سینمای ایران
فلاشبک: پیامهایی از خوانندگان و پاسخ به برخی از آنها
خشت و آینه: شما را چه میشود؟/ راهی برای هدر دادن بودجهی فرهنگی/ مهم با معتبر فرق دارد/ ستارههای گمشده/ مرثیهای برای فیلمبازها/ ده روز شگفتانگیز
رویدادها: فیلمهای تازه: یتیمخانهی ایران (ابوالقاسم طالبی)، به دنیا آمدن (محسن عبدالوهاب)، من سالوادور نیستم (منوچهر هادی)، پارادایس (علی عطشانی)، دربست (علی خامهپرستفرد)، سه بیگانه در سرزمین ناشناخته (مهدی مظلومی)/ با من از چالش بگو: مروری بر چند خبر سینمایی در اردیبهشت/ پیادهروها به کجا میرسند؟: تازههای شبکهی خانگی/ مرد نکونام: اپرای سعدی، از تاریخ و ادبیات تا سینما/ نگارخانهی رگباری یا اطلاعرسانی دائمی؟/پیدا و پنهان: خبرهای کوتاه ماه/ دستمال عطرآگینی از نفس او چند؟...: در رثای محمدعلی سپانلو
ایستگاه: خاطره اسدی، بیژن امکانیان، امیر توسلی، امید صالحی، کوهیار کلاری، مهین نویدی
دیدهبان: کلهپاچهی مورچه و صف طویل کاسهبهدستان/ یکی میمرد ز درد بینوایی.../ بازی، بازی، با حیثیت سینما هم بازی؟
در تلویزیون: بهار پرحاشیه: مروری بر مهمترین رویدادهای تلویزیون در اردیبهشت/ ممیزی نجاتبخش و سقوط ستارهی طنز: نگاهی به وضعیت کنونی ممیزی در تلویزیون و انواع آن/ تمرین لقوه و صداوسیمایی که کلش واس ماس!: نقدی بر سریال طنز شمعدونی (سروش صحت)/ کانالهای متورم و بحران مالی و ریاست جدید: کانالباران صداوسیما و ترافیک ماهوارهی داخلی
دریای درون: گزارش بخش بینالملل جشنوارهی فیلم فجر (پنجم تا دوازدهم اردیبهشت - تهران)/ اگر در بند در مانند...: یک روز در جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر/ چرا «بینالملل» جشنوارهی فجر موفق نیست؟
نقد فیلمهای ایران
- سه نقد بر قصهها (رخشان بنیاعتماد) و گفتوگو با باران کوثری/ چهار نقد و یادداشت بر من دیگو مارادونا هستم (بهرام توکلی)، مروری بر شخصیتهای فیلم، گفتوگو با کارگردان، گفتوگو با سعید آقاخانی، گپهایی با سه بازیگر فیلم/ دو نقد و یادداشت بر کپی برابر اصل (عباس کیارستمی)/ نقدی بر مردی که اسب شد (امیرحسین ثقفی)/ نقدی بر پنج تا پنج (تارا اوتادی)/ نگاهی دیگر به استراحت مطلق (عبدالرضا کاهانی)/ نگاهی دیگر به رخ دیوانه (ابوالحسن داودی)
گزارش اکران: مثل مارادونا باشید!: نگاهی به وضعیت اکران از بیستم فروردین تا بیستم اردیبهشت
پاسخها به پرسش خوانندگان: روزگار دیجیتالیسم/ ارزشگذاری با ستارهها/ آیا فیلمها تأثیری بر جامعه میگذارند؟
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی 173 ماهنامهی «فیلم»، خرداد 1374
چهارراه حوادث: گذری به کشمکشها و درگیریهای سینمایی در ماهی که گذشت
سینمای جهان
نمای دور: واقعاً چه بر سر مریلین مونرو آمد؟: به بهانهی شوخی بیمزهی یک وبسایت/ وسترن ایناریتو با بازی دیکاپریو: ایناریتو پرکارتر از همیشه/ به خیر گذشت!: مل گیبسن در افتتاحیهی مدمکس جدید/ آیا دردسرها تمام شده؟: پروژهی جدید اسکورسیزی در تایوان/ غولهای افسانهای پشت دیوار چین: پروژهی علمیخیالی عظیم ژانگ ییمو/ اعتراض به محدود کردن آزادی بیان و استقلال سینما: هشدار نهادهای سینمایی مستقل کرهی جنوبی به دولت/ نبایدهای مستندسازی: هشدارهایی به فیلمسازان جوان/ از والتر وایت تا دالتن ترومبو: برایان کرنستن پس از زدن به سیم آخر/ کلینت ایستوود سینمای ژاپن: ادای دین جان وو به کن تاکاکورای فقید/ برای مردم و به دست مردم!: پروژهی ناتمام اورسن ولز تکمیل میشود؟/ دغدغههای فیلمسازی کمالگرا و درویشمسلک: چرا بنت میلر این قدر کمکار است؟/ همه زیر نظر هستند: نگاهی به مستند شهروند چهار (لورا پویتراس) از زاویهی امنیت و وظیفهی فردی
روی پرده: دوست بداریم و بگذاریم دوست بدارند: مقدمهای کوتاه/ گرهگشا (الکس گارلند)، انتقامجویان: عصر اولترون (جاس ودون)، دور از جماعت خشمگین (توماس وینتربرگ)، از پی میآید (دیوید رابرت میچل)، سیندرلا (کنت برانا)
نمای درشت: دو نقد بر بردمن یا (فضیلت غیرمترقبهی ناآگاهی) (آلخاندرو گونزالس ایناریتو)/ گلهی فیلها روی سیم: گفتوگو با آلخاندرو گونزالس ایناریتو)/ نه باهوش هستم و نه روشنفکر: گفتوگو با مایکل کیتن
فیلمهای روز: دو نقد بر همچنان آلیس (ریچارد گلاتزر، واش وستمورلند)/ نقدی بر زیر پوست (جاناتان گلیزر)
در جستوجوی درام: نقد و بررسی برجستهترین مستندهای سال 2014
پرواز «بردمن»: جدول ارزشگذاری فیلمهای 2014 به انتخاب منتقدان و نویسندگان ماهنامهی «فیلم»
همکاران این شماره: آرامه اعتمادی،عباس بهارلو، فرزاد پورخوشبخت،امیر پوریا، محسن جعفریراد، علیرضا حسنخانی، مهرزاد دانش، پوریا ذوالفقاری، جواد رهبر، شروینه شجریکهن، پرویز شفا، فریدون شفقی، محمد شکیبی، رامین صادقخانجانی، احمد طالبینژاد، ریحانه عابدنیا، نیما عباسپور، بهزاد عشقی، سعید قاضینژاد، خدایار قاقانی، رضا کاظمی، غزل گلمکانی، محمد محمدیان، احسان ناظمبکایی، نیکان نصاریان، یاشار نورایی | صفحهآرایی: علی سمیعیمقدم
چشمانداز ۴۹۲
محمدعلی سپانلو (1394-1319): دستمال عطرآگینی از نفس او چند؟...
خدایار قاقانی: هنگام تحقیق دربارهی عمارت مستوفی برای ساختن مستند خونه، وقتی شخصیتهایی را که باید جلوی دوربین میآمدند فهرست میکردم، با خودم شرط میبستم که مثلاً فلانی نمیآید. شناخت حضوری از چند نفر نداشتم. یکی از آنها محمدعلی سپانلو بود. اما با گرمی و خوشرویی آمد. آن قدر گرم بود که ایدههای جذابی را خودش به کار اضافه کرد و متناسب با آنچه مشغول تصویربرداری بودیم، جلوی دوربین قرار میگرفت. چون...
«اپرای سعدی»، از تاریخ و ادبیات تا سینما: مرد نکونام
احمد طالبینژاد: غریبپور برای من نمادی از مثبتگرایی و میل به تحول است. بیآنکه دچار فوران احساسات و شیفتگی مبالغهآمیز شوم، باید بگویم که در تاریخ اجتماعی ما کم داریم آدمهایی که فارغ از گرایش سیاسی، باعث و بانی تحول در جامعه شده باشند. منظورم انسانهای بزرگی همچون امیر کبیر و ملکالشعرای بهار است که در دل نظامهایی که بویی از دموکراسی نبرده بودند، همت کردند و...
دیدهبان: یکی میمرد ز درد بینوایی...
شاهین شجریكهن: این روزها هر سایت و روزنامهای را مرور کنید به خبری دربارهی برگزاری یک جشنوارهی سینمایی (و البته جشنوارههای متعدد دیگر در حوزههای مختلف که موضوع بحث ما نیست) برمیخورید. همان قدر که خبرها و یادداشتهای هشداردهنده دربارهی رکود و ورشکستگی سینما و اوضاع نامناسب اکران در کشورمان فراوان است، خبرهای پرآبوتاب دربارهی راهاندازی یا برگزاری جشنوارههای ریز و درشت دائمی و موقت هم...
در تلویزیون: بهار پرحاشیه
احسان ناظمبکایی: ششمین ماه مدیریت محمد سرافراز با سه رویداد عمده همراه شد. یکی پخش نشدن سری جدید رادیو هفت، دیگری آغاز پخش برنامهی خندوانه و سومی پایان پخش سریال در حاشیه بعد از ۲۸ شب. در واقع سریالی که قرار بود در نود شب و تا آغاز ماه رمضان روی آنتن باشد ناگهان از نیمه قطع شد و...
کانالباران صداوسیما و ترافیک ماهوارهی داخلی: کانالهای متورم و بحران مالی و ریاست جدید
بهزاد عشقی: از اوایل دههی ۱۳۷۰ به منظور مقابله با کانالهای ماهوارهای، کانالهای تازهای تأسیس شد و به دنبال آن تأسیس کانالهای استانی نیز در دستور کار قرار گرفت. استان گیلان یکی از نخستین مراکزی بود که از نیمهی دوم ۱۳۷۰ صاحب کانال استانی شد. هدف از تأسیس کانال استانی این بود که مردم هر منطقه دغدغهها ودلمشغولیهای خود را در آینهی کانال محلی بازیابند و برنامهسازان به فرهنگ و سنتهای زایندهی خود بپردازند...
سریال طنز «شمعدونی»؛ برگ سبز بهار تلویزیون: تمرین لقوه و صداوسیمایی که «کلش واس ماس»!
علیرضا حسنخانی: اعضای خانوادهی شمعدونی را میتوان بهنوعی نمایندهای از طیفهای مختلف جامعه به حساب آورد که بدون سنخیتی آشکار در یک همآمیزی جذاب اما گاه متفاوت (و حتی متضاد) موقعیتهای بامزهای میآفرینند. خانوادهی هوشنگ و عطا دو طیف کارمندِ تحصیلکرده و کاسبِ تازهبهدورانرسیده از طبقهی متوسط را نمایندگی میکنند. تضادها و تفاوتهای این دو طیف...
گزارش جشنوارهی بینالمللی فجر: دریای درون
محسن جعفریراد: پروندهی جشنوارهای که تعداد سخنرانیها و نشستهای دبیر و دیگر متولیانش بیشتر از تعداد فیلمها و نمایشهایشان بود، پس از هشت روز کمرونق بسته شد. آن هم در شرایطی که پردیس ملت به عنوان مکان اصلی برگزاری جشنواره، در مجموع سانسهایش، تعدادی کمتر از 1200 نفر گنجایش چهار سالنش را میزبانی کرد و...
یک روز در جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر: اگر در بند «در» مانند...
پوریا ذوالفقاری: در طبقهی پایین یکی از منتقدان قدیمی را میبینم. از او دربارهی سه روزی که از جشنواره گذشته میپرسم. میگوید: «من هم اولین روزی است که آمدهام. شنیدهام فیلمهای فرانچسکو رزی را نمایش میدهند. ولی هرچه گشتم برنامهی جشنواره را پیدا نکردم. در نهایت از روی یک برنامهی چاپ شده روی کاغذ A4 که روی دیوار نصب شده، فهمیدم فیلمهای رزی را در موزهی سینما نشان میدهند. بیخود تا اینجا آمدم.»...
چرا «بینالملل» جشنوارهی فجر موفق نیست؟
هوشنگ گلمكانی: در سنت سرزمین ما، تماشای زمین خوردن بزرگان، بیآبرو شدن آبرومندان، به خاك سیاه نشستن توانمندان، خرابشدنها، به زیر كشیدهشدنها، بیاعتبارشدنها و اتفاقهایی از این دست، حال و لذتی دارد كه نگو! فراموش نكردهایم كه در آستانهی هر دورهی جشنواره و پس از آن، چهقدر آیهی یأس خوانده میشود؛ چه در مورد فیلمها و چه خود جشنواره...
سینمای جهان: به بهانهی شوخی بیمزهی یك وبسایت: واقعاً چه بر سر مریلین مونرو آمد؟
بهتازگی واقعهی دیگری پیش آمد كه ماجرای مرگ مرموز مونرو را دوباره در رسانهها مطرح كرد. یكی از وبسایتها خبر بسیار جالب و تكاندهندهای را در این زمینه منتشر كرد: این كه یك مأمور سیا در بستر مرگ، اعتراف كرده كه او در دوران خدمتش 37 نفر و از جمله مریلین مونرو را به دستور سیا كشته است. ظرف چند ساعت، وبسایتها و وبلاگهای مختلف به بازتاب دادن این قضیه پرداختند اما...
برایان كرنستن پس از «زدن به سیم آخر»: از والتر وایت تا دالتن ترومبو
در سال 2015 هم دوستداران كرنستن میتوانند او را روی پرده ببینند، آن هم در قالب بازیگر اصلی فیلم: در فیلم ترومبو (جِی روچ) كه ششم نوامبر امسال اكران عمومی میشود كرنستن نقش دالتن ترومبو را بازی كرده؛ فیلمنامهنویس بسیار معروف و برجستهی هالیوودی كه البته رماننویس هم بود و به عنوان كارگردان هم فیلم تحسینشده و كوبندهی جانی تفنگ به دست گرفت را در كارنامه دارد که...
نمای درشت: بردمن (آلخاندرو گونزالِس ایناریتو): بزن لایکو!
رضا کاظمی: ایناریتو در بردمن با انتخاب هوشمندانهی مایکل کیتن(بازیگر دو فیلم از سری فیلمهای بتمن) چالش میان اشتیاق تودهها برای ابرقهرمان و تمنای یک بازیگر برای رها شدن از این سیماچهی تحمیلی و غیرانسانی را در قالب ذهنیت اسکیزوفرنیک و توهمزدهی قهرمان فیلمش به تصویر کشیده است. ریگان نمیخواهد قهرمان باشد اما نمیتواند از چنان وسوسهای چشم بپوشد، هرچند كه...
عشق و... مرگ؟
جواد رهبر: آلخاندرو گونزالس ایناریتو در بردمن پروتاگونیستی را در جهانی سرشار از عدم قطعیت قرار میدهد که نمونهی بارز شخصیتهای سرگردانی است که شاید تعامل با آنها در دنیای واقعی دشوار و کلافهکننده باشد اما در عالم سینما بهراحتی میتوان با آنها همذاتپنداری کرد و حتی دوستشان داشت...
گفتوگو با آلخاندرو گونزالس ایناریتو: گلهی فیلها روی سیم
بردمن از ور زیبای وجود من میآید؛ از بخش مرتبط با درستکاری و تسلیم. به من آموخت که گاهی تسلیم برخی چیزها شوم. برای ساختن این فیلم واقعاً کلنجار رفتم چون افراد زیادی حاضر به سرمایهگذاری نبودند. تنهایی زیر بار این کار نرفتم. وا ندادم. هر گز ناامید نشدم و برایش هم نجنگیدم. تسلیم شرایط بودم چون شرایط را میپذیرفتم. کمکم عناصر خودشان جور شدند، نه با اجبار یا کنترل من...
همچنان آلیس (ریچارد گلاتزر، واش وستمورلند): مقایسهی تطبیقی فیلم و رمان: انحراف ساختاری
مهرزاد دانش: خواندن کتاب همچنان آلیس همچنان رضایت بیشتری در مخاطب ایجاد میکند تا تماشای فیلم؛ ولو آنکه برخی لحظههای فیلم بهتر ترسیم شده باشند؛ مثل نقطهی شروع فیلم که جشن تولد پنجاه سالگی آلیس است و با ظرافتهای مناسبی همچون تداعی خواهر به جای دختر برای آلیس، به عارضهاش که هنوز هیچ کس، حتی خود او و نیز تماشاگر، از آن آگاهی ندارند به طور تلویحی اشاره میشود. از این دست ظرافتها در فیلم کمتر وجود دارد...
زیر پوست (جاناتان گلِیزر): زیبایی هیولا
رامین صادقخانجانی: زیر پوست که بیتردید آن را باید یکی از برترین دستاوردهای سینمای معاصر به حساب آورد نهتنها به لحاظ رویکرد متفاوتش به سینمای عملیخیالی از طریق درنوردیدن مرزبندیهای متداول ژانری و بسط هرچه بیشتر حوزهی این گونه، قابلبحث است بلکه تلاش موفق و شایستهی تحسینی را در استفادهی مؤثر و بسنده از قابلیتهای بیانی سینما...
نگاهی به برجستهترین مستندهای سینمایی سال 2014: در جستوجوی درام
آرامه اعتمادی: سال گذشته برای سینمای مستند سال پربار و بزرگی بود. دهها فیلم مهم در نمایشهای متعدد جهانی، توجه زیادی برانگیختند و چندتایی از آنها را میتوان شاهکارهای سینمایی نامید. ویژگی مهم مستندهای برتر 2014 (لااقل آنهایی که به عنوان مستندهای سینمایی بلند شناخته میشوند و در این مطلب بررسی میشوند) کیفیت بصری چشمگیر و غنای تکنیکی و انسجام ساختاری است...
شهروندچهار (لورا پویترس): همه زیر نظر هستند
پرویز شفا: شهروندچهار فقط در مورد ادوارد اسنودن است و از افراد بسیار دیگری که پیش از او خطرِ درافتادن با دولت را به جان خریدهاند و دست دولت را رو کردهاند، صحبت چندانی به میان نمیآید. فیلم به معرفی این جوان ۲۹ ساله میپردازد که با کلی مدارک و شواهد به هنگ کنگ میگریزد و...
قصهها (رخشان بنیاعتماد): شهرزاد
مهرزاد دانش: قصهها فیلمی است که روح زمانهاش را در فرم ساختاری خود منعکس کرده است. نوع دکوپاژ و میزانسن فیلم، در فضاهایی همچون موقعیتهای شبانه، مکانهای سربسته و دربسته، زاویههای اغلب بستهی دوربین، محدودههای اغلب تکنفره و دونفرهی قاب تصویر، و بازی با حرکتهای دوربین و نمای سوبژکتیو دوربین تصویربرداری، قالبی ساختاری است که بهشدت با درونمایهی زمانی/ مکانی اثر همخوان است...
بازگشت درخشان
فریدون شفقی: آثار بنیاعتماد گرچه اغلب بیانگر تصویر واقعگرایانهی رنجهای قشر محروم جامعه یا یك وضعیت مشقتبار انسانی است اما او همیشه هم تماشاگرش را در عمق تاریكی رها نمیكند، سرخی پرتقالها در نمای پایانی خونبازی را یادتان هست؟ یا همین رابطهی شیرین و دوستداشتنی سارا و حامد که شاید بتوانند عشق را، در میان آدمهای نگونبختی كه انگار به آخر خط رسیدهاند، پیدا کنند...
لکهای از نور روی چادر سایه
شاهین شجریکهن: فیلمساز واقعیتها را چنان که هست، و چنان که با چشمهایش دیده و با عقل و جانش تجربه کرده، در قالب داستانهایی جاندار و واقعی و بیتعارف به تصویر میکشد و «آنچه هست» را پیش چشم تماشاگر میگذارد، اما در عین حال موضعش این نیست که در دل این تیرگی سرنوشت محتوم همه نابودی است و راه نجاتی وجود ندارد...
گفتوگو با باران كوثری: آتش پنهان
گفتوگو کننده: هوشنگ گلمکانی - کوثری: تلاش مذبوحانهای است كه از قرار گرفتن زیر سایهی پدر و مادرم فرار كنم. از زیر پوست شهر به بعد حس میكردم وارد عرصهی حرفهای سینما شدم و بعدش در كارهای كارگردانان دیگر بازی كردم. کمکم دیگران هم پذیرفتند که آمدهام تا بمانم و روی پای خودم بایستم. در خانوادهای بزرگ شدم كه همیشه یاد گرفتم در قبال اطرافم مسئولیتی دارم. به عنوان سینماگر و به عنوان كسی كه تریبونی دارم و باید از آن استفاده كنم...
من دیگو مارادونا هستم (بهرام توكلی): فریاد سیزیف و خدایان کشتار
پوریا ذوالفقاری: دلبستگی بهرام توکلی به نمایشنامههای مدرن دارد بیشتر خودش را نشان میدهد. از نزدیکتر (مصطفی احمدی) که او فیلمنامهاش را نوشته و (بدون ارزشگذاری) شبیه ترجمهی نمایشنامهای از سام شپارد، هارولد پینتر یا حتی یاسمینا رضا بود، تا من دیگو مارادونا هستم که همهی علایق نمایشی توکلی وسط آن همه شلوغی و خلخلبازیاش خود را نشان میدهد...
تنها صداست که میآزارد!
فرزاد پورخوشبخت: ساختهی تازهی بهرام توکلی پیش از هر چیزی یک اعتراض است! در بیشتر لحظاتش و بر خلاف پیشفرضی که تماشاگر از یک فیلم کمدی با خود به سالن سینما آورده، در حال تعرض به درونِ شاید آرامِ مخاطب و به چالش کشیدن ذهنیت و تصور او از دنیای پیرامونش است...
دو روی واحد سکهی عقل و جنون
مهرزاد دانش: در من دیگو مارادونا هستم نوسانهای عین و ذهن همچنان وجود دارد، اما تفاوت مهمی که در بستر آن جاری است، به ژانر فیلم برمیگردد. انتخاب لحن کمدی برای این موتیف آشنای فیلمهای توکلی، جدا از آنکه تنوعی برای تماشاگرهای پیگیر آثار این کارگردان است، تمهید کارآمدتری در طرح دغدغههای مربوط به خیال و واقعیت و مجاز و حقیقت به نظر میآید...
نگاهی به شخصیتهای فیلم: خیال، تنها راه زنده ماندن است
محسن جعفریراد: یکی از روشهای توکلی برای شخصیتپردازی، طراحی نوعی بیزمانی و بیمکانی در موقعیتها و روابط شخصیتهاست. مثلاً میزانسنها طوری طراحی شدهاند که زمان و مکانشان ناپایدار و نامشخص جلوه کند، که این ناپایداری از آدمها به مکان و زمان سرایت پیدا میکند. حتی گاهی در شناخت زمان و مکان دچار ابهام میشویم...
بازتاب روزگار: ابسورد هستم، پس هستم
هوشنگ گلمكانی: افزایش ابسوردیته و موقعیتهای جفنگ و نامتعارف در فیلمهای چند سال اخیر سینمای ما، و پذیرفته شدن این داستانها و موقعیتها از سوی تماشاگران، حاصل همین دورانی است كه در آن زندگی میكنیم. ده سال، بیست سال، سی سال پیش، این گونه داستانها و موقعیتها تماشاگر را گیج میكرد اما حالا خود آنها هستند كه این موقعیتها را میسازند...
گفتوگو با بهرام توکلی: فضای نقدمان مانند فضای فیلمسازیمان شوخیست
گفتوگو کننده: مسعود مهرابی - توکلی: اولین فیلمهایی که تأثیر بسیاری بر من گذاشتند، برایم شبیه به رؤیا بودند. هیچوقت سینمای مطلقاً رئالیستی را دوست نداشتم. مثلاً یادم هست که «معجزه در میلان» خیلی شگفتزدهام کرد... مسیری را که زمانی آقای مهرجویی میرفت مسیر خیلی درستی میدانم. هر نوع سینمایی را که برایش جالب بود دنبال میکرد. مثلاً یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینمای ما ساختۀ کسی است که به معنای عام طنزپرداز نیست...
با بابک حمیدیان: آن سنگ خیالی!
گفتوگو کننده: نیکان نصاریان- حمیدیان:الگویی که پیمان بر پایۀ آن ساخته شده الگوییست که در ذهن توکلی بود. من هنوز هم یکی از بزرگترین رؤیاهای زندگیام بازی در نقش یک معلول جسمی است. مثل نقشی که دانیل دیلوییس در پای چپ من بازی کرد؛ آن جنس معلول جسمی که بتوانم ماهها دربارهاش تحقیق کنم و حتی برای فهم درست زندگی آدمهای واقعی، مدتی با آنها زندگی کنم...
با ویشکا آسایش: بازیگر ریسکپذیری هستم
آسایش: در صحبت با بهرام توکلی به این نتیجه رسیدیم. نکتهای که توکلی مدام یادآوری میکرد این بود که «فکر کن همیشه سردرد داری! طوری که انگار در اوضاعی غیرقابلتحمل هستی و از زندگی توقع بالاتری داری.»
با سهیبانو ذوالقدر: آهسته در هیاهو
گفتوگو کننده: پوریا ذوالفقاری- ذوالقدر: خوششانس بودم که نخستین همکاریام با خسرو شکیبایی بود. ایشان روزی به من گفتند تلاش کن کارت را خوب انجام بدهی. تعریف کرد که تا پیش از بازی در هامون گاه سه ساعت در دفتری مینشسته و کسی تحویلش نمیگرفته است...
گفتوگو با سعید آقاخانی؛ به بهانهی نمایش «من دیگو مارادونا هستم»: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
گفتوگو کننده: شاهین شجریکهن - سعید آقاخانی: ما دانشجوی دانشکدهی هنرهای زیبا بودیم. من و عطاران در دانشگاه تهران درس میخواندیم و بچههای دیگر از فرهنگسرای نیاوران و جاهای دیگر سابقهی تئاتری داشتند. من و مدیری و عطاران و فرهاد اصلانی در هملت (قطبالدین صادقی) همبازی بودیم و همدیگر را از آنجا میشناختیم. از سال 69 به بعد تا مدتی کارهای تئاتری میکردیم. با عطاران و اصلانی دو نمایش برای آزیتا حاجیان بازی کردیم و...
كپی برابر اصل (عباس کیارستمی): دو تکه نانِ نخورده بعد از ناهارِ بههمخوردۀ پانزدهمین سالگرد ازدواج
امیر پوریا: شخصیتهای فیلم از سه تبار انگلیسی، فرانسوی و ایتالیاییاند. اما فقط بابت این تبار نیست که باند صدای فیلم با هر سه زبان پر شده، بلکه گاه مانند سکانس رستوران، مرد به انگلیسی پرخاش میکند و زن به فرانسه با غرولندهایش پاسخ میدهد. ناهمزبانی در کپی برابر اصل کارکردی جدا از درونمایۀ کلاسیک «همدلی برتر از همزبانی» در فیلمهایی چون باشو غریبۀ کوچک بیضایی یا توهم بزرگ ژان رنوآر دارد...
مردی که اسب شد (امیرحسین ثقفی): مسلخِ مسخشدگان
یاشار نورایی: مردی که اسب شد با نمای پنجرهای شروع میشود که از دریچهاش زنانی پشت به دوربین و چشم به دریا دیده میشوند. تصویری است زیبا که کلیت فیلم یعنی مجسمه شدن انسان و مسخ شدن در فضایی را نشان میدهد که با یک انتظار ابدی توأم است. از همین نمای اولیه متوجه میشویم که مانند فیلم قبلی امیرحسین ثقفی (همه چیز برای فروش) قرار است با فیلمی آرام، متکی به زیبایی بصری و تأثیرگرفته از سینمای غرب مواجه شویم...
پنج تا پنج (تارا اوتادی): جزیرهی سرگردانی
سعید قاضینژاد: نمونههای اقتباس از نمایشنامه در سینمای ایران متأسفانه انگشتشمارند. پنج تا پنج اقتباسی از نمایشنامهی پنچری (فردریک دورنمات) است البته بدون اینكه در عنوانبندی اشارهای به این موضوع شده باشد و علتش هرچه باشد، پذیرفتنی نیست. چنین اقتباسهایی سینمای ایران را متوجه منبعی مهم و عظیم میکند و...
نگاهی دیگر به «استراحت مطلق»: سونات بهاری
فرزاد پورخوشبخت: استراحت مطلق برای دوستداران آثار کاهانی کمی غریب و ناآشنا جلوه میکند. سهگانهی مهم او (یعنی هیچ، اسب حیوان نجیبی است و بیخود و بیجهت) واجد یک ویژگی منحصربهفردِ فرمی است که در فیلم آخر فیلمساز بهکلی و البته عامدانه نادیده انگاشته شده. کاهانی با استفاده از کمترین مصالح داستانی، موقعیتهای ایستایی خلق میکرد که...
به بهانهی اکران «رخ دیوانه»: نوگراییهای تجملی و تجربهگرایی تجربهشده
بهزاد عشقی: انتخاب روایتهای مدرن و تجربهگرا و گذشتن از جزمهای کلاسیک، میتواند یکی از راههای آشناییزدایی از کلیشهها محسوب شود. اما آیا فیلمهایی که در سینمای ایران تجربی خوانده میشوند، به معنای واقعی تجربیاند؟ چنین نیست و بسیاری از فیلمهای بهاصطلاح تجربی در واقع تجربههای تجربهشده را دوباره مورد آزمون قرار میدهند یا...
چهارراه حوادث: قوری گلقرمز
هوشنگ گلمکانی: «گروه سینماهای هنر و تجربه» هم شده موضوع مناقشهی سر چهارراه. كسی نیست بگوید كل طرحی كه بودجهاش به اندازهی هزینهی یك فیلم معمولی است، چه ضرری برای كی دارد؟ این همه سال به مسئولان سینمایی ایراد گرفته میشد كه حمایت مالی از فیلمها در مرحلهی تولید فسادآفرین است و باعث میشود كسانی با حسابسازی رقم بودجهی فیلمها را بالاتر از واقعیت نشان بدهند و سودشان را در همان مرحلهی تولید ببرند و اكران فیلمها هم اصلاً اهمیتی برایشان نداشته باشد...