• این شمارهی ماهنامه فیلم، همچون شمارههای پیشین دارای فهرستی متعارف از مطالب بر تاركاش نیست. چهارصدمین شمارهی ماهنامه فیلم فرزند خلف شمارههای صد، دویست و سیصد است؛ شمارهای فوقالعاده با مطلبهایی متفاوت از شمارههای عادی و جاری. این شماره كه به همت بهزاد رحیمیان تدارك دیده شده است، اختصاص دارد به ده فیلم برگزیده (ده فیلم ایرانی و ده فیلم خارجی) منتقدان و نویسندگان سینمای ایران كه هر دهسال یكبار در قالب نظرخواهی از آنها در سپهر سینمای نوشتاری ایران ظاهر میشود. این نظرخواهی را پیش از این در سالهای 1367 و 1378 انجام دادهایم تا معلوم شود در مواجهه با گذر زمان كدام فیلمها همچنان محبوب و برجسته ماندهاند و كدام فیلمها در پشت سد زمان گرفتار ماندهاند و گذشت زمان، گرد كهنگی و فراموشی بر آنها پاشیده است. اینك برای سومین بار این نظرخواهی را گستردهتر و فراگیرتر از همیشه و با حضور 92 منتقد و نویسندهی سینمایی، به عمل آوردهایم. حاصل این نظرخواهی، دربردارندهی آموزهها و درسهای زیاد و گاه غافلگیر كننده است. در این شمارهی كه در 194 صفحه منتشر شده ، بعداز بخش «بهترین فیلمهای زندگی ما»، شش بخش بسیار خواندنی دیگر چاپ شده است: برگزیدههای ایرانی (شامل مشخصات و بررسی فیلمهای ایرانی)، برگزیدههای خارجی (مشخصات و بررسی فیلمهای خارجی)، معیارهای ما (دیدگاه تعدادی از منتقدان دربارهی ملاكهایشان برای نقد فیلم)، نزدیكان ما (دربارهی رابطهی شخصی تعدادی از نویسندگان با یكی از فیلمها یا فیلمسازان محبوبشان)، فیلمدیدنهای ما (كه در آن شركتكنندگان در رای گیری از چگونگی فیلم دیدنشان در این روزگار دیجیتالی گفتهاند) و بخش سینماهای ما (كه اختصاص به خاطرهایی از چند سینما تهران دارد). مقدمهای به قلم نویسنده و پژوهشگر ارجمند تاریخ مطبوعات ایران، سید فرید قاسمی، آستان این شماره را آذین بسته است. چهارصدمین شمارهی ماهنامه فیلم، كشتی رویاهاست، همسفرمان شوید.
* بهترین فیلمهای زندگی ما به انتخاب: محسن آزرم، بهداد آوند امینی، آیدین آغداشلو، محمد آقازاده، بابك احمدی، جمشید ارجمند، لیلا ارجمند، مازیار اسلامی، بیژن اشتری، محمد اطبایی، ملكمنصور اقصی، مینا اكبری، سعید الیاسی، محمدرضا باباگلی، محمد باغبانی، عباس بهارلو، محسن بیگآقا، مانی پتگر، امیر پوریا، عبدالله تربیت، بهروز تورانی، رضا تهامی، مسعود ثابتی، محمد جعفری، شهرام جعفرینژاد، مصطفی جلالیفخر، عزیزالله حاجیمشهدی، نیما حسنینسب، حسن حسینی، محمد حقیقت، سعید خاموش، احسان خوشبخت، آرش خوشخو، مهرزاد دانش، رضا درستكار، پرویز دوائی، شاهرخ دولكو، خسرو دهقان، اشكان راد، هوشنگ راستی، شادمهر راستین، شهزاد رحمتی، بهزاد رحیمیان، بهرنگ رجبی، تورج زاهدی، محمد سلیمانی، محسن سیف، آنتونیا شركا، محمد شكیبی، ایرج صابری، روبرت صافاریان، حمیدرضا صدر، ناصر صفاریان، تهماسب صلحجو، احمد طالبینژاد، جواد طوسی، بهزاد عشقی، شاپور عظیمی، ابوالحسن علوی طباطبایی، مسعود فراستی، امیر قادری، رحیم قاسمیان، سعید قطبیزاده، زاون قوكاسیان، سعید كاشفی، رضا كاظمی، كیوان كثیریان، ایرج كریمی، پیروز كلانتری، هوشنگ گلمكانی، حسین گیتی، كامیار محسنین، محمدسعید محصصی، محمد محمدیان، علیرضا محمودی، سعید مستغاثی، داود مسلمی، مجید مصطفوی، علیرضا معتمدی، حسین معززینیا، مسعود مهرابی، احمد میراحسان، امید نجوان، اصغر نعیمی، حمید نفیسی، خسرو نقیبی، جهانبخش نورایی، یاشار نورایی، پرویز نوری، عباس یاری، صفی یزدانیان، اصغر یوسفینژاد
۴۰۰ از دو چشمانداز ده هزار روز تداوم سیدفرید قاسمی: شمارهی 100: دی 1369؛ شمارهی 200: اسفند 1375؛ ویژهنامهی بیستمین سال (شمارهی 290): مهر 1381؛ شمارهی 300: اردیبهشت 1382 و اكنون شمارهی 400: مهر 1388. حدود 10 هزار روز تداوم، 327 ماه رنج ـ از تیر 1361 تا مهر 1388 ـ برای انتشار 400 شماره مجله در این مُلك دستاورد اندكی نیست. باید ارج نهاد، تمامقد ایستاد، كلاه از سر برداشت و ادای احترام كرد. شاید ناآشنایان بپُرسند: چرا؟ برای آن خیل بیشمار باید نوشت دوام مطبوعاتی در این گوشهی جهان، داستانی دارد. گسستگیهای پیاپی و پیوستگیهای نادر سبب شده كه بقا استثنا و فنا قاعده باشد. مرور 173 سال تاریخ مطبوعات و 108 سال مجلهنگاری ایرانی این را به ما میگوید. روزگاری كه در این كشور میرزا صالح برای انتشار نشریهای كه كمتر از 3 سال تحمل شد، 18 سال در صف یكنفرهی صدور مجوز ایستاد و پس از 116 ماه «ارادهی همایونی» بر موافقت قرار گرفت و «به امر ملوكانه» اولین شمارهی نخستین نشریهی ایران به زیر چاپ رفت، 122 مجلهی هنری در پاریس منتشر میشد كه 17 عنوان به تئاتر اختصاص داشت. تازه به میمنت و مباركی 94 سال كه از سپیدهدم روزنامهنگاری ایران گذشت، كشور ما صاحب مجلهی سینمایی شد و در این 80 سال كه ما پیشینهی مطبوعات سینمایی داریم، مجلهی فیلم بر سكوی نخست عُمر قرار گرفته است. جایگاهی كه تا 28 ماه پیش در اختیار مجلهی ستاره سینما ـ با 298 ماه حیات ـ بود. قیاس این دو مجله و بستر زمانی كه یادآور میشوم، روا نیست اما بعضی مشابهتها را باید اشاره كرد. شروع با تردید و در پی یك دگرگونی متفاوت در اركان و ساختار اداری كشور، وجه مشترك این دو مجله است. ستاره سینما 5 ماه پس از كودتای 1332 با امتیاز روزنامهی اثر و پس از آن روزنامهی اقلیم درآمد و از شمارهی 5 مستقل شد. مجلهی فیلم نیز 3 سال و اندی پس از انقلاب متولد شد و در آغاز (تیر 1361) سینما در ویدئو نام داشت و از شمارهی 3 (اسفند 1361) كتاب فیلم و از شمارهی 4 (مرداد 1362) ماهنامه فیلم نام گرفت. هر دو با گام لرزان شروع كردند اما با دو شیوهی متفاوت پاییدند. ستاره سینما متزلزل و با اجاره به این و آن، به گُمانم حدود 14 بار دست به دست گشت اما فیلم پس از 28 سال، استوار، با حفظ هویت شكلی و پوستاندازی محتوایی به پیش میرود. فیلم در هر اُفت، خیز برداشت: تقویم سینمایی، كتاب سالسینمای ایران، فیلم اینترنشنال، نشر كتاب، گاهنامهها، ویژهنامهها، فوقالعادهها و... شاهد این مدعاست. نمیتوان بقای با تدبیر و درایت را رازآلود دانست اما برای آنان كه میگویند «بهراستی رمز و راز این ثبات چیست؟» یادآور میشوم كه این «رمز و راز» را باید در پیشینهی بنیادگذاران فیلم جستوجو كرد كه با تجربهای گرانسنگ در تحریریهها و تصویریههای روزنامهها و مجلهها به معماری یك مجلهی سینمایی دست یازیدند و گردانندگی مجله را پیشهی خود ساختند. سه همراه و همكار مطبوعاتی كه تا حدودی سردی و گرمی فضای روزنامهنگاری ایرانی را چشیده بودند بهدرستی میدانستند با احساسگرایی و تُندوتیزنویسی راه به جایی نتوانند برد و به رؤیای بزرگ نخواهند رسید. برای آنان بقا اهمیت داشت كه با اعتدال میسر بود. آن سه، آداب رفتار فرنگیان را ایرانیزه كردند تا مجله خوشنام و باقی بماند. با دشواریها، ناملایمات، بایدها، نبایدها، طعنهها، افتراها، بهتانها، انگها و همه و همه به شیوهای تحسینبرانگیز با عُسرت و زحمت ساختند تا مجله به این غایت و بنای رفیع رسید. مجله فیلم روزگاری به عرصه آمد كه شماری منتظر اعلام مجلس ختم سینما و آمادهی حلواخوری بودند. انتشار چنین مجلهای را در آن بحبوحه میتوان به عبور از میدان مین بدون نقشه قلمداد كرد. سیاههی معضلها، مشكلها، فشارها از عدد حاجت بیرون است و قایل احصا نیست. آنچه ما را وامیدارد كه با كمال احترام از گردانندگان مجلهی فیلم یاد كنیم: امیدواری و پایداری درسآموز آنهاست. كسانی كه همهماهه به مدت 8 سال از 1361 تا 1368 مسعود مهرابی را كیفبهدست در پلهها، راهروها و دفتر ارباب بیمروت دنیا دیدهاند كه منتظر بوده خواجه به در آید و مجوز تكشماره به او بدهد، وقوف دارند چه میگویم! هرچه ما میدانیم تاریخ بیرونی فیلم است نه تاریخ درونی آن؛ تاریخ حقیقی یك نشریه در سینهی كاربدستانش نهفته است. تاریخی كه بیشینهی آن به قلم در نمیآید. كمینهای به دست امروزیان و آیندگان میرسد. یك دهه استقامت برای كسب مجوز و مهارت عبور از پیچهای خطرناك و هنر سُكانداری 27 ساله ـ با نگاهبانی حُرمتها ـ قدر و قیمت بیمانندی دارد. آن هم در زمانهای كه شناوری اجرای قانون بر اساس سلیقه و نگاههای مجریان، ساری و جاری است. در این مُلك برای فنا نیاز به پاسخگویی نیست اما برای بقا باید به همه توضیح بدهی. بهویژه به كسانی كه كار دلپذیرشان بیكاری دلچسب است. جماعت «غُرآیین» كه جهان را تعطیل میخواهند تا با آشوب فكری، بدون انصاف و بیاشراف، مجال گپ و تحلیل پیدا كنند. امان از دست عزیزان كنار گود كه در عُمرشان كُشتی نگرفتهاند و «لنگش كن» تكیه كلامشان شده است! رادیو 70 سال است كه میگوید «اینجا تهران است» اما بعضی دوستان مجلهی پاریسی میخواهند! نمیدانند برای اینكه از دو سوی بام نیفتی باید وسط بامی بایستی كه روی گُسل است. مدام منتسب به این و آن شدن و پاسخ هر تغییر یا تثبیت را دادن ارادهی پولادین میخواهد. برای دوام باید آستانهی تحمل را بالا برد. اگر اعتدال را مراعات كنی «اسم اشهر» برایت میگذارند. خردگرایی مجلهنگارانه را به محافظهكاری مطبوعاتی تعبیر میكنند، اما بانیان توقیف و تعطیل را قهرمان میخوانند و كسی را یارا و جرأت این نیست كه بپرسد سخن و ناتل خانلری به ادبیات این كشور خدمت كردند یا فلان آقایی كه با انتشار چند شماره مستمسك به دست بهانهگیران داد تا روزنهها را هم مسدود كند... البته همه اینگونه نمیاندیشند. بسیاری كه در عُمر حرفهای خود دستی بر آتش داشتهاند كارآفرینانِ كارامد عرصهی مطبوعات را درك میكنند و به فیلم كه میرسند با گرامیداشت یاد مرحوم احمد كریمی (برای سه شمارهی اول مجله) و برای هوشنگ گلمكانی، مسعود مهرابی و عباس یاری، تندرستی و با هم بودن را آرزومندند و به همهی ماندگان و رفتگانی كه با قلم و قدم نهال فیلم را به درخت تناوری رساندند، درود میفرستند.
خانمها، آقایان بهزاد رحیمیان: بار دیگر نظرهای منتقدان، نویسندگان و مترجمان سینمایی ایران را در انتخاب بهترین فیلمهای عمر خود پیش رو دارید. خوانندگان جوانی را كه اطلاعی از سابقهی این نوع رأیگیریها در مجلهی «فیلم» ندارند رجوع میدهم به شمارههای 68 (نیمهی شهریور 1367) و 233 (نوروز 1378) مجله كه برای آنها رأیگیریهای مشابهی انجام شده بود و نتایجشان در صفحات بعدی همین شماره نیز آمده است. • امسال رأیگیری با شركت 92 نفر انجام شد. متأسفانه چند نفری بودند كه موفق به دریافت نظراتشان نشدیم. بقیه، جمع شركتكنندگان در رأیگیری، كسانی هستند كه سابقهی طولانی و مستمر یا مؤثر در كار خود داشتهاند. از آنان خواسته شده بود كه بهترین ده فیلم ایرانی و خارجی عمر خود را انتخاب كنند. اما اغلب به این قاعدهی بازی اعتنایی نكردند و تعداد انتخابهاشان بسیار بیشتر از ده فیلم شد. همین، چگونگی شمارش آرا را پیچیده و سخت كرد، چرا كه برای هر فیلم منتخبِ هر نفر یك امتیاز در نظر گرفته شده بود. به هر حال نتیجهی رأیگیری (امیدوارم كه بدون اشتباه) همین است كه خواهید دید. • در فهرستهای بهترینهای خارجی (و اصلاً در تمام این شمارهی مجله) معادلهای فارسی نامهای فیلمهای خارجی (به انتخاب آقای عبدالله تربیت) و ثبت تلفظ فارسی نامهای خارجی یكدست شد. به شركتكنندگان در رأیگیری پیشنهاد شده بود كه در صورت تمایلشان معادلهای فارسی و ثبت تلفظهای فارسی مورد نظرشان در داخل كروشههایی آورده شود، اما كسی در این باره ابراز تمایل نكرد. • در دو بخش معرفی «برگزیدگان ایرانی و خارجی»، مخاطب خوانندگان جوانی فرض شده كه با این فیلمهای پُرآوازه آشنایی چندانی ندارند. • در بخش «معیارهای ما» از تعدادی از شركتكنندگان در رأیگیری خواسته شد در مورد ضوابطی كه در ارزیابی و نقد فیلمها دارند بنویسند و اینكه آیا با فیلمهای ایرانی همان طوری روبهرو میشوند كه با فیلمهای خارجی؟ • در بخش «نزدیكان ما» نیز از تعدادی از شركتكنندگان در رأیگیری خواسته شد تا دربارهی رابطهی شخصی خود و یكی از فیلمها یا فیلمسازان محبوب خود بنویسند. به آنان گفته شد كه دربارهی فیلمها یا فیلمسازان مورد نظرشان بسیار نوشته شده و در اینجا منظور تعریف داستانی است كه با محبوبهاشان داشتهاند. • در بخش «فیلمدیدنهای ما» بیش از نیمی از شركتكنندگان در رأیگیری قبول كردند از اینكه چهقدر و چهگونه فیلمها را میبینند بنویسند. و اینكه چه تغییری در عادتهای فیلمدیدنشان در سالهای اخیر (با توجه به انقلاب «دیجیتال») حاصل شده است. • در بخش «سینماهای ما» نظر بر این بود كه تعدادی از شركتكنندگان در رأیگیری در مورد بعضی از مكانهای نمایشی نمونهای در تاریخ سینمای ایران (از ابتدا تا به امروز) بنویسند؛ با این تأكید (البته بیفایده) كه از خاطرهنویسی صرف و ابراز «غم غربت» حتیالامكان پرهیز شود. • در این شمارهی مجله از ذكر نام عكاسان فیلمهای ایرانی خودداری شد، چون برای تصاویر یا كادر استفادهشده از عكسها دیگر اصالت نداشت یا اصلاً از فریم خود فیلمها استفاده شده بود. • خُب این شمارهی مجله ویژهی منتقدان، نویسندگان و مترجمان سینمایی ایران امروز است و فیلمها و فیلمسازان و سینماهایی كه دوست دارند (یا دوست میداشتند). در مورد مجموعهی انتخابها و مطالب فعلاً نظری ندارم. این قابی است كه تازه به روی دیوار رفته است. میبایست صبر كرد و عقب رفت و بعد به آن نگاه كرد. اما این حتماً قابی است كه بدون تردید در آن آینه تمامنمای اهل ادبیات سینما در سال 88 جا گرفته است. • خود را موظف میدانم كه این یادداشت را با یادی از منتقد، نویسنده و مترجم پیشكسوت، دكتر هوشنگ كاوسی به پایان ببرم. دكتر كاوسی در سفر بود و امكانی فراهم نشد تا در جمع ما حضور داشته باشد. در حالی كه یادش برای همه گرامی است. دكتر كاوسی عزیز در آستانهی 88 سالگی هنوز دربارهی سینما با شور و عشق و شیدایی صحبت میكند و مینویسد. خدا حفظش كند.