نامهای ماندگار سینمای ایران، از دو نسل:
روشناییهای سینما
فهرست مطالب
ناصر تقوایی، از سرزمینهای جنوب: مردی كه ایستاد
اصغر فرهادی و معیارهای تازهای برای سینمای ایران:
اهمیت فرهادی بودن
ناصر ملكمطیعی، ستارهی اول:
عیار بالاى ناصر
شهاب حسینی، درویشی که در یک اقلیم نمیگنجد: با چشمهایی که میخندند
فخری خوروش، شمایل سالهای طلایی بازیگران زن: فریاد تئاتر، نجوای سینما
لیلا حاتمی: همین بیپیرایگی دستنیافتنی...
علیرضا زریندست، كلاسیك نوگرا: یكی از عصر طلایی
تورج اصلانی، استاد بازیگوشیهای دیجیتالی: میل به متفاوت بودن
امیر اثباتی فقط طراح صحنه و لباس نیست: خیلی خیلی نزدیك
مرتضی حنانه، آغازگر جدی موسیقی متن در سینمای ایران: زرگریها و نقادیهای زمانه
کارن همایونفر، پركارترین آهنگساز سینمای این سالها: مردی برای تمام فصول، ماهها، روزها و ساعتها
فرهاد مهراد و خاطرههای نداشتهاش از دروازهغار و سیداسماعیل: مردی که ژانر شد
رضا یزدانی؛ صدای سینمایی: فریاد خشدار خاطره
صدای منوچهر اسماعیلی، طنین و تصویر «قهرمان»: آن صَلابتِ لرزان
رفعت هاشمپور، دوبلوری پرتوان، منزجر از دوبله!: نرمی ابر و خروش آذرخش
عباس گنجوی، پدر تدوین فیلم در ایران: بهای دلم را دادم
هایده صفییاری، تدوین یعنی نگاه به پیرامون: ستیز با غرور كاذب
نظامالدین كیایی، هنوز صدا، فقط صدا: بوم و گلدون
محمدرضا دلپاك، از صدادار كردن فیلمها تا بخشیدن روح و زندگی به آنها: رنگ صدا
اكبر عالمی، ابنمشغله، همهفنحریف: دو روی سكه
پارسفیلم تقدیم میکند: «چینهچیتا» به سبك ایرانی
غلامحسین میرزایی معروف به «غلامژاپنی»: من این عالم عشقو به عالم نفروشم...
البرز، راما و مركزی، استودیوهای سهگانهی دوبلاژ در یك ساختمان: خیابان اربابجمشید، پلاك 32
استودیو فیلمساز، لابراتوار خاموش: مقهور كودتای دیجیتال
شهرك سینمایی غزالی، یادگاری از زندهیاد علی حاتمی: شهری برای رؤیاسازی
سینما مایاک، پیش از افتتاح و پس از ویرانی: و در آغاز، هم بود
مجتمعهای سینمایی، رو به گسترش: پردیسهای سینمایی، روزگار نو
علی عباسی؛ تهیهكننده نه به معنای فقط سرمایهگذار: فیلمهایم نسوختند،خودم كه سوختم...
منوچهر محمدی، تهیهكنندهی مؤلف: دلمشغول دغدغههای اخلاقی این روزگار
پرویز دوایی، از نقد فیلم تا موسیقی كلام و نوستالژی: مرد راستین واژهها
مجید اسلامی، منتقد فیلم: مچپوینت یا چهگونه یاد گرفت علافی هم عالمی دارد
سینما آزادی، آتشسوزی و بازسازی : سوختن و ساختن
خانهی سینما، تعطیلی و بازگشایی: دوئل در آفتاب به یاد سید فیلد
همكاران این شماره: آرامه اعتمادی، عباس بهارلو، امیر پوریا، بهرنگ تنكابنى، هما توسلی، محمد جعفری، مهرزاد دانش، بهرام دهقان، پوریا ذوالفقاری، علی شیرازی، امیرحسین علمالهدی، نیروان غنیپور، سمیه قاضیزاده، آتوسا قلمفرسایی، رضا كیانیان، غزل گلمكانی، قصیده گلمكانی، شهرام مكری، آذر مهرابی، علیرضا میرعلینقی، احسان ناظمبکایی، کیومرث وجدانی.
چشمانداز ۴۸۵
نامهای ماندگار سینمای ایران: روشناییهای سینما
آلبوم خاطرات سالها را ورق میزنیم، آلبوم خاطرات نسلها. نامها، آدمها، مكانها، رویدادها... سینمای ایران تركیبی از همهی اینهاست. كوچك و بزرگ، قدیم و جدید، مشهور و گمنام، پیر و جوان. آنچه به عنوان سینمای ایران میشناسیم، صدوچند سال پیش آغاز شده؛ رشد كرده و گسترش یافته. از آنهایی كه كار فكری و ذوقی میكنند، تا فنكاران و فعالان عرصهی خدمات، و حتی بناها و ساختمانها و دستگاهها. خوب و بد، باهنر و بیهنر، شیك و داغان. سینمای ایران مجموعهای از همهی اینها بوده و هست. در این میان، نامها و رویدادهایی، مهمتر و تعیینكننده بودهاند. برخی تاریخ ساختهاند و به تاریخ پیوستهاند و برخی هماكنون در حال تاریخسازیاند هرچند شاید خود ندانند.
موضوع این شمارهی ماهنامهی «فیلم»، كه قرار است هر سال یك بار با این هیأت و تركیب به عنوان ویژهی زمستان منتشر شود همین نامهای ماندگار است؛ نامهایی از دو نسل، از گذشته و حال، رفتگان و ماندگان، خاموشان و فعالان.
ناصر تقوایی، از سرزمینهای جنوب: مردی كه ایستاد
عباس بهارلو: خوشبختی هنرمند این است که مطابق میل خودش اثر هنریاش را بیافریند. آن کاری که تقوایی میتوانسته بکند، بهویژه در دوسه دههی اخیر، کاری نبوده که انجام داده است. استعداد او با کار نکردن و خانهنشین شدنش معطل مانده است. البته کار نکردن و فیلم نساختن همواره بهتر از کار بد کردن است...
اصغر فرهادی و معیارهای تازهای برای سینمای ایران: اهمیت فرهادی بودن
شهرام مكری: بعد از اسکار میشد مطمئن بود که راه ساخت فیلم برای فرهادی در خارج از ایران مهیاست و حالا این اوست که باید تصمیم بگیرد پروژهی بعدیاش را در کجای دنیا کارگردانی کند...
ناصر ملكمطیعی، ستارهی اول: عیار بالاى ناصر
رضا كیانیان: چرا هیچ تماشاگرى ناصر ملكمطیعى را با اسم و فامیل صدا نمیكند یا از او با اسم و فامیل یاد نمیكند؟ نه امروز بلكه سالها قبل كه ناصرخان نامش بر سردر سینماها میدرخشید. این یك مرتبت است كه بازیگرى در نزد تماشاگر به چنان محبوبیتى برسد و چنان جایگاهى در قلب تماشاگر پیدا كند كه تماشاگر او را مثل رفیق سالیانش صدا كند!
شهاب حسینی، درویشی که در یک اقلیم نمیگنجد: با چشمهایی که میخندند
شاهین شجریکهن: او را میتوان در ردیف بازیگران مؤلف سینمای ایران قرار داد؛ به اعتبار نقشهای خاصی که بازی کرده و نوع مواجههاش با نقش. اگر کاری که او در جدایی نادر از سیمین کرده مصداق تألیف در بازیگری نباشد، کدام بازیگر را میتوان چیزی بیش از ابزار دست کارگردان برای روایت داستان دانست؟
فخری خوروش، شمایل سالهای طلایی بازیگران زن: فریاد تئاتر، نجوای سینما
شاهین شجریکهن: پنجاه سال بعد که محققی بخواهد بداند یک قرن پیش از زمانهی خودش «بازیگر زن سینمای ایران بودن» چه معنایی داشته فخری خوروش یکی از اولین گزینههایی است که بهش توصیه میکنند کارنامهی حرفهای و سرگذشت زندگیاش را مرور کند...
لیلا حاتمی: همین بیپیرایگی دستنیافتنی...
آرامه اعتمادی: شوخی روزگار است که یکی از بهترین بازیگران زن سینمای ایران در هفدههجده سال اخیر، مجموعهای از احساسها و برداشتهای متناقض دربارهی حرفهاش دارد. بازیگری، بخت و طالع برخی است و هیچ آدمیزادی را قدرت گریز از طالعش نیست. چنان که لیلای علی حاتمی هم با همهی نشیبوفرازهایی که پیمود و...
علیرضا زریندست، كلاسیك نوگرا: یكی از عصر طلایی
محمد جعفری: ورودش به سینما به پشتوانهی برادرش محمد زریندست اتفاق افتاد که تازه از دانشگاه UCLA آمریكا فارغالتحصیل شده بود و دستیاری فیلمبرداری فیلمش وسوسهی شیطان را به او سپرد. بعدها خودش مقابل دوربین رضا درمیشیان در مستند جادوگر اعتراف میکند که برادرش در واقع او را به گروه فیلمبرداری مصطفی عالمیان تحمیل میکند...
تورج اصلانی، استاد بازیگوشیهای دیجیتالی: میل به متفاوت بودن
آذر مهرابی: از نسل سوم فیلمبرداران پس از انقلاب دو چهره بیشتر در میان همنسلهای باذوقشان میدرخشند: هومن بهمنش و تورج اصلانی که دومی به مدد شم جستوجوگر، نوآوری و تجربهگرایی مفرط جای تأمل بیشتری دارد. اصلانی طی چهارده سال اخیر مدیر فیلمبرداری حدود ۳۵ فیلم بلند سینمایی از محصولات سینمای ایران، کردستان عراق و ترکیه بوده است و...
امیر اثباتی فقط طراح صحنه و لباس نیست: خیلی خیلی نزدیك
آتوسا قلمفرسایی: در طی سالهایی که اثباتی را میشناسم، همواره شاهد پیگیری او از تازههای نشر، نمایشگاههای تجسمی، تئاترها و فیلمها بودهام. همیشه دنبالکنندهی مسیر حرفهای و هنری هنرمندان رشتههای مختلف و بهخصوص فیلمسازان بوده است. همیشه پس از دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب، یا یک نمایشگاه باشوروشوق، این اشتیاق را به اشتراک میگذارد...
مرتضی حنانه، آغازگر جدی موسیقی متن در سینمای ایران: زرگریها و نقادیهای زمانه
علیرضا میرعلینقی: با وایبر برایم پیغام آمده: «...برای اجرای آثار پدرم نیاز به اسپانسر داریم.» با امضا علی حنانه، پیانیست و آهنگساز درسخواندهای كه هنگام مرگ پدر، فقط هجده سال داشت و اكنون در سنوسالی است كه بیشتر از گذشته به ارزش و اهمیت آثار زندهیاد مرتضی حنانه، واقف است. نهتنها آثار حنانه، بلكه آثار تمام آهنگسازان بزرگ همنسل وی، به همین ترتیب در محاق فراموشی و از میان رفتن، پرت شدهاند...
کارن همایونفر، پركارترین آهنگساز سینمای این سالها:
مردی برای تمام فصول، ماهها، روزها و ساعتها
سمیه قاضیزاده: با اختلاف، پرکارترین آهنگساز سینمای امروز ایران است. در کارنامهاش هم سیمرغ جشنوارهی فجر را دارد هم دیپلم افتخار هم تندیس «خانهی سینما» و هم انبوهی جوایز دیگر. در هر ژانری موسیقی ساخته؛ از کلاسیک تا راک. برای کارگردانان پیر و جوان، نوگرا و اصولگرا. از کیمیایی تا روحالله حجازی...
فرهاد مهراد و خاطرههای نداشتهاش از دروازهغار و سیداسماعیل: مردی که ژانر شد
بهرنگ تنكابنى: جوان است، خیلی جوان. شاید کمتر از 25 سال. لاغراندام با قدی متوسط. دو نوک سبیلش از دو گوشهی لبش کمی آویزان شده. روی سن کافهرستوران کوچینی، پشت پیانو نشسته و میکروفنی روبهروی دهانش قرار گرفته. انگلیسی حرف میزند، شاید چون ترانههای بیتلز و رولینگ استونز و ری چارلز را اجرا میکند...
رضا یزدانی؛ صدای سینمایی: فریاد خشدار خاطره
سمیه قاضیزاده: صدایی که بیشباهت به فریدون فروغی و فرهاد نیست و ترانههایی که ذاتاً برای خاطرهبازی آفریده شدهاند. به اینها اضافه کنید فریادهای خشدار خوانندهای را که خودش گیتار میزند و احساساتش را با تمام وجود روی صحنه بروز میدهد. موهای فرفری وزدار، لباسها و پوتینهای چرم تیرهرنگ، یک گیتار الكتریك، ترانههای اعتراضی و...
صدای منوچهر اسماعیلی، طنین و تصویر «قهرمان»: آن صَلابتِ لرزان
امیر پوریا: صدای منوچهر اسماعیلی یکی از چهارپنج دلیل خیلی قدیمی و آغازگر علاقهام به سینما بود؛ طبعاً بیآنکه ابتدا حتی نامش را بدانم. شرایط فرهنگی مشابه، عاملی است که باعث میشود گمان کنم برای بسیاری از سینماگران همنسلم یا حتی قدیمیترها هم چنین بوده؛ و شاید خود از این تأثیر صدای او در زندگینامهشان به طور کامل آگاه نباشند...
رفعت هاشمپور، دوبلوری پرتوان، منزجر از دوبله!: نرمی ابر و خروش آذرخش
نیروان غنیپور: رفعت هاشمپور علاوه بر بازیگران خارجی به جای بازیگران زن سینمای ایران نیز نقشگویی داشته و دوبلور تقریباً ثابت آذر شیوا، شهلا ریاحی و فخری خوروش بوده است. از 1353 مدیریت دوبلاژ را آغاز کرد و تا میانههای دههی هشتاد ادامه داد. او در 1384 پس از اعتصاب انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم به دلیل...
عباس گنجوی، پدر تدوین فیلم در ایران: بهای دلم را دادم
بهرام دهقان: سال 1353 اولین بار عباس گنجوی را در اتاق تدوین ساختمان تولید شبکهی اول تلویزیون دیدم. برای کارآموزی از طرف مدرسهی عالی تلویزیون و سینما به واحد تدوین معرفی شده بودم. عباس گنجوی نام شناختهشده و معتبری در عنوانبندی فیلمهای شاخص آن سالها بود. آن روز مشغول تهیهی فهرست افکتهای صوتی شازده احتجاب بود و اصلاً با من حرف نزد...
هایده صفییاری، تدوین یعنی نگاه به پیرامون: ستیز با غرور كاذب
بهرام دهقان: هایده صفییاری کار در سینمای حرفهای را با تدوین صدا شروع کرد؛ آن هم در سالهایی که برخی از تدوینگران با ورود صدابرداری سر صحنه در فیلمها، تصاویر را جداگانه تدوین میکردند و از شخص دیگری میخواستند که کار تدوین صدا را برایشان انجام دهد. حضور او در فیلمهای شاخص برایش تجربهای دلپذیر بود...
نظامالدین كیایی، هنوز صدا، فقط صدا: بوم و گلدون
هوشنگ گلمكانی: نمونهی مثالزدنی یك آدم بیقرار است، حتی حالا كه هفتاد را هم رد كرده. یك فعال صنفی متعصب است. از كسانیست كه نقش مهمی در شناساندن و تثبیت صدای سر صحنه در سینمای ایران داشته است. صدابرداری را، هم به شكل آكادمیك آموخته و هم در حین كار تجربه كرده، آن هم در كشوری كه پیش از ما صدای سر صحنه را در سینمایش جدی گرفته بود...
محمدرضا دلپاك، از صدادار كردن فیلمها تا بخشیدن روح و زندگی به آنها: رنگ صدا
هوشنگ گلمكانی: دلپاك توانست فارغ از ملاحظههای تجاری سینمای حرفهای دست به تجربههایی هنری و زیباییشناسانه در زمینهی صدا بزند كه بعدها او را به نخستین «طراح صدا»ی سینمای ایران تبدیل كرد؛ حرفه و هنری كه دیگر هدفش فقط صدادار كردن و صداگذاری روی فیلمها نبود...
اكبر عالمی، ابنمشغله، همهفنحریف: دو روی سكه
عباس یاری: اكبر عالمی را از زاویهی كدام بخش از فعالیتهای كارنامهاش باید ارزیابی كرد؟ به عنوان استادی بادانش، خوشمشرب، تأثیرگذار و رؤیایی كه طی سالهای طولانی شاگردان بسیاری از كلاسهایش وارد عرصههای مختلف شدهاند و همواره حضور در كلاسهای او را جزو بهترین ساعتهای تحصیلشان دانستهاند؟ آیا او را باید به خاطر فعالیتهایش به عنوان مترجم و نویسندهی آگاهی كه...
پارسفیلم تقدیم میکند: «چینهچیتا» به سبك ایرانی
عباس بهارلو: دكتر اسماعیل كوشان (1362-1293) بنیانگذار نخستین استودیوی فیلمسازی در ایران بود. او هم «پدرِ سینمای ایران» لقب گرفته، و هم در مقابل فرخ غفاری، كه بدعتگذارِ سینمایِ غیرمتعارف بود، قابیلِ سینمای ایران. کوشان قبل از آنكه وارد كار سینما شود دكترای خود را در برلین در رشتهی اقتصاد گرفت...
غلامحسین میرزایی معروف به «غلامژاپنی»: من این عالم عشقو به عالم نفروشم...
عباس یاری: روزی كه عزمش را جزم کرد بازیگر شود، تازه برای اولین فیلمش غلام ژاندارم رفته بود قاطی سیاهیلشکرهای امان منطقی. با خودش فکر کرد غلامحسین که اسم سینمایی نیست: «کسی برای بازیگری که اسمش غلامحسین میرزایی است نمیره توی صف بلیت بخره. اما غلام میتونه معروفیت بیاره.» بعد همان طور که توی آینه خودش را ورانداز میکرد نگاهی به چشمان تنگ و ریزش انداخت و گفت: «ژاپنی...! عالیه، خودشه! غلامژاپنی!»...
البرز، راما و مركزی، استودیوهای سهگانهی دوبلاژ در یك ساختمان:
خیابان اربابجمشید، پلاك 32
علی شیرازی: در خیابان اربابجمشید ساختمانی هم قرار داشت كه در سه دورهی تقریباً پیاپی، بهترتیب محل استقرار و فعالیت سه استودیوی «البرز»، «راما» و «مركزی» بود. نخستین استودیو در اوایل دههی 1340 شروع به كار كرد و به دلایلی از 1349 به «راما» تبدیل شد كه تا 1357 دوام آورد، اما قصهی استودیوی سومی تا حدی متفاوت است...
استودیو فیلمساز، لابراتوار خاموش: مقهور كودتای دیجیتال
علی شیرازی: استودیو «فیلمساز» حدود نیم قرن، در كنار استودیو «بدیع» یكی از دو قطب لابراتواری بخش خصوصی و از مهمترین و مؤثرترین مكانها در پیشبرد سینما در ایران (چه از نظر تولید و تكمیل فنی فیلمهای برتر و چه از نظر كارهای فنی و لابراتواری آثار سینمای جهان برای نمایش در ایران) بود. «شركت استودیو فیلمساز» سال 1346 در تهران، خیابان روزولت، كوچهی كیوان، پلاك سه تأسیس شد...
شهرك سینمایی غزالی، یادگاری از زندهیاد علی حاتمی: شهری برای رؤیاسازی
احسان ناظمبکایی: «شهرک سینمایی غزالی» فعالترین شهرک سینمایی ایران است؛ شهرکی که با ۳۶ سال قدمت، خاطرات تصویری فراوانی برایمان ساخته است. ۱۹۰هزار مترمربع برای تلویزیون و سینمای ما که موضوع ساخت دکور، استفاده و نگهداری از آن دشوار است، این وسعت دکورهای مختلف در این شهرک به یک بهشت میماند...
سینما مایاک، پیش از افتتاح و پس از ویرانی: و در آغاز، هم بود
عباس بهارلو: «سینما صنعتی» یكشنبه هشتم مهر 1307، موقع نمایش دزد بغداد (رائول والش، 1924) به کلی در آتش سوخت که البته به كسی آسیبی نرسید. سیزده ماه بعد، در هشتم آبان 1308، بر خاكسترهای این سینما، «سینما مایاك» توسط گریشا ساكوارلیدزه و علی ربیعزاده با فیلمی از سینمای گرجستان آغاز به كار كرد...
مجتمعهای سینمایی، رو به گسترش: پردیسهای سینمایی، روزگار نو
امیرحسین علمالهدی: برای اثبات تأثیر این مجتمعها اشاره به همین نکته کافی است که بر اساس اعلام مرکز سمعیوبصری اتحادیهی اروپا از یك میلیارد تماشاگر سینما در كشورهای این اتحادیه، حدود هشتصد میلیون نفر به مجتمعهای چندمنظوره برای تماشای فیلم رفتهاند. اما در ایران طبق معمول این ضرورت تغییر پنج دهه طول کشید و مجتمع تجاری، تفریحی و سینمایی «اریکهی ایرانیان» در شهرک غرب با چهار سالن سینما...
علی عباسی؛ تهیهكننده نه به معنای فقط سرمایهگذار:
فیلمهایم نسوختند،خودم كه سوختم...
قصیده گلمكانی: و كارنامهی علی عباسی این جوری ادامه پیدا كرد: «به محض اینكه به سن قانونی رسیدم، شركت تبلیغاتی "نمونه"را در بولوار الیزابت - كشاورز فعلی - تأسیس كردم. دیگر نیاز نبود سن واقعیام را پنهان كنم. افتتاح رسمی یك شركت پایهای شد برای اعتبار مالی تأسیس سازمان تهیه و تولید فیلم. پس از مدتی که در آن ساختمان بولوار اقامت داشتم...
منوچهر محمدی، تهیهكنندهی مؤلف: دلمشغول دغدغههای اخلاقی این روزگار
مهرزاد دانش: در بسیاری از موارد، زمانی که از منوچهر محمدی یاد میشود، عنوان «تهیهکنندهی مؤلف» را برایش به کار میبرند. مفهوم سینماگر مؤلف، از زمانی که تحلیلگران فرانسوی وابسته به موج نو در اواخر دههی ۱۹۶۰ آن هم در خصوص کارگردان ابداعش کردند تا کنون، البته دچار تغییرات و قبضوبسطهای فراوان شده است و از مرز ادعای زوال هم گذشته است...
پرویز دوایی، از نقد فیلم تا موسیقی كلام و نوستالژی: مرد راستین واژهها
کیومرث وجدانی: «دوایی هستم. بفرمایید.» (البته به انگلیسی میگوید). صدایش از آن سوی خط تلفن. نخستین تماس من با دوایی پس از حدود پنجاه سال. زیاد عوض نشده؛ همان صدای مخملینی که بازتاب ذات نجیب و مهربانش است. اولش رسمی، جدی و نسبتاً کمحرف بود اما به محض اینکه به ماهیت فرد تماسگیرنده پی برد رسمیت صدا جای خود را به گرمی زایدالوصف و استقبالی صمیمانه داد؛ دقیقاً همان واکنشی که انتظار داشتم...
مجید اسلامی، منتقد فیلم: مچپوینت یا چهگونه یاد گرفت علافی هم عالمی دارد
هما توسلی: ... با آن اوضاعی که داشت هر غریبهای هم میفهمید که فیلم دیدن آشکارا برایش نه یک تفریح که یک جور روش زندگی شده است. گاهی ساعتها زل میزد به دریا و سعی میکرد قصههای کمرنگ ذهنیاش را به شکل فیلمهایی سروسامانگرفته تصور کند؛ یا دراز میکشید توی رختخواب و دفترچهی ستارههایش را درمیآورد و بعد از کلی بگومگوی ذهنی با خودش نیمستاره از فیلمی کم یا زیاد میکرد...
سینما آزادی، آتشسوزی و بازسازی : سوختن و ساختن
پوریا ذوالفقاری: سینما آزادی سینمای محبوب چند نسل است و هر كس دلیلی برای این عشق دارد. قدیمیترها افتتاحش را در سوم اردیبهشت سال 1348 با فیلم مایرلینگ (ترنس یانگ) به یاد میآورند. با خاطرهی تماشای فیلمهای خارجی در این سینما عاشقش شدهاند و شیفتگان سینما در سالهای پس از انقلاب با یاد دیدن فیلمهای جشنواره یا مواجههی دائم با نام «شهر قصه» در گزارشهای سینمایینویسان به شکلی غریب و...
خانهی سینما، تعطیلی و بازگشایی: دوئل در آفتاب به یاد سید فیلد
پوریا ذوالفقاری: ...آغاز دوران جدید: این فصل با تحویل سال 1392 آغاز میشود. سپس مصاحبهی تلویزیونی جواد شمقدری را با خبرنگار بخش خبری 8:30 میبینیم كه اساسنامهی مورد توافق را نادرست میداند و معتقد است باید عبارت «جمهوری اسلامی» به انتهای آن اضافه شود. این مصاحبه به چهرهی فرهاد توحیدی و محمدمهدی عسكرپور كات میخورد. در صحنهی بعد روزنامهای را روی كیوسك میبینیم كه تیتر نخستش به...