جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ تير ۱۳۹۳

شماره‌ی 476 ماهنامه فيلم، تير 1393

روی جلد: داریوش مهرجویی و امیرعلی دانایی سر صحنه‌ی‌‌‌‌‌ اشباح، عكس از سحاب زریباف 

 

 

 

 

فهرست مطالب 

سینمای ایران
فلاشبک: پیام‌هایی از خوانندگان و پاسخ به برخی از آن‌ها
خشت و آینه: فرصت سوخته و لذت تماشای سقوط دیگران/ سلیقه‌ی‌‌‌‌‌ ما و سلیقه‌ی‌‌‌‌‌ آن‌ها/ ما به هم محتاجیم/ رأی به نگرش/ این سینما «عروسی» هم دارد!/ امید
رویدادها: فیلم‌های تازه: استراحت مطلق (عبدالرضا كاهانی)، خانه‌ی‌‌‌‌‌ دختر (شهرام شاه‌حسینی)، دریا و ماهی پرنده (مهرداد غفارزاده)، روز مبادا (فائزه عزیزخانی)، باورم كن (محمد حسین‌پور)، جانسودا (فرامرز وكیلی)، پریدن از ارتفاع كم (حامد رجبی)/ حاشیه‌های پروژه‌ی‌‌‌‌‌ «یار دوازدهم»: كاروان علامت سؤال!/ مروری بر چند خبر سینمایی درباره‌ی‌‌‌‌‌: روز ملی سینما، شورای عالی سینما، طرح سینماروشن و شانزدهمین جشن خانه‌ی‌‌‌‌‌ سینما/ لیلا حاتمی و مسعود كیمیایی در ماه گذشته خبرساز شدند: از بهاری به بهار دیگر.../ سوهان روح و اعصاب
ایستگاه: نكته‌ها و خبرهایی درباره‌ی‌‌‌‌‌ پگاه آهنگرانی، ایمان امیدواری، بهنوش بختیاری، فرج حیدری، سحر دولتشاهی، محمدرضا سكوت و محمدهادی كریمی
در تلویزیون: مدیریت در وقت اضافه: خرداد، ماه پرخبری برای تلویزیون بود که بار دیگر ماهیت و مدیریت این رسانه را به چالش کشید/ تابلوسازی
درگذشتگان: مطالبی درباره‌ی‌‌‌‌‌ صابر رهبر به مناسبت درگذشت او: دنیای آبی صابر رهبر، روشنایی‌های لاله‌زار، پدربزرگ مهربان/ فرخنده شادمنش

سینمای جهان
نمای دور: جاذبه و نقش آن در رونق تكنولوژیك سینمای انگلستان: اثر هری پاتری!/ عبور از مرز ده میلیارد یوان: رشد چشم‌گیر فروش فیلم‌ها در چین/ فیلمی جدید درباره‌ی‌‌‌‌‌ بروس لی: قهرمانی اسطوره‌ای در قامت انسانی امروزی/ هرگز نگو هرگز: آیا والتر وایت برمی‌گردد؟/ پس از موفقیت فیلم‌هایی مثل مسابقههای هانگر اول و دوم: تمركز روی پروژه‌های دنباله‌دار/ پس از نُه سال: بالأخره قسمت دوم سین سیتی/ مردان بزرگ، پروژه‌های ناكام: ده فیلم بزرگی كه هیچ گاه ساخته نشدند!/ سریال شرلوك ادامه پیدا می‌كند/ مشكلات مرد مورچهای/ جایزه‌های آنونس طلایی: آنونس جاذبه، بهترین آنونس سال
دشوارتر و خشمگینتر از همیشه: گفت‌وگو با كیفر ساترلند و مری_لین رجسكاب به مناسبت بازگشت سریال 24
فیلمهای روز: اسنو پیرسر/ قطار یخشكن (بون جونگ‌-هو)، روز كارگر (جیسن ریتمن)، ویرانه‌ی‌‌‌‌‌ آبی/ ویرانه‌ی‌‌‌‌‌ غمبار (جرِمی سالنیر)
نمای درشت: سه نقد بر او (اسپایك جونز)/ بازتاب‌هایش در میان منتقدان جهان/ نكته‌هایی در حاشیه‌ی‌‌‌‌‌ فیلم/ حرف‌های بازیگرش یواكین فینیكس: بازیگر گروگان كارگردان است/ نكته‌هایی درباره‌ی‌‌‌‌‌ یواكین فینیكس/ گفت‌وگوی نیكول هالوفسِنِر با اسپایك جونز: برانگیختن احساسات متفاوت را دوست دارم
گزارشهای جشنواره‌ی‌‌‌‌‌ كن: ما به كن می‌رویم، كن به كجا می‌رود؟/ برترین‌های كن به انتخاب منتقدان: متفاوت با انتخاب‌های داوران/ هم‌چنان كه دنیا به پیش می‌رود: چرا جشنواره‌ی‌‌‌‌‌ كن مهم است و چرا این دوره بهترین دوره‌ی‌‌‌‌‌ سال‌‌های اخیر بود؟
تماشاگر: نگاهی به تله‌فیلم سایه (روح‌الله حجازی): تولد مادر...

نقد فیلم
سه نقد بر اشباح (داریوش مهرجویی)/ نگاهی به سه زن اشباح: سه شبح/ مقایسه‌ی‌‌‌‌‌ اشباح مهرجویی با اشباح ایبسن/ گفت‌وگو با مهدی سلطانی: ذهنیت بازیگر، عینیت نقش/ گفت‌وگوی امین حیایی و امیرعلی دانایی: ستاره هست، ستاره می‌شود؟/ گفت‌وگو با ملیكا شریفی‌نیا و هنگامه حمیدزاده: هر طور كه می‌توانی خودت را نجات بده!/ گفت‌وگو با داریوش مهرجویی: دلهره و مرگ‌آگاهی...
چند نقد و مطلب درباره‌ی‌‌‌‌‌ متروپل (مسعود كیمیایی)- رونوشت برابر اصل نیست: چرا دوایی سخن نمی‌گوید؟/ سایه‌روشن‌های سینمای كیمیایی در پنج قاب: سفر سینه‌خیز از متروپولیس تا متروپل!/ سگ‌ها با دزدها می‌دوند/ سینمای كیمیایی در آن سال‌ها و این سال‌ها: آدمِ فریاد/ ضبط موسیقی متروپل در هنگامه‌ی‌‌‌‌‌ انقلاب اوكراین به روایت آهنگ‌سازش: جای خالی مجسمه‌ی‌‌‌‌‌ لنین!
سه نقد و یادداشتی بر موسیقی زندگی مشترك آقای محمودی و بانو (روح‌الله حجازی)/ گفت‌وگو با كارگردان و دو بازیگرش حمید فرخ‌نژاد و هنگامه قاضیانی
یك گفت‌وگوی خیالی اما جدی با كیومرث پوراحمد درباره‌ی‌‌‌‌‌ پنجاه قدم آخر
آن‌چه خوبان همه دارند: نگاهی به مایه‌ها و عناصر مشترك در فیلم‌های اكران‌شده از سه فیلم‌ساز قدیمی
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شماره‌ی‌‌‌‌‌ 160 ماهنامه‌ی‌‌‌‌‌ «فیلم» (تیر 1373)

همكاران این شماره: آرمین ابراهیمی، آرامه اعتمادی، امیر پوریا، محسن جعفری‌راد، مصطفی جلالی‌فخر، رضا حسینی، محمد حقیقت، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، جواد رهبر، محسن سیف، آنتونیا شركا،  محمد شكیبی، علی شیرازی، شاهد طاهری، جواد طوسی، ریحانه عابدنیا، نیما عباس‌پور، بهزاد عبدی، بهزاد عشقی، سمیه قاضی | ‌زاده، سعید قطبی‌زاده، ایرج كریمی، غزل گلمكانی، سوفیا مسافر، احسان ناظم‌بكایی، نیكان نصاریان، پرویز نوری، اصغر یوسفی‌نژاد | صفحهآرایی: علیرضا امكچی


چشم‌انداز ۴۷۶

در تلويزيون - مدیریت در وقتاضافه
احسان ناظمبکایی: اضافه شدن دو كانال تلویزیونی دیگر، چالش گروه هپی و برنامه‌ی‌‌‌‌‌ «سمت خدا»، تداخل جام جهانی و ماه رمضان و قحطی سریال‌های کمدی و ویژه‌برنامه‌های طنز در ماه‌های رجب و شعبان از جمله اتفاق‌های قابل‌توجه تلویزیون در خرداد بود که هر کدام تعابیر و تفاسیر گوناگونی دارد. در ابتدای خرداد، كانال نسیم بالأخره پس از هشت ماه پخش آزمایشی و هشت بار وعده‌ی‌‌‌‌‌ افتتاح رسمی، در مریوان افتتاح شد؛ كانالی که مثل اغلب كانال‌های دیجیتالی دیگر، بیش‌تر به کار ارائه‌ی‌‌‌‌‌ آمار در سال پایانی مدیریت مدیران فعلی سازمان می‌آید...

درگذشتگان - صابر رهبر (1393-1314): دنیای آبی صابر رهبر
علی شیرازی: آدم چه‌طور می‌تواند گاه‌به‌گاه از جلوی ساختمان متروكی بگذرد كه همه‌ی‌‌‌‌‌ نوجوانی و بخش مهمی از جوانی‌اش را آن‌جا جا گذاشته و آن را از یاد ببرد؟ مكانی كه روزی به آن سینما می‌گفتند... چه‌طور می‌تواند نام و منش مردی را كه فراتر از «سینمادار» بودن، یك «دلدار» تمام‌عیار بود و مهربان، فراموش كند؟ كریستال نه‌فقط نام یك سینما كه نمادی از دل بلورین همین آدم بود: «چون نمی‌توانستم از سینما دور باشم، این‌جا را خریدم تا رابطه‌ام را – به نوعی – با خانواده‌ی‌‌‌‌‌ سینما حفظ كنم... هدفم این بود كه این‌جا یكی از سینماهای خوب تهران باشد.»
صابر رهبر فیلم‌ساز، تهیه‌كننده، [دستیار فیلم‌بردار و بعد] فیلم‌بردار، نورپرداز، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر (در فقط یك یا دو فیلم) و از همه مهم‌تر سینماداری بود كه خاطره‌ی‌‌‌‌‌ چند دهه از مدیریتش بر سینما كریستال در لاله‌زار نو، همان حسی را در شیفتگان هنر هفتم در پایتخت تداعی می‌كند، كه خاطره‌ی‌‌‌‌‌ خوب هوشنگ كاوه و «عصر جدید»اش...

روشناییهای لالهزار
عباس یاری: او جزو اولین سینمادارانی بود كه قسمتی از سالن انتظارش را به فروش مجله‌ها و كتاب‌های سینمایی اختصاص داده بود. گاه یك روز قبل از انتشار سراسری مجله به دفتر می‌آمد و بسته‌ای از نسخه‌های شماره‌ی‌‌‌‌‌ تازه را با خودش به سینما كریستال می‌برد؛ آن هم در شرایطی كه هر روز بیش‌تر از روز قبل شاهد محو نشانه‌های فرهنگی و هنری در لاله‌زار بودیم، اما او پا پس نكشید. آخرین تلاش‌هایش راه‌اندازی سالن شماره‌ی‌‌‌‌‌ 2 كریستال بود. در دوره‌های برگزاری جشنواره كه تنور سینما گرم می‌شد و درخواست‌ها از طرف دوستان و آشنایان و اهل سینما و مطبوعات برای دیدن فیلم بالا می‌رفت، كمك‌حال ما زنده‌یاد صابر رهبر بود...

پدربزرگ مهربان
هوشنگ گلمكانی: سینما كریستال در دوره‌ی‌‌‌‌‌ جشنواره برایم یك موهبت بود. نزدیك‌ترین سینما به دفتر مجله با یك پاركینگ طبقاتی در كنارش كه به هر حال همیشه جایی در آن می‌شد پیدا كرد. اما از آن مهم‌تر فضای دلپذیر این سینما و به‌خصوص حضور گرم و پرمهر صابر رهبر بود. همیشه می‌گفت: «متعلق به خودتان است» و این تعارفی صمیمانه و از ته دل بود. آن قدر به آن‌جا رفته بودم كه كاركنان سینما هم می‌شناختندم و بی دردسر می‌رفتم تو. اغلب كه تنها می‌رفتم اما اگر حتی اتفاقاً چند نفر را هم می‌خواستم با خودم به تماشای فیلمی ببرم، آقای رهبر هم‌چنان با روی گشاده استقبال می‌كرد...

نقد و بررسی فیلم‌های روز جهان - او (اسپایك جونز): چالشها و ناكامیها
مهرزاد دانش: بازی واقعیت و مجاز در فیلم جان مالکوویچ بودن هم، بهترین اثر اسپایک جونز (با فیلم‌نامه‌ی‌‌‌‌‌ درخشان چارلی کافمن)، وجود داشت. وجه تشابه تیودور فیلم او با کریگ آن فیلم، موقعیت خلاقانه و آفرینشگر اوست.‌‌ همان طور که کریگ در جان مالکوویچ بودن یک استاد خیمه‌شب‌بازی است که با گرداندن نخ عروسک‌های دست‌سازش، دست به آفرینش ماجرایی عاشقانه بین عروسک‌هایش می‌زند...

مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست...
آرمین ابراهیمی: ونز برای بسط دادن نمایش تنهایی تیودور از راهی می‌رود که شاید پیش‌تر ژان‌‌پیر ژونه در امِلی رفته بود، اما کار او با اجرای لایه‌های مختلف روایی مبتنی بر موضوع تخیلی قصه، فیلم را به راهی متفاوت از فانتزی امِلی می‌برد. او با اتكا به ارجاع‌های فرامتنی در سطوح ساختاری و بازی با ویژگی‌های نمایشی‌ به اثری استعاری و نمادین بدل می‌شود؛ اثری که آینده‌ی‌‌‌‌‌ ترسیمی‌اش چندان عجیب‌وغریب نیست...

انسان اولیه، دنیای پیشرفته
رضا حسینی: او یکی از آثار حیرت‌انگیز سال گذشته است که به خاطر تازگی ایده و دنیایی که خلق کرده و مهارت‌های هنری و فنی که صرف تولیدش شده، به‌حق تحسین بسیار شده است. در این‌جا قصد دارم به کمک چهار نما از فیلم به بررسی دقیق‌تر جهان درخور توجه این اثر بپردازم؛ فیلمی که خیلی ساده و سریع با هر تماشاگری ارتباط برقرار می‌کند ولی در پس ظاهر ساده‌اش (مثل خیلی دیگر از آثار مطرح تاریخ سینما) دنیایی کاملاً پیچیده و مهندسی‌شده قرار دارد...

اسنوپیرسر/ قطار برفشكن (بونگ جون-هو): گردونه‌ی‌‌‌‌‌ باطل تاریخ
شاهد طاهری: قطار برفشكن همان قدر فیلمی علمی‌خیالی است که مزرعه‌ی‌‌‌‌‌ حیواناتِ جرج اُروِل اثری درباره‌ی‌‌‌‌‌ حیوانات. فیلم در واقع درامی است با بن‌مایه‌های پررنگ سیاسی/ جامعه‌شناختی که در پس‌زمینه‌ی‌‌‌‌‌ دنیایی تمثیلی شکل گرفته است. قطار فیلم، خرده‌جهانی است که سفر همیشگی‌اش تداعی‌گر خط پیوسته‌ی‌‌‌‌‌ تاریخ در گذر زمان است. اجتماع انسانی این خرده‌جهان بر پایه‌ی‌‌‌‌‌ فاصله‌های طبقاتی اداره می‌شود که از انواع استراتژی‌های بازدارنده و سرکوبگرانه برای حفظ جایگاه اجتماعی افراد بهره می‌گیرد...

روز كارگر (جیسن ریتمن): عاشقانه،پلیسی و کلاسیک
محمدشكیبی: روزکارگر یک درام خانوادگی و عاشقانه است که از رمانی معروف و پرطرف‌دار از نویسنده‌ی‌‌‌‌‌ زن آمریکایی جویس مینارد اقتباس شده است. جیسن ریتمن فیلم را با سه شخصیت محوری پیش می‌برد: ادل به عنوان یک زن جوان گوشه‌گیر و آسیب‌دیده از ازدواجی ناموفق، هنری كه نوجوانی است در آستانه‌ی‌‌‌‌‌ بلوغ با هیجان‌های روحی گذرا در یک خانواده‌ی‌‌‌‌‌ ناقص و نصفه‌و‌نیمه، و فرانک زندانی نسبتاً بی‌گناهی که در نخستین روزهای پدر شدن به شكلی کاملاً تصادفی قاتل همسرش لقب گرفته و سال‌های طولانی را در زندان سپری كرده است.

ویرانه‌ی‌‌‌‌‌ آبی/ ویرانه‌ی‌‌‌‌‌ غمبار (
جرِمی سالنیر): چشم در برابر چشم
علیرضا حسنخانی: ویرانه‌ی‌‌‌‌‌ آبی به لحاظ اتكا بر مضمون انتقام می‌تواند یادآور شاهکارهای بسیاری در تاریخ سینما باشد، ولی ضعفش نیز از همین جا و بسنده كردن كارگردان به این بعد از فیلمش ناشی می‌شود. زمان زیادی طول می‌کشد تا گره‌گشایی رابطه‌ی‌‌‌‌‌ پدر دوایت و مادر وید در خانه‌ی‌‌‌‌‌ خواهر دوایت اتفاق بیفتد و باز تماشاگر باید بدون اطلاعاتی روشن و راه‌گشا، فیلم را دنبال کند تا...

گزارش شصتوهفتمین جشنواره‌ی‌‌‌‌‌ كن: ما به کن میرویم، کن به کجا میرود؟
محمد حقیقت: سلام سهراب جان،
در نامه‌ی‌‌‌‌‌ قبلی‌ات گفته بودی که به کن نمی‌آیی. من هم می‌خواستم نروم اما با خودم گفتم این آخر عمری لازم است و واجب. شاید سال آینده‌ای وجود نداشته باشد. 39 پله‌ی‌‌‌‌‌ فرش قرمز که آدم را به داخل کاخ هدایت می‌کند، به قول ژیل ژاکوب، امپراتور کن، آدمی را انگار به آسمان می‌برد، در حالی که اسکار پله ندارد و بالا نمی‌روی. آن‌جا صاف است، صاف صاف. خودت همیشه می‌گفتی علاقه‌ای به اسکار نداری، در عین حال فرصتی هم پیش نیامد که آن مسیر را بروی. زیاد سرت را درد نیاورم، حالا که از اینترنت و یوتوب و فیس‌بوک دوری، برایت می‌نویسم. چون می‌دانم کم‌حوصله‌ای، زیاد نمی‌نویسم. در یک کلام در مسابقه چیز تکان‌دهنده‌ای ندیدم اما، حوصله کن. یواش یواش به چیزهای خوب می‌رسیم؛ گاهی خیلی خوب مثل...

چرا جشنواره‌ی‌‌‌‌‌ كن مهم است و چرا این دوره بهترین دوره‌ی‌‌‌‌‌ سال‌‌های اخیر آن بود؟:
همچنان كه دنیا پیش میرود...
اریك كوهن: حتی یك نوبت نمایش موفقیت‌آمیز فیلمی در جشنواره‌ی‌‌‌‌‌ كن می‌تواند چنان فیلمی را بر سر زبان‌ها بیندازد كه فعالیت‌های تبلیغاتی و بازاریابانه‌ی‌‌‌‌‌ استودیوهای هالیوودی هم با آن قدرت برابری ندارند. در دوره‌ی‌‌‌‌‌ اخیر جشنواره، این نكته در روز سوم به اثبات رسید؛ وقتی هزاران سینمادوست مشتاق و نیز جمعی از سینماگران در ورودی سالن سینمای لومیر تجمع كردند، آن هم برای تماشای فیلمی كُند از سینمای تركیه با زمان بیش‌تر از سه ساعت. خواب زمستانی (نوری بیلگه جیلان) كم‌تر از یك هفته بعدش جایزه‌ی‌‌‌‌‌ نخل طلای كن را گرفت. البته...

تماشاگر - «سایه»: روحالله حجازی: تولد مادر...
ایرج كریمی: سازه‌ی‌‌‌‌‌ اصلی و بنیادین سایه (روح‌الله حجازی، 1391) نور است. این نور را یا در جلوه‌های گوناگون نور: نور ماشین‌ها، پرتو نورافکن‌ها، بازتاب‌ها، و غیره می‌بینیم یا به شکل آب و شیشه: تُنگ و لیوان آبی در نمای ویژه‌ای که به آبستره پهلو می‌زند؛ یا ستون آبی که در پشت سر «سایه» در یک بوستان از محلی ناپیدا در فوران است، که در این فیلم به‌خصوص و در روشنایی روز بی‌درنگ یادآور نور است تا آب. و نور به‌ویژه با دو رنگ سفید و سرخ در فیلم تلألو دارد. و «سایه» که در یک جا در نور سفید محو (فید اوت) می‌شود چند بار با حضور در فضای سرخ تاریکخانه‌اش یادآور جنینی غوطه‌ور در زهدان است...

نقد فیلم‌های ایرانی – اشباح (داریوش مهرجویی): کمدی سبک یا تراژدی خانوادگی؟ 
بهزاد عشقی: مهرجویی در اقتباسی از نمایش‌نامه‌ی‌‌‌‌‌ اشباح تا حدودی مرعوب نام نویسنده‌اش ایبسن شده است. واقعیت این است که بسیاری از نمایش‌نامه‌های ایبسن ملهم از دوران نویسنده و وقایع قرن نوزدهم نوشته شده و با گذر ایام رنگ‌ باخته و بدون تجدید نظر و بازخوانی مجدد در این زمان قابل‌اجرا نیستند. مهرجویی در فیلم سارا، که برگرفته از نمایش‌نامه‌ی‌‌‌‌‌ خانه‌ی‌‌‌‌‌ عروسک نوشته‌ی‌‌‌‌‌ ایبسن بود، ‌با وقوف بر این موضوع متن را بازنویسی کرد و با متقضیات زمانه‌‌اش انطباق داد. در نتیجه به نسبت اثر اصلی متن بهتری نوشت و از نظر اجرایی نیز یکی از بهترین اقتباس‌های سینمایی از خانه‌ی‌‌‌‌‌ عروسک را به نام خود ثبت کرد...

مرگ زنده
مصطفی جلالیفخر: اشباح در آغاز ناامیدکننده نیست؛ به‌ویژه که مهرجویی پس از سنتوری، چند فیلم ضعیف ساخته و دوست‏دارانش را سرخورده کرده است. اشباح بارانی و سیاه‌وسفید با سه بازیگری که تقریباً شانه‌به‌شانۀ هم جلو می‏آیند، می‏توانست بارقۀ امید ایجاد کند. گرچه در همین بخش هم به رغم بارداری اجباری کلفت خانه و اخراج او و آشفتگی‏های سرهنگ و فرستادن پسرش به لندن و...، فیلم از لحاظ دراماتیک درگیرکننده نیست و به نظر می‏رسد که هم‌چنان شروع نشده است...

وَرِ پستمدرن مهرجویی
نیما عباسپور: سینمای هالیوود در دهه‌ی‌‌‌‌‌ 1940 در كنار شاهكارهایی چون همشهری كین، ربكا، زندگی شگفتانگیزی است، بهترین سالهای زندگی ما، بدنام، خواب ابدی، لورا و غیره، ده‌ها ملودرام، عشقی، و تاریخی سیاه‌وسفید با داستان‌هایی آشنا و كلیشه‌ای دارد كه ارزش ویژه‌ای ندارند، اما به دل می‌نشینند. اشباح برای من یادآور این دست فیلم‌هاست؛ فیلم‌هایی بی‌ادعا با داستان‌هایی نه‌چندان پیچیده و روایتی قابل‌پیش‌بینی...

مقایسه‌ی‌‌‌‌‌ «اشباح» مهرجویی با «اشباح» ایبسن: در انتظار گودو
مهرزاد دانش: مهرجویی روایت خود را از اشباح ایبسن، از جایی آغاز می‌کند که به شکل عینی در متن نمایش‌نامه وجود ندارد و در لابه‌لای دیالوگ‌هایی که به گذشته‌ها اشاره دارد متبلور است؛ یعنی ماجرای عیاشی‌های پدر خانواده و باردار كردن خدمتکار خانه و اعزام پسر خانواده به مکانی دور و... در واقع مقطع افتتاحیه‌ی‌‌‌‌‌ نمایش‌نامه تازه در دقیقه‌ی‌‌‌‌‌ چهلم فیلم مهرجویی، یعنی جایی که معمار وارد خانه‌ی‌‌‌‌‌ امیرسلیمانی می‌شود و با رزا حرف می‌زند، جای می‌گیرد و...

نگاهی به سه زن «اشباح»: سه شبح
ریحانه عابدنیا: مهرجویی در دوره‌ی‌‌‌‌‌ دوم فیلم‌سازی‌اش که از گرایش‌های اجتماعی به فردگرایی‌های درونگرا رسید، نقش‌های برجسته‌ای نیز برای زنان فراهم کرد. نه به این معنا که تنها تابع گرایش‌های فمینیستی به‌اوج‌رسیده در آن سال‌ها باشد؛ و نه به معنای بهره‌مندی از خروج تدریجی زنان از تابوها و حساسیت‌هایی که پیش از آن، مجال مطرح شدن‌شان را نمی‌داد. بلکه تلاش کرد با فردیت بخشیدن به نقش زن به عنوان انسان کمال‌جو و تبدیل او از موجودی منفعل به فردی صاحب تفکر و عقیده در هر شرایطی، بخشی از واقعیات وجودی آن‌ها را به تصویر درآورد...

گفتوگو با داریوش مهرجویی: دلهره و مرگآگاهی...
سعید قطبیزاده: فیلمهای جدیدتان را انگار برای سطح وسیعتری از جامعه میسازید.
مهرجویی: بله، به همین دلیلی که گفتم. چون دیگر طاقت ژرف‌بینی و پرداختن به شخصیت‌های غیرعادی و عناصر عقلانیت یا جنون یا فراگذشتن از وضعیت موجود، وجود ندارد. این را به حساب مخالفت و شورش می‌گذارند. بنابراین ناچاریم سراغ مسائل مردم عادی برویم. مسائلی را مطرح کنیم که خاصیت اجتماعی و اخلاقی و فلان و فلان داشته باشند. یعنی یک بُعد دیداکتیک، یعنی تعلیمی در کار وجود داشته باشد. این کار را در دایرۀ مینا هم انجام دادم. آن زمان آن قدر از مسأله‌ی‌‌‌‌‌ خون و خونریزی متأثر شده بودم که مجبور بودم در موردش یک کاری بکنم.

گفتوگو با مهدی سلطانی: ذهنیت بازیگر، عینیت نقش
پوریا ذوالفقاری: مهدی سلطانی بین بازیگران سینما و تلویزیون ایران جایگاهی ویژه دارد. او هم بازیگر است و هم استاد دانشگاه. اما بر خلاف نمونه‌های مشابه، اجازه نداده هیچ‌یك از این دو ویژگی، دیگری را تحت‌الشعاع قرار دهد. او پس از دریافت دكترای تئاتر از فرانسه و بازگشت به ایران، در سریال در مسیر زاینده‌رود (حسن فتحی) بازی كرد و نشان داد برای بازیگری صاحب تحلیل و توانایی، یك فرصت كافی‌ست كه خود را در كانون توجه بنشاند... با سلطانی درباره‌ی‌‌‌‌‌ مسیر زندگی حرفه‌ای‌اش در سینما و تلویزیون از در مسیر زاینده‌رود تا چ حرف زدیم.

گفت‌‌وگوی امین حیایی و امیرعلی دانایی: ستاره هست، ستاره می‌‌شود؟
نیكان نصاریان:
این گفت‌‌وگویی‌‌ست بین دو بازیگر از دو نسل متفاوت؛ یکی ستاره‌ی‌‌‌‌‌ دهه‌‌های هفتاد و هشتاد سینمای ایران و دیگری چهره‌ی‌‌‌‌‌ نوظهور ابتدای دهه‌ی‌‌‌‌‌ نود. یکی با انبوهی تجربه که حتی از حضورش در فیلم‌‌های عامه‌‌پسند و از اشتباهاتش با آرامش سخن می‌گوید و دیگری جوانی که گام‌‌های اول را با نام‌‌هایی بزرگ برداشته است. 

گفت‌وگو با ملیكا شریفی‌نیا و هنگامه حمیدزاده: هرطور كه می‌توانی خودت را نجات بده
شاهین شجری‌كهن:
حضور این دو چهره‌ی‌‌‌‌‌ جوان در فیلمی از یكی از قدیمی‌ترین سینماگران ایرانی، اگر هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد دست‌كم كنتراست سنی جالبی ایجاد می‌كند كه گفتن و شنیدن درباره‌اش خالی از لطف نیست. با شریفی‌نیا و حمیدزاده درباره‌ی‌‌‌‌‌ كار با مهرجویی، شیوه‌ی‌‌‌‌‌ ارتباط او با بازیگران و نحوه‌ی‌‌‌‌‌ نزدیك شدن‌شان به نقش‌های‌شان در فیلم اشباح گفت‌وگو كردیم.

متروپل (مسعود كیمیایی): چرا دوایی سخن نمیگوید؟: رونوشت برابر اصل نیست
بهزاد عشقی: متروپل به اعتبار صحنه‌های نخستش می‌رفت که به یکی از فیلم‌های خوب کیمیایی بدل شود. اما دریغ که چنین نشد و پس از آن که خاتون از سینمای متروک متروپل سر درآورد سقوط فیلم نیز آغاز شد. کیمیایی چهل‌وچند سال پیش با فیلم رضا موتوری (1349) سینما و فیلم‌سازی را به یکی از کانون‌های معنایی فیلم خود بدل کرده بود...

سایه‌‌روشنهای سینمای كیمیایی در پنج قاب: سفر سینهخیز از متروپولیس تا متروپل!
محسن سیف: متروپل از جنبه‌های ساختار بصری، سینمایی‌ترین فیلم كارنامه‌ی‌‌‌‌‌ مسعود كیمیایی در دو دهه‌ی‌‌‌‌‌ اخیر است. یك دل‌نوشته‌ی‌‌‌‌‌ تصویری درباره‌ی‌‌‌‌‌ افول الگوهای كلاسیك سینما. متروپل با همه‌ی‌‌‌‌‌ امتیازهای ساختاری و انتقال مفهوم از طریق تصویر و تمثیل و روایت بصری از مهم‌ترین عناصر جوهری در سینمای كیمیایی بی‌بهره است...

سگها با دزدها میدوند
جواد طوسی: متروپل محصول شرایط نامساعد تحمیل‌شده به كیمیایی در طی سال‌های اخیر است. با این وصف نباید از آن انتظار یك شاهكار داشته باشیم. ولی متقابلاً در مقایسه با فیلم‌های تجارت، فریاد، سربازهای جمعه و رییس به‌هیچ‌وجه یك فیلم ناامیدكننده نیست. اگر یكی از نشانه‌های محوری سینمای كیمیایی را انسان تغییرنیافته در جامعه‌ی‌‌‌‌‌ تغییریافته) بدانیم، در متروپل این تم كاركرد متفاوتی پیدا كرده است...

سینمای كیمیایی در آن سالها و این سالها...: آدمِ فریاد
علی شیرازی: در سه سالِ پس از ساخت جرم خیلی‌ها باز هم چشم‌به‌راه فیلم تازه‌ی‌‌‌‌‌ كیمیایی در جشنواره بودند تا شاید «این بار» مسیر فیلم‌های ضعیف و متوسطش را بشكند اما او فارغ از همه‌ی‌‌‌‌‌ این حرف‌ها در هشتمین دهه از زندگی‌اش هم‌چنان به فعالیت و از همه مهم‌تر خبرسازی مشغول است و می‌نویسد، فیلم می‌سازد، مصاحبه می‌كند و در «كارگاه» فیلم‌سازی‌اش سینما را به جوانان آموزش می‌دهد...

ضبط موسیقی «متروپل» در هنگامه‌ی‌‌‌‌‌ انقلاب اوكراین: جای خالی مجسمه‌ی‌‌‌‌‌ لنین!
بهزاد عبدی: دو نت بالارونده در موسیقى متروپل وجود دارد كه اقتباسى است از موسیقى دمیترى تیومكین آهنگ‌‌‌ساز اوكراینی‌‌‌الاصل كه بنیان‌گذار موسیقى جدى در هالیوود و موسیقى وسترن بود. کیمیایی از من خواسته بود این دو نت بالارونده حتماً در موسیقى متروپل باشند و با هیچ دلیل و انگیزه‌‌‌ای حذف نشوند یا تغییر نکنند. هورن‌‌‌ها مى‌‌‌نوازند و لبخند رضایت و تأیید بر لبان کیمیایی نقش مى‌‌‌بند...

زندگی مشترك آقای محمودی و بانو (سیدروحالله حجازی):
وقتی قاعده از دستمان در می
رود...
آنتونیا شرکا: واقعیت این است که زندگی مشترک... هم‌چون دیگر فیلم‌های مشابه، بازتابی از زندگی طبقۀ متوسط شهری-تهرانی این‌روزهای ما با تمامی تناقض‌ها، رنگ‌بندی‌ها، هیاهوها و سردرگمی‌هایش هست؛ رفتارهایی که از چاردیواری آپارتمان‌ها بیرون زده و این وضعیت پارادوکس‌وار، حالا دیگر کمابیش همه‌ی‌‌‌‌‌ افراد را در طبقات و اقشار مختلف درگیر کرده است...

هیچ کس حقیقت را نمیداند
سوفیا مسافر: یلم تازه‌ی‌‌‌‌‌ روح‌الله حجازی موضوع آشنایی دارد، اما به خاطر رویکرد پیچیده‌ و قابل‌بحث و کم‌وبیش تازه‌ای که نسبت به آن در پیش گرفته، از جهات مختلف اثری بسیار مهم است که جامعه‌ی‌‌‌‌‌ ما به تماشا و گفت‌وگو درباره‌ی‌‌‌‌‌ آن نیاز دارد. مهم‌ترین نقطه‌ی‌‌‌‌‌ قوت فیلم، دیالوگ‌های هوشمندانه آن است كه از طنزی متعادل و شنیدنی بهره‌مندند و اجرای گرم و مؤثری هم دارند...

خانهای از شن و مه
محسن جعفریراد: دستاورد مهم روح‌الله حجازی در زندگی مشترک... توجه به نشانه‌گذاری‌هایی است که به‌وسیله‌ی‌‌‌‌‌ آن‌ها سعی شده جزییات به‌ظاهر بی‌ارتباط، در باطن به یک کلیت منسجم منتهی شوند. به‌خصوص توجه دقیق به ضرورت و کارکرد اشیا و محیط در داستان‌پردازی که در همان نماهای آغاز نوید یک فیلم داستان‌گو را می‌دهد...

گفتوگو با روح الله حجازی دربارۀ «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»:
مشکل «طلاق عاطفی» و پرهیز از رفتار کبک
گفت‌و‌گو كننده: امیر پوریا - حجازی: رامتین و ساناز در واقع همان حمید فرخ‌نژاد و مهتاب کرامتی زندگی خصوصی... هستند اما با جزییات بیش‌تری به آن‌‌‌‌ها پرداخته شده است. در فیلم دیالوگ‌‌‌‌های آگاهانه‌‌‌‌ای هست که نشان می‌‌‌‌دهد عقبۀ آدم‌هایی که می‌‌‌‌خواهند مدرن باشند هم سنتی است. چون جامعه سنتی است. مثلاً منصور به محدثه می‌‌‌‌گوید تو که از خواهرت سخت‌‌‌‌گیرتر نیستی، این شد عاقبت بچه‌‌‌‌اش. خاستگاه همۀ این‌‌‌‌ها سنتی است. گرچه اگر قرار بود رامتین با همسر قبلی‌‌‌‌اش بود، چون مترقی‌‌‌‌تر شده و نگاهش بازتر شده، دیگر مثل آن موقع او را تحت فشار قرار نمی‌‌‌‌داد. این تضاد و تناقض در همۀ آدم‌‌‌‌های فیلم هست...

گفتوگو با حمید فرخنژاد و هنگامه قاضیانی بازیگران فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»: بازیگری علم نیست، شعور است
عباس یاری: این گفت‌وگو قرار بود با حضور حمید فرخ‌نژاد و هنگامه قاضیانی (بازیگران نقش منصور و محدثه) و پیمان قاسم‌خانی و ترانه علیدوستی (رامتین و ساناز) زوج‌های فیلم زندگی مشترك آقای محمودی و بانو برگزار شود اما هر بار به خاطر سفر یا مشغله‌ی‌‌‌‌‌ كاری یكی از آن‌ها انجامش به تأخیر افتاد. دست‌آخر هم در روزی كه ترانه‌ی‌‌‌‌‌ علیدوستی سر فیلم تازه‌ی‌‌‌‌‌ رضا كاهانی بود و پیمان قاسم‌خانی عازم برزیل، این نشست نیمه‌جمعی در دفتر حمید فرخ‌نژاد برگزار شد؛ آن هم در روزی كه والیبالیست‌های تیم ملی در یك كار گروهی هیجان‌انگیز و تاریخی و قابل‌تحسین، در برزیل توانستند تیم ملی آن كشور را در بازی دوم‌شان شكست بدهند!...
فرخنژاد: من همیشه فکر می‌کنم بازیگری بیش از این‌که علم باشد، شعور است.
قاضیانی: من بارها برایم پیش آمده که در مورد فیلمی که دوست نداشته‌ام صحبت نکرده‌ام ولی این فیلم یکی از آبروهای من است و خیلی دوستش دارم

پنجاه قدم آخر: یک گفتوگوی خیالی اما جدی با کیومرث پوراحمد: شاید وقتی دیگر
احمد طالبینژاد: کیومرث پوراحمد روزه‌ی‌‌‌‌‌ سکوت گرفته و هیچ جوری زیر بار مصاحبه نمی‌رود. حتی با ماهنامه‌ی‌‌‌‌‌ «فیلم» که خود از جمله‌ی‌‌‌‌‌ همکارانش است. او برای روزه‌اش دلایل بسیاری دارد. شش سال پس از اتوبوس شب، فیلمی ساخته و بگذارید بگویم از دل و جان هم مایه گذاشته است. اما در نمایش جشنواره‌ای، برخی فیلم را نپسندیدند و واکنش‌های بدی از خود نشان دادند. اکران فیلم در بدترین زمان ممکن هم، مزید بر علت شده و مجموعه‌ای از این دست ماجراها، حسابی روح و روان این سینماگر مطرح و مقبول مردم ایران را به‌هم‌ریخته است. اما من ول‌کن معامله نیستم و قصد دارم این مصاحبه را انجام دهم؛ حتی اگر یک‌طرفه باشد. بالأخره پس از سی‌واندی سال آشنایی با او، می‌دانم در پاسخ پرسش‌هایم، چه خواهد گفت.

نگاهی به مایهها و عناصر مشترك در فیلمهای اكرانشده از سه فیلمساز قدیمی:
آن
چه خوبان همه دارند
آرامه  اعتمادی: کیمیایی، مهرجویی و کیومرث پوراحمد، سه فیلم‌‌‌‌‌ساز از سه جریان مختلف سینما با روحیه‌ها، سلایق و گرایش‌‌‌‌‌هایی یک‌‌‌‌‌سره بی‌ارتباط و گاه حتی متضاد، در جدیدترین ساخته‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌شان چنان به هم نزدیک شده‌‌‌‌‌اند که گویی پرورده‌ی‌‌‌‌‌ یک مکتب‌‌‌‌‌اند و نگاه و سبک کارشان از اساس یکی بوده است.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO