ماهنامه 24 (همشهریماه، سینما)، اسفند 1390
دربارهی كتاب صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران
غبار زمان را بروبیم...
وازریك درساهاكیان
وازریك درساهاكیان گرچه مدتهاست در خارج از كشور زندگی میكند اما اهالی سینما هنوز هم ترجمههای خوبش از متون سینمایی را به خاطر دارند. درساهاكیان از مترجمان پركار دههی 1360 محسوب میشود كه در فاصلهی هشت سال 17 جلد كتاب منتشر كرده بود و اخیراً یكی از آنها با عنوان «فن تدوین فیلم» به همت انتشارات سروش تجدید چاپ شده است. به بهانهی انتشار كتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» با درساهاكیان تماس گرفتیم و از او خواستیم به عنوان یكی از كسانی كه در تكمیل كتاب به مسعود مهرابی كمك كرده از نقشش در تدوین كتاب بگوید و علل دوست داشتن آن را برایمان توضیح دهد.
پوسترها و اعلانهای كتاب از نخستین آگهی نمایش فیلم در عكاسخانهی روسیخان در مهر 1286 شروع میشوند و تا پوستر مهمترین فیلمهای سال 1390 ادامه مییابند. این پوسترها كه به دست هنرمندان شناختهشدهای مثل مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، امیر اثباتی، ابراهیم حقیقی، بهزاد غریبپور و عباس كیارستمی طراحی شدهاند علاوه بر اینكه دورنمایی از سیر تحول هنر گرافیك ارائه میدهند ما را با سبك و سلیقهی اهالی سینما در طراحی پوستر آشنا میكنند.
*
سینما در ایران مثل خیلی جاهای دیگر در آن دوره و زمانه، با «نمایش فیلم» شروع شد و چندی طول كشید تا «تولید» آغاز شود. معروف است كه وقتی برادران لومییر فیلمهایی را كه گرفته بودند در پاریس نمایش دادند، مرد جوانی رفته بود سراغ پدر لومییرها تا این دستگاه جادویی را ازشان بخرد و پدر گفته بود: «جوان، وقت و پولت را حرام نكن، این اختراع آخر و عاقبتی ندارد!» واقعاً كه...
حدود یك سال پیش بود كه مسعود مهرابی تماس گرفت و گفت مشغول پژوهشی در باب پوسترها و اعلانهای سینمایی است، و از من خواست متن چندتا از اعلانهای قدیمی ارمنی را برایش ترجمه كنم. یعنی حدود 115 سال بعد از ان نمایش نخستین در پاریس! اول فكر كردم به سرانجام رساندن چنین كاری حداقل پنج سالی طول میكشد. تو نگو مسعود خان كار را از 30-40 سال پیش شروع كرده و خردهخرده به اینجا رسانده است. این وظیفه را با جان و دل پذیرفتم چون میدانستم كاری كه مسعود مهرابی دست گرفته باشد، چون و چرا درش نیست. پژوهشی خواهد بود ژرف و سترگ و نوین در سنگوارههای یك قرن سینما در ایران. میدانستم هیچ سنگی را بدون زیر و رو كردن، كنار نخواهد گذاشت و هیچ سنگلاخی نخواهد توانست چین و شكنی بر جبین او بنشاند. وقتی كتاب چاپ شد و خبر مصور جلسهی رونماییاش را دیدم، دلم چنان هوای آن دیار را كرد كه در این بیستوخردهای سال تجربه نكرده بودم. هرچه بود، كتاب درآمده بود و تصویر روی جلدش را میتوانستم ببینم، تا اینكه مسعود لطف كرد و نسخهای از كتاب را هم برایم فرستاد. هنوز هم، پس از چهاپنج ماه، از ورق زدن آن دست برنداشتهام. روی پاتختی، كنار دستم جا خوش كرده و میدانم كه این «جا» را تا مدتها در اشغال خود خواهد داشت.
از تعارف كه بگذریم و با كمترین انصاف هم كه نگاهش كنیم، كتاب وزین و رنگین و متینی از آب درآمده است. با دیباچهای پروپیمان كه نشان میدهد مسعود فقط پوستر جمع نكرده، بلكه تحقیق كرده و تن به امواج این دریای بیكران داده است و به اعماق دستنایافتنی آن پی برده است. سؤالهایی كه مسعود راجع به پوسترهای ارمنی میپرسید، نشان میداد مدتها این خط «اجقوجق» را نگا ه كرده و زل زده و پیش خودش چهها تصور كرده است، و راستش تعجب نخواهم كرد اگر معلوم شود خودش سعی كرده رمز و راز خط ارمنی را «كشف» كند و متن را بخواند، و حالا كه گویا در این یك مورد نومید شده بود به بنده رجوع كرده بود! یاد آن باستانشناسی افتادم كه متن لوحههای تختجمشید را آنقدر زیر «ذرهبین» گذاشته بود تا كشف كند این واژهای كه مدام تكرار میشود باید كه «شاه» باشد و این یكی هم لابد «داریوش» است و آن یكی «شاهان» است، پس كلش میشود «داریوش، شاه شاهان». و همین جور بگیر و برو تا به آخر؛ و چنین بود كه راز خط میخی هخامنشیان را كشف كرده بود. به نظرم مسعود در این همه سال سعی كرده بود همین كار را با اعلانهای ارمنی بكند و دستآخر فكر كرده بود ممكن است بعضیها با این خط و زبان آشنایی مختصری داشته باشند و از سر لطف، یاد حقیر افتاده بود. من هم كه سرم برای این كارها درد میكند.
این كتاب كه به قول مسعود «مجموعهای است كه ششصد پوستر از میان حدود 2600 نمونه» با چنان ظرافتهایی ساخته و پرداخته شده كه در این مختصر نمیگنجد. باید مدتها در همان امواج، تن خیس كرد و غوطه خورد تا بتوان به همهی دقایق كار پی برد و باید منتظر و امیدوار بود از بابت چاپ مجموعهی دیگری از آن 2000 پوستر دیگر كه در بایگانیاند به امید آن روز. دست شما درد نكند مسعود مهرابی.
*عنوان نوشته برگرفته از دیباچهی كتاب است