جشنوارهی جوانها مجموعهی یادداشتها و گزارشهای سیویكمین جشنوارهی فیلم فجر: سرگذشت سیمرغ جشنوارهی فجر/ ملودرامهای احساسی/ در تقبیح پلانسكانس/ در ستایش جامپكات/ سه فیلم مهم، بخش فیلمهای اول و جایزهی ناپسند بهترین فیلم/ تأثیر تلهفیلم بر جشنوارهی امسال/ جشنواره و اعتراضها/ نگاهی به استفاده از بازیگران در فیلمهای جشنواره/ یادداشتهای غیرسینمایی: هشت درد/ دربارهی چند نفری که میتوانستند نامزد دریافت جایزه باشند، اما نشدند/ جشنوارهی صندلیهای تصرفشده/ نامها و نشانهها/ نگاهی به آثار اجتماعی جشنوارهی فجر/ هفت حکایت از چندین حکایت جشنواره/ دروغهای جشنوارهی سیویكم/ موسیقیهای جشنوارهی امسال/ هیس... فیلمنامهنویسان خوابند!/ خوبها سوار قطار شوند!/ تجربهی تماشای فیلمهای اول و دوم/ داستان سرراست/ بهترین نقش های مکمل جشنوارهی سیویکم/ دالانهای بیپایانِ خاطره/ ضیافتی دیرینه و سینمایی با آیندهی مبهم/ تفریح با طعم جشنواره/ بهترین تیتراژهای جشنواره/ جشنواره در رشت و اصفهان و شیراز/ نظرسنجی از منتقدان و نویسندگان برای گزینش بهترینهای جشنواره
سینمای ایران فلاشبك: پیامهای خوانندگان مجله دربارهی مطالب شمارهی 452، 453 و 454 و پاسخ به تعدادی از آنها خشت و آینه: یادداشتهای نویسندگان مجله دربارهی نکتههایی در متن و حاشیهی سینمای ایران رویدادها: فیلمهای تازه: رژیم طلایی (رضا سبحانی)، متلقو (مسعود نوابی)، برف (مهدی رحمانی)، چهارباندی (محمدجعفر باقرینیا) / بازیگر اصلی فیلم جنجالی لاله مشخص شد/ مجموعهی جدید مهران مدیری در شبکهی خانگی/ گزارش ششمین شب منتقدان و نویسندگان سینمایی/ خبرساز شدن دوبارهی حوزهی هنری و خانهی سینما/ در سوگ مسعود بهنام(1391-1334) جشنوارهی کوچک من: پرویز یاحقی: کنسرتی که کامل نشد/ شهریار به روایتی دیگر/ اینجا هم ایران است نامهها: پاسخهای كوتاه معرفی و نقد کتاب: نگاهی به گزیدهی مقالات اساسی«كایه دو سینما» در دو جلد بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی 138 (اسفند 1371) ماهنامهی «فیلم»
سینمای جهان ـ نمای دور: بیلان اقتصادی سینمای 2012: سال پرفروشهای خوب/ برتولوچی، فیلم جدیدش پس از نُه سال و حرفهایش/ قسمت دوم ماجراهای تن تن در سال 2015/ جی. جی. آبرامز، كارگردان جنگ ستارگان: اپیزود 7/ دنبالهای بر بلید رانر/ مستندی دربارهی گروه ایگِلز/ سریال آنلاین فینچر و دیگران/ چرا شیوههای صنعت سرگرمی به دزدی فیلمها دامن میزند؟/ نقشهای بزرگی كه ستارهها رد كردند/ برترین جملههای پایانی فیلمها/ خبرهای کوتاه ـ نمای متوسط: ربودهشده2 (الیویه مگاتون)، فعالیت فراطبیعی 4 (هنری جوست، آریل شولمن)، شتاب برتر (دیوید كوپ)، دیوانهوار (دریک دورماس) ـ فیلمهای روز: زنگار و استخوان (ژاک اودیار)، سفرهای نیل یانگ (جاناتان دمی)، نگاهی دیگر به تقدیم به رم با عشق (وودی آلن) و نگاهی به موسیقی این فیلم ـ نمای درشت: عشق (میشاییل هانکه)؛ سه نقد، نگاهی به سینمای هانکه، حرفهای کارگردان درگذشتگان: سرجیو نیكلایسكو: آخرین قهرمان اكشن عصر چاوشسكو/ آخرین دایناسورهای انیمیشن سنتی: درگذشت دو انیمیشنساز بزرگ؛ فئودور خیتروک و براتیسلاو پویار یك قلم و یك تكه كاغذ: مقالهای از «سایت اند ساند» دربارهی اهمیت نقش نویسنده
همکاران این شماره آرمین ابراهیمی، بهمن اردلان، ملکمنصور اقصی، محمد باغبانی، عباس بهارلو، محسن بیگآقا، امیر پوریا، مصطفی جلالیفخر، محسن جعفریراد، علیرضا حسنخانی، ابراهیم حقیقی، احسان خوشبخت، میلاد دارایی، مهرزاد دانش، محمدرضا دلپاک، پیمان دوستدار، شاهرخ دولکو، فؤاد دهقانی، پوریا ذوالفقاری، اشکان راد، جواد رهبر، نورالدین زرینکلک، سیامک شایقی، آنتونیا شرکا، محمد شکیبی، علی شیرازی، ناصر صفاریان، تهماسب صلحجو، احمد طالبینژاد، جواد طوسی، نیما عباسپور، بهزاد عشقی، سمیه قاضیزاده، نیما قهرمانی، عقیل قیومی، حمیدرضا مدقق، سوفیا مسافر، یاشار نورایی، پرویز نوری، کیومرث وجدانی، اصغر یوسفینژاد صفحهآرايی و طراحی جلد: علیرضا امكچی
چشمانداز ۴۵۵
مسعود بهنام(1391-1334): صداها و سكوت سیامک شایقی: بخش مهمی از فارغالتحصیلان مدرسهی عالی تلویزیون و سینما (دانشکدهی صداوسیما) به گردن سینمای ایران حق دارند، و از آن میان مسعود بهنام سهمی ویژه. میل سیریناپذیر بهنام به پیشتاز بودن، سبب ورود فناوریهای نوین صدا به سینمای ایران شد: از اصرار به ورود سینمای حرفهای (حتی بخش تجاریتر آن) به حیطهی صدابرداری سر صحنه، تا گسترش صدای SR و سرانجام تأسیس استودیویی هماهنگ با استانداردهای واقعی و بینالمللی صدای دالبی دیجیتال، از این جملهاند.
راز خاموشی محمدرضا دلپاك: مرگ غمانگیز مسعود بهنام در روزهایی كه تقارن معناداری با پركارترین روزهای زندگی او داشت برایم حسی رازگونه و عجیب دارد. چرا این اتفاق باید درست در روزهای پیش از جشنواره بیفتد كه همیشه شلوغترین و بحرانیترین دورهی سال برای صدابردارها و صداگذارهاست؟ مسعود بهنام یكی از كسانی بود كه تلاش شبانهروزیاش در روزهای پیش از جشنوارهی فجر باعث میشد چراغ سینمای ایران روشن بماند. آیا غریب نیست كه چراغ عمر خودش باید در همین روزها خاموش شود؟
جشنوارهی كوچك من: شهریار به روایتی دیگر احمد طالبینژاد: این روزها تماموقت افتادهام به خواندن کتاب مستطاب - تعارف نميکنم؛ واقعاً مستطاب است – پیر پرنیاناندیشکه حاوی گفتوگوی چندسالهی میلاد عظیمی و همسرش عاطفه طیه با امیرهوشنگ ابتهاج «ه. الف. سایه» است. متأسفانه از پیشینهی این دو نویسنده چندان اطلاعی ندارم و در کتاب هم چیزی دربارهشان نیامده اما به استناد همین کتاب میتوان گفت جزو پژوهشگران عرصهی ادبیات و موسیقی ایرانند. بگذریم. دربارهی این کتاب دوجلدی پرملاط اینجا و آنجا مطالبی مفصل نوشته و گفته شده و من هم قرار نیست در این جای محدود آن را نقد و تحلیل کنم که اتفاقاً جای نقد و تحلیل گسترده و بیشتری هم دارد؛ بس که شیرین و پرجاذبه است.
شانسهایی كه از دست رفت: نقشهای بزرگی كه ستارهها رد كردند كارنامهی هر بازیگری را مجموعهای از انتخابهای خوب یا بد شكل دادهاند و كارنامهی حرفهای حتی بزرگترین بازیگران تاریخ سینما هم خالی از انتخابهای غلط نیست. انتخابهای غلطی كه گاه در قالب پذیرفتن نقشهای بد و نامناسب بروز میكنند و گاه در قالب امتناع از پذیرفتن نقشهایی خوب و شایسته. مثلاً بتی دیویس بازی در نقش اسكارلت اوهارای بربادرفته را رد كرد و ویوین لی با این نقش ماندگار شد. لئوناردو دیكاپریو هم به «دلایل هنری» بازی در نقش درك دیگلر در فیلم درخشان شبهای عیاشی را رد كرد و... در اینجا نگاهی داریم به چند نقش بزرگ و كمنظیر كه ستارههای بزرگ سینما ردشان كردهاند.
نگاهی دیگر به «تقدیم به رم با عشق»:وصیتنامهی آلن کیومرث وجدانی: وودی آلن بعد از ویکی کریستینا بارسلونا و نیمهشب در پاریس بار دیگر سراغ ماجرای عاشقانهای در یک شهر دیگر اروپایی رفته است. آلن با تقدیم به رم با عشق ثابت میکند در اروپا آن قدر راحت است که انگار در زادگاه خودش است. سبکش با ساختاری فشرده، روندی هموار و روایتی روان، همان سبک همیشگی آثار قبلیاش است. او طبق معمول توجه خاصی به فضاسازی دارد: به لحاظ بصری با انتخاب مکانی که تبدیل به بخشی جدانشدنی از داستان میشود و به لحاظ صوتی با انتخاب موسیقی محلی مربوط به آن زمان خاص که در اینجا ملودیهای فولکلور ایتالیایی و ترانههای مشهور دههی 1950 است.
زنگار و استخوان (ژاك اودیار): درام خانوادگی بدون كلیشهها آرمین ابراهیمی: بخش مهمی از خلاقیت اودیار به عنوان نویسنده صرف چهگونه بیرون زدن از همان مرزهای نامریی میشود که او قدم به قدم به دست خود ترسیمشان میکند. بعد از سکونت آلن و سام در شهر و پیدا شدن شغلی برای پدر، اولین حادثهای که ما را از فضای امن کلیشه و آن «جنگ فقرا آلنه جامعه» بیرون میآورد آشنایی شبانهی ناخوشایند آلن و استفانی است؛ جایی که هنوز چیزی از شخصیت اصلی نمیدانیم و او برایمان جز مرد بیگذشتهی مبهمی نیست که کلی سؤال همراه خود آورده، شخصیتی تازه سر میرسد و خودی نشان میدهد و میرود.
عشق (میشاییل هانكه): روی پل آوینیون رضا کاظمی: هانکه برایم بسیار فراتر از سینماست. شخصیت تکرو و بیپردهی او در مقام یک هنرمند مقتدر و مؤلف (درست مانند فون تریر؛ این نابغهی مطرود) الهامبخشام است. اما از این هم مهمتر، چنان شیفته و دوستدار نگاه و دنیای تلخ و گزندهاش هستم که نمیتوانم بدون پیشداوری با فیلمهایش روبهرو شوم. سینمای او برایم کلیتی تجزیهناپذیر است و سخن گفتن از خوبی و بدی فیلمهایش عمیقاً بیمعنا. و اشکال کار درست همینجا شکل میگیرد؛ با پرسشی سمج و آزاردهنده: «چرا عشق را باید دوست داشته باشم؟» و پاسخم این است: «نمیدانم.»
تنش، آرامش، تداوم مهرزاد دانش: تفاوت هنرمندی همچون هانکه با سینماگری عادی که کارش فقط روایت شستهرفتهی داستان است، در همین نکتههای تقریباً بهچشمنیامدنی است. هدف هانکه پیش از آنکه داستانگویی متداول باشد، درگیر كردن مخاطب با عمق موقعیتهای چالشیِ متن است؛ چه آنکه اتفاقاً نمایش جسد پیرزن در همان فصل آغاز، تناسبی با بافت قصهپردازیهای کلاسیک ندارد و پیشاپیش، مخاطب از عاقبت وضع پیرزن آگاه میشود و ظاهراً دیگر تعلیقی برای دانستن فرجام کار او نمیماند. اما...
... نوبت خویش را انتظار میكشیم ملكمنصور اقصی: عشق تا به حال در هر جشنواره و نمایشی، سخت تحسین شده است. در هر فهرستی در صدر قرار گرفته و آمریكاییها هم چارهای جز اهدای اسكار 2013 به این فیلم ندارند. چهگونه است كه فیلمی كه اساساً داستانی به مفهوم كلاسیك سینمایی ندارد و با یك زن و مرد پیر در محدودهی یك ساختمان قدیمی به پیش میرود، این همه ستایش شده و تأثیرگذار بوده است؟ آیا به این دلیل نیست كه فیلم جلوهای مهم از «وضعیت بشری»در این زمانه را با حساسترین لحظههایش به ظریفترین شكل آشكار میكند؟
لذت ناتمام: سینمای میشاییل هانکه، بیننده و مسألهی لذت میلاد دارایی: بخش مهمی از تمامی فیلمهای میشاییل هانکه و آنچه به عنوان «سینمای هانکه» شناخته میشود، در خود واجد نوعی ستیزهجویی با سینمای رایج و لجاجت با تعاریف جاافتاده و متداول سینمایی است. وقتی در فیلمی، جوان متجاوزی با شلیک گلولهای کشته میشود، اما چند لحظه بعد دوستش با استفاده از ریموت کنترل، صحنه را به عقب بازمیگرداند و او را زنده میکند، یا...
آخرین دایناسورهای انیمیشن سنتی: درگذشت دو انیمیشنساز بزرگ نورالدین زرینکلک: اما از هنرمندان خارجی قبیلهی انیمیشن نیز بسیاری رفتند که از آخرینها دو تن بهراستی دایناسورهای بازنگشتنی و تکرارنشدنیاند که در دو ماه آخر سال 2012 از دست رفتند: اولی براتیسلاو پویار فیلمساز برجستهی چک و مبتکر انیمیشن عروسکی نیمبرجسته (رولییف) که شاگرد ییرژی ترنکا بود و جانشین او در چکسلواکی و دومی فئودور خیتروک یکی از قلههای انیمیشن روس در قرن بیستم.
سرجیو نیكلایسكو (2012-1930): آخرین قهرمان اكشن عصر چاوشسكو احسان خوشبخت: سرجیو نیكلایسكو، در عصر حذف ستارههای بینالمللی سینما در ایران دهۀ 1360، قهرمانِ كودكی من و معادلِ داستین هافمن، رابرت دنیرو و بقیهی ستارههایی بود كه فیلمهایشان بنا به ملاحظات سیاسی یا ایدئولوژیك از سینما و تلویزیون غایب بودند. اما مدتها قبل از باز شدن درها و دوباره سرازیر شدن خواسته و ناخواستهی هالیوودْ نطفۀ سینمادوستی وجود ما با فیلمهای بلوك شرقی تلویزیون شكل گرفته بود.
ازسیمرغ تا سیمرغ: گزارشهای سیویكمین جشنوارهی فیلم فجر: جشنوارهی جوانها
سرگذشتسیمرغجشنوارهی فجر ابراهیم حقیقی: بعد از راهاندازی بنیاد سینمایی فارابی توسط آقایان انوار و بهشتی، در سال 64 یعنی در چهارمین سال برگزاری جشنوارهی فیلم فجر پس از ماهها نشست و گفتوگو نماد سیمرغ ایرانی از درون حكمت و عرفان و اسطوره و قصه و شعر ایرانی از زبان عطار و فردوسی و مولانا و حافظ سر برآورد و من آمادهی طراحی نشان تصویری آن شدم. پس از جستوجوی منابع تصویری از نگارگریها و كاشیها و منبتها و حجاریها و گردآوری آنها، تلخیص و تركیب و تجرید انجام شد و از دل آنها نشان زاده و ترسیم شد و زندگی آغازین خود را روی سركاغذها و پاكتها و پوستر و كاتولوگ و برنامه و پرچم جشنواره آغاز كرد...
در جستوجوی شخصیتهای گمشده: ملودرامهای احساسی پرویز نوری: گام نهادن در قلمرو احساسها، عواطف، روحیات و عوالم انسانی، كاری بس مشكل در سینماست. اما از آن مشكلتر این است كه بتوانیم این احساس و عواطف را بهخوبی منتقل كنیم. آسمان زرد كمعمق (بهرام توكلی) در این زمینه گامی فراتر از تصور برداشته است. خصوصیت بارز فیلم كشف شخصیت ماست؛ شخصیتهایی كه در راه رسیدن به رهایی، به خوشبختی یا به طور كلی به ایدهآلهای خویش درماندهاند...
قاعدهی دگماتیسم: در تقبیح پلانسكانس/ در ستایش جامپكات هوشنگ گلمكانی: زمانی كه تازه پردهی خیلی عریض در سینما باب شده بود، یك فیلمساز كلاسیككار بهشوخی و برای دست انداختن این بدعت سینمایی، مضمونی كوك كرده بود كه: سینما اسكوپ فقط به درد نمایش مار و صف سربازان میخورد! حالا با كوچك شدن ابزار فیلمسازی و گسترش و تنوع نرمافزارها برای مراحل پس از فیلمبرداری، خیلی از فیلمسازها - بهخصوص جوانها - برای گرفتن پلانسكانس وسوسه میشوند. اما این اصرار نوجوانانه یادآور بهاصطلاح جنبش كمدوام و یأجوج «دگما 95» است كه لارس فون تریر و همفكرانش دستورالعملی دهمادهای برای ساخت فیلم نوشتند كه...
«هیچ کاری نکردم جز کار»!: سه فیلم مهم، بخش فیلمهای اول و جایزۀ ناپسند «استرداد» امیر پوریا: فرانسیس فورد کوپولا به فیلمنامهنویسان و فیلمسازان توصیه میکند که اگر دو ایده یا موقعیت خوب و خاص دارید، بهترینش را بگذارید شروع فیلمنامه/ فیلمتان باشد و دومی را برای پایانبندی آن. اما سالهاست که معتقدم در دنیای امروز و بهویژه در ایران امروز، باید برعکس گفتۀ کوپولا عمل کرد و بهترین و کاملترین ایده را برای آخر هر کار نگه داشت...
تصویرهای کوچک بر پردهی بزرگ: تأثیر تلهفیلم بر جشنوارهی امسال ناصر صفاریان: بدیهی است که انتظار تماشاگر سینما و بینندهی تلویزیون متفاوت است و اگر یک کار خوب تلویزیونی که در خانه دیده میشود، در شرایطی دیگر و در سالن سینما تماشا شود، به آن خوبی جلوه نمیکند. اما این بحث دیگریست. در شرایط امروز و با این سیاستگذاریها فقط میتوانیم نگران فروش فیلمها در سال آینده باشیم و تأثیر ساختار تلویزیونی حاکم بر سینمای سال پیش رو...
هیس! منتقدها اعتراض نمیكنند: جشنواره و اعتراضها تهماسب صلحجو: امسال حالم خوب بود. فقط رغبت جشنواره رفتن نداشتم! راستش از وقتی سینمای ویژهی رسانهها و مطبوعات به تالار همایش برج میلاد منتقل شده و جمعیت مهمانان ویژه بر اهالی رسانه برتری دارد، دیگر فیلم دیدن كار آسانی نیست. گرچه برج میلاد جایی خوشآبوهواست و گلگشت و تماشا و گوشهای دنج نشستن و گپوگفت با دوستان در فضایی دلنشین كیف دارد اما فیلم دیدن حكایتش جداست...
بازیگر یا نابازیگر؟: نگاهی به استفاده از بازیگران در فیلمهای جشنواره محسن بیگآقا: استفاده از بازیگر حرفهای به جای نابازیگر، امسال هم از بحثهای جشنواره بود. این بحث حتی قبل از آغاز جشنواره شروع شد؛ جایی که فهمیدیم نگار جواهریان و شهاب حسینی قرار است در فیلم حوض نقاشی (مازیار میری) به جای دو معلول ذهنی بازی کنند. شاید شنیدن این خبر در کشور دیگری این قدر بحثبرانگیز نبود که در ایران...
اسیر در برج: یادداشتهای غیرسینمایی: هشت درد شهزاد رحمتی: جشنوارهی فجر احتمالاً عجیبترین جشنوارهی دنیاست. چرا؟ فعلاً به چیزهای دیگرش كاری ندارم و صرفاً به مسائلی كه در برج زهرمار، ببخشید، برج میلاد كه پذیرای مهمانان مطبوعاتی و مهدكودكها و كودكستانهاست میپردازم. یكی از غرایب این سالن آنكه سفتوسخت شدن میزان كنترل در آن، نسبت مستقیم دارد با میزان آشفتگی و هرجومرج حاكم بر آن!
آنچه نادیدنیست، آن بینی...!: دربارهی چند نفری که میتوانستند نامزد دریافت جایزه باشند، اما نشدند شاهرخ دولکو: جسارتاً بنده فقط میخواهم در این فضای گل و بلبل، پیشنهادهایی بدهم در باب یک چیزهایی که در انتخاب محترم هیأت محترم داوران، اصولاً دیده نشد. یک جور پیشنهاد برای دیدن چیزهایی که میشد دیده شود اما نشد. زیاده عرضی نیست...
تهران من، تهران...: تهران در فیلمهای جشنوارهی سیویكم آنتونیا شرکا: تهران و تهرانیها همچنان قلب تپندۀ فیلمهای ایرانی امروز ما هستند. غیر از فیلم برتر جشنواره، دربند - که اصلاً موضوعش تهران و تهرانیهاست – سایر فیلمهای مهم هم یا در تهران اتفاق میافتند یا شخصیتهایی تهرانی دارند...
بدون اطلاع قبلی: نامها و نشانهها مصطفی جلالیفخر: ...واقعاً چرا باید دوتا از بهترین فیلمهای امسال (در حد کشف و غافلگیری) نامهای خنثایی مثل تنهای تنهای تنها و خسته نباشید! داشته باشند. اسمهای هیچ کجا هیچ کس، چه خوبه که برگشتی، قصهی عشق پدرم، کلاس هنرپیشگی، بزرگمرد کوچک، و دل بیقرار را هم به این فهرست اضافه کنید؛ نامهایی بدون ظرافت و جذابیت و کاملاً دمدستی...
جقجقهی قانون: نگاهی به آثار اجتماعی جشنوارهی فجر محسن جعفریراد: یکی از مضمونهای مشترک فیلمهای شاخص جشنواره، تأثیر و کارکرد مناسبات قانونی در زندگی فردی و اجتماعی است که در نگاهی جزییتر، جایگاه دادگاه و زندان در پیشرفت یا پسرفت زندگی افراد بررسی شده است...
خوبها سوار قطار شوند! نیما عباسپور: امسال در میان فیلمهای اول، خسته نباشید! (محسن قرایی، افشین هاشمی) و تاجمحل (دانش اقباشاوی) كه هر دو را رضا میركریمی تهیه كرده خوب و دوستداشتنی بودند. مشكل هر دو فیلم لحظههای شعاری و كلیشهها هستند...
هفت حکایت از چندین حکایت جشنواره: ملاحظات عمومی پوریا ذوالفقاری: بیهوده نباید وضعیت تولیدات امسال سینمای ایران را با عبارتهایی مثل آغاز دورانی جدید یا ظهور فیلمسازانی مستعد و... توجیه کنیم. سایهی وضعیت پرآشوب سینما در سال گذشته، بهشدت بر سر فیلمهای این دورهی جشنواره سنگینی میکرد...
کلید تمام پلیدیها: دروغهای جشنوارهی سیویكم اشكان راد: سینما بر خلاف آنچه بسیاری از ایدئولوگها و تئوریسینهای تازه به میدانآمده ادعا میکنند، آینهی تمامنمای جامعه نیست؛ مثل تمام هنرهای دیگری که همواره برآیندی بودهاند از تعامل شخص هنرمند و جامعهی پیرامون. و محوریت هم همواره با هنرمند بوده است و نه جامعه.
موسیقی خوب، موسیقی بد: چرا موسیقیهای جشنوارهی امسال را دوست ندارم؟ سمیه قاضیزاده: امسال هیچ موسیقی اقناعکنندهای روی فیلمهای جشنواره نشنیدم که احساس رضایت از آن، حداقل تا ساعتی ذهنم را به خود مشغول کند، آن لذت وصفناشدنی از شنیدن موسیقی به معنای هنری که مستقیماً با حس سروکار دارد را به من بدهد یا آن قدر خلاقانه ساخته شده باشد که خلاقیت و تازگیاش مبهوتم کند...
فیلمنامهنویسان خوابند!: فیلمنامهی خوب، فیلمنامهی بد م. باغبانی: جشنوارهی امسال، جدا از موارد توقیفش نشان داد تا چه حد فیلمنامه و فیلمنامهنویسی در سینمای ایران اوضاع وخیمی دارد. اگر قدیمها میپرسیدیم این فیلمها را به کی نشان میدهید، حالا باید بپرسیم این فیلمنامهها را به کی نشان میدهید...
دالانهای بیپایانِ خاطره سوفیا مسافر: پرویز هم با فیلمنامهی محکم و کمنقص و ایدههای تازهاش ثابت میکند که در سینمای امروز ایران خلاقیت و نگاه حرفهای را ظاهراً بیشتر میتوان در آثار خارج از جریان اصلی سراغ گرفت که دلایل و ریشههای این اتفاق خود بحثی گسترده را میطلبد...
چند حبه قند: تجربهی تماشای فقط فیلمهای اول و دوم محمد محمدیان: امسال برای نخستین بار هیچکدام از فیلمهای کارگردانهای باسابقه را در جشنواره ندیدم. نخواستم که ببینم! تا سال گذشته به تماشای آثار اول و دوم فیلمسازان میرفتم و از تماشای فیلمهای ارزشمند کارگردانان جوان لذت میبردم و در کنارشان، فیلمهای بزرگان را نیز از دست نمیدادم اما در این دوره رویه را تغییر دادم...
از انتخاب تا بازی: بهترین نقشهای مکمل جشنواره علیرضا حسنخانی: بخش عمدهای از ایرادهای وارد به بازیگری در سینمای ایران به خود بازیگری مربوط نیست بلکه به مرحلهی ابتدایی یعنی انتخاب بازیگر برمیگردد و این معضل در نقشهای مکمل نمود آشكارتری دارد...
ضیافتی دیرینه و سینمایی با آیندهی مبهم علی شیرازی: قاعدهی تصادف اثری است پرتنش که بیشتر زمان آن در یک مکان بسته میگذرد و معمولاً عمدهای از بازیگران به صورت جمعی در پلانسکانسهای طولانی و خوشریتم فیلم حضور دارند...
تفریح با طعم جشنواره حمیدرضا مدقق: بررسی جامعهشناختی حاضران و مراجعهکنندگان به برج میلاد که مرکز اصلی برگزاری جشنوارهی فجر در چند دورهی اخیر بوده میتواند فرضیهها و گمانهزنیهای جالبی دربارهی چگونگی برخورد طبقهی متوسط امروز ایران با مقولههایی مانند سینما، مصرف کالای فرهنگی و پر کردن اوقات فراغت را آشکار سازد...
داستان من و جشنواره و استان آخر: جشنواره در گیلان بهزاد عشقی: استان گیلان در تقسیمبندی کشوری استان اول است. اما از نظر عمران و آبادانی و سهم بردن از امکانات، به قول دوست گیلانشناس ما، پوراحمد جکتاجی، استان آخر به حساب میآید. مثالها در این زمینه فراوان است و از همین جشنوارهی فجر مثال میآوریم...
فردا روز دیگریست: جشنواره در اصفهان عقیل قیومی: فیلمها را از تهران به صورت فایلهای کامپیوتری به اصفهان آوردند تا برای نخستین بار با سیستم دیجیتال نمایش داده شوند؛ تصویرها قدری چشمنوازتر است و صداها شفافتر. اینجا فیلمهایی را میبینیم که از قبل برایمان انتخاب کردهاند...
«دربند» فیلم برگزیدهی نویسندگان و منتقدان ماهنامهی «فیلم»: 44 منتقد و نویسنده برگزیدگان خود از سیویكمین جشنوارهی فجر را انتخاب كردهاند شاهین شجریكهن: در دورهای از جشنوارهی فجر كه هیچ فیلمی با اختلاف چشمگیر نسبت به فیلمهای دیگر در صدر انتخابهای مردم و منتقدان قرار نگرفته، پخش شدن رأیها بین چند فیلمِ بهتر و باكیفیتتر، طبیعی و قابلپیشبینی به نظر میرسد. این پراكندگی كموبیش در بیشتر نظرسنجیها به چشم میخورد؛ لااقل در انتخاب بهترین فیلم...
ردهبندی فیلمها، بر اساس امتیازهای مجموعهی عوامل دربند 143 امتیاز/ آسمان زرد كمعمق 115 / قاعدهی تصادف 64 / دهلیز 43 /كلاس هنرپیشگی42 / پرویز 32 / خسته نباشید! 24 / حوض نقاشی 22 / جیببر خیابان جنوبی 21 / روز روشن 20 امتیاز
معرفی و نقد كتاب: «كایه دو سینما» و ماهنامهی «فیلم»؛ دههی نخست اصغریوسفینژاد: برگزیدهی مقالههای اساسی «كایه دو سینما» در دو دههی ابتدایی فعالیت این نشریهی معتبر سینمایی با سر و شكلی مناسب و تیراژی اسفانگیز به بازار آمد. جای خوشحالیست كه چاپ دوم این كتاب با فاصلهای كم در1100 نسخه منتشر شده است. در پیشگفتار كتاب، ویراستار از چهار جلد كتابی سخن به میان آورده كه مقالههای اساسی مجله را تا دههی 1980 را در بر میگیرد...