراه با گفت‌وگوی جف اندرو با او و اظهارنظرهایش درباره‌ی تك‌تك فیلم‌ها/ بررسی رابین وود از چهار فیلم اول بیلگه جیلان

همكاران این شماره: آرامه اعتمادی، محسن بیگ‌آقا، فرزاد پورخوشبخت، مسعود ثابتی، مصطفی جلالی‌فخر، حسین جوانی، رضا حسینی، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، جواد رهبر، آنتونیا شرکا، محمد شکیبی، احمد طالبی‌نژاد، شاهد طاهری، جواد طوسی، نیما عباس‌پور، بهزاد عشقی، نیما قهرمانی، عقیل قیومی، ایرج كریمی، حمیدرضا مدقق، سوفیا مسافر، حامد مقدم، احسان ناظم‌بكایی، اصغر نعیمی، سعیده نیك‌اختر، كیومرث وجدانی.
صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

 

چشم انداز ۴۴۸

رویدادها  غیرقابل‌نمایش!: سی سال فیلم‌های اکران‌نشده‌ی سینمای ایران،
پادداشاز نگاهی دیگر
 
 «فیلم توقیفی» عنوانی آشنا و کنجکاوی‌برانگیز برای سینمای ماست. فیلم‌هایی که شاید اگر وارد چرخه‌ی معمول اکران می‌شدند چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفتند اما برچسب منع و توقیف روی هر چیزی باشد، تماشاگر را حریص‌تر می‌کند. این روزها این ماجرا با خبرهایی درباره‌ی فیلم خانه‌ی پدری (کیانوش عیاری) که در جشنواره‌ی ونیز نمایش داده شد اما هنوز در ایران اجازه‌ی نمایش ندارد و جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی آن را «جرمی محرز» می‌داند، باز هم داغ شده است.

حکایت سنگ بزرگ...: نگاهی به روند تولیدات «فاخر» سینمای ایران
تولید از صفر معضلی است که نتیجه‌ی مستقیم سوءمدیریت و تک‌روی مسئولان و عدم برنامه‌ریزی است؛ یعنی عوامل هر فیلمی باید مرحله‌ی تدارك تولید را با اختراع چرخ شروع کنند. انگار تا حالا در این كشور هیچ فیلم یا سریال تاریخی و مذهبی فاخری ساخته نشده و یا اگر ساخته شده امکانات و دکورهای‌شان را پس از پایان فیلم‌برداری نابود کرده‌اند! مثلاً عوامل سریال مختارنامه برای سریال‌شان دکور مکه و مدینه را در احمدآباد مستوفی می‌سازند و هم‌زمان عوامل فیلم روز رستاخیز احمدرضا درویش هم همان دکورها را در یزد علم می‌کنند و دکورسازان محمدص هم مکه‌ای در بیابان‌های قم می‌سازند.

جشنواره‌ی كوچك من  خواب‌مان برده؟
احمد طالبی‌نژاد:
مدت‌ها بود می‌خواستم درباره‌ی نخستین ساخته‌ی سینمایی رضا عطاران چیزی بنویسم اما به خاطر پرهیز از سوءتعبیرها، دست نگه داشتم. خوابم می‌آد فیلم بدی نیست. دست‌کم در قیاس با سینمای امروز ایران، فیلم قابل‌تحملی است. اما نه در اندازه‌ای که برخی می‌گویند و نوشته‌اند. این فیلم اگر در دهه‌ی 70 یا 80 ساخته شده بود، می‌شد نادیده‌اش گرفت. همان طور که تعداد زیادی فیلم در همین اندازه‌ها نادیده گرفته شدند. آیا خوابم می‌آد از فیلم‌هایی مثل آپارتمان شماره‌ی 13 (یدالله صمدی) و جیب‌بر‌ها به بهشت نمی‌روند (ابوالحسن داودی) خیلی بهتر است؟

تماشاگر نگاهی به داستان کوتاه «ستوان گوستِل» نوشته‌ی آرتور شنیتسلر
ایرج كریمی:
آیا فیلم یا داستانی را می‌توان تصور کرد که یک‌سره در پی.او.وی بگذرد؟ این آرتور شنیتسلرپرسشی صرفاً زیبایی‌شناختی نیست هرچند که کشش لازمی که همچه اثر سینمایی یا ادبی برای تماشاگر یا خواننده‌اش باید داشته باشد فارغ از جنبه‌های زیبایی‌شناسانه نیست. به‌شخصه فیلمی را به یاد نمی‌آورم یا ندیده‌ام که تماماً در پی.او.وی بگذرد. و البته حتماً روشن است که هر اثر هنری طبیعتاً از دید یک نفر آفریننده‌اش ساخته و پرداخته شده و منظور ما از پی.او.وی در این‌جا چنین دیدگاهی نیست. بلکه پی.او.وی در وهله‌ی نخست به عنوان فرم فیلم یا داستان مورد نظر ماست و نه به عنوان محتوا یا جهت نگرش تماتیک[مضمونی] آن. بنابراین، از عالم ادبیات، حتی مثلاً بوف کور (هدایت) یا بیگانه (کامو) هم آثاری نیستند که در پی.او.وی بگذرند مگر به تعبیری مجازی. نظر من با آن پرسش به داستانی است که به‌تمامی حکایت عینی یک نگاه باشد و موضوع ما در این نوشته داستان کوتاهی است که چنین است: ستوان گوستل نوشته‌ی آرتور شنیتسلر.

بازخوانی‌ها امین‌الله حسین، موسیقی‌دانی با خصلت‌های جهان‌وطنی
احسان خوشبخت:
آثار سمفونیك امین‌الله حسین در این سال‌ها مورد توجه دوباره‌ی ایرانیان خارج از ایران قرار گرفته و «حساسیت‌های ایرانی» خاص موسیقی حسین، آن‌ طور كه مفسران تازه‌اش می‌گویند باعث احیای هنر او شده است. در بین معدود كارهایی كه شنیده‌ام تشخیص چنین چیزی بسیار دشوار بود. ادعای ایرانی بودن هنر او بیش‌تر می‌تواند زاییده‌ی كشش ناخودآگاه شنونده برای «نسبت دادن» چنین صفت‌هایی به آثار باشد؛ بخشی از گرایشی رایج بین ایرانیان برای جمع كردن تكه‌های پراكنده‌ای از هویت ملی، حتی اگر بعضی واقعاً در هیچ گوشه‌ای از این پازل جای نداشته باشند.

گزارش چهل‌وهفتمین جشنواره‌ی کارلووی واری (جمهوری چك): رفتن و همیشه رفتن
اصغر  نعیمی:
اصولاً نفس فیلم دیدن در جشنواره‌ها به صورت حرفه‌ای مشکلاتی دارد و مهم‌ترینش تأثیری است که ویژگی‌های جشنواره بر قضاوت آدم می‌گذارد. این مشکل در شرایط عادی وجود ندارد. آدم خیلی راحت فیلم‌های بد، متوسط و خوب را در گذر روزها و به شکلی طبیعی می‌بیند و می‌گذرد، اما فیلم دیدنِ پرتعداد، به صورت متمرکز و هدفمند در طول مدت چندروزه‌ی یک جشنواره حکایت دیگری است؛ این‌جا تاب و تحمل به دلیل فرصت محدود و تعداد زیاد فیلم‌ها کم‌تر است و توقع‌ها به دلیل حال‌و‌هوای جشنواره‌ای بیش‌تر. بنابراین کم‌تر به قضاوت‌هایم درباره‌ی فیلم‌هایی که در جشنواره‌ها می‌بینم اعتماد می‌کنم.

گزارش نهمین جشنواره‌ی زردآلوی طلایی (ایروان): از انار سرخ تا زردآلوی طلایی
محسن بیگ‌آقا:
نهمین جشنواره‌ی زردآلوی طلایی با ۱۷۳ فیلم بلند، مستند و کوتاه از کشورهای مختلف در ایروان برگزار شد. تماشاگران جشنواره اغلب از ارامنه‌ای هستند که از سراسر دنیا به ایروان آمده‌اند و بزرگ‌ترین بخش جشنواره یعنی «پانورامای ارمنستان» شامل فیلم‌هایی است که به‌ نوعی به ارامنه مربوط می‌شوند. با این حال اگر به مدیر جشنواره پیشنهاد بدهید که به اسم جشنواره «ارامنه» را هم اضافه کنند، عصبانی می‌شود و می‌گوید: «ما یک جشنواره‌ی بین‌المللی هستیم، نه ارمنی!»

سینمای جهان نوستالژی نور (پاتریسیو گوزمان): جست‌وجو در زمان ازدست‌رفته
جواد رهبر:
در نوستالژی نور دوربین ما را به میان سیاره‌های ریزودرشت آسمان می‌برد. سپس به‌آرامی پایین می‌آییم و به گورستان معدن‌چیان صحرای آتاکاما سری می‌زنیم. مقصد بعدی ویرانه‌های چاکابوکو، اردوگاه کار اجباری عصر پینوشه است که روزگاری معدن بوده است. چشم‌اندازهای کهکشان به تصویرهایی از بقایای اجساد زندانیان سیاسی آن روزگار یا ویرانه‌های اردوگاه پیوند می‌خورد تا مستندساز آسمان، زمین و زیر زمین را به هم متصل کند و مرزی میان سه نوع جست‌وجوی تاریخی، باقی نگذارد.

مریگلد، بهترین هتل عجیب‌وغریب (جان مَدِن)/ شهر انتظار (كلِر مك‌كارتی): گفت‌وگوی تمدن‌ها
هوشنگ گلمكانی:
بعید است اگر هند را دوست نداشته باشید، با دیدن این دو فیلم، همان مریگلد، بهترین هتل عجیب‌وغریب احساس و نظری را پیدا كنید كه یك دوست‌دار این كشور به آن «مبتلا» می‌شود. و تازه اگر هند را دیده باشید یا ندیده باشید هم تأثیر قضیه فرق دارد. نخی كه این دو فیلم را به هم گره می‌زند همین سرزمین جادویی هند است كه باعث شده دو فیلم ـ یكی محصول پارسال و یكی سه سال پیش ـ را این‌جا در كنار هم و زیر عنوان «فیلم‌های روز» بیاوریم. شما در این مورد زیاد سخت نگیرید؛ اصل موضوع را در نظر داشته باشید كه نگاه به دو فیلم نسبتاً جدید است با مضمون برخورد غربی‌ها با شرق، به‌خصوص نوع اگزوتیك‌اش (و منظور این‌جا فرهنگ غربی است، وگرنه شخصیت‌های فیلم دوم استرالیایی هستند كه با وجود جغرافیای شرقی‌شان فرهنگ غربی دارند).

دزدان دریایی! دارودسته‌ی ناجورها(پیتر لُرد، جف نیوییت): خوك‌ها میوه نیستند!
شاهین شجری كهن:
جدیدترین انیمیشن پیتر لرد كه به اتفاق نیك پارك، کارگردان انیمیشن تحسین‌شده‌ی فرار مرغی (2000) بود و در این‌جا هم در كنار جف نیوییت این فیلم را كارگردانی كرده، مجموعه‌ی کاملی از نشانه‌ها، اشیا و تیپ‌های مخصوص دزدان دریایی است: از جمجمه و نقشه‌های قدیمی گرفته تا ارواح سرگردان و راهزنان بدهیبت و خشن. اما پشت این دایره‌المعارف تصویری، دنیایی شاد و سرخوش وجود دارد که حتی هیولاهای یک‌پای چندش‌آورش هم با همه‌ی رفتارهای زننده و عادت‌ها و تکیه‌کلام‌های زشت‌شان، دوست‌داشتنی و بی‌خطر به نظر می‌رسند.

مارتا مارسی می‌مارلن (شان دِرکین): تو گم شده‌ای دختر کوچولو
جواد رهبر:
فیلم به صورت موازی، مارتا را در دو دنیا نشان می‌دهد: یکی در زمان حال یعنی زمانی که به خواهرش لوسی و همسر او تد پناه برده و در خانه‌ی ساحلی آن‌ها زندگی می‌کند و دیگری دنیای ذهنی او که مملو از خاطرات کابوس‌وار روزها و شب‌هایی است که در میان اعضای فرقه پشت سر گذاشته است. ترفند شان درکین، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس مارتا مارسی می‌مارلن، برای جذاب کردن روایت موازی داستان این است که با دقت و ظرافت بسیار صحنه‌های مربوط به زمانِ حال مارتا را به گذشته‌ی او پیوند می‌دهد.

گفت‌وگو ی اختصاصی با شان دِرکین: فیلم می‌سازم تا بر ترس‌هایم غلبه کنم
شان درکین متولد نهم دسامبر 1981 است. در کانادا به دنیا آمده و خیلی زود همراه خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کرده است. بیش‌تر دوران کودکی‌اش در لندن گذشته و در دوازده سالگی همراه خانواده‌اش به منهتن نیویورك آمده است. عشق به فیلم‌سازی را از کودکی در وجودش داشت و می‌گوید فیلم می‌سازد تا بر ترس‌هایش غلبه کند. اولین فیلم بلندش همین مارتا مارسی می‌مارلن است كه در اواخر سال 2011 اکرانی محدود در آمریکا داشت ولی مورد توجه منتقدان و تماشاگران خاص‌پسندتر قرار گرفت.
شماره‌ تلفنی را که یکی از دستیاران شان درکین برایم فرستاده می‌گیرم تا طبق قرارمان آدام، دستیار اول درکین، من را به کارگردان جوان وصل کند. آدام بعد از احوال‌پرسی مختصری با هیجان نظرم درباره‌ی مارتا مارسی می‌مارلن را می‌پرسد. و سؤال می‌كند از کجای ایران زنگ می‌زنم؛ طوری که انگار تمام شهرهای کشورمان را می‌شناسد. شان درکین، دست‌کم از پشت تلفن، آرام‌تر از دستیارش به نظر می‌رسد. با حوصله به پرسش‌هایم گوش می‌دهد و سعی می‌کند با دقت به آن‌ها پاسخ بدهد. | جواد رهبر

درگذشتگان تونی اسكات (2012-1944)
بهروز دانشفر:
شروع كار سینمایی این كارگردان/ تهیه‌كننده‌ی انگلیسی از مقابل دوربین آغاز شد. شانزده ساله بود كه برادر بزرگ‌تر بیست‌ودوسه ساله‌اش ریدلی اولین اثرش، فیلم كوتاه یك پسر و دوچرخه را كارگردانی می‌كرد و او بازیگر شد. سپس پا جای پای ریدلی گذاشت، در كالج هنری وست هارتلپول تحصیل كرد و سپس در رشته‌ی هنرهای زیبا لیسانس گرفت. پس از آن از كالج سلطنتی هنر فارغ‌التحصیل شد و تصمیمش این بود كه نقاش شود، اما تنها عامل تغییر نظرش موفقیت چشم‌گیر برادر بزرگ‌ترش در تولید فیلم‌های تبلیغاتی برای تلویزیون بود. او به اتفاق ریدلی اسكات استودیوی RSA را بنا نهاد و بیست سال در كار تولید آگهی‌های تلویزیونی باقی ماند و در طول این مدت بی‌اغراق چند هزار فیلم از این دست ساخت.

سقوط از لبه‌ی تیغ
راجر ایبرت:
هیچ‌وقت نخواهیم فهمید كه در خلوتش چه درد و عذابی را احساس می‌كرد. احتمالاً حق‌مان هم نیست كه بدانیم. او همان کاری را كرد که قصدش را داشت، بدون هیچ درنگ و معطلی. ماشینش را به‌طرف پل وینسنت تامس در لسآنجلس راند، حفاظ دو سه متری را رد كرد و پرید به میان آب زیر پایش. آن‌طور كه شاهدان گفتند این كار را بدون هیچ تردید و تزلزلی هم انجام داده است. مرگ را نیم ساعت گذشته از ظهر روز یك‌شنبه نوزدهم اوت تجربه كرد.

نقد  بغض (رضا درمیشیان): نفس عمیق
سوفیا مسافر:
چرا بغض غافل‌گیرکننده است؟ نخست این‌که فیلم‌ساز با جاه‌طلبی به سراغ دست‌مایه‌ و فضاهایی رفته که پیش از این کم‌تر تجربه شده‌اند و در زمانه‌ی دل‌زدگیِ تماشاگران - به‌خصوص مخاطبانِ جوان‌تر - از قصه‌های زن و شوهریِ مشابه و فضاهای آپارتمانیِ محدود، تازه و متفاوت جلوه می‌کند و همین انتخاب سوژه، داشتن حرفی برای زدن و مخاطب‌سنجیِ هوشمندانه، یعنی فیلم‌ساز قدم اول را برای موفقیت به‌درستی برداشته است. از سوی دیگر، فیلم در پرداخت نیز داستان و موقعیتِ بالقوه جذابش را حرام نکرده و با نگاه پر از خلاقیتی که به‌خصوص در زمینه‌ی شخصیت‌پردازی، فضاسازی و از کار درآوردنِ محیط خشن و بی‌ترحم شهر بیگانه دارد، و هم‌چنین از لحاظ ویژگی‌های بصری و ترکیب رنگی قاب‌ها فرمی تروتازه به روایت آن بخشیده است.

گفت‌و‌گو با رضا دُرمیشیان: از یك بغض شروع شد
اصغر نعیمی:
بغض فیلم شریفی است. فیلم روراستی است. فیلمی بسیار شبیه سازنده‌اش و به همین خاطر اصیل... چیزی که این روزها کمیاب است. رضا درمیشیان در اولین ساخته‌ی سینمایی‌اش تقلب نكرده و به دنبال پیدا كردن رگ خواب هیچ كس اعم از عامه‌ی تماشاگر یا منتقدان و مخاطبان خاص نرفته. حاصل كارش فیلم دل‌چسبی شده كه می‌توان دوستش داشت یا نداشت اما نمی‌شود احترامش را نگه نداشت. من بغض را دوست دارم و از آن مهم‌تر فكر می‌كنم همه باید كمك كنیم تا چراغ كم‌فروغِ این نوع سینما و این مدل فیلم‌سازی روشن بماند؛ سینمایی كه با شور و جسارت تلاش می‌كند فارغ از پسند تماشاگر، منتقد، مدیران دولتی، تهیه‌كننده، سینمادار، پخش‌كننده و... – هر چند به‌دشواری – مستقل بماند.

ضدگلوله (مصطفی كیایی): گلوله‌های مشقی
مصطفی جلالی‌فخر: ضدگلوله
در سطح ایده‌ی اولیه و محوری خود متوقف می‏ماند؛ چه از حیث کمدی موقعیت و چه از لحاظ مضمونی. ایرادی به گرته‏برداری از لیلی با من است و تا حدی اخراجی‏ها نیست. حتی نمی‏توان خرده گرفت که سازنده‌ی فیلم با نگاه به دو فیلم موفق تجاری، در پی افزایش ضریب اطمینان گیشه بوده است. البته فیلم‏ساز در پی شبیه‏سازی یا تقلید مو‏به‏موی فیلم‏های الگویش نبوده و سعی کرده کار متفاوتی عرضه کند، اما این تلاش به بار ننشسته است.

نگاهی به موسیقی «ضد‌گلوله»: «ای عقل این‌جا دَنگ شو...»
نیما قهرمانی:
موسیقی متن ضد‌گلوله متأسفانه تقریباً واجد همان ویژگی‌هایی است که سال‌هاست از آن‌ها به عنوان نقطه‌‌ضعف‌های موسیقی ‌فیلم یاد می‌شود. از آواهای آزار‌دهنده و توضیحی موسوم به «لحظه‌ای» که جا‌به‌جا در فیلم به کار ‌رفته و در جاهایی مانند صحنه‌های حساس و دلهره‌آور جنگی (با استفاده از ترفندهای همیشگی مانند به کار بردن سازهای زهی با هارمونی آکوردهای کاسته و لرزش آرشه بر ویولون‌ها) آزار‌دهنده است، تا ارائه‌ی اشكال کلیشه‌‌ای موسیقی در بیش‌تر صحنه‌های فیلم که این مورد اخیر، یکی از آفت‌های بزرگ موسیقی‌ فیلم در ایران است.

راه بهشت (مهدی صباغ‌زاده): بی‌راهه‌ی دنیا، بن‌بست آخرت
مهرزاد دانش: فیلم به‌شدت تحت تأثیر اثر مصطفی عقاد، محمد رسول‌الله‌ص/ رسالت است و گرته‌برداری‌های آشکاری از آن در جای‌جایش به چشم می‌خورد. بازارگردی خناس در اول فیلم، همان بازارگردی هند است و خلوت پنهانی مسلمانان در اتاقی کوچک که آیه‌های تازه‌نازل‌شده را می‌خوانند، همان فضای مشابه فیلم عقاد را دارد، نوع شهادت حمزه در جنگ احد کپی محض از کار عقاد است و تعجب عمیر از این‌که با برده‌ی سیاهش برابر است، عیناً از دیالوگ آن فیلم گرفته شده، شکنجه‌ی عمار در این فیلم بدلی از شکنجه‌ی بلال در آن فیلم است و هم‌چنین تأکید بر شاخه‌های نخل و شتر و نمای سوبژکتیو در فصل مهاجرت به یثرب.

گفت‌وگوی دوم با ایرج طهماسب و حمید جبلی:
مخاطب ما نه‌فقط كودك، بلكه كودكیِ آدم‌هاست
شهزاد رحمتی:
این بخش دوم گفت‌وگویی است كه قسمت اولش با حضور همكاران و دوستانم شاهین شجری‌كهن و آرامه اعتمادی شماره‌ی پیش در پرونده‌ی كلاه‌‌قرمزی چاپ شد. در بخش اول این گفت‌وگوی جمعی بیش‌تر به جنبه‌های تاریخی و مسایل مربوط به ساخت برنامه‌ها و فیلم‌های كلاه‌قرمزی توجه شده بود. این بخش، رویكردی تحلیلی دارد، با اتكای بیش‌تری بر جزییات كار. كلاه‌قرمزی پدیده‌ای بی‌نظیر در سینما و تلویزیون ایران است و معتقدم كه استثنایی بودن این برنامه بیش‌تر از هر چیز از استثنایی بودن شخصیت طهماسب و جبلی می‌آید؛ و از استثنایی بودن رفاقت/ همكاری‌شان.

سایه خیال سینمای نوری بیلگه جیلان: صدای دیگری از شرق
رضا كاظمی:
فیلم‌های جیلان جلوه‌های آشکاری از خودبیانگری‌اند که گاه از فرط عریانی و گزندگی به خودویرانگری می‌رسند. البته کار نقد بازشناسی عناصر واقعی از خیالی نیست؛ مهم این است که دنیای برآمده از ذهن فیلم‌ساز پیوندهای عمیقی با تجربه‌های پیچیده و درونی انسان دارد، و از همین منظر ارتباطی ژرف و ماندگار با مخاطبش برقرار می‌کند. تردیدی نیست که راه بردن به درون دنیای به‌ظاهر ساده اما به‌شدت لایه‌لایه و پیچاپیچ فیلم‌سازانی از این دست، تا حد زیادی به تجربه‌ها و احوالات مشترک مخاطب و فیلم‌ساز بستگی دارد. اما فیلم‌های جیلان در بیرونی‌ترین لایه‌ی خود نیز قصه‌هایی ملموس و آشنا برای گفتن دارند؛ مثل بستر آرام دریا در یک غروب دل‌انگیز پاییز. اگر راهی برای سر بردن به اعماق باشد، زیر این رخوت و سکوت، حقیقت‌های زنده‌ای نهفته‌اند؛ دیرینه‌سال و اغلب هولناک.

روزی روزگاری در آناتولی: ورای این اندوه
کیومرث وجدانی:
فیلم اساساً درباره‌ی یک قتل است یا به بیان دقیق‌تر بازجویی یک قتل. اما جیلان این قصه را در بستر زندگی عادی و یک‌نواخت روزمره به کار می‌گیرد. در ابتدای فیلم از پس شیشه‌ی کثیف یک مغازه سه مرد را در حال صحبت و خنده می‌بینیم. در آن لحظه نمی‌توانیم حدس بزنیم که یکی از این سه نفر به دست دوتای دیگر کشته خواهد شد. جیلان هم زیاد ما را در انتظار نمی‌گذارد. در نمای بعدی، پلیس از دو قاتل درباره‌ی محل دفن جسد مقتول می‌پرسد. این صحنه در نمای بسیار دور نمایش داده می‌شود؛ گروه را می‌بینیم و صدای‌شان را از دوردست می‌شنویم. به این ترتیب فیلم‌ساز فاصله‌ای از احساس را میان تماشاگر و مرکز درام ایجاد می‌کند.

سه میمون: اسطوره‌ی  درماندگی
هوشنگ گلمكانی:
ای. اُ. اسكات منتقد «نیویورك تایمز» در اظهار نظری عجیب، عنوان سه میمون را «كمی معمایی و سردرگم‌كننده» خوانده، «چون چهار شخصیت اصلی در فیلم دیده می‌شوند.» و پرسیده «كدام سه نفر میمون هستند؟ ...تنها آدمیزاد این باغ‌وحش كیست؟ آیا سِروِت باعث می‌شود سه نفر دیگر اسباب خنده شوند؟» چنین تعبیر سطحی و سهل‌انگارانه‌ای از یك منتقد باسابقه و معتبر عجیب به نظر می‌رسد. طنزی هم در این جمله‌ها نیست كه بتوان آن را به لحن كنایی و دوپهلوی نویسنده نسبت داد. افسانه‌ی سه میمونی كه یكی دست‌هایش را روی چشمانش گذاشته، یكی روی دهانش و یكی هم روی گوش‌هایش، با معنای «چیزی نبین، چیزی نگو، چیزی نشنو»، از یك افسانه‌ی قرن هفدهمی ژاپنی گرفته شده كه می‌گویند ریشه در فرهنگ بودایی دارد و در قرن هشتم از چین به ژاپن آمده و رد آن را در اندرزهای كنفوسیوس هم یافته‌اند.

اقلیم‌‌ها: دوست دارم قصه‌ی جدایی‌ها را بشنوم
سوفیا مسافر:
اقلیم‌ها بیش از فیلم‌های دیگر جیلان به لحاظ فرم و درون‌مایه‌ی مبتنی بر بحران روابط انسانی و وجوه پیچیده‌ی روان آدمی تحت تأثیر سینمای هنری اروپای دهه‌ی 1960 و هفتاد و دو نام تأثیرگذار آن دوران - آنتونیونی و برگمان - به‌ نظر می‌رسد. فیلم آشکارا بیش از روایت داستان، به زیبایی و شاعرانه بودن تصویرها و از سر گذراندن تجربه‌ای که همه در ذهن و روح می‌گذرد – هم‌چون گذراندن واقعیت از صافیِ نگاهی شخصی - اهمیت می‌دهد.

دوردست: واقعیت بیرون از قاب
مسعود ثابتی:
بررسی فیلم به عنوان تلاشی برای هرچه نزدیک کردن سینما به سرشت و ماهیت عکاسی و پیوند میان این دو شیوه‌ی بیانی، موضوعی هیجان‌انگیز خواهد بود که می‌تواند مبنای بحثی مفصل باشد. در همین مسیر است که جیلان موسیقی متن را حذف می‌کند و دیالوگ‌ها را به حداقل ممکن می‌رساند تا دوربین فیلم‌برداری به‌‌سان عدسی بی‌عاطفه‌ی دوربین عکاسی، سوژه را رها از همه‌ی پیش‌داوری‌ها و مفاهیم الصاقی، در مقابل چشمان‌مان قرار دهد.

قصبه: ساده و سنگین، مثل برف
حسین جوانی:
قصبه به‌ بیننده احساس تجربه‌ی چهار فصل را منتقل می‌کند یا در یک بی‌زمانی رؤیاگونه در جریان است اما با اندکی تسامح و خوش‌ذوقی می‌توان گفت قصبه ساختاری شعرگونه دارد: در یک بی‌مکانی و بی‌زمانی نوستالژیک نمود می‌یابد و رفت‌وبرگشت‌های روایی/ ذهنی‌اش بیش از هر چیز بیننده را به ‌یاد تعریفی می‌اندازد که رضا براهنی از ساختار شعر ارائه می‌دهد؛ یعنی «جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان از یك لحظه از زمان گذرا» وقتی در دل دایره‌هایی با مرکز واحد انسجام می‌یابند.

چند قاب از سینمای جیلان: انگار در همۀ این سال‌ها، یك فیلم بلندِ بلند می‌ساختم
رضا  حسینی:
عنوان این نوشته به جمله‌ای اشاره دارد كه رابرت آلتمن در سال 2006، درست چند ماه پیش از مرگش هنگام دریافت اسكار افتخاری (برای یك عمر فعالیت هنری) در توصیف مجموعه فیلم‌هایی گفت كه در طول سال‌ها ساخته بود. این جمله علاوه بر تعریف ساده‌ای كه از یك فیلم‌ساز مؤلف ارائه می‌دهد به گونه‌ی عجیبی بیانگر پیوستگی و امتداد معدود آثار كارنامه‌ی نوری بیلگه جیلان است؛ فیلم‌سازی كه آثارش آشکارا وام‌دار تجربه‌هایش در مراحل مختلف زندگی هستند. اما در این میان، پنج فیلم ابتدایی جیلان به ‌قدری شخصی‌ هستند و عناصر و شخصیت‌های زنجیره‌واری را در بر می‌گیرند كه به‌سختی می‌شود ترتیب دیگری برای ساخت‌شان متصور شد.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO