جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴

شماره‌ی 491 ماهنامه فيلم، ویژه بهار 1394



 

 

 

 

 

فهرست مطالب  

 

پرونده‌ی یک موضوع: پنجاه سالگی خشت و آینه و گنج قارون

خشت و آینه:
معرفی فیلم و اطلاعاتی درباره‌ی آن گزارش تولید خشت و آینه/ شرح یک تجربه: یک گفت‌وگوی قدیمی میان کریم امامی و ابراهیم گلستان/ همیشه به خودم اعتماد داشتهام: گفت‌وگو با زکریا هاشمی/ میلیونها چشم تو را میبینند: گفت‌وگو با جمشید مشایخی/ آدمی خیلی جدی با دیالوگهای آهنگین: گفت‌وگو با محمدعلی کشاورز/ تو هم که هی پسته بخور!: گفت‌وگو با زنده‌یاد مسعود فقیه/ پلنگ دروس: گفت‌وگو با پری صابری/ حرف هایی درباره‌ی خشت و آینه: نقدی به قلم پرویز دوایی از مجله‌ی فردوسی سال 1344/ درباره‌ی یک تجربه‌ی سینمایی: نقدی به قلم شمیم بهار از مجله‌ی اندیشه و هنر سال 1344/ یک مشت ادای روشنفکرانه: مطلبی به قلم بهرام ری‌پور از مجله‌ی فردوسی سال 1344/ فیلمی که میتوان به آن مباهات کرد: دو مطلب منتشرنشده (به فارسی) از کریم امامی/ آگاهی عصیانگرانه یا عصبیت مارکسیستی: سکوت موسیقی در خشت و آینه/ زنی که مردانه به زندگی امید بسته است: ردپای زنان در خشت و آینه/ یک بار دیگر تماشایش کنید/ نویسنده و جفتش/ عکس ساعتهای بیعقربه/ خشت و بازی آینه/ دلهره در سردی سیاه شب/ شب سخت بود، شب پایدار بود/ یک مرد، یک زن، یک شهر: گفت‌وگوی نغمه ثمینی و مجید اسلامی درباره‌ی خشت و آینه/ شاید داریم درست نمیبینیم: گفت‌وگو با امید روحانی
*
گنج و قارون:
معرفی فیلم و اطلاعاتی درباره‌ی آن/ زانو زدن بن حور در برابر قارون: بازتاب اکران گنج قارون در روزنامه‌ها/ چه‌گونه گنج قارون مجوز نمایش گرفت؟/ من از منافع گنج قارون ثروتمند نشدم: حرف‌های سیامک یاسمی/ این مردم فوقالعادهاند/ حرفهایی از آن سالها: نکته‌هایی به روایت چند تن از دست‌اندرکاران و دوست‌داران گنج قارون/ جای گنج قارون خالی است: گفت‌وگو با بیژن محتشم، چهره‌پرداز گنج قارون/ من یار باوفایی جز بادبادک ندارم: درباره‌ی موسیقی ترانه‌های جعفر پورهاشمی در گنج قارون/ این اشعار به فرهنگ مملکت کمک میکند: گفت‌وگو با جعفر پورهاشمی/ ایستاده در میانه‌ی اصیل و بیاصالت: راز ترکیب صدای ایرج و چهره‌ی فردین/ وصله‌ی ناهمرنگ: درباره‌ی «شیرین زرپرست»/ آیا میشود برای تماشاگر سلیقه ساخت؟ سینما و سلیقه با بررسی موردی گنج قارون/ پیشنهادهای گنج قارون: برای پاسخ به مخاطب سینمای امروز/ گنج قارون از نگاه روان‌شناسانه‌ی جامعه‌ی امروز/ گنج و رنج: قهرمان پابرهنه، شمایلی برای انکار تضاد طبقاتی/ موفقیت قصه نمیخواهد: روایت و قصه‌گویی در گنج قارون/ فقر با ارزش افزوده: نگاهی به روایت فقر و تنگدستی در سینمای ایران/ 1344: شکوه جوانمردی، شکست روشنفکری/ تشخص رؤیاهای یک طبقه: مقدمه‌ای بر بحث ریخت‌شناسانه‌ی خشت و آینه و گنج قارون/ مهندسی کهن‌الگوها در گنج قارون/ اول ساندویچ، بعد سینما: کندوکاو گنج قارون با خسرو دهقان/ رمانتیزه کردن فقر: گفتاری از حسن حسینی درباره‌ی گنج قارون/ در گذر ایام: گزارش دو نمونه: خشت و آینه و گنج قارون/ مناقشه ادامه دارد...: نظرخواهی از سی‌وشش نویسنده و منتقد سینمایی درباره‌ی دو فیلم پنجاه ساله

دبیر پرونده: علیرضا محمودی
همکاران این شماره:
بهداد آوندامینی، مجید اسلامی، کریم امامی، وجیهه امیرخانی، مجید برزگر، شمیم بهار، عباس بهارلو، امیر بهاری، علی پاپلی‌یزدی، آتیلا پسیانی، محمد تهامی‌نژاد، امیرحسین جلالی، پرویز دوایی، شاهرخ دولکو، حافظ روحانی، فرامرز روشنایی، بهرام ری‌پور، سحر سخایی، فردین صاحب‌الزمانی، حامد صرافی‌زاده، تهماسب صلح‌جو، جواد طوسی، علی‌اکبر قاضی‌زاده، علی قلی‌پور، سهند عبیدی، داود مسلمی، سعید مطلبی، مهران مهاجر، یاشار نورایی، پرویز نوری - صفحه‌آرایی: علی سمیعی‌مقدم

 

چشم‌انداز ۴۹۱

چند توضیح و دیگر هیچ
علیرضا  محمودی: 1. خشت و آینه
و گنج قارون دو حقیقت سینمایی اثبات‌شده هستند که دیگر نیازی نیست برای اثبات اهمیت‌شان کسی را متقاعد کرد. اگر کسانی هستند که هنوز برای اهمیت تاریخی این دو اثر و جایگاه بی‌نظیرشان در روند تاریخ سینمای ایران شک و شبهه‌ای دارند بهتر است دست‌به‌کار شوند و به آرشیوها و کتابخانه‌ها و حافظه‌ی آدم‌های صاحب ذهن سری بزنند تا ببینند از آن اتفاقی که یکی در شش سینما و دیگری در یک سینمای این شهر به راه افتاد هنوز پس از پنجاه سال چه چشمه‌هایی که نمی‌جوشد و چه رودخانه‌هایی که به راه نمی‌افتد. نیم قرن زمان برای اعتبارسنجی هر پدیده‌ای کفایت می‌کند و این دو فیلم در این مدت به اندازه‌ی کافی بحث‌انگیز و هم‌چنین مناقشه‌انگیز بوده‌اند. موافقت و مخالفت اهمیت ندارد. آن‌چه مهم است میزان بحثی است که هنوز می‌توان در پس این سال‌ها درباره‌ی دو تلقی از سینما در ایران با این دو فیلم به راه انداخت. بهترین دلیل برای این مدعا نیز همین مطالبی است که نویسندگان مختلف از نسل‌هایی متفاوت درباره‌ی این دو فیلم نوشته و گفته‌اند. هنوز خشت و آینه و گنج قارون زنده‌اند و هنوز جان دارند که بتوانند ما را برای یک مناقشه‌ی جدی سر ذوق بیاورند. با همین اعتبار انتشار این پرونده لازم و ضروری است. هنوز تکلیف ما با گذشت این پنج دهه با بسیاری از مفاهیم کلیدی سینما حل نشده است. هنوز...

گفتوگو با ابراهیم گلستان: شرح یك تجربه
این‌ تکه‌هایی‌ست از یک گفت‌وگو درباره‌ی «خشت و آینه» میان زنده‌یاد کریم امامی برای روزنامه‌ی انگلیسی‌زبان «کیهان اینترنشنال» و ابراهیم گلستان، كه متن فارسی آن همان زمان در جزوه‌ای چاپ و منتشر شد.
برای شما که هم فیلم کوتاه ساخته
اید و هم فیلم بلند آیا میان این دو تفاوتی وجود دارد؟
این تقسیم‌بندی واقعا یک تقسیم‌بندی تحمیلی است. درست مثل اینکه بپرسم در شعر آیا فرقی هست میان قصیده یا غزل؟ مسئله اینست که خواه غزل باشد خواه قصیده، آیا اساساً شعر هست یا نه. درباره فیلم هم صرفنظر از بلندی یا کوتاهیش باید دید آیا مطابق احتیاجی که فکر برای بیان شدن داشته از آب درآمده است یا نه...

گفتوگو با زکریا هاشمی : همیشه به خودم اعتماد داشتهام
گفت‌و‌گو کننده: حامد صرافی
زاده - هاشمی: گلستان این وظیفه را به من داده بود که از بازیگرها بخواهم نقش‌های‌شان را حفظ کنند و از من نظر می‌خواست چون دستیارش بودم. من همه کار می‌کردم و حتی کارهای فنی را انجام می‌دادم چون دوست داشتم. گلستان می‌گفت که این کار باید بشود و نشد ندارد. مثلاً اولش کرین نداشت و خودش آن را با هزینه‌ی زیادی ساخت. گفت اگر کرین نباشد، این قسمت را نمی‌گیرم، باید این کار بشود. این را من از گلستان یاد گرفتم. استاد من گلستان است و...

 گفتوگو با جمشید مشایخی : میلیونها چشم تو را میبینند
گفت‌و‌گو کنندگان: بهداد آوند
امینی/ حافظ روحانی - مشایخی: دو چیز یادم هست که آقای گلستان به ما گفت و بعدها هم هیچ‌وقت ندیدم در فیلم‌های دیگر رعایت شوند. یکی این‌که: «تپق بزن! مگر در زندگی معمولی تپق نمی‌زنی؟» من همان زمان فهمیدم تپق زدن یعنی این‌که دیالوگ را مال خود کنی و راحت بگویی؛ و دوم این‌که...

گفتوگو با محمدعلی کشاورز: آدمی خیلی جدی با دیالوگهای آهنگین
گفت‌و‌گو کنندگان: فردین صاحب
الزمانی/ مجید اسلامی - کشاورز: ما قبل از شروع فیلم‌برداری مدت یک ماه به خانه‌ی ایشان می‌رفتیم و تمرین می‌کردیم. روی تک‌تک جمله‌ها بحث و گفت‌وگو می‌شد. در دوره‌ای که متن را روخوانی می‌کردیم، گلستان ایرادهای ما و نقطه‌نظرهای خودش را می‌گفت. بعد از این دوره تمرین با حرکت شروع شد و میزانسن‌ها را...

گفتوگو با پری صابری: پلنگ دروس
گفت‌و‌گو کنندگان: علیرضا
محمودی/ حافظ روحانی - صابری: سال 1342. وقتی با گلستان آشنا شدم، او برایم برادری کرد، پدری کرد. من در خانه‌ی گلستان با قشر فرهنگی و فاخر ایران آشنا شدم، از جمله فروغ فرخزاد، مهدی اخوان‌ثالث، جلال آل‌احمد و خیلی‌های دیگر، تمام شاعران آن دوره هر جمعه در خانه‌ی گلستان جمع می‌شدند. من هم به آن‌جا رفت‌وآمد داشتم و...

حرف‌هایی درباره «خشت و آینه»
پیام (پرویز دوایی)
: خشت و آینه فیلم این «مردم» نیست‏‏‍ِ، که دلهره نیست، که دزد بانک و شمسی پهلوون نیستند. البته مقایسه بین این «آثار» و فیلم آقای ابراهیم گلستان، مقایسه درستی نیست ولی در یک قیاس کلی فیلم خشت و آینه جماعت «روشنفکر» را همانقدر نزد تماشاچی عادی فیلم فارسی بدنام می‌کند که گنج قارون تماشاچی عادی را نزد روشنفکران...

دربارهی یک تجربهی سینمایی
شمیم بهار
: خشت و آینه (داستان، تهیه، کارگردانی و برش از ابراهیم گلستان) فیلم بسیار بدی‌ست – با همه‌ی عیب‌ها و تظاهرهای هنرمندانه‌یی که اکثرن در فیلم اول یک فیلمساز متوسط به چشم می‌خورد. یک کل نیست. توانایی‌ی گفتن حرف‌هاش را ندارد...

یک مشت ادای روشنفکرانه
بهرام ری
پور: دیدن این فیلم برای تماشاگر کنجکاو یک نتیجه قطعی دارد و آن این است که برای ساختن فیلم خوب تنها روشنفکر بودن، تکنیک خوب داشتن و سابقه‌ای در کار فیلم کوتاه کافی نیست...

نخستین بارقه‌ی درخشان سینمای ایران: فیلمی كه می‌‌توان به آن مباهات كرد
کریم امامی
: خشت و آینه از چند جهت شایسته‌ی عنوان «نخستین بارقه‌ی درخشان سینما‌ی ایران» است. در واقع اگر هر یك از فیلم‌‌سازان داخلی، از جمله آقایان كوشان، یاسمی یا میثاقیه می‌توانستند فیلمی بسازند كه در شكل و ظاهر و از نظر فنی آراسته و منسجم باشد حتی اگر این فیلم لمحه‌ای از محتوای روشنفكرانه‌ی فیلم گلستان را نمی‌داشت من كاملاً مشتاق بودم تا فیلم آن‌ها را فیلم درخشان سینمای ایران بنامم...

ردپای زنان در «خشت و آینه»: زنی که مردانه به زندگی امید بسته است
وجیهه امیرخانی
: زنان خشت و آینه همه بدون ادعا و ژست‌های برتری‌طلبی و رفتارهای گل‌درشت مردانه و بدون این‌که بخواهند با مظلوم‌نمایی، موضوعیت زنانه‌شان را به یک اعلامیه‌ی فمینیستی بدل کنند در متن زندگی، سکان حرکت و پیشبرد ماجرا را به دست گرفته‌اند. از همان اولین زنی (فروغ فرخزاد) که تنها یک صداست و تصویر مبهمی پوشیده در چادر...

نویسنده و جفتش
شاهرخ دولکو
: خشت و آینه فیلمِ بدی‌ست. فیلمِ تلف‌شده‌ای‌ست. یک فیلمِ اولِ خام و پُرگو که ایده‌ی خوبش را فدایِ اجرایِ خامدستانه‌ی پرتکلفش می‌کند و با تظاهر به دانستن، قصد دارد تماشاگرش را مرعوب کند و به او بگویدکه بالاتر از او ایستاده است...

عکسِ ساعتهای بیعقربه
سهند عبیدی
: در آثار ابراهیم گلستان، هر گاه شب چیره می‌شود فکر می‌آید و هول. نمونه‌ها بسیار است و مجال مثال آوردن کم: از همان قصه اول، به‌دزدی‌رفته‌ها (1326) تا قصه‌های شب دراز و بیگانه‌ای که به تماشا رفته بود، از انتهای محتومِ عشق سال‌های سبز تا تمامیِ گستره‌ی پایان‌ناپذیر شبِ جهان در مد و مه و... تا خشت و آینه..

سکوت موسیقی در «خشت و آینه»: آگاهی عصیانگرانه یا عصبیت مارکسیستی
امیر بهاری:
پرندگان هیچکاک تقریباً هم‌زمان با خشت و آینه ابراهیم گلستان تولید شد ولی یکی‌دو سال زودتر اکران شد. هیچکاک در سه فیلم قبلی خود - سرگیجه، شمال از شمال غربی و روانی - همکاری درخشانی با برنارد هرمن آهنگ‌ساز نابغه‌ی آن دوران داشت. ولی در پرندگان خبری از موسیقی نیست. در همین زمان گلستان خشت و آینه را ساخت؛ فیلمی که برای آن آهنگ‌سازی نشد و در چند صحنه رادیو و صداهایی در محیط، موسیقی را به فیلم ضمیمه کردند...

خشت و بازی آینه
آتیلا پسیانی
: بازی هیستریك گلی بزرگمهر در مقابل بازی بی‌احساس (نه به مفهوم بد) پری صابری مانند انفجاری است در یك دریاچه. این صحنه كمی شعارزده به نظر می‌آید. برعكس، صحنه‌ی دادگستری كه...

دلهره در سردیِ سیاه شب
عباس بهارلو
: گلستان گفته است موقع ساختن خشت و آینه فیلم‌نامه‌ی مدون نداشته، بلکه «طرح کلی فیلم و اپیزودهای آن را در ذهن داشته و هر جا لازم بوده با بازیگران و عوامل فیلمش تمرین می‌کرده است»؛ یعنی می‌توان در نظر آورد که او فیلمش را بر اساس شکلی از پنداره‌های داستانی ساخته است؛ برای بیان «دلهره‌های» انسانی که در سردی سیاه شب شکل می‌گیرند و گسترش می‌یابند...

گفتوگوی نغمه ثمینی و مجید اسلامی درباره‌ی «خشت و آینه»
ثمینی: در خشت‌ و آینه چیده‌شدگی غلبه دارد. مثلاً کافه کاملاً جهانی چیده شده‌ است. یک جور هجو واقعیت بیرونی.
اسلامی: خشت و آینه قرار بود یک همشهری کین باشد که به نظرم بود.

گفتوگو با امید روحانی: شاید داریم درست نمیبینیم
گفت‌و‌گو کننده: حافظ روحانی - امید روحانی:
ما آن موقع نگران نبودیم که نگاه این فیلم غربی است، بعدها کسانی که به مفاهیمی چون غرب‌زدگی و شرق‌زدگی پرداختند هم من نخواندم که در جایی چنین اتهامی را به گلستان بزنند. ما هم آن موقع فکر نمی‌کردیم که نوع نگاه گلستان در خشت و آینه می‌تواند باعث تغییراتی در سینمای ایران شود...

*
چهگونه «گنج قارون» مجوز نمایش گرفت؟: گنجی که زیرخاک نماند
پرویز نوری
: ...خبر شگفت‌آور این بود که گنج قارون اجازه‌ی نمایش گرفته است. همگی به حیرت افتادیم. آقای کاوسی هم مات‌و‌مبهوت بی‌آن‌که دلیلش را بداند، فقط گفت: «گفته‌اند پروانه‌اش را بدهید.» گفتم: «صحنه‌ی آبگوشت‌خوری چی؟ درش آوردند؟» و جواب البته معلوم بود: نه...

حرفهای سیامك یاسمی: من از منافع «گنج قارون» ثروتمند نشدم
...گفته آمد كه خانواده‌ها بر اثر آبگوشت خوردن و پیاز با مشت شكستن فردین درصدد تقلید برآمدند و آبگوشت با دست خوردند و پیاز با مشت شكستند. اشتباه همین‌جاست. آبگوشت غذای سنتی این ملت است. آبگوشت خوردن با دست و پیاز شكستن با مشت نه‌تنها از قرن‌ها قبل بوده بلكه هنوز هم هست...

این مردم فوقالعادهاند
سعید مطلبی
: از اولین روز نمایش گنج قارون همه‌ی تصورها به‌هم ریخت. فیلم هر سانس بیش‌تر از سانس قبل فروخت، طوری که در سانس‌های پایانی همه‌ی سینما مملو از تماشاچی بود. سینماچی‌ها از شوک استقبال مردم در روز اول بیرون نیامده بودند که روز دوم با استقبالی بیش‌تر از راه رسید...

گفتوگو با بیژن محتشم، چهرهپرداز «گنج قارون»: جای گنج قارون خالی است
گفت‌و‌گو کننده:
فرامرز روشنایی - محتشم: در سینمای امروز ما جای این جور فیلم‌ها خالی است، جای هنرپیشه‌هایش خالی است، جای استقبال‌های مردمی خالی است. در آن دوران حق عوامل را می‌دادند، تقدیر هم می‌کردند و هوای آدم را هم داشتند. احترام هم به جای خود بود...

مهندسیِ كهنالگوها در «گنج قارون»: دنیاپرست حسرت جاوید میخورد؟
محمد تهامی‌نژاد: گنج قارون
سرسلسه‌ی گونه‌ای از فیلم است که در طبقه‌بندی انواع فیلم‌های دهه‌های سی و چهل، تفاوت و تمایز به وجود آورد. به نحوی که دیگر نمی‌توان آن‌ها را در یک رده گنجاند. این فیلم سیاه‌و‌سفید که دارای یک صحنه (مرکب از پنج نمای) رنگی است، هم در اوج فیلم‌هایی قرار گرفت که به موضوع ثروت و فقر پرداختند و هم سرآغاز مجموعه‌ی جدیدی از تولیدات سینمای ایران شد که...

درباره‌ی موسیقیِ ترانههای جعفر پورهاشمی در «گنج قارون»
امیر بهاری: پورهاشمی در گنج قارون ترانه‌ی «آی جغجغه» را خودش خوانده. ترانه‌های بسیار دیگری را هم خودش خوانده که به اسم ایرج تمام شده است. البته این اتفاق تقصیر کسی نبوده. خودش علاقه‌ای نداشته که کسی بداند...

درباره‌ی «شیرین زرپرست»: وصله‌ی ناهمرنگ
وجیهه امیرخانی
: گنج قارون در واقع اولین فیلم مهمی‌ست که در آن شخصیت زن بدون فرو رفتن در نقش مادر معصومِ فداکار یا زن اغواگر فریبکار که در کاباره‌ها رقاصی و آوازخوانی می‌کند به دنبال همسر و تشکیل خانواده است...

سینما و سلیقه با بررسی موردی «گنج قارون»: آیا میشود برای تماشاگر سلیقه ساخت؟
علی قلی
پور: گنج قارون جدا از همه‌ی تأثیرهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی‌اش به تحکیم تضاد و تقابلی یاری رساند که می‌توان آن را دوگانه‌ی «مخاطب خاص و مخاطب عام» نامید که از بطن دوگانه‌ی «فیلمفارسی و فیلم هنری» بیرون آمده و به اشکال گوناگون تکثیر می‌شود...

«گنج قارون» از نگاه روانشناسانه‌ی جامعه‌ی امروز
امیرحسین جلالی/ روانپزشک: می‌گویند روشنفکران چپ از اقبال مردم به گنج قارون دل‌گیر شده بودند. شاید به این دلیل که در انتهای فیلم به جای غلبه‌ی خون بر شمشیر شاهد آشتی فرادست و فرودست و یکی شدن آنان هستیم. فرادست گنج قارون به سعادت می‌رسد وقتی سر از خانه‌ی فرودستان درمی‌آورد. اما پارادایم زمانه...

قهرمان پابرهنه، شمایلی برای انکار تضاد طبقاتی: گنج و رنج
یاشار نورایی
: ...آدم‌های عامی محروم که گنج قارون برای‌شان تصویر یک تسویه‌حساب تاریخی است و در شمایل علی بی‌غم قهرمانی را می‌بینند که به خونخواهی محرومان بر‌می‌خیزد بی‌آن‌که رسالتی سیاسی داشته باشد. تا زمانی که اختلاف طبقاتی هست، علی بی‌غم هم در خاطره‌ی این مردم معمولی زنده و باقی خواهد ماند...

نگاهی به روایت فقر و تنگدستی در سینمای ایران: فقر با ارزش افزوده
تهماسب صلح
جو: «دریغا که فقر چه به آسانی احتضار فضیلت است...» این سخن حکیمانه را احمد شاملو در شعر محله‌ی کوچک، روزگاری سرود که قهرمان گنج قارون فقر را فضیلت می‌دانست و سرخوشانه می‌خواند؛ «بهر ما یک گوشه‌ی کوچیک این دنیا بسه... لقمه‌ای نون و گلیم پاره‌ای ما را بسه...» و این فیلم انبوه تماشاگران را به سینما کشاند...

1344: شکوه جوانمردی، شکست روشنفکری
جواد طوسی
: هنوز خیلی‌ها بر مزار «علی بی‌غم» گل می‌گذارند و آن را با گلاب می‌شویند و با قهرمان محبوب‌شان خلوتی دارند. اگر این رابطه‌ی عاطفی و نوستالژی‌بازی بد و مبتذل و ارتجاعی است و حامیان و علاقه‌مندانش مشتی پوپولیست بی‌هویت هستند، روشنفکران جناح مقابل در این روند پرتب‌وتاب تاریخی چه تاجی سر ما گذاشته‌اند...

مقدمهای بر بحث ریختشناسانه‌ی «خشت و آینه» و «گنج قارون»:
تشخص رؤیاهای یک طبقه
داود مسلمی
: گفتیم که گنج قارون و خشت و آینه دو سویه‌ی یک خط امتدادیافته هستند. تکلیف هستی تاریخی گنج قارون روشن است، اما خشت و آینه آکنده از ابهام و ایهام است. خشت و آینه از نقطه‌نظر بیان سینمایی و امتداد خط نقطه‌نظر روایی عاری از فرودوفراز روایتی است و...

كندوکاو «گنج قارون» با خسرو دهقان: اول ساندویچ، بعد سینما!
گفت‌و‌گو کننده: پیام مستوفی - دهقان:
گنج قارون راجع به خصلت‌های مردانگی و مشکلات عام زندگی صحبت می‌کند و برای همین ماندگار است. به همین دلیل چسب زمان و مکان روز به آن نمی‌خورد و یک مقدار فراتر از آن می‌رود. نمی‌شود به مختصات زمان روز ربطش داد...

گفتاری از حسن حسینی درباره‌ی «گنج قارون»: رمانتیزه كردن فقر
...درباره‌ی علت موفقیت فیلم، نمی‌توان پاسخ تك‌عاملی داد، اما فكر می‌كنم یكی از نكته‌هایی كه از منظر مطالعات فرهنگی درباره‌ی چگونگی تأثیر فیلم بر تماشاگران می‌توان گفت، این است كه گنج قارون پاسخی می‌دهد به نیاز عمومی توده‌ی سینمارو كه در بین مجموعه پاسخ‌هایی كه فیلم‌های دیگر در آن دوره به این نیاز‌ می‌دهند، نمونه و نخبه است؛ یعنی این پاسخ كاملاً متفاوت است. برای این‌كه ببینیم این پاسخ چیست، اول باید ببینیم آن نیاز چه بوده، یعنی این‌كه آن فیلم‌ها قرار بوده به چه نیازی پاسخ بگویند...

فیلمخانه‌ی ملی ایران، و تلاش برای نگهداری و حفاظت بادوامتر فیلمها: در گذر ایام
نسخه‌ای که در فیلمخانه‌ی ملی ایران در قطع 35 میلی‌متری با زمان 131 دقیقه و 17 ثانیه (11812 متر) با زیرنویس فرانسه نگهداری می‌شود کامل‌ترین نسخه‌ی موجود از خشت و آینه است. صحنه‌های داخلی پرورشگاه و نماهای متعدد و مکرر از کودکان کامل و بدون چسب‌خوردگی است، و در انتهای نمای تراولینگ در راهروی پرورشگاه، دوربین برای لحظه‌ای ثابت می‌شود و سپس به تصویر هاشم در بیرون از پرورشگاه بُرش می‌خورد...

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO