جستجو در وب‌سایت:


پیوندها:



 چاپ یازدهم کتاب
 "تاریخ سینمای ایران
"
 با ویراست جدید
 و افزوده‌های تازه منتشر شد

 در کتابفروشی‌های
 تهران و شهرستان

 ناشر: نشر نظر

 



 صد و پنج سال اعلان
 و پوستر فيلم در ايران



صد سال اعلان و پوستر فیلم
در ایران

و
بازتاب هایش

 


 لینک تعدادی از مطالب



درباره‌ی محمد قائد
نیم‌پرتره‌ی مردی که
از «آیندگان» هم گذر کرد


بررسی طراحی گرافیک
و مضمون در عنوان‌بندی
فیلم‌های عباس کیارستمی :
پنجره‌ای رو به
جهان شعر



گفت‌وگو با اصغر فرهادی؛
درباره‌ی «فروشنده» و
فکرها و فیلم‌هایش :
... این دوزخ نهفته

گفت‌و‌گو با پرویز پرستویی؛
درباره‌ی بادیگارد و کارنامه‌اش

زندگی با چشمان بسته

گفت‌و‌گو با محمدعلی نجفی
درباره‌ی سریال سربداران
سی‌و‌یک سال بعد از
اولین پخش آن از تلویزیون

گفت‌وگو با مسعود مهرابی
درباره‌ی نقش‌های چندگانه‌ای که

در تاریخ ماهنامه‌ی «فیلم» ایفا کرد
و آن‌هایی که دیگر ایفا نکرد

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد
درباره‌ی قصه‌ها و...:

نمایش هیچ فیلمی خطر ندارد


 
گفت‌و‌گو با بهرام توکلی کارگردان
من دیگو مارادونا هست:

فضای نقدمان مانند فضای
فیلم‌سازی‌مان شوخی‌ست

گفت‌و‌گو با پیمان قاسم‌خانی،
فیلم‌نامه‌نویس سینمای کمدی:
الماس و کرباس

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
رو خط «گذشته»:

سينما برايم پلكان نيست

گزارش شصتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی جهانی سن سباستین:
شصت‌سال كه چيزی نيست...

متن كامل گفت‌و‌گو
با ماهنامه‌ی «مهرنامه»،

به مناسبت
سی‌سالگی ماهنامه فیلم
:
ريشه‌ها

گفت‌و‌گوی ابراهيم حقيقی
با آيدين آغداشلو
درباره‌ی كتاب «صد سال اعلان
و پوستر فيلم در ايران»

گفت‌و‌گو با اصغر فرهادی
نويسنده
و كارگردان
جدایی نادر از سيمين
حقيقت تلخ، مصلحت شيرین
و رستگاری دريغ شده

قسمت اول | قسمت دوم  
قسمت سوم

بررسی كتاب
«پشت دیوار رؤیا»

بيداری رؤياها

كيومرث پوراحمد:
عبور از ديوار رؤياها،
همراه جادوگر قصه‌ها


تكنولوژی ديجيتال
و رفقای ساختار شكن‌اش
سينماي مستند ايران:
پيش‌درآمد


اسناد بی‌بديل
سينمای مستند ايران:
قسمت اول (۱۲۷۹ - ۱۳۲۰)


خانه سیاه است
سینمای مستند ایران:
قسمت دوم (۱۳۵۷ - ۱۳۲۰)


درباره‌ی آیدین آغداشلو:
پل‌ساز دوران ما


سایت ماهنامه فیلم، ملاحظات
و دغدغه‌های دنيای مجازی


گزارش پنجاه‌و‌ششمين دوره‌ي
جشنواره‌ي سن سباستين
(اسپانيا، ۲۰۰۸)
... به‌خاطر گدار عزيز

گفت‌و‌گو با آيدين آغداشلو
درباره‌ی مفهوم و مصداق‌های
سينمای ملی

جای خالی خاطره‌ی بلافاصله

گفت‌و‌گو با مانی حقيقی
به‌مناسبت نمايش كنعان

پرسه در كوچه‌های كنعان

گفت‌و‌گو با محمدعلی طالبی
از شهر موش‌ها تا دیوار

شور و حال گمشده

سين مجله‌ی فيلم،
سينمايی است، نه سياسی


گفت‌و‌گو با رضا میرکریمی
به‌مناسبت نمایش به‌همین سادگی

خيلی ساده، خيلی دشوار

گفت‌و‌گو با بهرام توکلی
به‌مناسبت
 نمایش
پا برهنه در بهشت

پا برهنه در برزخ
 

گمشدگان

گزارش چهل‌ودومین دوره‌ی
جشنواره‌ی کارلووی واری
(جمهوري چك، ۲۰۰۷)

پرسه در قصه‌ها

پرویز فنی‌زاده،
آقای حكمتی و رگبار

نمايشی از اراده‌ی سيزيف

گزارش چهل‌وهفتمین دوره‌ی
جشنواره‌ی تسالونیكی
(یونان) - ۲۰۰۶

پشت ديوار رؤيا

گفت‌وگو با رخشان بنی‌اعتماد 
درباره‌ی
خون بازی

مرثيه برای يك رؤيا

خون‌بازی: شهر گم‌شده

گفت‌وگو با رسول ملاقلی‌پور 
کارگردان
میم مثل مادر

ميم مثل ملاقلی‌پور

گفت‌وگو با ابراهیم حاتمی‌کیا 
درباره‌ی
به‌نام پدر
:

به‌نام آينده

برای ثبت در تاریخ سینمای ایران

یاد و دیدار

گفت‌و گو با جعفر پناهی
گزارش به تاريخ

گفت‌وگو با مرتضی ممیز
خوب شيرين

گزارش/ سفرنامه‌ی
پنجاه‌ و دومین دوره‌ی
جشنواره‌ی سن‌سباستین


گفت‌وگو با بهمن قبادی
 قسمت اول
/ قسمت دوم
 قسمت آخر

گفت‌وگو با عزیزالله حمیدنژاد
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌و گو با حسین علیزاده
 قسمت اول
قسمت دوم
 قسمت سوم

گفت‌وگو با گلاب آدینه
مهمان مامان را رايگان
بازی كردم


نقطه‌چین، مهران مدیری،
 طنز، تبلیغات و غیره


کدام سینمای کودکان و نوجوانان

جیم جارموش‌ وام‌دار شهید ثالث!

تاریخچه‌ی پیدایش
 کاریکاتور روزنامه‌ای


سینماهای تهران، چهل سال پیش

فیلم‌ شناسی کامل
 سهراب شهید ثالث


ارامنه و سینمای ایران

بی‌حضور صراحی و جام

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله:
مگر روزنه‌ی امیدی هست؟

«شاغلام» نجیب روزگار ما

اولین مجله سینمایی افغانستان

نگاهی به چند فیلم مطرح جهان

گزارش سی‌وهشتمین دوره‌ی
 جشنواره کارلووی واری


نگاهی به فیلم پنج عصر
ساخته‌ی سمیرا مخملباف

چیزهایی از «واقعیت» و «رویا»
برای بیست سالگی ماهنامه‌ی فیلم


بایگانی:
شهريور ۱۳۹۷

۰۱ آبان ۱۳۸۸

شماره‌ 401 ماهنامه‌ فیلم - آبان 1388

روی جلد: بهرام رادان در بی‌پولی، ساخته‌ی حمید نعمت‌الله، عکس از: علی نیك‌رفتار
فهرست مطالب

سینمای ایران
فلاش بك:
نقد و نظر خوانندگان ماهنامه‌ی فیلم درباره‌ی مطالب شماره‌های گذشته و نویسندگان و مترجمانش
خشت و آینه: یادداشت‌هایی از نویسندگان مجله درباره‌ی نكته‌هایی در متن و حاشیه‌ی سینمای ایران
رویدادها: فیلم‌های تازه: ترانه‌ی كوچك من (مسعود كرامتی)، ازدواج در وقت اضافه (سعید سهیلی)، آدم‌كش (رضا كریمی)، زم‌هریر (علی رویین‌تن)، هیچ (عبدالرضا كاهانی)، آرام باش و تا هفت بشمار (رامتین لوافی‌پور)، اصغر، پیكان، همسرش و زندگی كمی غیرعادی‌تر (هومن سیدی - فیلم كوتاه)/ گپ‌هایی با بهنوش بختیاری و سیامك انصاری/ نوشته‌هایی به مناسبت درگذشت پرویز مشكاتیان (1388-1334) و جمشید شیبانی (1388-1304)
خیرالامور اوسطها!: گفت‌وگو با محمد آفریده درباره‌ی تحریم جشنواره‌ی «سینماحقیقت» و پیشنهاد خانه‌ی سینما و...
اعتماد تلخ: گفت‌وگو با سعید حاجی‌میری درباره‌ی تاریخچه‌ی پروژه‌ی چای تلخ
كارنامه‌ی آن كه رفت و دیدگاه‌های آن كه آمد: جنجال‌گریزی، جلوه‌های سخت‌افزاری، سینمای ملی و چند داستان دیگر: نگاهی به كارنامه‌ی محمدرضا جعفری‌جلوه/ دعوت به مدارا برای موفقیت: دیدگاه‌ها و پیشینه‌ی جواد شمقدری
سایه روشن: رسول نجفیان و رؤیا تیموریان
دیده‌بان: نگاهی ديگر به رویدادهای سینمای ایران در ماه مهر
یك بازیگر بازیگوش: حامد بهداد، آن‌گونه كه من شناختم
در تلویزیون: نگاهی به سریال‌های ماه رمضان: نردبام آسمان (محمدحسین لطیفی)/ عبور از پاییز (مسعود شاه‌محمدی)/ پنجمین خورشید (علیرضا افخمی)
اشاره به دور: نامزدهای دریافت جایزه‌ی سینمای آسیا پاسیفیك: سینمای ایران باز هم آن بالا/ سینماگران ایرانی در آمریكا، فرانسه و پوسان/ پخش فیلم‌های ایرانی در فرانسه/ قدیمی‌ترین جشنواره‌ی فیلم‌های ایرانی در خطر!/ رامتین لوافی یك فیلم‌ساز ـ پخش‌كننده‌ی موفق!/ انقلاب در حركت/ كتابی درباره‌ی كیارستمی/ فعالیت‌های پرشیافیلم كانادا/ تهران مقر جدید سیفژ/ جایزه‌ها، داوری‌ها و بزرگداشت‌ها/ فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌ها و مراكز فرهنگی جهان
 
سینمای جهان
- نمای دور: فیلم‌های خارجی اسكار: ایرانی‌ها، این‌جا و آن‌جا/ عصر معصومیت: حرف‌های آنگ لی، كارگردان تسخیر وودستاك/ خبرهای كوتاه/ پرونده‌ی سی‌ساله: بازداشت پولانسكی و پیامدهایش
- نمای متوسط: تسخیر وودستاك (آنگ لی)/ اتاق شماره‌ی شش (كارن شاخنازاروف/ الكساندر گورنوفسكی)/ دِو.د (آتوراگ كاشیاپ)/ تجلی (مارگارت فن تروتا)/ محبت‌ندیده (سامانتا مورتن)/ خماری صبحگاهی (تاد فیلیپس)
- فیلم‌های روز: هری پاتر و شاهزاده‌ی نیمه‌اصیل (دیوید یتس)/ یك پیام‌آور (ژاك اودیار) و گفت‌وگو با كارگردان
- درگذشتگان: پاتریك سویزی، فارا فاست، دیوید كارادین و سیدنی چاپلین
بازخوانی‌ها: نگاهی به فیلم‌های درسایه‌مانده
موسیقی فیلم: مقدمات و تعریف‌ها، اصول و مبانی: بشنویم تا بهتر ببینیم!/ درباره‌ی لورا و موسیقی‌اش/ درباره‌ی الی و غیاب موسیقی

نقد فیلم
سه نقد بر تردید (واروژ كریم مسیحی)، گفت‌وگو با مدیر فیلم‌برداری‌اش بهرام بدخشانی و گفت‌وگویی با كارگردان/ دو نقد بر بی‌پولی (حمید نعمت‌الله) و گفت‌وگوهایی با بازیگر فیلم حبیب رضایی و كارگردانش، همراه با یادداشت‌هایی از فیلم‌نامه‌نویس، هادی مقدم‌دوست، و آهنگ ساز فیلم، سهراب پورناظری/ نقدی بر یك وجب از آسمان (علی وزیریان)/ ردیابی فیلمفارسی در نگاهی به دو خواهر (محمد بانكی) و زندگی شیرین (قدرت‌الله صلح‌میرزایی)/ نقد خوانندگان
گزارش اكران (از 20 مرداد تا 20 مهر 1388)
نامه‌ها: پاسخ‌ به پرسش‌های خوانندگان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به دو شماره‌ی 81 (مهر 1368) و 82 (آبان 1368) ماهنامه‌ی «فیلم»

همكاران این شماره: كوثر آوینی، محمد اطبایی، امید بنكدار، فرزاد پورخوشبخت، مسعود پورمحمد، سهراب پورناظری، مصطفی جلالی‌فخر، فرشته حبیبی، محمد حقیقت، سعید خاموش، احسان خوش‌بخت، مهرزاد دانش، بهروز دانشفر، شاهرخ دولكو، اشكان راد، بهزاد رحیمیان، تورج زاهدی، شاهین شجری‌كهن، رامین صادق خانجانی، تهماسب صلح‌جو، احمد طالبی‌نژاد، جواد طوسی، الهام طهماسبی، بهزاد عشقی، شاپور عظیمی، رضا كاظمی، حسین معززی‌نیا، هادی مقدم‌دوست، آذر مهرابی، یاشار نورایی، پرویز نوری، لیلی نیكونظر، حسین یاسینی. صفحه‌آرایی و طراحی جلد: علی‌رضا امك‌چی

چشم انداز ۴۰۱

رویدادها 
پرویز مشكاتیان (1388-1334): ارتفاعِ ژرف
تورج زاهدی:
پرویز مشكاتیان از دو نظر بسیار منحصر به فرد بود و صاحب سبك شناخته می‌شد. اولین جنبه‌ی شاخص او، شیوه‌ی آهنگ‌سازی‌اش  است. مشكاتیان بی‌تردید بسیار به ملودی اهمیت می‌داد؛ چنان‌كه حتی قطعه‌های بدون كلام او را نیز می‌توان به حافظه سپرد و زیر لب زمزمه كرد. هر كس به آثار مشكاتیان گوش فرا دهد، درمی‌یابد كه او قطعاتش را «نمی‌سازد»، بلكه آن‌قدر انتظار می‌كشد تا عاقبت تمی از ناكجا به او الهام شود، و سپس روی آن‌ها كار می‌كند و فرآورده‌ی نهایی و دلخواهش را به دست می‌آورد. به همین دلیل تم‌ها و ملودی‌هایش آن‌قدر زیبا و جذاب و روان و گوش‌نواز هستند كه هر شنونده‌ای را منقلب می‌كنند. هر آهنگ‌سازی فقط گاهی به این حالت نایل می‌آید، و آن‌هایی كه عواطف قوی‌تری دارند اغلب چنین‌اند. اما نكته‌ی شگفت در خلاقیت موسیقایی مشكاتیان این است كه همه‌ی آثارش این ویژگی الهام‌گونه‌ی معنوی را دارند.

سایه/ روشن  رؤیا تیموریان: پرسونای تصویری آشنا
شاپور عظیمی: برای آن‌هایی كه سیر كار تیموریان را در نقش‌های مختلفش دنبال می‌كنند، فاصله‌ی بازی او در نقش رعنا (دختری با اراده) در سریالی به همین نام ساخته‌ی داود میر‌باقری، با سریال محاكمه (در نقش ایران تیمورتاش، زنی بااراده و مستقل) و حتی شب دهم (عمه‌ای كه همه چیز، حتی خودش را فدای آرمانش می‌كند) فاصله‌ای بعید و چه بسا باورنكردنی به نظر برسد اما خودش چنین اعتقادی ندارد: «من نقش‌هایی را بازی كرده‌ام كه گاهی شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما هیچ وقت سعی نكردم آن‌ها را به یك شیوه بازی كنم. چون اعتقاد داشتم كه این شخصیت‌ها با هم فرق دارند. در تیك نقش زنی را داشتم كه با اتكا به قدرت پدرش، مردش را اسیر خود كرده اما در قارچ سمی شخصیت زنی را بازی كردم كه طعم جنگ را در كنار شوهرش چشیده. هر چند آن دو، هر یك به دلیلی، رنج روزگار را بر دوش كشیده‌اند اما نخواستم هر دو نقش را با یك تصویر ذهنی ثابت از این دو شخصیت بازی كنم.»

سینمای خانگی  «آخرین قطار گان‌هیل»: منبع «قیصر»، یا نسخه برابر با اصل نیست
بهزاد عشقی: آخرین قطار گان‌هیل برایم خاطره‌انگیز است چون به نظرم یکی از منابع الهام فیلم قیصر محسوب می‌شود و نگارنده در همان سال‌های دور، این را گوشزد کرده‌ بود؛ در حالی كه در آن زمان بیش‌تر وسترن نوادا اسمیت را منبع الهام این فیلم می‌دانستند (البته یكی‌دو سال بعد، میعادگاه خشم با شباهت خیلی بیش‌تر به آخرین قطار گان‌هیل هم ساخته شد). قیصر ساختاری وسترن‌گونه دارد و قهرمان فیلم، بر اثر انگیزشی ناموسی، با بدمن‌های فیلم می‌ستیزد و آن‌ها را به خاک و خون می‌کشد. در آخرین قطار گان‌هیل نیز، قهرمان فیلم، به همین دلیل وارد کشاکشی خونین می‌شود. با این تفاوت که قهرمان آخرین قطار گان‌هیل منادی قانون و حقوق بشر و مدافع اقلیت‌های نژادی و عدالت و برابری و عقلانیت و تمدن و بسیاری از ارزش‌های جامعه‌ی مدرن است. اما قیصر، قانون‌ستیز و خودمحور است. قیصر اعتنایی به قانون و عدالت جمعی ندارد و صرفاً می‌خواهد برای اثبات تفکر مردسالارانه‌ی خود، حمام خون به پا کند.

سینمای جهان  هری پاتر و شاهزاده‌ی نیمه‌اصیل: اصیل‌تر از همیشه
كوثر آوینی:
باید اعتراف كنم كه پس از تجربه‌ی سخت تماشای سه فیلم اول هری پاتر، به عنوان یكی از هواداران جدی این سری كتاب‌ها، دیگر هیچ كنجكاوی یا علاقه‌ای نسبت به فیلم‌هایی كه قرار بود ساخته شوند، نداشتم و به همین دلیل هم بود كه پذیرفتم فیلم هری پاتر و شاهزاده‌ی نیمه‌اصیل را با وجود كیفیت نه چندان مطلوب آن تماشا كنم و درباره‌اش بنویسم. تصور می‌كردم باید در انتظار فیلمی باشم كه در برداشت سینمایی از این بهترین اثر جی. كی. رولینگ، آن را ضایع كرده و باز هم با مبالغه‌های معمول تمام ماجراهای مربوط به اسنیپ، اسلاگهورن و گذشته‌ی لرد ولدمورت را لوث كرده، اما این طور نبود. هری پاتر و شاهزاده‌ی نیمه‌اصیل بر خلاف پنج فیلم قبلی، اثری متمركز و روان از كار درآمده كه حال‌وهوای داستان را در خود دارد و همین موفقیت بزرگی است.

بازخوانی
  امشب شب مهتابه!
احسان خوشبخت:
جدا از این‌که ماه موضوع هزاران شعر و آواز عاشقانه و غیرعاشقانه بوده، در سینما درآمدن قرص ماه باعث می‌شد لان چینی جونیور نجیب و آرام به مرد گرگ‌نما بدل شود و از آن پیش‌تر بونوئل در سگ آندلسی در یکی از مشهورترین «کات»های تاریخ سینما بریدن چشم را به نمایی از ماه که به زیر ابر می‌رود «برش» داد. پرواز ‌ای تی با دوچرخه از مقابل ماه، دل بچه‌هایی را که در دهه‌ی 1980 به طرح «جنگ ستارگان» ریگان خوش کرده بودند، می‌بُرد.
29 تیرماه امسال چهلمین سالگرد سفر انسان به ماه و نشستن بر خاک مردۀ آن کرۀ خوش‌سیما یا به قول عده‌ای، تظاهر به نشستن روی آن کره بوده است. طرفداران نظریۀ توطئه، تماشای مستند هجوآمیز نیمۀ تاریک ماه (ویلیام کارل، 2002) را به تصاویر اصلی فرود آپولو یازده ترجیح می‌دهند؛ مستندی که در مصاحبه با دانالد رامسفلد، کیسینجر و بیوۀ کوبریک قصد دارد نشان بدهد پخش تلویزیونی زندۀ فرود بر ماه در واقع با هدایت ناسا در استودیو ضبط شده و استنلی کوبریک کارگردانی‌اش كرده است. اما فیلم پیش‌تر از آن‌که بخواهد حقیقت سفر به ماه را زیر سؤال ببرد، پرسشی دربارۀ اصالت و حقیقت در خود سینمای مستند است.

موسیقی فیلم  بشنویم تا بهتر ببینیم!
هرمن و هيچكاكحسین یاسینی:
درك جایگاه و اهمیت موسیقی فیلم نزد اهل سینما و موسیقی، از تهیه‌كننده و كارگردان گرفته تا طراح و مهندس صدا و تدوین‌گر و در نهایت منتقدان سینما، موسیقی‌شناسان و حتی آهنگ‌سازان به طور عام، نه‌تنها بدیهی نیست، بلكه كم‌و‌بیش همواره موانعی را پیش رو داشته كه اشاره به آن‌ها بهانه‌ی نوشتن این مطلب است. یكی از این موانع، دیدگاهی در نقد و كارگردانی است كه گرچه دیگر رواج سابق را ندارد اما رسوب‌های فكری باقی‌مانده از آن هنوز راه را بر درك درست جایگاه آهنگ‌ساز خلاق فیلم می‌بندد و آن دیدگاهی است متأثر از نظریه‌ی مؤلف. این نظریه، كه نامش را وام‌دار اندرو ساریس منتقد آمریكایی است، از مقاله‌ای نوشته‌ی فرانسو تروفو در 1954 مایه گرفت كه در آن از «مشی مؤلفان» سخن به میان آمده بود. این نظریه، كه به نظر می‌رسد در اهمیتش اغراق شده باشد، كارگردان را یگانه خالق اثر سینمایی می‌داند و به همین دلیل به مذاق گروهی از كارگردان‌ها خوش می‌آید چرا كه آن‌ها را در نقطه‌ی پرگار خلاقیت سینمایی می‌نشاند.

گفت‌وگو  با واروژ کریم‌مسیحی: هجده سال گم شده بودم
احمد طالبی‌نژاد:
پس از هجده سال، چشم تماشاگر ایرانی به جمال فیلم دوم واروژ کریم‌مسیحی روشن شد. پرده‌ی آخر فیلم نخست او، آن قدر پرصلابت و امیدوارکننده بود که تماشاگران جدی سینما در پایان دهه‌ی 1360 برای دیدن اثر بعدی این فیلم‌ساز لحظه‌شماری کنند. اما این انتظار طولانی شد و در این فاصله اتفاق‌های فراوانی بر ما و سینمای ما گذشت، تا حدی که عده‌ای از جمله نگارنده به این نتیجه رسیده بودیم که دوران واروژ و سینمایی که دوست دارد به سر آمده و حتماً خودش هم به همین نتیجه رسیده که دست به اقدامی نمی‌زند. اما تردید، چرت ما را پاره کرد و نشان داد که اولاً دود از کنده بلند می‌شود، ثانیاً یک اثر خوب و درست سینمایی در هر شرایطی حتی در دل تب‌وتاب‌های سیاسی، مخاطب خودش را پیدا می‌کند. چون بر این عقیده‌ام که عموم مردم بر خلاف نظر رایج، به رشد و تعالی سلیقه و اندیشه‌ی خود میل بیش‌تری دارند. واروژ هنرمند بی‌ادعایی است ولی از کوزه همان برون تراود که در اوست.
واروژ کریم‌مسیحی: اصلاًً بلد نیستم پول جمع کنم! حداقل این را در خودم می‌شناسم. سهم پیشانی‌نوشتم همین است که بتوانم زندگی‌ام را بچرخانم و دستم را پیش این و آن دراز نکنم. این‌که بروم فیلمی با آن مشخصات بسازم تا پولش را بیاورم خرج سینما کنم، این را بلد نیستم. شاید در ساختن همان هم بمانم. شاید چنین ایده‌ای را روی کاغذ بیاورم و حساب و کتاب‌هایی انجام بدهم که به نظرم منطقی هم برسد، اما می‌دانم که پس از دو هفته جا می‌زنم. از خودم می‌پرسم این چه کاری‌ست که من دارم می‌کنم؟ و به هم می‌ریزم. چون این شناخت را از خودم دارم، وارد این بازی نمی‌شوم. اگر حمل بر خودستایی یا خودبزرگ‌بینی نشود، پرده‌ی آخر طرحی نبود که در آن زمان می‌خواستم بسازم. کسان دیگری باعث شدند آن طرح ساخته شود. در آن زمان می‌خواستم مهرک را بسازم. در مورد تردید، برعکس بود. مدت‌ها بود می‌خواستم آن را بسازم، ولی اتفاق عجیب و غریبی در این مدت افتاده بود، و من هجده سالی را گم کرده بودم. در نبودم سر صحنه و در جریان تولید فیلم‌ها این زمان گم شد. در نتیجه چیزهایی تغییر کرده بود که من نمی‌شناختم‌شان. این در کار تأثیر گذاشت. از گروهی که با آن کار می‌کنی، تا بودجه و زمانی که باید برای کار صرف شود، حساب خیلی چیز‌ها از دستم در رفته بود. وقتی متوجه این قضیه شدم که فیلم را شروع کرده بودم و همان اتفاقی افتاد که نمی‌بایست می‌افتاد، ولی دیگر جای پشیمانی نبود. ناچار بودیم کار را ادامه بدهیم و تمامش کنیم.

گفت‌وگو با بهرام بدخشانی قهوه‌ی تلخ را به چای شیرین ترجیح می‌دهم
آذر مهرابی:
پیش از شما فیلم‌بردارانی چون حسین جعفریان و فرهاد صبا به‌سختی از تلویزیون وارد سینما شدند، چون همیشه یک حس تدافعی پنهان در بخش خصوصی سینما نسبت به فیلم‌برداران تلویزیون وجود داشت. این مقاومت در برابر شما وجود نداشت؟
بهرام بدخشانی: قطعاً وجود داشت. مثلاًً احمد امینی پیش از شروع فیلم‌برداری سایه‌های هجوم جلسه‌ای با حضور من و نعمت حقیقی که بیش‌تر دوست داشت او فیلم‌بردار کارش باشد گذاشت تا به من مشاوره بدهد. حقیقی از من پرسید که برداشت من از فیلم‌نامه‌ی این فیلم چیست. وقتی من حدود بیست دقیقه نقطه‌نظرهایم را به عنوان فیلم‌بردار در مورد آن فیلم‌نامه گفتم، حقیقی به امینی رو کرد و گفت: با توجه به برداشتی که بدخشانی از فیلم‌نامه دارد به تصور من انتخاب تو درست بوده. پس از آن، من ارتباطم را با حقیقی حفظ کردم و به بهانه‌های مختلف با ایشان جلسه‌های پرسش و پاسخ داشتم. یادم هست پس از دریافت جایزه برای فیلم‌برداری فیلم دایره، آقای حقیقی در حیاط خانه‌ی سینما از پشت سر شانه‌ی مرا بوسید و گفت:‌ من همان جایی را می‌بوسم که دوربین‌ات را روی آن می‌گذاری.

گفت‌وگو با حمید نعمت‌الله: یك طعم میانه، مثل شربت آب‌لیمو
فرشته حبیبی: چند سال طول كشید تا حمید نعمت‌الله فیلم دومش را بسازد. فیلم ستایش‌شده‌ی بوتیك، ساخته‌ی اولش، یك فیلم اجتماعی رئالیست بود با طعمی تلخ و مشوش‌كننده، اگرچه ملموس. و حالا بی‌پولی كمدی آبرومندی است كه از موضوع بالقوه سیاهش، ساده و سرخوشانه عبور می‌كند. آیا این یك‌جور ایجاد توازن بوده برای متهم نشدن به تلخ‌اندیشی، یا نتیجه‌ی منطقی برخی بازتاب‌های بوتیك؟ درباره‌ی همین‌ها و بیش‌تر به مناسبت نمایش عمومی بی‌پولی با حمید نعمت‌الله گفت‌وگو كرده‌ایم.
حمید نعمت‌الله: این فیلم برای تماشاگر باسلیقه ساخته شده است. شوخی‌های فیلم برای خودش عیاری دارد. اگر هم به آن‌ها نخندید لااقل حال‌تان را بد نمی‌كنند. مرزها رعایت شده، ادب رعایت شده و بامزگی‌اش به‌اندازه است. در مورد پایان فیلم‌ها، بیش از هر چیز برایم این مهم است كه پایان درست باشد. پایان بوتیك درست است و به نظرم چیز دیگری نمی‌توانست باشد. فارغ از مسایل تجاری، بوتیك می‌توانست خیلی راحت پایان بازی داشته باشد. مثلاً قهرمان فیلم در نمایی كه با لنز تله گرفته شده در میان جمعیت خیابان انقلاب گم می‌شد. این یك پایان متظاهرانه ولی منطبق با مُد روز بود. مُدی كه خودش ملهم از چیزهای حالا دیگر دِمده‌ی اروپایی است. اغلب فیلم‌های موسوم به هنری به طور زننده‌ای منطبق با این مدها هستند. من عمیقاً احساس ابتذال می‌كنم اگر بخواهم سوار این مدها بشوم. بوتیك كاملاً استعدادش را داشت كه پایان‌بندی به ‌اصطلاح هنری‌تری داشته باشد و امتیازش هم نصیب من می‌شد. بی‌پولی هم می‌توانست فصل پایانی سنگین و رنگین‌تری داشته باشد.

گفت‌وگو با حبیب رضایی: سر هر پیچ باید درست پیچید!
لیلی نیكونظر/ شاهین شجری‌كهن:
حبیب رضایی در سال‌های اخیر همواره در مجله ترجیح داده به جای گفت‌وگو، یادداشت بنویسد. دیدگاه‌های او درباره‌ی بازیگری و بازیگردانی در این یادداشت‌ها، گاه منجر به مباحث قابل‌تأملی پیرامون این موضوع‌ها شده‌اند. اما این بار قرار گفت‌وگو با او را گذاشتیم تا درباره‌ی فیلمی حرف بزند كه اولاً در آن هیچ نقشی به عنوان بازیگردان نداشته و ثانیاً تجربه‌ی مورد علاقه‌اش است. رضایی در پاسخ به چند پرسش اساسی درباره‌ی تجربه‌هایش در این سال‌ها، توضیحات كاملی داده كه به دلیل تازگی دیدگاه خواندنی هستند. گفت‌وگو به دلیل جذابیت و اهمیت همین بحث‌ها، می‌توانست تا ساعت‌ها ادامه پیدا كند اما نكته‌ی مورد نظر ما، تجربه‌ی همكاری او با حمید نعمت‌الله و تفاهم حرفه‌ای این دو نفر بود.
حبیب رضایی: در بی‌پولی یکی از لذت‌بخش‌ترین قسمت‌های کار برایم این بود که پس از سال‌ها داشتم  از حضور در صحنه لذت می‌بردم. چون مسؤلیتم با خودم بود و مسئول هیچ‌کس و هیچ‌چیز دیگری هم نبودم. و این برای من خیلی لذت‌بخش بود؛ این کشف دوباره‌ی بازیگری و جذابیت آفرینش فردی، که باید در خلوتت با خودت کار کنی و به هیچ‌کس و هیچ‌چیز دیگر نباید جواب پس بدهی. زمانی که آماده شدی می‌روی جلوی دوربین و خودت هستی و خودت و مسئول کار خودت هستی، نه مسئول کار دیگران؛ کاری که قبلاً زیاد باید انجام می‌دادم به عنوان سمت‌های مختلفی که در فیلم‌ها داشتم. این شرایط آن‌قدر برایم دل‌نشین و دوست‌داشتنی بود که باعث شد بفهمم چه‌قدر عاشق بازیگری هستم. بی‌پولی به من یادآوری کرد که بازیگری چه کار هیجان‌انگیز و جذابی  است و من حالا دیگر کسانی را که فرصت‌های بازیگری را از دست می‌دهند نمی‌بخشم.

نقد فیلم  تردید: خوب بودن و بد بودن؛ مسأله این است؟
مهرزاد دانش:
تردید همان طور که از عنوانش هم پیداست بر یک موقعیت مشکوک دلالت و تأکید دارد. برای همین فیلم روندی معمایی به خود گرفته است. عنصر معما در تردید در دو سطح بروز پیدا می‌کند. نخست در این سطح که آیا مرگ پدر سیاوش عمدی بوده و اگر بوده به دست چه کس و سایر معماهای خرد دیگر در این زمینه (مثل علت باج دادن به همسر افراسیابی) و در سطح دوم نیز این معما مطرح می‌شود که قطعه‌های پازل ماجرای کنونی را چه‌گونه می‌توان بر صفحه‌ی نمایش‌نامه‌ی هملت منطبق و پیاده کرد. اما در نمایش‌نامه، اگرچه تردید تا «راستی حقیقت» هم گسترانیده می‌شود، اما موضوع اصلی، طرح معما نیست و اگر تردیدی هست در سایه‌ی تأملات فلسفی و هستی‌شناسانه قرار می‌گیرد تا تعلیق‌های ماجرایی. برای همین در تردید سروکله‌ی پلیس هم پیدا می‌شود، اما در هملت اصلاًً محملی برای ظهور عسس وجود ندارد. آدم‌های هملت در فضای قدرت سیاسی با یکدیگر تعامل دارند و سیاست در معنای اصیل خودش، جان‌مایه‌ی کنش‌های بشری است (ارسطو بی‌خود نگفته که انسان، حیوان سیاسی است) ولی در تردید فضای کلی کار آمیزه‌ای از هنر و تجارت است: بدها (از روزبهان گرفته تا صمصامی) به پول و بده‌بستان‌های مالی مشغولند و خوب‌ها به هنر: سیاوش عکاسی می‌کند، كارو در کار نمایش است و مهتاب موسیقی می‌نوازد.

آدم، آدم است
اشكان راد:
این‌كه واروژ كریم‌مسیحی پس از فیلم  بسیار تحسین‌شده‌ی پرده‌ی آخر دیگر بار به پشت دوربین بازگشته، خود امر مباركی‌ست. و این‌كه كسی در سینمای ملال‌انگیزمان جسارت پرداختن به شاهكاری چون هملت را یافته، از آن مبارك‌تر. ورود به چنین حیطه‌ای هنرمند را درگیر آزمون دوگانه‌ای می‌كند كه در بطن خود امكان توفیق حداكثری را به واسطه‌ی دستمایه قرار دادن اثری تحسین‌شده به عنوان ماده‌ی اولیه دارد. فیلم‌ساز بنایش را بر شالوده‌ای محكم و مطمئن قرار می‌دهد و احتمال این را كه تا ثریا كج‌روی كند، می‌گیرد. اما از سوی دیگر انتظارهای مخاطبان را هم بالا و بالاتر می‌برد. همگان در انتظار دیدن یك شاهكارند و دیگر اثری متوسط، حتی در برهوت آثاری با كیفیتی پایین هم كسی را خوشنود نمی‌سازد. قیاس، ناخودآگاه پیش میآید و این همان برزخی‌ست كه در روی دیگر بهشت موعود یادشده در آغاز، قرار دارد.

بی‌پولی: من از قبیله‌ی مجنون
جواد طوسی: طبقه‌ی متوسط رشدنیافته‌ی جامعه‌ی شهری در طول این سال‌ها حكایت غریبی داشته كه نشانه‌های عینی‌اش را در تلاش مذبوحانه برای بالا كشیدن و اثبات وجود و مرز میان هویت‌مندی و بی‌هویتی شاهد بوده‌ایم. از این جهت، حمید نعمت‌الله در بوتیك و بی‌پولی، تصویر درستی از الگوها و نمایندگان این طبقه (در امتداد نمایش یك روزمرگی كسالت‌بار) ارائه می‌دهد. به دنبال آن خصایص كم‌وبیش اخلاقی جهانگیر (محمدرضا گلزار) در بوتیك، حالا می‌بینیم كه ایرج (بهرام رادان) به تبع شرایط ناهنجار دوران معاصر، آسیب‌پذیری بیش‌تری دارد. او با آن بلندپروازی‌ها و غرور كاذب و عصبیت و آشفتگی ذهنی و سگ‌دو زدن مداوم و رفتار كودكانه، قابلیت لازم برای فرزند زمانه‌ی خود بودن را دارد! ویژگی قابل دفاع بی‌پولی (به عنوان یك نمونه‌ی مناسب از سینمای اجتماعی/ شهری معاصر) این است كه از نگاه خنثی و منفعل در آن نشانی نیست. برخوردی كه حمید نعمت‌الله با شخصیت محوری خود (ایرج) می‌كند، حكم نوعی تنبیه كردنِ از سر مهر را دارد. نتیجه‌ی این شلاق خوردن مرحله به مرحله از زمانه، رسیدن به سادگی و وارستگی است.

سایه‌ای كه رها نمی‌كند
مصطفی جلالی‌فخر:
بی‌پولی را می‌توان یك طبع‌آزمایی متفاوت و توأم با اعتماد به نفس بالا به حساب آورد. مثل راه رفتن روی یك بند در ارتفاعی بلند. این‌كه چه طور می‌شود یك ایده‌ی تلخ را به نحوی روایت كرد كه تلخ نباشد اما به هجو یا كمدی هم نرسد و در عین حال طنزی تعدیل‌كننده و گاهی سرخوشانه هم داشته باشد. در واقع روایت قصه‌ای كه حتی با یك حركت یا كلمه یا لحن یا هر مولفه‌ی جزیی و مؤثر دیگری می‌تواند به ضد خودش تبدیل شود. به این دلیل است كه چنین رویكردی را می‌توان جسورانه هم به شمار آورد و اصلاً كار با چنین مصالح دراماتیك متعدد و متفاوت از هم، یك «تجربه» به شمار می‌آید. از این لحاظ، درباره‌ی الی هم همین گونه بود و خلق عینیت زندگی كاری نبود كه بتوان به نتیجه‌ی نهایی آن مطمئن بود. این فیلم شاهكار شد اما كوچك‌ترین غفلتی می‌توانست همه‌ی فیلم را زمین بزند و آن را به اثری تصنعی و كشدار تبدیل كند. مثل اتفاقی كه در فیلم مكس (سامان مقدم) افتاد.

یك وجب از آسمان: آسمان سیاه و سفید
رامین صادق خانجانی: پس از انقلاب، سینمایی که در دوره‌ای عنوان «عرفانی» بر آن اطلاق شد و در دوره‌ای دیگر «معناگرا»، مورد توجه ویژه‌ی رسمی قرار گرفت و این امر در کنار برداشت متداول از کودک به عنوان شخصیتی معصوم و پاک‌سرشت که به فطرت الهی نزدیک‌تر و از آلودگی‌های بزرگ‌سالان مبرا است، باعث ظهور فیلم‌هایی شد با قهرمانان کودک که به قصد ارائه‌ی یک مفهوم معنوی یا مذهبی ساخته می‌شدند و اکثراً به بهانه‌ی کودکان بودند تا برای کودکان. در این میان نمونه‌های موفقی وجود داشتند مثل بچه‌های آسمان که پیام معنوی‌اش را به رخ تماشاگر نمی‌کشید، بلکه آن را در تار و پود داستانی تنیده بود که در عین سرگرم کردن تماشاگر از طریق جذابیت‌ها و تعلیق‌های روایی، به طور غیرمستقیم ذهن او را درگیر مفاهیم مستتر در خود می‌ساخت. یک وجب از آسمان در مسیری خلاف جهت این نمونه عمل می‌کند، گرچه به نظر می‌رسد که کارگردانش آن را به عنوان الگوی خود در نظر داشته، چرا که زوج محسن/ آتیه، گاهی خواهر و برادر فیلم مجیدی را تداعی می‌کنند و حتی در یکی از نماهای فیلم نحوه‌ی قاب‌بندی آن‌ها به نمای مشابهی از بچه‌های آسمان شباهت دارد.

ردیابی فیلمفارسی در نگاهی به «دو خواهر» و «زندگی شیرین»
بهزاد عشقی:
در چند سال اخیر، بسیاری از فیلم‌سازان سینمای تجاری، به بهانه‌ی خنده‌آفرینی و سرگرمی‌سازی، سوژه‌های خود را از انبان فیلمفارسی سابق می‌گیرند و با حذف رقص و آواز و تن‌نمایی، همان قصه‌های بی‌منطق و همان آدم‌های یک‌بعدی و همان اجراهای سردستی و بی‌کیفیت را با چند بازیگر تلویزیونی و چند آپارتمان شیک و چند اتومبیل آخرین مدل و چند کافی‌شاپ و مقداری مسخرگی و عشق‌های بی‌مایه و مخلفات دیگر بازمی‌آفرینند. فیلم‌هایی از نوع شارلاتان و مهمان و زن‌ها فرشته‌اند و ده رقمی و چارچنگولی و مادرزن سلام و خواستگار محترم و... فضای فرهنگی سینمای ایران را می‌آلایند و همه چیز را فدای گیشه و سوداندوزی می‌کنند. در شرایط امروزی فرهنگ تصویری طبقه‌ی متوسط ارتقا یافته و همه پای گیرنده‌های خود انواع فیلم‌ها را میبینند و از تصویر سیراب می‌شوند. اما شگفتا که طیف‌هایی از این مردم، به دیدن همین فیلم‌ها می‌روند و باعث گرمی بازارشان می‌شوند.

2 لینک این مطلب


صفحه اصلی  وبلاگ مسعود مهرابی نمایشگاه کتاب‌ها تماس

© Copyright 2004, Massoud Merabi. All rights reserved.
Powered by ASP-Rider PRO